[۳/۲۷, ۰۱:۳۳] .: بسم الله الرحمن الرحیم
سوره نباء که خبر از قیامت و مولی علی میدهد فضای اخرالزمانی دارد از سور (شیبتنی) یست مفهوم ان باعث میشود که اهلش پیر بشوند ،تکرار یکسال ان توفیق حج می اورد خواندنش برای کسی که میخواهد شب زنده دار باشد باعث شب زنده داری یست

نبأ به معنای خبریا خبر مفید است.نام‌های دیگر آن عَمَّ‌ (به معنای از چه چیزی) و تَسائُل‌ (از یکدیگر پرسیدن) است؛ زیرا با «‌عم یتسائلون‌» آغاز می‌شود. نام چهارم آن مُعصِرات‌ (به معنای ابرهای متراکم) است؛ زیرا این کلمه در آیه چهاردهم این سوره، به کار رفته است. مجموعه‌ای که در بردارنده سوره‌های جزء سی‌ام قرآن است با عنوان «عمّ جز» شناخته می‌شود. و در مکتب‌ خانه‌های سنتی آموزش قرآن از آن استفاده می‌شد. دهخدا در تعریف عم جزء می‌نویسد: (جزء سی ام ، یعنی قسمتی از قرآن از سوره ٔ عم یتسائلون (سوره ٔ ۷۸)تا پایان آن (سوره ٔ ۱۱۴). این جزء معمولاً برای آموزانیدن اطفال نوشته یا چاپ می‌شد. ویکی شیعه
[۳/۲۷, ۰۲:۲۲] .: عَمَّ يَتَساءَلُونَ (۱)
از چه چیزی از همدیگر سوال میکنند
این فضای اخرالزمانی یست که هر چی بدان نزدیک میشویم سوال بیشتر میشود بالعکسِ اول زمان که مردم خودشان را همه چیز دان میدانستند اخرالزمان با وجود نشر علم، سوال بیشتر هست مردم فرهنگ سوال پرسیدن دارند جو طوری یست که سوال پرسیدن عیب نیست بلکه دور هم ،چند نفری طرح سوال میکنند جلسات سوال است یتسائلون ،باب تفاعل طرفینی است دو طرف سوال را کش میدهند اگرچه یک طرف ممکن است جواب دهنده هم باشد خلاصه دیگر رنگ استاد و شاگردیِ توراتی سابق نیست در یک سطح اند در کنار هم کار را پیش میبرند ،بیشتر از انکه بدانند نمیدانند و اقرار هم دارند لذا یتسائلون است از همدیگر میپرسند تحقیق و شک هست تا جزم و یقین سابق،فضا برای تحقیق باز است اگر چه از یک نگاه باید گفت ایمان ها هم کم رنگ شده ،سوال پیش امده جلوه گریها زیاد تر شده سوال پیش امده چون جلوه های تازه اسمائی پیش امده یا جلوه های استثنایی ،خلاف معهودِ بشر پیش امده خورشید از غرب طلوع کرده ،مثلا ‌،خافضه رافعه پیش میاید ،دابه الارض با مردم سخن میگوید ،العجب کل العجب بین الجمادی و الرجب رخ میدهد مردها زنده شده و با عده ای میجنگند ..
در روایات ،مدح زیادی درباره سوال شده اینکه خداوند سائل و مجیب و شنونده و محب اینها را بهشت میبرد ولی در عین حال کثرت سوال مبغوض شمرده شده و قران میفرماید در حین نزول وحی از مسائلی نپرسید که اگر آشکار شود سخت تان میشود خلاصه هر چی امد عمل کنید این در امور عملی و احکام است اما در امور علمی سوال پرسیدن فقط درباره ذات الهی نهی شده و در قضا و قدر .

عم: در اصل «عما» است، ما براى استفهام و «عن» حرف جر است «عم»: از چه چيز.س دانشنامه

الامالی :ابن عبّاس (رحمة الله علیه)- عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: کُنَّا جُلُوساً مَعَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) إِذْ هَبَطَ عَلَیْهِ الْأَمِینُ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) وَ مَعَهُ جَامٌ مِنَ الْبِلَّوْرِ الْأَحْمَرِ مَمْلُوءَهًٌْ مِسْکاً وَ عَنْبَراً، وَ کَانَ إِلَی جَنْبِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) وَ وَلَدَاهُ الْحَسَنُ (علیه السلام) وَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) ... ... فَلَمَّا صَارَتْ فِی کَفِ الْحَسَنِ قَالَتْ: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُون.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- از ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) و ابورافع روایت است که گفتند: ما به حضور پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مشرّف شدیم که جبرئیل (علیه السلام) با یک جام بلوری که قرمز رنگ و پر از مشک و عنبر بود نازل شد. علی (علیه السلام) و دو فرزندش حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) نیز در کنار ایشان بودند. تا اینکه وقتی به‌دست امام حسن (علیه السلام) رسید گفت: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* عَمَّ یَتَساءَلُونَ* عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ* الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُون».

ایا این روایت حاکی از اینست که مردم از امام حسن علیه السلام به بعد درباره امامت اختلافشان شدید تر شد و راسا سراغ دیگران رفتند

https://chat.whatsapp.com/I36N0FWvaXRJsxx0L19HS4

[۳/۲۷, ۰۳:۰۹] .: عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (۲)
از همدیگر درباره خبر عظیمی میپرسند
ان سوال و جوابها بلکه ان سوالها فقط رفته روی خبر عظیمی ، چه خبری ، این خبر ریشه اش کجاست خبر امده توسط انبیاء یا همان کانال خبرهای روز از طریق شبکه های خبری مجازی و حقیقی یکسری خبرهایی بلکه یک خبر امده اما خبر عظیمی یست که همه روی ان تمرکز کرده اند ان خبر انقدر برایشان سخت و عجیب است با اینکه ان خبر آن نباء به گوش انها رسیده اما باز درباره ش سوال دارندممکن است این سوال ریشه در عدم قبول و ایمان انها دارد چون باید قبلا ایمان داشته باشی تا الان نتیجه بدهد هَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ ۗ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا ۗ قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ (۱۵۸)انعام
در روایات این نباء عظیم امیرالمومنین بیان شده گویا مراد عصر رجعت ،بعد از ظهور مهدی- عجل الله تعالی فرجه -است که امیرالمومنین رجعت کرده و باعث تغییر و تحولات سیاسی اجتماعی عظیمی میشوند که همه خبرهای ان روز یک خبر عظیم میشود و انهم مولی علی علیه السلام و الصلاه روحی له الفداء یا لیتنا کنا معه فنفوز فوزا عظیما

نبأ: خبر مهم. نبأ و انباء در قرآن فقط در چيزهاى پر اهميت و عظيم- الشأن به كار رفته است (اقرب الموارد)س دانشنامه


أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌حَمْزَهًَْ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَر (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ عَمَّ یَتَساءَلُونَ فَقَالَ کَانَ أَمِیرُ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یَقُولُ لِأَصْحَابِهِ أَنَا وَ اللَّهِ النَّبَأُ الْعَظِیمُ الَّذِی اخْتُلِفَ فِی جَمِیعِ الْأُمَمِ بِأَلْسِنَتِهَا وَ اللَّهِ مَا لِلَّهِ نَبَأٌ أَعْظَمُ مِنِّی وَ لَا لِلَّهِ آیَهًٌْ أَعْظَمُ مِنِّی.

امام علی (علیه السلام)- ابوحمزه ثمالی گوید: از امام باقر (علیه السلام) درباره‌ی تفسیر عَمَّ یَتَساءَلُونَ* عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ، سؤال کردم. فرمود: «علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) به اصحاب خود می‌گفت: به خدا سوگند! من نباء عظیم هستم که تمامی امّت درباره‌ی من اختلاف کردند. به خدا سوگند! خدای سبحان را نبئی عظیم‌تر و بزرگتر از من نیست و هیچ آیه‌ای از من بزرگتر برای پروردگار جهانیان نیست».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۰۴

صفوان جمّال روایت کرده است که گفت: چون با حضرت صادق علیه السلام وارد کوفه شدیم - در هنگامی که آن حضرت نزد ابوجعفر دوانیقی می‌رفتند - فرمود که: ای صفوان شتر را بخوابان که این نزدیک قبر جدّم امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - است. پس فرود آمدند و غسل کردند و جامه را تغییر دادند و پاها را برهنه کردند و فرمودند که: تو نیز چنین کن. پس روانه شدند به جانب نجف و فرمودند که: گامها را کوتاه بردار و سر را به زیر انداز، که حقّ تعالی برای تو به عدد هر گامی که بر می‌داری صد هزار حسنه می‌نویسد و صد هزار گناه محو می‌کند و صد هزار درجه بلند می‌کند و صد هزار حاجت بر می‌آورد؛ و می‌نویسد برای تو ثواب هر صدّیق و شهید که مرده باشد یا کشته شده باشد.
پس آن حضرت می‌رفتند و من می‌رفتم با آن حضرت به آرام دل و آرام تن و تسبیح و تنزیه و تهلیل خدا می‌کردیم تا رسیدیم به تلّها، پس نظر کردند به جانب راست و چپ و به چوبی که در دست داشتند خطّی کشیدند، پس فرمودند که جستجو نما. پس طلب کردم، اثر قبری یافتم.
پس آب دیده بر روی مبارکش جاری شد و گفت: إنّا للَّهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُوْنَ.
و گفت:
السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْوَصِیُّ الْبَرُّ التَّقِیُّ، السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبَأُ الْعَظِیْمُ، السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الصِّدِّیْقُ الشَّهِیْدُ الرَّشِیْدُ، السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْبَرُّ الزَّکِیُّ..

