سلام علیک ا رادت صمیمانه اینحقیر راپذیرا باشید  ذکر ولی حمید چهل روزه حقیر پایان یافت  امروز سوره  هود را قراعت میکردم بهایه 41رسیدم که میفرماید ان ربی لغفور رحیم  اجازه میدهید این  ذکررابگویم
[۵/۲۱،‏ ۱۴:۱۵] .: علیکم السلام و الرحمه و الحنانه 
 
 
وَ قالَ ارْكَبُوا فِيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (۴۱)
 
ذکر "ان ربی لغفور رحیم "
از اثار این ذکر دست گیری اولیاء الهی و سوار بر کشتی نجات الهی که در جلوه ولی است میباشد 
مجرای کار و مرسای کارش  سامان یابد 
گوینده ،هم موتر حرکت یابد و هم بستر حرکت 
هم ترک گناه و ایستادگی در برابر شیطان 
برود و بِبَرد 
سوار کشتی شود و کشتی دار شود 
چشم پوشی از او کنند و چشم پوشی هم بکند که لغفور
خاصّه تحویلش گیرند و خاصّه تحویل بگیرد که لغفور رحیم 
ولاحول ولاقوه الابالله
[۵/۲۱،‏ ۱۴:۱۶] .: قال ارکبوا فیها بسم الله مجراها و مرساها
[۵/۲۱،‏ ۱۴:۱۶] .: ان ربی لغفور رحیم
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 14:18 |
🌹
اقتصاد در اخلاق 
حد وسط قرانی حدوسط ارسطویی نیست بلکه چیزی است باعث قیام شود "الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما" 
حرف این است که اسراف و اقتار( بخل ) نیست
و بین اندو قوام است یعنی چیزی که باعث قیام او میشود خواه حد وسط باشد یا نه 
 
بابی در کتب حدیث هست به نام استحباب اقتصاد و میانه روی در عمل 
 
در قران کلمه اقتصاد با مشی امده "واقصد فی مشیک " راه و روش ات میانه باشد راغب اقتصاد را استقامت در طریق معنی کرده 
پس اقتصاد در قران به معنی حد وسط اخلاق یونانی  نیست استقامت بر عمل است همان که فرمودند" قلیل یدوم علیه خیر من کثیر ملول منه "
 
اما روایات :
رخصه در واجبات نیست باید اورد ولی در مستحبات هم شدّتی نیست 
امیرالمومنین میفرماید با نفسِ خودت در عبادات خدعه کن گولش بزن سرش را گرم کن "خادع نفسک فی العباده "ولی "وارفق بها" رفق به ان هم داشته باش 
 
وقتی قلب نشاط دارد به عبادت و مستحبات  مشغول  شو ولی چون قلبت پشت کرد حال عبادت ندارد رهایش کن به واجبات اکتفا کن 
اقتصاد ( کمی که دوام دارد)بهتر از بدعت است یعنی عبادتی انجام دهی که پیامبر در ان اوقات انجام نداده ولو اصلش درست باشد 
از کسی علم یاد بگیرید که یاد گرفته و عمل کرده (چون عمل کردن به دانستنی ها فهم می اورد ،بهتر است معلم انسان کسی باشد که علاوه بر فهم نظری، فهم عملی هم داشته باشد 
 و از طرفی حرفی که از دل براید لاجرم  بر دل نشیند)
امام باقر میفرمودند مبغوض ترین ادم ها پیش خداوند متعال کسی است که میگوید خدا مرا بر عبادات بیشتر مجازات نمیکند وفکر میکند پیامبر از فضیلت در عبادت چیزی را فرو گذار کرده 
امام باقر ،عبورشان به امام صادق افتاد در حالی که جوان بودو در طواف و عبادت ،و چنان مشغول بودند که عرق میریختند به فرزندشان گفتند خداوند چون کسی را دوست بدارد انرا داخل در بهشت میکند و خدا به یسر راضی میشود 
یرید الله بکم الیسر و لایرید بکم العسر 
پس عمل باشد نه تعطیل کنیم ولی عملی که  یسیرباشد  یسر ما باشد 
الحمدلله اولا و اخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 16:8 |
هو الرزاق  ذو القوه المتین 
 