امیرالمومنین ع نبا عظیم اند خبری مهم تر از او نیست اخرالزمان درباره او گفتگو ها شود و تیتر اخبار او شود "هم فیه مختلفون" شود همه انچه در ذیل نبا عظیم اورده صدقه سر او خلق کرده
[۳/۲۷, ۰۵:۲۲] .: الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ (۳)
کسی که درباره ش اختلاف کننده شدند

درباره اش چه چیز سوال می کنند ،یعنی انقدر سوال و جواب میشود که شخص سوم را به تجسس و سوال درباره سوال کردنشان وا میدارد چه جالب دوران سوال و پرسو جو را بازگو میکند و لباس همین دوره یعنی سوال را میپوشد و میپرسد درباره چه سوال میکنند بعد میفرماید درباره خبر عظیمی که درباره ش اختلاف کردند ،البته اختلاف کردند نه، بلکه درباره اش اختلاف کننده شدند به نحو اسم فاعلی یعنی اختلاف ها ریشه ی شده و عده ای اختلاف در کمون ذات انها رسوخ کرده و درباره نباء عظیم گویا ایستاده اند که شق عصا شوند و مختلفون شدند این اختلاف هم شخص است چون با موصول ذوالعقول امد مفرد مذکر،( الذی هم فیه مختلفون )پس یک نفری یست که سبب اختلاف شده مختلفون شده اند
با توجه به روایات که تطبیق بر مولی علی شده مطلب واضح است چون مولی حق است و هر گاه حق محض امده اختلاف هم امده این حق و باطل است که هر گاه با هم غاتی امده مردم را آرام کرده .
همیشه سبب اختلاف شدن بد نیست و الا انبیاء و کتب اسمانی تماما سبب اختلاف شدند اصلا حق سبب اختلاف میشود عده ی را موافق و عده ای را مخالف میکند لذاست که امیرالمومنین دوران حکومت شان مختلفون شدند سه جنگ نهروان و جمل و صفین رخ داد با اینکه دوران دو خلیفه اول، آرام بود نقل شده چون دوتا اولی حق و باطل غاتی بود ،اوضاع آرام بود دوران مولی حق محض بود مردم تحمل نکردند و دوران سومی باطل محض بود مردم تحمل نکردند
[۳/۲۸, ۰۰:۱۲] .: كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ (۴)
چنین نیست ،به زودی خواهند دانست
چنین نیست که مختلفون درباره مولی علی باشند و با انان برخورد نشود بلکه در دوران که از نبا عظیم مختلفون شده اند دوران اخرالزمانی رجعت با انها بعد از اینکه جبهه حقو باطل صف بندیش با ان نباء عظیم مشخص شده و ان حق و حقیقت باعث تزیل شد ،مزرعه دنیا اماده است تا گشاورزش گندم ها را درو کرده و در انبار ریخته و علف ها و کاه را اتش زند (فقطع دابر الذین ظلموا الحمد لله رب العالمین )
كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ ،اخرالزمان و رجعت عصر علم هم، هست بزودی خواهند دانست ،دورانی یست که همه حروف علم رو میشود و گویا همین علم سبب عذاب انها میشود عذاب در جلوه علمی اشکار میشود كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ
و الله العالم الهادی

كلا: حرف ردع و ردّ و براى ابطال قول قائل است به معنى «چنين نيست و چنين نكنند» آيد، گاهى به معناى «حقا» نيز به كار مى‌‏رود.س دانشنامه
[۳/۲۸, ۰۰:۳۰] .: ثُمَّ كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ (۵)
سپس هرگزچنین نیست خواهند دانست
پیداست یک فضایی پله پله به حسب مرتبه ای تکرار شده بلکه تکرار نیست پله پله بالاتر میرود از ثم که مفید تراخی یست واضح است که فاصله زمانی و رتبه ای حاکم است یک دوره هایی یست عصریست خود رجعت هم خود عصر علمی و عذاب با دانستن هم در خودش مراتب و دورانی دارد عصرِ (کلا سیعلمون) یک دوره است بعد دوباره گویا مقداری کار وا میتابد و اهل باطل گمان باطل میبرند که جبهه حق موفق نشده چنانچه از روایات هم کش و قوس داشتن جبهه حق و باطل به وضوح آشکار است اینکه کفر در رجعت از کفرهای قبلش فوق العاده شدیدتر و بزرگ تر است اینکه اولیاء الهی حتی در رجعت شهید میشوند مثلا س امام عصر عجل الله تعالی فرجه شهید میشوند و هرج و مرج میشود اینکه امیرالمومنین علیه السلام و الصلاه چند دوره رجعت دارند صاحب رجعات هستند نه یک رجعت و ..خلاصه بعد دوره سیعلمون ی طوری میشود که شتر در خواب بیند پنبه دانه گه لپ لپ خورد گه دانه دانه ،در این فضا دوره کار بالعکس میشود و با گذشت زمانی ، دورهِ ثُمَّ كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ شروع میشود
و الله العالم الهادی

«کَلاّ»: تکرار برای تأکید است. «سَیَعْلَمُونَ»: مراد بعد از زنده شدن و سر برآوردن از گورها است.س دانشنامه
[۳/۲۸, ۱۱:۲۲] .: أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً (۶)
ایا زمین را بستر آرامش قرار ندادیم

بعد از حوادث اخرالزمانی و رجعتی که امد یعنی دوران نباء عظیم دوره علمِ سیعلمون ی( سیعلمون فعلی هم امد نه اسم فاعلی که ناظر فعل و انفعال اجتماعی جمعی در مسیر دانستن و علم است ) سخن از منت زمینِ مهاد و پایه های نعمت های طبیعی امد گویا دورانی یست که بشر با علمِ سیعلمون ی میتواند زمین مهاد ،جبال اوتاد و خلقِ ازواج را بفهمد یا نزدیک است که این امور را متحول کنند دست ببرند و خواسته و ناخواسته عوض شود که خداوند منتش را و نعمت بودنش را مطرح کرد...
والله العالم الهادی

مهاد: مهد: آماده كردن. «مهد الفراش: بسطه و وطأه» گهوار را مهد گويند كه براى استراحت بچه آماده شده است «مهاد» آماده شده براى زندگى. س دانشنامه
[۳/۲۸, ۱۶:۵۷] .: الْجِبالَ أَوْتاداً (۷)
و کوهها را میخ زمین قرار دادیم
مراد کوههای ظاهری یست یا تمثیلی ،اگر مراد کوه تمثیلی باشد یعنی مومنین ،اولیاء الهی میخ زمین هستند تا بر زمین بلاء نازل نشود ،زمین اهلش را فرو نبرد ،تا چرخ زمین بچرخد ، فرمود شرک و سخن شرک الود نزدیک است اسمان ها بترکد و زمین منشق شود
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا (۸۸) لَّقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا (۸۹) تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا (۹۰)مریم
اگر کوههای ظاهری مراد باشد میخ هستند یعنی دو برابر ان حداقل مثل میخ داخل قرار دارد ،میخ اند برای کنترل حرکت زمین یا لایه های زمین
[۳/۲۸, ۱۸:۰۱] .: وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً (۹)
و خواب شما را باعث استراحت قرار داد
خواب ما را باعث سبات یعنی قطع فعالیتِ شما و در نتیجه استراحت شما قرار دادیم به راستی اگر انسان نعمت خواب را ندات چهمیشد در فصای اخرالزمانی که این نعمتها دستکاری شده و خوابها بهم ریخته ،زوجیت بهم ریخته ،سبات بودن کوهها مخدوش شده و..اینها چه بسا سبب تذکر این نعمت ها شده که در این شفتکی بشر بهتر این نعمت الهی را درک میکند و الله العالم الهادی

کاهش استرس و اضطراب: خواب کافی می‌تواند سطح هورمون‌های استرس را کاهش داده و به ایجاد احساس آرامش کمک کند. بهبود خلق و خو: خواب مناسب می‌تواند خلق و خو را بهبود بخشیده و احساسات مثبت را تقویت کند. افزایش توانایی‌های شناختی: خواب کافی می‌تواند تمرکز، حافظه و توانایی‌های تصمیم‌گیری را بهبود بخشد..


سباتا: سبت: قطع و بريدن «سبت الشي‏ء: قطعه» سبات به معنى راحت است، در صحاح آمده: «السبات: النوم و اصله الراحة» پس خواب قطع عمل قواى فعّاله و موجب راحت و آرامش است.س دانشنامه

خواب حتی در سیر و سلوک اتسان اثر دارد برخی از اساتید اول خوابِ سالک را درست میکنند که با اینکار همه چیز را بتوان سر جایش گذاشت
از امام صادق علیه السلام درباره ایه "خود را تزکیه نکنید و از خود تعریف نکنید خدا میداند کی پرهیزکار تر است " سوال شد
امام فرمودند عده ی وقتی صبح میکردند میگفتند دیشب عبادت کردم ،دیروز روزه بودم ...
ولی امیرالمومنین علیه السلام در این جو اینگونه ی میفرمود من شب و روز را خوابیدم و اگر بین اندو وقتی یافتم باز میخوابیدم
عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى) قَالَ قَوْلُ الْإِنْسَانِ صَلَّيْتُ الْبَارِحَةَ وَ صُمْتُ أَمْسِ وَ نَحْوَ هَذَا ثُمَّ قَالَ ع إِنَّ قَوْماً كَانُوا يُصْبِحُونَ فَيَقُولُونَ صَلَّيْنَا الْبَارِحَةَ وَ صُمْنَا أَمْسِ فَقَالَ عَلِيٌّ ع لَكِنِّي أَنَامُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ لَوْ أَجِدُ بَيْنَهُمَا شَيْئاً لَنِمْتُهُ.
[۳/۲۸, ۱۸:۲۰] .: وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً (۱۰)
و شب را لباس قرار دادیم
شب تاریک لباس است برای انسانسان با خودش با خدا انس و طلب فرزند است با خانواده در روایت امده شب لباس روز میشود یعنی جلوی تابش و روشنایی روز را گرفته یا از باب اینکه مرد و زن لباس هم میشوند و انس و الفت مرد با زن ،یُلَایِلُ الرِّجَالَ مِنَ النِّسَاءِ جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أُلْفَهًًْ این موصوعییست که در اخرالزمان دست کاری میشود روز باید روز باشد و شب ،شب ،روز نشور و معاش و شب سباب و لباس ،لذا مهمانی ،در خانه کسی رفتن ،سخن گفتن بعد نماز عشاء مناسب نیست حتی برای مراسم عروسی وارد شده که اطعام در روز باشد و عروس به خانه شوهر برون در شب باشد
تعبیر خواب لباس همسر و شب و تقوا است که این سه در ایات امده (هن لباس لکم..)(وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً)( لباس التقوی ذلک خیر )
[۳/۲۹, ۰۰:۲۶] .: خیر در قران و اسماء الله


در بند۳) جوشن آمده : یا خَیْرَالْغافِرینَ یا خَیْرَ الْفاتِحینَ یا خَیْرَ النّاصِرینَ یا خَیْرَ الْحاکِمینَ یا خَیْرَ الرّازِقینَ یا خَیْرَ الْوارِثینَ یا خَیْرَ الْحامِدینَ یا خَیْرَ الذّاکِرینَ یا خَیْرَ الْمُنْزِلینَ یا خَیْرَ الْمُحْسِنینَ
در قران این اسماء الله امده :خیر الراحمین خیرالرازقین خیرالماکرین خیرالحاکمین خیر حافظا ،خیرالفاصلین ،خیرالمنزلین ،خیر الفاتحین ،خیرالعافرین
خیر الناصرین،خیرالمنزلین ،خیرالوارثین

خیرالحامدین،خیرالذاکرین،خیرالحامدین در قران نیامده


اسماء الهی که در قران به نحو اسم ظاهرست در تمدن اسلامی در اولیاء الهی به نحو اسم فاعلی آشکار میشود و ان اسماء الهی که در قران مستتر است در اولیاء الهی و در تمدن اسلامی در اخلاق اسلامی مستتر است یا اگر به نحو فعلی یست در ان جا هم به نحو فعلی یست چرا که اینها عدل هم اند و الله العالم الهادی

https://eitaa.com/jannesari110
[۳/۲۹, ۰۲:۳۱] .: وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً (۱۱)
و روز را سبب معاش و زندگی قرار دادیم
روز وقت معاش است یا روز خود معاش است در مقابل شب سبات است خواب و سکون است در اجتماع ،اگر چه ممکن است در خانواده مقداری فرق کند در هر صورت ذکر این مسایل در اخرالزمان یا پیشگویی و خبری یست که دوباره اوضاع اینگونه هر چیزی سر جایی خودش بر میگردد و روز ،روز میشود و شب ،شب، و از ظرفیت اشیاء انطور که در اول خلقت، خداوند قرار داده بهره می برند، (إن الزمان قد استدار كهيئته يوم خلق الله السماوات والأرض..)

یا خبر نیست ،انشاء و تشویق است که اینگونه بشوند هر دو ممکن است و الله العالم الهادی

معاشا: عيش: زندگى. زندگى انسان و حيوان، آن از حيات اخصّ است زيرا حيات در خدا و ملائكه نيز به كار رود، معاش و معيشت مصدر هستند به معنى زندگى. معاش را در آيه مصدر گرفته و مضاف مقدر كرده‏‌اند مثل «وقت معاش» ولى مى‌‏شود آن را اسم زمان گرفت به معنى وقت زندگى و تلاش. چنان كه شب وقت سكون و آرامش است.س دانشنامه

الخصال،أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ طَاوُسٍ قَالَ: أَتَی قَوْمٌ مِنَ الْیَهُود ... فَقَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ (علیه السلام) أَمَّا الْوَاحِدُ فَاللَّهُ الْوَاحِدُ ... وَ أَمَّا السَّبْعَهًُْ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ بَنَیْنا فَوْقَکُمْ سَبْعاً شِداداً.

امام علی (علیه السلام)- گروهی از یهمود نزد امام علی (علیه السلام) آمدند. ... علی (علیه السلام) به آن‌ها گفت: «... امّا هفت تا، فرموده‌ی خدای عزّوجلّ است که فرمود: وَ بَنَیْنا فَوْقَکُمْ سَبْعاً شِداداً.
[۳/۲۹, ۰۳:۰۵] .: وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً (۱۲)
و بالای شما هفت شدید قرار دادیم
ایا در اخرالزمان و رجعت نگاه به اسمان ها طوری میشود که عدد هفت اش مهم است ،شدید بودنش مهم است طوری که هفت اسمانها و زمین تعبیر نکرد بلکه هفت شدید تعبیر کرد ،یعنی انچه از اسمانها،بشر در اخرالزمان درک میکند شدت است

سبع شداد الزاما هفت ستاره یا سیاره یا لایه های ستاره ها و کهکشانها یا حتی هفت لول ستارها و اسمانها نیستند یعنی میتوان به ان نگاه تمثیلی کرد بالای سر انسان یعنی طبقات بالایی انسان بالاتر لز دهن محسوس او ، هفت طبقه شدید است (خلقناکم اطوار) هفت طبقه در روح و نفس انسان است مثل عقل و فواد و قلب و روح و سر و خفی و اخفی و الله العالم الهادی
در جنگ اخرالزمانی آرماگدونی تداخل عوالم که جنگ به عالم خیال و تصرف در اسمانهای ظاهر و باطن میکشد بشر شدت آسمانها را درک میکند لذا از انجا که قران در نقل هر موضوعی لباس ان موضوع و زمانش را میپوشد از ان اینگونه تعبیرکرد. هفت شدید
یعنی از نگاه معرفتی ،مومنین و طبقات وجودی انها شدید میشود و شدیدهای تمام دوران در ان زمان ،رجعت میکنند، اندک اندک جمع مستان میرسد

شداد: شد: بستن به طور محكم. شديد: محكم و سخت. جمع آن شداد است
[۳/۲۹, ۰۳:۲۱] .: وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً (۱۳)
و چراغ بسیار نور افشان حرادت ده قرار دادیم
ایات بسیار کوتاه و گویا بدون اضافه و طولِ توراتی بدون اخلاقیات انجیلی ،مطابق اعجاز اخرالزمان، مطابق انچه در اخرالزمان برایش مهم است تمرکز روی همانها شده نکاتی که ،موضوعِ روز اخرالزمان است مساله خورشید و حرارتش مثلا در این ایه ،توجه به باران و ابر فشرده در ایه بعد ،توجه به زمان و اقتصائات ان در شب و روز در دو ایه قبل ...
نفرمود خورشید را سراج وهاج قرار دادیم بلکه ایات خلاصه تر از انست که اینگونه عرض کند زمان و ادبیات اخرالزمان خلاصه تر بلکه موضوعات حاضرتر از انست که بخواهد اینگونه مثل قبل بیان کند
سراج است چراغ است میسوزد و حرارت میدهد یک نحو فعل و انفعالاتی در ان رخ میدهد و حرارت و نور میدهد
وجه تمثیلی ش وجود خورشیدهای امامت و هدایت در اخرالزمان و رجعت است ،حضرت امیرالمومنین صاحب رجعات و کرات است علیه السلام و الصلاه روحی له الفداء و الوقاء

وهاج: وهج: افروخته شدن و حرارت دادن. وهّاج صيغه مبالغه است: بسيار حرارت ده و نور افشان، راغب گويد: وهج حصول نور و حرارت است از آتش، طبرسى فرموده: «و هو المشتعل بالنور العظيم»س دانشنامه

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- دُعَاءُ یَوْمِ الْخَمِیسِ لِعَلِیٍّ (علیه السلام) بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ... جَعَلْتَ الشَّمْسَ لِلْبَرِیَّهًِْ سِراجاً وَهَّاجاً.

علی‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- دعای روز پنج‌شنبه‌ی علی (علیه السلام): بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم... خورشید را برای مردمان چراغی فروزان کردی.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۰۸

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَاصِمِ‌بْنِ‌حُمَیْدٍ، قَالَ: ذَاکَرْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِیمَا یَرْوُونَ مِنَ الرُّؤْیَهًِْ، فَقَالَ: الشَّمْسُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءً مِنْ نُورِ الْکُرْسِیِّ وَ الْکُرْسِیُّ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءً مِنْ نُورِ الْعَرْشِ وَ الْعَرْشُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءً مِنْ نُورِ الْحِجَابِ، وَ الْحِجَابُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءً مِنْ نُورِ السِّتْرِ، فَإِنْ کَانُوا صَادِقِینَ فَلْیَمْلَئُوا أَعْیُنَهُمْ مِنَ الشَّمْسِ لَیْسَ دُونَهَا حِجَابٌ.

امام صادق (علیه السلام)- عاصم‌بن‌حمید گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی آن احادیثی که در خصوص رؤیت و دیدن روایت میکنند، پرسیدم. فرمود: «خورشید، جزئی از هفتاد جزء نور کرسی است و کرسی، جزئی از هفتاد جزء نور عرش است و عرش، جزئی از هفتاد جزء نور حجاب است و حجاب، جزئی از هفتاد جزء نورِ ستر است. پس اگر راست می‌گویند به آفتابی که ابری مقابل آن نباشد، خیره شده و به‌طورکامل نگاه کنند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۰۸

البرهان
[۳/۲۹, ۰۳:۵۴] .: وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً (۱۴)
و از فشاردهنده ها اب فراوان فرو فرستادیم
این معصرات یا همان فشاردهنده ها بادهای شدید است که ابرها را تحت فشار میدهد یا خود ابرهای باران ژاست که در اثر تغییر فشار خود را تحت فشار قرار میدهد و اب فراوانی فرو میریزد یا اصلا ناظر به بارانهای خاص اخرالزمانی یست که این دوران می بارد مثل زمان نوح نبی ع که مربوط به خارج از جو زمین است یا معصراتی که با علم، بشر بدان پی میبرد است هر چه باشد ناظر به دوران عصر و فشار است و اینکه بارانِ رویشی بعد از فشار است که گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
دوران اخرالزمان دوران ظهور اب ها بر روی زمین است دوران پر ابی یست که از بالا از معصرات بر بشر فرو میریزد الحمد لله رب العالمین

ویکی فقه : مُعْصِرات» جمع از مادّه‌ «عصر» به معناى فشار است، كه اشاره به «ابرهاى باران‌زا» است، گويى خودش را مى‌فشارد تا آب از درونش فرو ريزد (توجّه داشته باشيد مُعْصِرات اسم فاعل است).
بعضى نيز، آن را به معناى ابرهايى كه آمادّه ريزش باران است تفسير كرده‌اند؛ زيرا اسم فاعل، گاه به‌ معناى آمادگى براى چيزى مى‌آيد.
بعضى نيز گفته‌اند: «مُعْصِرات» صفت ابرها نيست، بلكه صفت بادها است كه از هر سو ابرها را تحت فشار براى ريزش باران قرار مى‌دهد. به گفته بعضى دانشمندان، ابرها به هنگام تراكم سيستمى بر آنها حاكم مى‌شود كه خود را مى‌فشارد، و در نتيجه باران از آن فرو مى‌بارد، و اين تعبير در حقيقت از معجزات علمى قرآن مجید محسوب مى‌شود.

معصرات: عصر. فشردن، معصر: فشارنده، معصرات: فشارنده‏‌ها.

ثجاجا: ثج: جارى شدن. «ثج الماء و الدم: سأل» ثجاج: آنكه به شدت جارى مى‏‌شود و مى‌ريزد
س دانشنامه

وقال الفراء : هي السحاب التي تتحلب بالمطر ولم تمطر بعد ، كما يقال امرأة معصر ، إذا دنا حيضها ولم تحض
[۳/۲۹, ۰۵:۲۹] .: لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً (۱۵)
تا بدان دانه و گیاه خارج کنیم
ماء ثجاج را از معصرات خارج کردیم تا بدان حب و نبات خارج کنیم انچهباعث محبت است حب است محبت دارد و انچه نبات اگر در مقابل حب و محبت بگیریم یعنی چیزی شبیه خاصه و عامه ،مثل مومن و مردم یکی دانه و مغز است یکی گاه و پوست
تا معصراتی نباشد ماء ثجاجی نیست تا ابتلاء و عصری نباشد ابی از بالا و پست نجوشد علمی و معنویتی نیاید و تا ابی نباشد رویش و محبتی نیست الحمد لله رب العالمین
و الله العالم الهادی
[۳/۲۹, ۱۲:۲۰] .: وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً (۱۶)
و باغهایی درهم تنیده
این اینده است فضای سرمایه گذاری برای اینده است لذا در روایات سفارش شده که در اخرالزمان به باغداری بپردازید
باغ است ،بلکه باغها ست انهم با ان شمس وهاج و ماء ثجاج..جنات الفاف است درختها شاد و در هم تنیده اند

درختان در هم تنیده تمثیلی از شخصیتهایی پیچیده و مرکب هم میتواند باشد و جنات اینچنینیتمثیلی از شهرک ها و گشورهای اینگونه مرکب و ذی شون با رویش میتواند باشد
و الله العالم الهادی

الفافا: لف: پيچيدن و جمع كردن. لفيف: پيچيده، جمع آن الفاف است يعنى پيچيده‌‏ها و درهم فرو رفته‏‌ها (انبوه) ميقات: وقت معين براى كارى. وعده وقتدار. مكان معين شده براى عملى مراد از آن در آيه معناى اول يا دوم است‏.س دانشنامه

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً قَالَ بَسَاتِینُ مُلْتَفَّهًُْ الشَّجَرِ.