تو ایران  یه دسته عراقی های معاودین هستند 
وقتی ریز میشی میبینید هم رفیق های و گعده ها و گروه های ایرانی دارند، هم رفیقها و گعده ها و گروهای عراقی دارند هم از این چشمه میخوره هم از اون چشمه 
رزقش زیاد شده یعنی این 
کسی در راه خدا هجرت کنه "یجد فی الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً
"یعنی این 
 
،تو حرف زدن دو جمله فارسی حرف میزنه دو جمله عربی هم از چشمه لغت و خیر عربی میخوره هم فارسی 
هم مواجب عراق را دریافت میکنه هم ایران،
هم با ایرانی ها ازدواج میکنند هم عراقی ها هم رگ ایرانی داره هم رگ عراقی دستش باز یعنی این نکاح اسمایی داره  
حالا نگاه کن اگر امت دگم نباشه حکومت دگم نباش باز باشه مهاجرت ،رفت امدداشته باشه  چه از جهت  اجتماعی چه در لغت چه در اقتصاد این  جامعه مرزوق است 
جامعه ی که هم دین را نگاه داشت هم پیشرفت را این مرزوق تره، شما امریکا را نگاه کنید در غرب مذهبی ترین جامعه امریکایی هاهستند ۷۰درصد طرفدار دین اند  پیشرفت هم دارند انجا رزق بیشتر است هرچی دگم باشی کمتر 
حتی نسبت به جمع دین 
 
اگر تسبیحی باشی یه روزی داری اگر حمدی باشی یه روزی داره ،الله اکبر ،و لا اله الا الله هم همینطور ،
اگر هم جامع سبحان الله و الحمدلله  ولااله الا الله و الله اکبر باشی یه روزی جامع  داری 
اگر شریعت و قانونی باشی یک روزی داری اگر اخلاقی باشی یک روزی داری اگر هم "اوتیت جوامع الکلم" باشی یه روزی داری که "فضلت بالمقطعات "میشه 
اگر کتابهای کتاب خانه فقط از یک گشور و تمدن و زبان است ان جامعه یک روزی دارد اگر از امم شرق باشد یک روز داره اگر جامع شرق و غرب باشد هم یک روزی دارد  "لاشرقیه ولاغربیه یکادیضی ولالم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء "
پیامبر فرمودند
برخی از امت من بیشتر اهل نماز اند 
برخی بیشتر روزه 
برخی بیشتر صدقه ..
اینها روزی افراد امت است که هرکدام طوری است والبته جامع ،جامع روزیها را دارد  لذا مسجد جامع و جمعه و نماز جماعت  فضیلت بیشتری دارد که جن و انس نمیتوانند ثوابش را بنویسند  
ان الحسن و الحسین امامان قاما او  قعدا 
خدای برخی ظاهر است پس انها روزی الظاهر دارند خدای برخی الباطن است فقط انها روزی الباطن دارند برخی خدایشان الاول است پس روزی الاول فقط دارند برخی خدایشان الاخر است پس روزی الاخر دارند برخی خدایشان هوالاول والاخر والظاهر والباطن است پس روزی "هو الاول والاخر والظاهر والباطن و هو بکل شئ علیم "دارند 
خوشا بحال اینها که سر سفره " بکل شئ علیم "نشسته اند 
برخی معلم مبعوث شدند و برخی بالسیف و برخی بالاخلاق ولی برخی هم" معلما" هم "بالسیف" هم" بعثت لاتمم مکارم الاخلاق " مبعوث شدند لذا
او و امتش واقعا مرزوق است صلی الله علیه واله 
لذاست 
که از  ۱۲۰ صف بهشت ۸۰صفش از امت اوست 
اولین و اخرین در قیامت در تحت لواء اوست 
تا چقدر جامع باشی مرزوق و رازق شوی 
هو الرزاق ذوالقوه المتین 
اللهم صلی علیه و اله
فی الاولین و فی الاخرین و فی النبین و فی الملاء الاعلی 
 مادامت الصلاه والحیاه 
اللهم احشرنا معه و اله  فی الدنیا والاخره 
ولاحول ولاقوه الابالله 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا 
 