علی‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- منظور از وَجَنَّاتٍ أَلْفَافًا؛ باغ‌هایی آکنده از درخت است.
[۳/۲۹, ۱۵:۲۷] .: إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتاً (۱۷)
همانا روز جدایی وعدگاه است
دوره و عصر فصل و جدایی هست ،جدایی صفوف حق و باطل جدایی انسان و شوون مختلفش، او و جسدش و نفس و روحش، جنود عقل و جهلش همه جدا شده به طوری که پوست و پاها و اعضایش علیش شهادت میدهند خودش در تفصیلِ فصل و جدایی شوونش، خود را می بیند لذا این همان دوره و عصر میقات است
با فصل فصل شدن به میقات میرود که سهم هر کس معلوم باشد دیگر فلّه ی و کلی مجازات و محاکمه نمیکنند دقیق ست فیصله دادنی یست که قبلش یوم الفصل است ،وقت قرار محاکمه و ملاقاتی یست که قبلش فیصله و فصل فصل شده هم گروه های اجتماعی اینگونه فصل، فصل میشوند و هم یک فرد و شوونش
و الله العالم الهادی
«مِیقَاتاً»: میعاد. وقت معیّن و مقرّر برای زنده شدن.س دانشنامه
[۳/۲۹, ۱۷:۴۴] .: يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً (۱۸)
روزی که در صور دمیده شده پس گروه گروه خواهید امد
دمیدن در صور گویا تمثیلی یست از دمیدن در صُوَر و صورتهای اشیاءست گویا در کلیت اشیاء که در صورت تمثیلی انست ،نفس حیات میدمدند نفس انشاء میکنند از خزینه ارواح، روح انرا در صورتهایش میدمند در صورت عالم برزخی قیامتی ان میدمند و ان زنده شده و چون مربوط به عالم برزخ است خیال است مربوط به عالم صور خیالی یست افواج میشود اخلاقیات و ملکات به صور مختلف در می اید لذا ادم ها دارای ملکات مختلف در صور مختلف در می اید يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً

صور: (بضم اول): شيپور. در قاموس و اقرب الموارد گويد صور شاخى است كه در آن مى‌‏دمند. و نيز جمع صورت است چنان كه در دو كتاب فوق آمده است، مجمع البيان آن را از حسن مفسر نقل مى‏‌كند، آن ده بار در قرآن مجيد آمده است و همه درباره قيامت است.س دانشنامه


الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ مُعَاذ (رحمة الله علیه) أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ یَا مُعَاذُ سَأَلْتَ عَنْ أَمْرٍ عَظِیمٍ مِنَ الْأُمُورِ ثُمَّ أَرْسَلَ عَیْنَیْهِ وَ قَالَ یُحْشَرُ عَشَرَهًُْ أَصْنَافٍ مِنْ أُمَّتِی بَعْضُهُمْ عَلَی صُورَهًِْ الْقِرَدَهًِْ وَ بَعْضُهُمْ عَلَی صُورَهًِْ الْخِنْزِیرِ وَ بَعْضُهُمْ عَلَی وُجُوهِهِمْ مُنَکَّسُونَ أَرْجُلُهُمْ فَوْقَ رُءُوسِهِمْ یُسْحَبُونَ عَلَیْهَا وَ بَعْضُهُمْ عُمْیاً {عُمْیٌ} وَ بَعْضُهُمْ صُمّاً {صُمٌ} وَ بُکْماً {بُکْمٌ} وَ بَعْضُهُمْ یَمْضَغُونَ أَلْسِنَتَهُمْ فَهِیَ مدلات {مُدْلَاهًٌْ} عَلَی صُدُورِهِمْ یَسِیلُ الْقَیْحُ یَتَقَذَّرُهُمْ أَهْلُ الْجَمْعِ وَ بَعْضُهُمْ مُصَلَّبُونَ عَلَی جُذُوعٍ مِنَ النَّارِ وَ بَعْضُهُمْ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِیفَهًِْ وَ بَعْضُهُمْ مُلْبَسُونَ جِبَاباً سَائِغَهًًْ مِنْ قَطِرَانٍ لَازِقَهًٍْ بِجُلُودِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ عَلَی صُورَهًِْ الْقِرَدَهًِْ فَالْقَتَّابُ مِنَ النَّاسِ وَ أَمَّا الَّذِینَ عَلَی صُورَهًِْ الْخَنَازِیرِ فَأَهْلُ السُّحْتِ وَ أَمَّا الْمُنَکَّسُونَ عَلَی وُجُوهِهِمْ فَآکِلَهًُْ الرِّبَا وَ أَمَّا الْعُمْیُ فَالَّذِینَ یَجُورُونَ فِی الْحُکْمِ وَ أَمَّا الصُّمُّ وَ الْبُکْمُ فَالْمُعْجَبُونَ بِأَعْمَالِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ قُطِّعَتْ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ فَهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْجِیرَانَ وَ أَمَّا الْمُصَلَّبُونَ عَلَی جُذُوعٍ مِنْ نَارٍ فَالسُّعَاهًُْ بِالنَّاسِ لِسُلْطَانٍ وَ أَمَّا الَّذِینَ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِیَفِ فَالَّذِینَ یَتَّبِعُون الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ مَنَعُوا حَقَّ اللَّهِ فِی أَمْوَالِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ یُلْبَسُونَ الْجِبَابَ أَهْلُ الْکِبْرِ وَ الْفُجُورِ وَ الْبُخَلَاءُ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- معاذ گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره‌ی قیامت پرسیدم. ایشان فرمود: «ای معاذ! درباره‌ی امر عظیمی پرسیدی». و فرمود: «ده گروه از امّت من محشور می‌شوند؛ برخی از آنان به شکل میمون و برخی دیگر به شکل خوک و برخی به این صورت که سرشان وارونه است یعنی اینکه پاهای آن‌ها در بالای سرشان است تا بر چهار دست و پا راه روند و برخی دیگر از آنان نابینا هستند و برخی دیگر کر و لال هستند، گروهی زبان خویش را که بر سینه‌های ایشان آویزان شده را می‌جوند که چرک از آن سرازیر می‌شود که دیگران به دلیل این آلودگی آن‌ها، از آنان نفرت دارند و گروهی دیگر دست و پاهایشان قطع شده است و گروهی بر تنه‌ی درختانی از آتش به صلیب کشیده شده‌اند و گروهی از لاشه، گندیده‌تر و بدبوتر هستند و به گروهی دیگر جامه‌هایی پوشانده شده است که بلند و چسبان و از جنس قیر است. آن گروهی که به شکل میمون‌ها هستند همان گروه سرکش از مردم هستند و گروهی که به شکل خوکان هستند، رشوه خوارانند و آن دسته که سرشان وارونه است، رباخوارانند و نابینایان کسانی هستند که در قضاوت کردن، ظلم می‌کنند و عدالت را رعایت نمی‌کنند و آن دسته که کرولال هستند، آن‌هایی هستند که شیفته‌ی اعمال خویش هستند و آن‌هایی که زبان‌های خویش را می‌جوند، علما و قاضیانی هستند که گفتار آن‌ها با عملشان متفاوت است و آن دسته که دست و پاهای آن‌ها قطع شده است، کسانی هستند که به همسایه‌ی خویش آزار می‌رسانند. امّا آن گروهی که بر درختانی از جنس آتش به صلیب کشیده شده‌اند، آن‌هایی هستند که نزد پادشاه به مردم تهمت می‌زنند (سخن‌چینی میکنند) و آن‌هایی که از لاشه گندیده‌تر هستند، آن‌هایی هستند که اسیر شهوت و لذّت‌ها هستند و حق خداوند را در اموال خویش به‌جای نمی‌آورند و آن دسته که لباس‌هایی از جنس آتش بر تن آن‌هاست، اهل کبر و فخرفروشی و تکبّر هستند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۱۲

جامع الأخبار، ص۱۷۶/ البرهان

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) سُئِلَ عَنِ الرَّجْعَهًِْ أَ حَقٌّ هِیَ قَالَ نَعَمْ فَقِیلَ لَهُ مَنْ أَوَّلُ مَنْ یَخْرُجُ قَالَ الْحُسَیْنُ یَخْرُجُ عَلَی أَثَرِ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قُلْتُ وَ مَعَهُ النَّاسُ کُلُّهُمْ قَالَ لَا بَلْ کَمَا ذَکَرَ اللهُ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً قَوْمٌ بَعْدَ قَوْمٍ.

امام صادق (علیه السلام)- از حضرت صادق (علیه السلام) پرسیدند: «آیا رجعت صحیح است»؟ فرمود: «آری»! گفتند: «نخستین کسی که می‌آید کیست»؟ فرمود: «امام حسین (علیه السلام) است که بعد از ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌آید». عرض شد: «آیا همه‌ی مردم با او هستند»؟ فرمود: «نه! بلکه چنان است که خدا می‌فرماید: یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً؛ مردمی بعد از مردمی می‌آیند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۱۴

بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۰۳/ منتخب الأنوارالمضییهًْ، ص۲۰۱
[۳/۳۰, ۰۳:۲۲] .: وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أَبْواباً (۱۹)

و اسمان باز شده و باب باب میشود

بعد از اینکه فرمود در صور دمیده و افواج شده فرمود اسمان باز میشود و باب باب میشود یعنی باز شدن اسمان یعنی باب باب شدن چرا که ورود عالم خاکی دنیا به عالم خیال و معنا که تفصیلاتشاز عالم دنیا بیشتر است بازگشت از عالمی یست که کمتر تفصیلات دارد به اخر که تفصیلات و تفضیلاتش بیشتر است باب باب ش بیشتر است لذا اسمان معنا باب باب برای ان میشود دقت کنید انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ ۚ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلًا (۲۱)اسراء
[۳/۳۰, ۰۳:۳۴] .: وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً (۲۰)
و کوهها راه افتند پس سراب شوند
کوههای در اخرالزمان قیامتی (نه اخرالزمان ظهور) به حرکت افتند و بعد در هم کوبیدل شوند و پنبه حلاجی میشوند و سراب میشوند انقدر قاعا صفصفا شود معاذ الله ،این معنا درباره وجه تمثیلی کوه که خواص جامعه است جقدر سخت و طاقت فرساست انا لله و انا الیه راجعون ،نستحیر بالله ،نعاذ الله ،البته اولیاء الهی قبل از قیامت از دنیا نیروند و قیامت بر شرار خلق بر پا میشود

وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفًا (۱۰۵) فَیَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا (۱۰۶) لَّا تَرَی فِیهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا (۱۰۷) یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُ ۖ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا (۱۰۸) طه .

سراب: شى‏ء بى واقعيت. چيز كاذب. اهل لغت گويند: زمين شوره‏زار كه‏ در آفتاب مى‏‌درخشد، منظور از آيه آنست كه: كوه‏ها از دور كوه ديده مى‏‌شوند حال آنكه كوه نيستند بلكه ذرات غبار مى‏‌باشند،س دانشنامه

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- وَ تَذِلُ الشُّمُ الشَّوَامِخُ وَ الصُّمُّ الرَّوَاسِخُ فَیَصِیرُ صَلْدُهَا سَرَاباً {رَقْرَاقاً} رَقْرَقاً وَ مَعْهَدُهَا قَاعاً سَمْلَقاً.

امام علی (علیه السلام)- و کوه‌های بلند و صخره‌های پا برجا درهم ریزند، و جای آن‌ها را سراب موّاج و درخشان گیرد، آثار و بناها چون زمینی نرم و هموار شود.نهج البلاغه
[۴/۱, ۱۰:۰۳] .: إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً (۲۱)
همانا جهنم کمینگاه است
جهتم از جهنام ،چاه تنک و تاریک گرفته شده که محل ریختن زباله ها بوده تمثیلی از زباله دادن معنایی و جایگاهی برای افراد نفس تنک و تاریک است( ظلمات بعضها فوق بعض ) جهنم یکی از خدم و حشم الهی یست جنود الله است محل تطهیر است حمام است برای برخی و عذاب است برای برخی،(دار لیش فیها رحمه ) جلوه جلال و قهر است جایی یست که رحمتی در ان نیست پس عذاب به عذب تبدیل نمیشود و جرجیری در ان نروید مگر برای انان که اراده تطهیرشان را کرده اند
جهنم مرصاد است یعنی این مدبرات امر الهی که جهنم است در کمین ظالمین و اهل عناد و فسوق است با دیدن انها خشمش برافروخته شود (انا لله و انا الیه راجعون) معاذ الله نستجیر بالله

مرصاد: رصد: مراقبت كردن و چيزى را زير نظر گرفتن مرصاد اسم مكان است يعنى كمين و محل مراقبت.س دانشنامه


علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- قوله إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً قَالَ قَائِمَهًًْ.

علی‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- إِنَّ جهنّم کَانَتْ مِرْصَادًا یعنی اینکه موجود و مهیّا است.
[۴/۱, ۱۱:۰۶] .: لِلطَّاغِينَ مَآباً (۲۲)

جایگاه افراد طغیانگر است
جهنم ،در مرصاد طغیانگران است ،اصولا ملکوت در لباس مخاطبش در میاد چه در نحو جمالی که برای مریم جوان ،فرشته جوان زیبا رو اشکار میشود و چه در نحو جلالی ان که جهنم برای طغیانگر در کمین اشکار میشود
این افراد طغیان علیه اولیاء خدا کرده اند علیه انبیاء و اوصیاء و مومنان کرده اند (نولیه ما تولی) چون در کمین مومنان بودند جهنم در کمین انها شود و جایگاه انها شود که تجسم نفس انها همین جهنام تاریک است نفس انها تنک و تاریک است

مآب: اوب: رجوع و بازگشت. مأب: اسم مكان است يعنى محل بازگشت مصدر ميمى و اسم زمان نيز آيد.س دانشنامه

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- لِلطَّاغینَ مَآباً أَیْ مَنْزِلا.
[۴/۱, ۱۱:۳۹] .: لابِثِينَ فِيها أَحْقاباً (۲۳)
در ان مدتها بمانند (احقاب،۸حقب است که هر کدامش ۸۰ سال و هر سال ۳۶۰ روز و هر روز مثل هزار سال ماست معاذ الله )

در روایات اینگونه امده که احقاب،۸حقب است که هر کدامش ۸۰ سال و هر سال ۳۶۰ روز و هر روز مثل هزار سال ماست معاذ الله
باز وارد شده هر کس داخل جهنم میشود خارج نشود تا احقابی نستجیر بالله نعوذ بالله

لابثين: لبث: توقف. ماندن «لابثين»: ماندگان.

احقاب: حقب (بر وزن شتر): دهر. زمان. جمع آن احقاب است به معنى زمانها و روزگاران، راغب گويد: حقبه مدتى مبهم از زمان است در نهج البلاغه خطبه 87 به معنى زمانها آمده است، به نظر بعضى آن هشتاد سال و در قول ديگرى چهل سال است
س دانشنامه

القمی الصّادق (علیه السلام)- عَنْ جَعْفَرِ‌بْنِ‌مُحَمَّدِ‌بْنِ‌عُقْبَهًَْ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَ لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً قَالَ الْأَحْقَابُ ثَمَانِیَهًُْ أَحْقَابٍ وَ الْحُقْبَهًُْ ثَمَانُونَ سَنَهًًْ وَ السَّنَهًُْ ثَلَاثُمِائَهًٍْ وَ سِتُّونَ یَوْماً وَ الْیَوْمُ کَأَلْفِ سَنَهًٍْ مِمَّا تَعُدُّون.

امام صادق (علیه السلام)- لَابِثِینَ فِیهَا أَحْقَابًا، احقاب یعنی سال‌ها و حقب یعنی یک سال و هر سال سیصدوشصت روز است که هر روز آن معادل هزار سال از آن سال‌هایی است که شما میشمارید (سال‌های این دنیا)».

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ حُمْرَانَ‌بْنِ‌أَعْیَنَ قَال سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً *لا یَذُوقُونَ فِیها بَرْداً وَ لا شَراباً *إِلَّا حَمِیماً قَالَ هَذِهِ فِی الَّذِینَ یَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ.

امام صادق (علیه السلام)- حمران‌بن‌اعین گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی این آیات: لَابِثِینَ فِیهَا أَحْقَابًا * لَّا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا، پرسیدم. فرمود: «این در مورد کسانی است که از آتش دوزخ خارج می‌شوند».
[۴/۲, ۰۹:۳۰] .: لا يَذُوقُونَ فِيها بَرْداً وَ لا شَراباً (۲۴)

نه خواب میچشند و نه ابی

در روایات و لغت مثل راغب برد به معنای خواب امده شاید بدترین حالات همین است که انسان خواب نداشته باشد که در خواب انسان هم میخورد و هممی اشامد و هم استراحت و تخلیه فشارهای روحی روانی میشود روحش از کالبد زندان موجود به عرش الهی و عرش ارزوها و اینده ها پر میکشد لهذا یکی از بدترین شکنجه های حکومتهایی شیطانی در قدیم و جدید اجازه خواب به زندانی ندادن است

برد: خنك. «البرد: نقيض الحر و البرودة نقيض الحرارة» برد به معنى خواب نيز آيد، راغب در علّت اين تسميه گفته است كه خواب سبب عروض سردى بر بدن است.س دانشنامه


الصّادق (علیه السلام)- البرد النَّوْمَ هَاهُنَا.

امام صادق (علیه السلام)- اینجا برد همان خواب است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۱۸

بحرالعرفان، ج۱۶، ص۲۸۲
[۴/۲, ۱۱:۰۲] .: حَمِيماً وَ غَسَّاقاً (۲۵)
مگر اب داغ و چرکین
بدترین نوشیدنی این نوشیدنی یست که اهل جهنم ناگزیز از اشامیدنط هستند هم داغ و سوزان است و هم بدبو و چرکین که اشمئزاز اور است برخلاف طبعشان ناچارا برای ماندن بخورندند این تمثیلی از زندگی و ملکات انان است که روابط چرکین و بدبویی داشتند دوستان خرابی داشتند که با همکارهای خراب و فاسدی میکردند که در واقع هرکس دوست مناسب و مشکل خود را دوست دارد که با هم ان کاری را بکنند که دوست دارند و دوست هر کس خود اوست و لدا تجسم ان روابط در جهنم سفره و خود خود اوست اعاذ الله و ایاکم نستجیر بالله

الباقر (علیه السلام)- إِنَّ فِی جَهَنَّمَ لَوَادٍ یُقَالُ لَهُ غَسَّاقٌ فِیهِ ثَلَاثُونَ وَ ثَلَاثُ مِائَهًِْ قَصْرٍ فِی کُلِّ قَصْرٍ ثَلَاثُونَ وَ ثَلَاثُ مِائَهًِْ بَیْتٍ فِی کُلِّ بَیْتٍ ثَلَاثُونَ وَ ثَلَاثُ مِائَهًِْ عَقْرَبٍ فِی حُمَهًِْ کُلِّ عَقْرَبٍ ثَلَاثُونَ وَ ثَلَاثُ مِائَهًِْ قُلَّهًِْ سَمٍّ لَوْ أَنَّ عَقْرَباً مِنْهَا نَضَحَتْ سَمَّهَا عَلَی أَهْلِ جَهَنَّمَ لَوَسِعَتْهُمْ سَمّاً.

امام باقر (علیه السلام)- در جهنّم وادی‌ای وجود دارد که به آن «غسّاق» گفته می‌شود. در آن سیصدوسی قصر وجود دارد، در هر قصری سیصدوسی خانه و در هر خانه‌ای سیصدوسی عقرب وجود دارد. در نیش هر عقربی سیصدوسی کوزه زهر وجود دارد که اگر یک عقرب از آن‌ها زهرش را بر اهل جهنّم بپاشد، زهرش آن‌ها را در بر می‌گیرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۱۸

بحارالأنوار، ج۸، ص۳۱۴

حميم: آب جوشان. «الحميم: الماء الحار» راغب قيد شدت بر آن افزوده است، حمام نيز بدين مناسبت است، اقربا را نيز حميم گويند كه در محبت انسان گرم و پر حرارتند.