 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 14:58 |
🌹طرح تقسیم وزات خانه ها 
 
اگر هر منطقه مثلا استانی به یک امر تخصص پیدا کند بطور نسبی در هر منطقه استعدادی هست مناسب ان روی ان موضوع بیشتر کارشود و وزرات خانه در ان استان برقرار شود و بطور کلی اداره گشور در ان موَضوع به ان استانی ها واگذار شود مثلا اموزش و پرورش را به  تهران اقتصاد را به اصفهان ..
   گذشته از جلوگیری ازتمرکز قدرت و وزرات خانه ها در پایتخت ،مردم و نیروهای بسیاری در کل گشور درگیر شده و کارها تخصصی میشود حتی دانشگاههایی که در هر استان قرار میگیرد بحسب ان رشته نوعا متمرکز بشود حوزه علمیه  در ان استان درباره همان  موضوع کار تخصصی بکند روزنامه ها و رادیو و تلویزیون استانی از ان موضوع بیشتر برنامه داشته باشند 
البته مراد من از پخش شدن وزارت خانه ها ،پخش شدن قدرت هم هست یعنی هر وزرات خانه ،وزیرش را خود ان استان یا دواستانی که به ان موضوع اختصاص یافته، انتخاب کنند و اصلا رئیس جمهوری را میتوان حذف کرد چرا که در نظامی ولایت فقیه ی نظام و انتظامی هست نیازی به تعیین و تشخص دولت به رئیس جمهور نیست  میشود هم کارها او را بین وزاری به نوبت پخش کرد هر سه سال یک استان وزیرش رئیس جمهور هم باشد البته وظایف حداقلی دیگر خواهدداشت 
اینگونه انتخابات مردم با شناخت بیشتری هم همراه  میشود 
یک راه دیگر 
انتخابات تخصصی به توسط اصناف است که نماینده اصناف وزیر تعیین کنند البته مجموعه ی از اصناف نزدیک بهم و مناسب با یک وزارت خانه 
ولاحول ولاقوه الابالله الهلی العظیم 
الحمدالله اولا واخرادوظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 0:15 |
🌹تقصیر نامه 
بنده همان به که عذر تقصیر به درگاه اورد 
ورنه سزاوربندگیش کس نتواند که به جا اورد 
در روایات بابی هست به نام باب استحباب اعتراف به تقصیر 
اینک انسان بسیار بگوید خدایا مرا از معارین و کسانی که ایمانشان معاریتی است قرار نده و ما از مقصر بودن در برابر خودت بیرون نبر
اللهم لاتجعلنا من المعارین و لاتخرجی من حدالتقصیر 
یکی از علائم عاقل اینست که کثیر خیرش را قلیل میشمارد و قلیل خیر دیگران را کثیر 
از کمر شکنندها،قاصمات الظهر، عجب نفس و بالاشمردن عمل خود شمرده شده 
امیرالمومنین میفرمایند خدا بندگانی دارد که خشیت الهی قلبشان را شکسته و ساکتشان کرده با اینکه فصیح و عاقل اند کثیر عمل خود را کثیر نشمرند و به کم نیز از نفس خود راضی نشوند  ،خودشان را اشرار میبینند در حالی که ابرار اند اکیاس اند 
خدایا ما را به فضلت از این گروه قرار بده انک ذوالفضل العظیم
تلک دار الاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض و لافسادا  
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در سه شنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 10:42 |
🌹استواء نامه 
عمل مستوی و مداومت بر عمل 
 
در قران نهی از اسراف و اقتار شده و "کان بین ذلک قواما" فرموده عمل باید قوام داشته باشد ایستایی داشته باشد تا بتواند ما را هم بیاستاند و لازمه ان دوام عمل است. برای دوام یک عمل، باید عمل به مزاج و روح من مناسب باشد سنگ بزرگ علامت نزدن نباشد 
استقامت بر عمل و طریقت باعث باز شدن چشمه های حکمت و اب غدق باران  درشت دانه ،لقمه بزرگ نه کوچگ   "وان لو استقاموا علی الطریقه لاسقیناکم ماء غدقا" 
دائم امام سجاد میفرمودند دوست دارم با عمل مستوی (در طول ایام مساوی باشد )بر پروردگارم وارد شوم ،انی لاحب ان اقدم علی ربی و عملی مستو
امام باقر میفرمودند چیزی از این نزد خداوند متعال محبوب تر از مداومت بر عمل نیست اگرچه اندک باشد ما من شئ احب الی الله من عمل یداوم علیه و ان قل 
امام صادق میفرمودند یک سال یک عمل را انجام بده چرا که شب قدر در ان باشد 
میفرمودند چقدر زشت است فقیر شدن بعد از غنی بودن و گناه بعد بیچارگی و از همه اینها زشت تر ترک عملی است که انجام میدادی 
امیرالمومنین میفرمودند المداومه المدامه ،یعنی عملتان مداومت داشته باشد 
ر.ک باب مداومت بر عمل وسایل و مستدرک
اللهم صل علی محمد واله 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 18:25 |
🌹حوزه ی  دولتی شنا کردن خلاف جهت اب است 
 
همانگونه که بازارِ دولتی و اقتصاد دولتی شنا کردن خلاف جهت اب است 
و همانگونه که اسلامی کردن دانشگاه به معنی دستوری و املاء کردن مطالبی به دانشگاه در حوزه تصور و تصدیقِ علمی شنا کردن خلاف جهت اب است 
همانگونه که مایه گذاشتن از دین و مقدسات در امور حکومتی وصله کردن حکومت و یا وصله دین میشود و نه دین میشود و نه حکومت 
 
فقیه حکومت هم داشته باشد که در زمان معصوم بر فرض حصول شرایط است ،حکومت را عقل مشروب شده به وحی و وحی مشرب شده به وحی و عقلانیت عرفی مشروب شده به وحی و وحی مشروب شده به عقلانیتِ روز ،اداره میکند 
هرکدام از اینها خلافش بشود میشود جنگ پادشاهی است که میخواست با خورشید بجنگد و نفت و مواد سوختنی خود را بفروشد لذا دستور داد خانه ها را پرده زده پنچره ها را بندند...
 
اما حرف اصلی که زیر بنای خیلی حرفهاست و در عین حال کم تر از همه بحث شده ،حوزه دینی و حوزه علمیه ی حکومتی است 
حکومتی کردن حوزه  نه به این معنی که طلاب در مناصب حکومتی مثل اموزش و پروش استخدام شوند و حقوق بگیرند اینکه اشگال ندارد هیچ گاه هم کسی نگفته معلمان حکومتی هستندتا بگویند طلاب حکومتی 
بلکه مراد از حکومتی کردن حوزه یعنی اینکه تعهد میگیرند که باید ملتزم به ولایت فقیه باشید اگر کسی موضع مخالف داشت شهریه ش قطع شود اگر مثل نکو نامی حرفها و ایرادات و لو غیر متعارف گفت  درسش را تعطیل کنند طلابش را احضار کنند خودش را حبس کنند خداوند میفرماید "لااکراه فی الدین "دین که اکراه پذیر نیست به طریق اولی علم و درس و بحث هم اکره پذیر نیست 
به قول امیرالمومنین علیه السلام کسی تا دست به شمشیر نشده و جلوی حکومت نیایستد باید با او مدارا کرد ولو اینکه قصد اینکار را داشته باشند و یا بدانی دستش برسد چنین میکند الا اینکه حفظ حکومت ما بالاتر از حفظ حکومت امیرالمومنین باشد و حق شده باشد، حکومت معاذالله 
 