غساق: چرك بد بو. «غسقت القرحة»: چرك زخم جارى شد، راغب گويد: آنچه از پوست اهل آتش متقاطر مى‏‌شود، آن را آب كثيف و تيره نيز گفته‌‏اند
س دانشنامه
[۴/۴, ۱۰:۵۷] .: جَزاءً وِفاقاً (۲۶)
مجازاتی موافق

جزاء در جانب عذاب موافق اعمال است اگر چه در جانب مجازات خیر با فضل است
درباره قران جزاء وفاق فقط برای جهنمی ها امده و انواع جزاء ها در قران در ادامه می اید اما اینکه چرا جزاء جهنمی با این توصیفات وفاق است
اینکه جهنم مرصاد انهاست چون انها در مرصاد و کمین اهل ایمان بودند همه ش گیر بودند برای اهل ایمان
اینکه جهنم ،برای طغیانگران محل باز گشت است چون تجسم نفس طغیانگر انها همین جهنم است
اینکه مدتهای احقاب در ان مانند چون نیت داشتند در علم و فهم انها از زمان بود که ولو اینقدر بمانند طغیانگری کنند
برد و شراب ننوشند چون اعمالی که کرده اند تجسم برزخی اش برد و سلام نیست بلکه اعمال و روابط انها تجسمش حمیم و غساق است ان اب داغ و چرکین معاذ الله

درباره قصاص در قران جزاء بدی به مثلش امده
وَجَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا. سوره شوری

درباره ابراهیم خلیل امده که جزاء اوفی دارد
وَإِبْرَاهِیمَ الَّذِی وَفَّی (۳۷) ۞ ترجمه: [۱۱]
أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی (۳۸) ۞ ترجمه: [۱۲]
وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی (۳۹) ۞ ترجمه: [۱۳]
وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَی (۴۰) ۞ ترجمه: [۱۴]
ثُمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَی (۴۱)

در سوره الرحمن امده که جزاء احسان ،احسان است
هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ (۶۰) ۞ ترجمه: [۲۰]
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (۶۱) ۞ ترجمه: [۲۱]
وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ (۶۲) ۞الرحمن

درباره حور العین بهشتیها امده این جزاء اعمال دایمی انها ست
وَحُورٌ عِینٌ (۲۲) ۞ ترجمه: [۶]
کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ (۲۳) ۞ ترجمه: [۷]
جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (۲۴) ۞ ترجمه: [۸]
لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا (۲۵)واقعه


راجعلباسهای سندس سبز و ابریشم و دستبند های نقره و شراب طهور از رب گرفتنِ بهشتی امده جزاء و سعی مشکور است
عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ ۖ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (۲۱) ۞ ترجمه: [۱۶]
إِنَّ هَذَا کَانَ لَکُمْ جَزَاءً وَکَانَ سَعْیُکُم مَّشْکُورًا (۲۲)انسان

درباره بهشتیان که لغو و دروغ نشنوند امده که جزاء من ربک و عطاء با حسابی یست

لَّا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا کِذَّابًا (۳۵) ۞ ترجمه: [۵]
جَزَاءً مِّن رَّبِّکَ عَطَاءً حِسَابًا (۳۶) نبا


وفاق: وفق (بر وزن عقل): مطابقت ميان دو چيز، همچنين است وفاق آن در آيه به معنى فاعل و موافق است مفاز: مصدر ميمى و اسم مكان است، در آيه هر دو معنى صحيح است، نجات يا محل نجات گرچه معناى دوم انسب است.س دانشنامه
[۴/۴, ۱۴:۱۹] .: الحمدلله رب العالمین بر حب علی بن ابی طالب. شنیدید که در سوریه اخیرا چه اتفاق افتاده مساجد به نام مولی علی را به اسم معاویه تبدیل کرده اند که خلیفه چهارم حقیقی یست،فرمود (کِد کِیدک ) هر چه در توان داری از مکر و حیله به کار ببندید به خدا قسم نمیتوانید وحی ما را و اسم ما را خاموش کنید قران میگوید برخی با فوت دهان نور خدا را میخواهد خاموش کنند ،بشکند قلم ها و منبرها و انجمن ها که نور خدا نور علی را نمیتوانند دیدن و آباد باد هر خانه و کاشانه که سرافراز بر موذنه های حقییت اذان راستی سرمی دهد فرمود روزی خواهد امد که انچه شما در پستوها میگفتید بر منارها فریاد زنند که کسی اتش نمی افروز تا در زیر تخت نهد بلکه بر بلند نهد (فی بیت اَذِن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه..رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع ..)
[۴/۴, ۱۷:۲۶] .: إِنَّهُمْ كانُوا لا يَرْجُونَ حِساباً (۲۷)
همانا انان سیره شان چنین بود که امید به حساب نداشتند
کسی امید دارد که کاری انجام میدهد اعمال صالحی می اورد چنانچه در روایت امده پس انکه کاری برای اخرت نکرده امیدی بدان ندارد
امید داشتن سب اصلاح است و ابلیسی و نا امیدی سبب شیطنت و استکبر است معاذ الله

«کَانُوا لا یَرْجُونَ»: امیدوار نبودند و انتظار نمی‌کشیدند. «حِسَاباً»: محاسبه و حسابرسی
[۴/۵, ۱۵:۳۰] .: وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا كِذَّاباً (۲۸)
و ایات ما را تکذیب کردند تکذیب کردنی
چرا به این جزاء وفاق رسیدند چون امید به حساب و کتابی نداشتند ،همین امید کافی بود که انها کاری میکردند بلکه خیلی کارها را نمیکردند چرا انها به این جزاء وفاق رسیدند چون انها تکذیب کردند ایات ما را ،چیزی که آیه بود با تمام وجود ما را نشان میداد معلوم بود منتسب به ماست تکذیب کردند و دل ولیّ ما را سوزاند گفت تا نامد دل مرد خدا به درد خدا هیچ قومی را رسوا نکرد. به یول سوره و الشمس،رسول خدا گفت این ناقه ای خداست(و قال لهم رسول الله ناقه الله و سقیاها فکذبوه فعقروها و دمدم علیهم ربهم فسواها و لایخاف عقباها)

«کِذَّاباً»: سخت تکذیب کردن. ستیزه‌جویانه دروغ پنداشتن. مصدر باب تفعیل است، همچون فِسّار و قِصّار و خِرّاق،س دانشنامه
[۴/۵, ۱۶:۰۷] .: وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ كِتاباً (۲۹)
و هر چیزی را احصاء کردیم از جهت کتابت
اگر نسبت به ایات قبل این ایه را در تظر بگیریم یعنی عداب جهنمیها که فقط برد و شربی نبود مگر حمیم و غساق و جزاء وفاق انها به خاطر عدم رجاء حساب بود و تکذیب ایات بود ،به این موارد بر میگردد مراد کاتبت اعمال انها ست که تجسمش ان شده به عبارتی احصاء، جلالی یست و حتی تعبیر خواب شمارش و احصاء ، عذاب و جلال است
لا يَذُوقُونَ فِيها بَرْداً وَ لا شَراباً (۲۴) إِلاَّ حَمِيماً وَ غَسَّاقاً (۲۵) جَزاءً وِفاقاً (۲۶) إِنَّهُمْ كانُوا لا يَرْجُونَ حِساباً (۲۷) وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا كِذَّاباً (۲۸)وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ كِتاباً (۲۹)فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلاَّ عَذاباً (۳۰)

و اگر ایه را مطلق نگاه کنیم ،ایه یک نحو اطلاق و کلیتی درش دارد که هر چیزی نوشته شده احصاء شده اگه مراد در سیر نزولی باشد که به قصا و قدر و اجل و کتاب برمیگردد، درست است چنانچه روایت داریم چیزی در عالم نیست مگر به مشیت و اجل و کتاب و روزی و قضا و قدر در کتاب التوحید للصدوق :عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ: لاَ يَكُونُ شَيْءٌ فِي اَلسَّمَاوَاتِ وَ لاَ فِي اَلْأَرْضِ إِلاَّ بِسَبْعٍ بِقَضَاءٍ وَ قَدَرٍ وَ إِرَادَةٍ وَ مَشِيئَةٍ وَ كِتَابٍ وَ أَجَلٍ وَ إِذْنٍ فَمَنْ زَعَمَ غَيْرَ هَذَا فَقَدْ كَذَبَ عَلَى اَللَّهِ أَوْ رَدَّ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

ولی به نظر میرسد مراد در سیر اثبات باشد در سیر صعودی تمام اعمال بشر احصاگ نیشود هر چه به این سیر مربوط است کتابت میشود یعنی محکم میشود جزء جان وجودش میشود یا له یا علیه ،یا صعود الی جمال یا هبوط الی جلال ، اگر چه برای مومن مشمول یعفو و غفران است و( ما یعفو عنه کثیر ) و یا فرشتگان، کارهای خوب را سریع مینویسند ولی کارهای بد را تا هفت ساعت نمی نویسند شاید توبه کند نعوذ بالله نستجیر بالله من کل سوء و شر و نسال الله العفو و العافیه و المعافاه


«أَحْصَیْنَاهُ»: آن را شمارش کرده‌ایم. آن را سرشماری نموده‌ایم. «کِتَاباً»: نگاشتن. نوشتن. نوشته. در اینجا مفعول مطلق و در معنی (إِحصاء) یعنی سرشماری کردن است. یا این که واژه کتاب به معنی مکتوب است و حال بشمار است. در این صورت معنی آیه چنین می‌گردد: ما همه چیزها را در حالی که ثبت و ضبط شده‌اند، شمارش کرده‌ایم.س دانشنامه
[۴/۵, ۱۶:۲۱] .: فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلاَّ عَذاباً (۳۰)
پس بچشید و افزوده نکنیم ما ،مگر عذابی را
چنانچه امد احصاء به نحو کتابت نتیجه اش عذاب است گویا نوشته شده تا علی انان حساب کنند حسابش را برسند،تکبرش را بشکنند ،اصلا کسی را بخواهتد ببخشند از اول نمی نویسند بخواهند کریمانه رفتار کنند به رو نمی اورند ولی انچه برای برخی که تکذیب ایات کرده اند نوشته شده ،در واقعه نوشته شده تا عذاب کنند لذا بلافاصله فرمود پس بچشید فَذُوقُوا
اما اینکه زیاده نکنیم مگر عذاب را چون ان نوشتن همان و کاشته شدن در زمین نفس و مزرعه دنیا همان که حالت تصاعدی بد ،بدتر شده چنانچه در جانب خوبی یک دانه صد دانه میشود خوبی ،خوبی می اورد شر، هم اینگونه شر می اورد معاذ الله لذا فرمود عقیب آن کتابت و احصاء با فاء تفریع : فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلاَّ عَذاباً
[۴/۵, ۱۶:۲۷] .: لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً (۳۱)
همانا برای افراد متقی کامیابی ( یا مکان کامیابی یست)
متقین به نحو اسم فاعلی یعنی کسانی که گوهر تقوا و خدا ترسی ،حیاء از خدا از خودش به درون انها راه یافته برای چنین افرادی مفاز است فوزگاه است ،علاوه بر حیث تبری و دوری از گناه و نفی لا اله و دوری از جنت و طاغوت انها حیث جمعی دارند یعنی متقین هستند ،نفرمود متقی بلکه فرمود متقین و این جمعیت انها و با هم بودن انها خودش یک حیث ارتباطی فاکتوریلی نماز جماعتی که نعمت ها را بی حد میکند دارد
انها فقط متقین هستند ترک ما لا یعنی ،ترک گناه ،ترک مظاهرِ خودخواهی های دنیایی کرده اند و به مفاز رسیده اند ،بیشتر باید تمرکز کنی چه کار نکنی تا اینکه چه کار بکنی باید بیشتر ترک کنی متقی باشی تا به مفاز برسی ،(تقوا ریشه اش پرهیز است ترک است )
و فوز خیری یست که درش شر نیست، در روایات مفاز را کرامات تفسیر کرده . ابن عباس ایه را تطبیق بر امیرالمومنین کرده یعنی متقی ،مولی علی یست که مفاز دارد یا برای متقین ،مولی علی یست ، الحمد رب العالمین


«مَفَازاً»: نجات و رستگاری از دوزخ. دستیابی به بهشت. مصدر میمی، و یا اسم مکان است و به معنی کامگاه.س دانشنامه


الباقر (علیه السلام)- فِی قَوْلِهِ: إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً، قَالَ فَهِیَ الْکَرَامَات.