اداره کردن حوزه با سیستم 
اگر چه بد نیست ولی شاید طلبه ی را نتوان یافت که دلی پر از این سیستم نداشته باشد گاه انسان فکر میکند معاذالله این دفتر و دستک و شهریه  شده طعمه ی که سر قلاب ماهی برای به دام انداختن و این طرف و ان طرف کشیدن 
حکومت باید بداند که طفلی از اطفال حوزه بوده وهست نه پدر ان ،حوزه به شطر کلمه ی باج به حکومت پهلوی و رضاخان نمیداد چه برسد به غیر ان 
حکومت باید حساب خود را و دست خود را از حوزه کوتاه کند والا روال این نخواهد بود اداره آمار حوزه طبق چه ضابطه شرعی طلاب را به فلاکت رسانده چه تجسسهایی که یک حرفش با قران ِ " لاتجسسوا " نمیسازد فرمود عدالت بورز ولی عسف و میل نداشته باشد که عسف و خشک قانونی و پرونده سازی باعث گوچک کردن مغزها و ادمها از سرزمین میشود و میل و ظلم به شمشیر و قیام می انجامد" استعمل العدل و ..."باید اداره آمار به آمارِ شرع و عقل دراید و تعطیل شود نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش 
لابد این ادراه نا اداره  با ۷۰ محمل بر خیر میسازد 
لابد با "هذا بهتان عظیم "میسازد 
لابد با نهی زیراب زدن برای مومن میسازد 
لابد با "صدق اخاک و کذب عیناک" می سازد 
لابد با حسن ظاهر در عدالت نماز جماعت میسازد 
یا میخواهند طلبه ها را با قیود دُگمی معمم بودن برای شرط تدریس در دانشگاه و حوزه ،بذارند در حوزه کفک بزنند 
انا لله و اناالیه راحعون 
اداره حوزه فعلا در دست شورای عالی حوزه است که یک نفر را هر ۴سال برای مدیریت ان انتخاب میکنند ولی پیداست که ورود به شورای که از مدرسین حوزه اند مثل سایر نهادهای دولتی ،اذعان به ولایت فقیه بلکه متصلب بودن در این موضوع و حکومتی بودن است و این میشود که حوزه دولتی میشود و صداها به جایی نمیرسد و برای حفظ نظام سکوتها میشود درحالی که" من ملک استاثر" هرکس حکومت یافت استبداد رای هم می اید معاذالله 
اگر هم قراراست شورایی باشد خود طلاب تعیین کنند طلاب سطح سه به بالا ،یعنی این طلبه ها شعور انتخاب کردن مسولان خود را ندارند پس هیچ انتخاباتی در گشور درست نیست چرا که وقتی طلبه بعد ده سال نتواند خیر و صلاح راه خود را بفهمد سایر مردم بطریق اولی 
اگر قرار است شورای مدیریت باشد بدون قید و شرط  از مدرسین سطح دو و سه و خارج داوطلب شوندبرنامه هایشان را بگویند  و خود طلاب به انها رای دهند البته نه مدرسینی که ملتزم به ولایت فقیه اند فقط، حکومتی اند فقط ،چون دوباره کار حکومتی میشود و باز دور میشود 
چه خوش گفته بود که تخم مرغ ها را اگر بهم نخورد نه خراب شود و نه می شکند ولی اگر بهم خورد دو سه روز بوی گندش براید همینگونه است طلبه ها. به اسم دین و ولایت فقیه ،طلاب و فقهاء را اسیر کردن و گوشت لرزندان 
 