امام باقر (علیه السلام)- إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا؛ مفاز به‌معنای کرامتها است.


المناقب،ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- فِی قَوْلِهِ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً هُوَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) سَیِّدُ مَنِ اتَّقَی عَنِ ارْتِکَابِ الْفَوَاحِشِ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا، منظور علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) است که سرور دوری‌گزیدگان از فواحش و پلیدی‌هاست.
[۴/۵, ۱۷:۴۶] .: حَدائِقَ وَ أَعْناباً (۳۲)
باغها و انگورستان
برایمتقین مفاز است برای انان که تبری از جنود جهل دارند تبری از گناه دارند تبری از دشمنان اهل البیت علیهم السلام دارند تبریِ قل (یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون )دارند تبری از مظاهر کفر و شرک ،گناهان کبیره دارند ،حیاء دارند شرم دارند انان مفاز دارند رستگاری دارند ،محل رستگاری دارند خیر بدون شر دارند در ادامه میتوان ایات بعد را توضیح ان مفاز دانست باغستان تمثیلی از روابط صمیمی و گرم است در مقابل حمیم و غساقِ اهل دوزخ که تجسم روابط گناه الود
متقین مفاز دارند ،حدایق و اعناب دارند با اینکه اعناب داخل در حدایق است خصوصا ذکر شده انگر و انگورستان تجسم روابط محبتی گرم ولایتی میتواند باشد لدا خاصه ذکر فرمود
تعبیر خواب باغ و انگورستان و حمیم و غساق با توجه به انچه امد معلوم میشود و الله العالم الهادی
اعناب: عنب به انگور و درخت انگور هر دو گفته مى‏شود، جمع آن اعناب است.س دانشنامه
[۴/۶, ۰۹:۴۰] .: وَ كَواعِبَ أَتْراباً (۳۳)
و دختران سینه برامده هم سن و سال
برای متقین حدائق و اعناب است
اینها شوون رفتار و اعمال و درونیات متقین است باغ و بوستان و شعف و و خوشحالی در درون دارد که نگو و نپرس ،براستی چه کسی میداند و میتواند احساس کند که یک دانشمند در دل شب وقتی به کشف علمی میرسد چه شعف و شوری مییابد تا انجاکه برخی از انها از سر وجود فریاد می زدند_ اَین الملوک و ابناء الملوک_ کجایند پادشاهان و فرزندان پادشاهان از این لذت و سرور
بهترین لذت در دنیا و اخرت در روایات لذت نکاح شمرده شده و البته بهترین حالت همین کواکب اتراب است دختران تازه سینه بالا امده نوجوان و جوان که اتراب هستند هم بازی و همسن و سال بهشتی اند یعنی ان بهشتی هم در چنین سن و سالی یست _یا لها من لذه و سرور_ الحمد لله رب العالمین
نکاح لذت مادی خیالی یست ،کشف علم نیز یک نکاح معنایی یست، این کواکب اتراب میتواند ظاهر و باطنش مقصود باشد. اللهم ارزقنا فی الدنیا و الاخره بفضلک و منتک انک انت الوهاب.
كواعب: كعوب و كعابه: بزرگ شدن پستان دختر، كاعب: دخترى كه پستانش بزرگ شده است، جمع آن كواعب مى‏‌باشد.

اتراب: ترب (بر وزن جسر): همسال كه با همسال خود در يك زمان به دنيا آمده است: «الترب: من ولد معك ... هذه ترب فلانة: اذا كانت في سنها» علّت اين تسميه آنست كه هر دو با هم خاكبازى مى‏‌كنند جمع آن اتراب است
س دانشنامه


الباقر (علیه السلام)- أَمَّا قَوْلُهُ ... وَ کَواعِبَ أَتْراباً أَیِ الْفَتَیَاتِ نَاهِدَاتٍ.القمی

امام باقر (علیه السلام)- منظور از این فرموده‌ی خدای تبارک و تعالی؛ وَکَوَاعِبَ، به‌معنای دختران برامده سینه است.س دانشنامه
[۴/۶, ۱۲:۴۴] .: وَ كَأْساً دِهاقاً (۳۴)و جام های مملو
تمثیلی یست از اینکه ظرفیت انها پر میشود از معنا و حقیقتش ،کافی یست انها در ذهن و خارج، در نفسشان جا باز کنند این کاسه ی ظرفیتی انها پر میشود.
دهاقا :لبالب ،یعنی ،بیشتر نمیدهند چون جا ندارد فشار می اورد میشکند بیشتر هم نمیگیرد هر کس خودش و ظرفیتش

تعبیر خواب کاسه مملو از اب یا نوشیدنی ،جلوه نعمت و رفاه و بهشت و حالات بهشتی یست الحمدلله رب العالمین
كاس: ظرف را كه شراب در آن باشد كاس گويند «الاناء بما فيه من الشراب» به شراب تنها و ظرف تنها و ظرف تنها نيز كأس گفته مى‌‏شود چنان كه در اقرب الموارد آمده است.
دهاق: دهق: پر كردن. دهاق در آيه ظاهرا مصدر به معناى مفعول است يعنى: كاسه پر شده
س دانشنامه
[۴/۷, ۰۸:۴۸] .: عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَجَاءَهُ عَمْرُو بْنُ عُبَیْدٍ فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْكُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام قَدْ أُخْبِرُكَ أَنَّ التَّوْبَةَ وَ الْإِیمَانَ وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ لَا یَقْبَلُهَا [۴] إِلَّا بِالاهْتِدَاءِ أَمَّا التَّوْبَةُ فَمِنَ الشِّرْكِ بِاللَّهِ وَ أَمَّا الْإِیمَانُ فَهُوَ التَّوْحِیدُ لِلَّهِ وَ أَمَّا الْعَمَلُ الصَّالِحُ فَهُوَ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ أَمَّا الِاهْتِدَاءُ فَبِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ نَحْنُ هُمْ فَإِنَّمَا عَلَی النَّاسِ أَنْ یَقْرَءُوا الْقُرْآنَ كَمَا أُنْزِلَ فَإِذَا احْتَاجُوا إِلَی تَفْسِیرِهِ فَالاهْتِدَاءُ بِنَا وَ إِلَیْنَا یَا عَمْرُو.
[۴/۷, ۰۸:۴۸] .: عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ قَالَ: قَرَأَ رَجُلٌ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَا أَسْمَعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَیْسَ عَلَی مَا یَقْرَؤُهَا النَّاسُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَهْ مَهْ كُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ كَمَا یَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّی یَقُومَ الْقَائِمُ فَإِذَا قَامَ أَقْرَأَ كِتَابَ اللَّهِ عَلَی حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِی كَتَبَهُ عَلِیٌّ وَ قَالَ أَخْرَجَهُ عَلِیٌّ علیه السلام إِلَی النَّاسِ حَیْثُ فَرَغَ مِنْهُ وَ كَتَبَهُ فَقَالَ لَهُمْ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ كَمَا أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ صلی اللّٰه علیه و آله وَ قَدْ جَمَعْتُهُ بَیْنَ اللَّوْحَیْنِ فَقَالُوا هُوَ ذَا عِنْدَنَا مُصْحَفٌ جَامِعٌ فِیهِ الْقُرْآنُ لَا حَاجَةَ لَنَا فِیهِ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَا تَرَوْنَهُ
بَعْدَ یَوْمِكُمْ هَذَا أَبَداً إِنَّمَا كَانَ عَلَیَّ أَنْ أُخْبِرَكُمْ بِهِ حِینَ جَمَعْتُهُ لِتَقْرَءُوهُ.
[۴/۷, ۰۸:۵۰] .: این دو روایت تزاحم دارد ، در مقام تشریع نیست که متعارض باشد بلکه در مقام عمل، امتثال هر دو ممکن نیست که (انما علی الناس ان یقرءوا القران کما انزل فاذا احتاجوا الی تفسیره فالاهتداء بنا و الینا ) و (کُفَّ عن هذه القران اقرء کما یقرء الناس )

راوی روایتِ اینکه قران باید همانگونه که نازل شده خوانده شود عامی یست، عمرو بن عبید ،عامی و دهری بود یعنی قائل به قدمت دهر است و دوست منصور عباسی فلهذا امام او را نهیب زدند که،راه کدام طرف است و قران به کدام قرائت درست است (کما اُنزِل) و اگر نیاز به تفسیر داشت ،مرجع اهل البیت اند علیهم السلام .

اما روایت دوم خطابش یک شیعه است که برای مدیریت قبل ظهور یک دستوری میدهند که جعل کلی برای همه شیعه در خلوت و جلوت است بعد از اینکه شیعه دانستند قرانِ مولی علی تفسیرش یا حتی الفاظش با این قران تفاوت هایی دارد ولی به او دستور میدهند به نحو الزامی که مثل قران عامه بخواند این تقیه هم باشد تقیه مدیریتی جعل حکم ثانویی یست که نمیتوان خلافش عمل کرد و گفت من در مظان ضرر که حکمت تقیه است نبودم یعنی مصلحت حفظ فضای شیعه را دارد نمیشود قرانی چاپ کرد که قرائت شیعه باشد مثلا و الله العالم الهادی
[۴/۷, ۱۶:۱۷] .: لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً (۳۵)
در ان لغوی نشنوند و نه دروغی
بهشت کجاست انجاست که انسان دروغ نشنود ،حرفهای بیهوده ،نشنود جایی که صداهای الوده ،الودکی صوتی ندارد خیلی وقت هااعصاب بشر اخرالزمان خوردهاست چون از بهشت سادگی و ارامی و طبیعت بیرون رفته و وارد جهنم سر و صدا و الودگی صوتی شده و این صداها در پس زمینه ذهن و نفس ،آرام آرام انرا نا آرام و بی قرار میکند
اینکه طرف مقابلش به او دروغ گفته و صداقت نداشته انسان را اذیت میکند بهشت جایی یست که از این چیزها خبری نیست


أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؛
: «...وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»
«لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا* إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا»

كذاب: تكذيب شديد، شايد مفعول مطلق مفيد شدت تكذيب باشد.س دانشنامه
[۴/۷, ۱۶:۴۴] .: جَزاءً مِنْ رَبِّكَ عَطاءً حِساباً (۳۶)
جزائی ازجانب پروردگارت ،عطاء و بخششی که بگویند کافی یست
یکوقت جزاء وفاق اعمال ستکه در ایات قبل درباره جهنمی ها امده یکوقت جزاء عطاء است عطیه است بخشش است ولی این عطاء با حساب و کتاب است ده برابر اعمال اوست خلاصه پیدا ست که عمل او چقدر بوده این ده برابر انست گاه ۲۰ برابر گاه ۳۰برابر گاه حتی تا ۷۰۰ برابر چنانچه در روایات امده خلاصه یه طور یست که ملاک عمل اوست ولی عطایی به او اضافه کنند چند برابر عمل او ،این غیر از ذو الفضل العظیمی یست که اصلا به عمل نگاه نمیکنند و مبنی عمل شما نیست بلکه فضل اوست
ای خدایی واسع علیم از عطاء حسابا تا فضلِ ذو الفضل العظیمی بر جسم و روح و جان ما بریز در دنیا و برزخ ما بریز ماشاء الله لاحول ولاقوه الا بالله
[۴/۸, ۰۶:۵۰] .: رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الرَّحْمنِ لا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً (۳۷)
پروردگار اسمانها و زمین و انچه بین انهاست خدای رحمانی که کسی یارای خطاب مستقیم او را ندارد
عجیب است فضای ایه سنگین است فضای ایه به مثل خود معنایش به مثل فضای اخرالزمانی بلکه قیامت است
جمع معاریض است نظیر (هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن )نظیر فضای اخرالزمانیِ قیامتی یست
چه طور الرحمن است و با این وجود کسی مالک خطاب با او نیست یعنی چه طور با همه است و بی همه است «یا مَنْ دَنَا فِی عُلُوِّهِ یا مَنْ عَلَا فِی‏ دُنُوِّهِ‏‏ "
چه طور الرحمن است که رحمت ش عام است ،الرحمن است که عرشدار است و مستوی علی العرش است با این وجود کسی نمیتوان رو در رو و خطاب مستقیم با او داشته باشد
این بیشتر با روایات عقل و جهل مباحث مدیریت و جلال قابل فهم است، الرحمنِ عرش دار مدیریتی، عقلِ جلالی که بر سریر ملکِ مدیریتش چنان جلال و علو دارد که کسی نمیتواند خطاب جلالی بکند نمیتواند مالک خطابی باشد ، از خدا سوال اعتراضی کند، چرا بگوید (لا یُسئَل) است و در عین حال (ربّ السماوات و الارض) هم هست اینقدر پایین امده اینقدر مهربان است که نان و غذا و خوراک و مهربانی و تر و خشک و تربیت ها با اوست( رب السماوات و الارض) است ،همان ( دَنَا فِی عُلُوِّهِ یا مَنْ عَلَا فِی‏ دُنُوِّهِ‏‏)

«رَبِّ»: بدل از (رَبِّ) آیه پیشین است. «الرَّحْمنِ»: بسیار مهربان. صفت یا بدل (رَبِّ) است. «لا یَمْلِکُونَ»: توان ندارند. نمی‌توانند. مرجع ضمیر فاعلی، اهل آسمانها و زمین و سراسر کائنات است. «مِنْهُ»: بیان (خِطَاباً) و بر آن مقدّم است و جنبه تأکید دارد. در معنی چنین است: لا یَمْلِکُونَ أَن یُخَاطِبُوهُ. «خِطَاباً»: مخاطب قرار دادن. زبان به سخن گشودن. گفتگو کردن.
س دانشنامه
[۴/۹, ۱۱:۳۴] .: يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً (۳۸)
روزی که روح و ملائکه می ایستند در حالی که در صف هستند و سخن نگویند مگر کسی که خدای رحمان به او اذن دهد و او صواب گوید

این ایه، در ادامه رب السماوات و الارض است که، کسی از او خطابی را مالک نیست ادامه ایه ای که ربوبیت در ان اصیل و مصب کلام است ایه ای که نفی ملکیت خطاب از دیگران در حق خودش کرده شده دیگران نمیتوانند هر وقت خواستند با او سخن بگویند و این جلالی یست که باعث ربوبیت میشود رب اسمانها و زمین اینگونه مربای خود را پرورش میدهد که خطاب کردن با او را کسی مالک نباشد خود این باعث ربوبیت است. سخن گفتن با او به کسی به ملکیت داده نشده چنین نیست که هر وقت بخواهی با او رو در رو سخن بگویی و خود این جلالِ اینگونه ای باعث روبوبیت و پرورش افراد تحت فرمان است، در این ایه هم همان جلالِ ربوبیت را ادامه میدهد میفرماید کس سخن نگوید مگر به اذن حضرت الرحمن در موقف و زمانی که همه ملائکه و الروح در صف اند ایستاده اند اینها هم جلال و گوش به فرمانی را می رساند
روح چیست کیست حقیقت روح است کلی روح است که (نفخت فیه من روحی) که روح القدوس از ان گویا بهره برده ،حقیقتی یست که غیر از جبرئیل است غیر از ملائکه است که (تنزل الملائکه و الروح )،مثل اینجا در کنار ملائکه در عرض انها ذکر میشود در روایت امده رئیس ملائکه است با پیامبر و بعد ائمه دائم همراه بوده
روزی که الروح و ملائکه در صف ایستاده اند تکلم نمیکنند مگر به اذن یعنی اظهار وجود یعنی دخالت یعنی درباره حتی شان خودشان و امور مربوط به خودشان که با انها چه کنند چه برسد دخالت در امر دیگران

مگر کسی تکلم کند که شانِ الرحمن ی را رعایت کند شان عرش دار شان اینکه رحمت عامه و فراگیر را اینکه چیزی باشد معامله باشد بشود با همه کرد لهذا هر که را اذن سخن الرحمن بدهد او حتما صواب سخن گوید( قال صوابا )
[۴/۹, ۱۶:۰۱] .: ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ مَآباً (۳۹)
ان روز، روز حقیقتی یست که هر کس بخواهد به سوی پروردگارش راهی اختیار کند
روزی که روح و ملائکه در صف ایستاده اند جلوی الرحمن و کسی مالک خطابی نیست، به اذن او فقط سخن گویند و به صواب ،چنین روزی روزِ الحق است که تمام اشیاء سرجایی خود و مطابق ظرف استعدادی خودشانند اگر کسی از شما سوال کرد روزِ حق چه روزی یست؟ چه ویژگی هایی دارد ؟ ویژگی هایش اینهاست که امد
طرف شما الرحمن است که کسی نمیتواند در مقابل سخن گوید مگر جلوه الرحمانی داشته باشد پس باید شخصیت ما و کلام اینگونه شود اینست راهی که باید بسوی (ربه) اختیار کرد( رب السماوات و الارض) که کسی مالک خطاب در برابر او نیست و الله العالم الهادی

«ذلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ»: آن، روز راستینی است. آن روز، واقعیّت و حقیقت دارد. (ذلِکَ) مبتدا و (الْیَوْمُ) بدل، و (الْحَقُّ) خبر است. یا این که (الْیَوْمُ) خبر است و (الْحَقُّ) صفت آن است. «مَآباً»: محلّ بازگشت. برگشتن. راه. با توجّه به معنی دوم، مفهوم آیه چنین می‌شود: پس هرکس که بخواهد می‌تواند به سوی پروردگارش راه در پیش گیرد.س دانشنامه اسلامی
[۴/۹, ۱۶:۲۴] .: إِنَّا أَنْذَرْناكُمْ عَذاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً (۴۰)
ما شما را از عذاب نزدیک انذار میدهیم روزی که انسان نگاه میکند به انچه جلو فرستاده و کافر گوید ای کاش خاک بودم .
بعد از روزِ الحق که الروح و ملائکه جلوی الرحمن به صف اند حرف از عذاب قریب زد که هر کس عملش را میبیند و کافر آرزوی خاک بودن، تراب بودن، ابوترابی بودن دارد .
بعید نیست روز الحق ،قیامت کبری باشد که همه در پیشگاه الرحمن به تجلی گری رسول الله رحمت عامه حاضر شوند اما عذاب قریب همین دنیا ست موقع مرگ بلکه در برزخ و رجعت که موقف تجلی ولایتِ امیرالمومنین است، رخ میده.ازروایات هم استفاده میشود در برزخ هر کس و عملش ،در این ایه هم فرمود ( قدمت یده ) و از طرفی کلمه قریب اورد: عَذاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ
مطلب دیگر ارزو کردن ،یعنی در موقفی یست که میشود آرزو کرد هنوز به یوم الحق نرسیده اند ،میخواهد به عالمِ استعداد و ظرفیتِ خاک برگردد که یک دانه صد دانه شود شاکر شود ولایتی شود
و الله العالم الهادی ،
الحمدلله رب العالمین

«یَوْمَ»: مفعولٌ‌فیه برای (عَذَاباً) است. «یَنظُرُ»: می‌نگرد. می‌بیند. «یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَاباً»: کاش من خاک می‌بودم! یعنی شخص کافر از مشاهده این همه عذاب و هول و هراس، آرزو می‌کند که کاش از آغاز زاده نمی‌شدم و از مرحله خاک فراتر نمی‌رفتم! یا این که می‌گوید: ای کاش! بعد از آن که زادم و انسان شدم و مُردَم، هرگز پس از مردن و خاک شدن، زنده‌شدنی در میان نمی‌بود، و آن گونه که خودم در دنیا معتقد بودم که رستاخیزی در میان نیست، همچنان می‌بود
س دانشنامه

تاویل الایات :الصّادق (علیه السلام)- عَنْ سَعِیدٍ السَّمَّانِ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَی یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً یَعْنِی عَلَوِیّاً أَتَوَالَی أَبَا تُرَابٍ.

امام صادق (علیه السلام)- منظور از: یَوْمَ یَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَیَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا این است که ای کاش علوی بودم که به ولایت ابوتراب علی (علیه السلام) ایمان داشته باشد.

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه نهم خرداد ۱۴۰۴ و ساعت 18:49 |