من به دوستان طلبه میگویم 
ممکن است حکومت به راحتی لقمه چربی که زیر دندان دارد از گوشت شما طلبه ها ،دندان بر نگیرد راه چاره چیست ؟
مبارزه منفی 
باید حوزه های ازاد را تقویت کرد فوقش یکی دوسال هم سربازی رفت و دستگاه امام حسین علیه السلام و روضه و تبلیغ زنده باشد 
توکل به خدا ،خدا که زنده است ما هم خود را به او زنده کنیم نه اسیر حکومت و حوزه حکومتی 
البته من مخالف با در افتادن با حکومت و تضعیف حکومت شیعه ام بلکه حرام است کسی اصل انقلاب و حکومت را تضعیف کند یا رهبری نظام را تضعیف کند ولی حوزه با این وجود باید راه خودش را برود ابی است که در جوی خودش بدود نه به سلیقه دیگران باشد  همچنانچه علم و هر محیط علمی باید اینگونه باشد همچنانچه بازار باید اینگونه باشد "دعوا الناس یرزق الله بعضهم ببعض"
گذشته از بحث حوزه ی حکومتی و غیر حکومتی و اینکه حکومتی شدن مساوق جام زهره است و در لجن رفتن حوزه ،اگر این حرفها هم نبود باز من میگفتم بهترین شیوه مدیریت حوزه ،شیوه خانگی با محوریت استاد و مدیر است 
به این معنی که یک مجتهد یک مدیر حوزه ی تشکیل بدهد و با توجه به روش و سبک خود طلاب را تربیت کند و هر کس از طلاب مدرسه ی را که ،سبکی را که به او نزدیک تر است و مپسندد شرکت کند و این مدیر تا اخر حتی در امر جایگاه اجتماعی و تبلیغ و یا احیانا شغل های اجتماعی پشت سر طلبه باشد و معرفی کند جا باز کند نه اینکه الان فله ی طلبه بزرگ میکنند نه مدیریت حوزه نه مدیر حوزه پاسخگوی اینده طلبه نیست 
و البته باید دست مدیر در این سیستم باز باشد هم از جهت مالی هم اداری بلکه باید بالاترین مرجع امور دینی و طلبگی رئیس حوزه باشد نه امام جمعه که نوعا سیاسی عمل میکند با مدیری که دو هفته درس را برای انتخابات تعطیل میکند و...
حوزه حکومتی یعنی این ،یعنی قران و تفسیر و شبهات روی زمین بمانده ما دعوا کنیم که احمدی نژاد بیاید و بعد خود حوزه احمدی نژاد را چیز بگوید یا هاشمی یا ...و انوقت یک دور تفسیر در حوزه تدریس نشود حرف از نهج البلاعه و صحیفه نباشد بعد هم هرکسی سر کار می اید بالاخره دانشگاه ست که جامعه را اداره میکند وقتی حوزه میتواند کاری بکند که برود در دانشگاه استاد بشود و مدرس بشود که موحد تربیت کند تا جامعه لصلاح شود اصلا اسلامی کردن دانشگاه به نظر من همین لست یعنی استاد اسلامی باشد استاد موحد که باشد درس کفر هم که باشد میشود درس توحید و بالعکس البته 
حوزه حکومتی یعنی اینکه طلبه در کف اینکه فلان رمان بعد قران یا در هم دریف قران است بماند چرا که فلان مقام حکومتی گفنه 
حوزه حکومتی یعنی دربرابر ظلم ساکت باشیم چون حفظ نظام از اوجب واجبات است ولی یادمان رفته که ملک با کفر می ماند که" انی خشیت ان تقول فرقت بین بنی اسرائیل " لذا گذاشتم گوساله پرست بشوند ولی با ظلم نمی ماند 
خدا ما در این فقدان نبی و غیبت ولی  شکایت بسوی تو می اوریم دلهایمان را با هم یکی کن و ما را به وظایفان آگاه کن تا هرکس بار خود گیرد نه گاه 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 2:15 |
سلام اگه کسی تو خواب ببینه که گاو عصبانی دنبالش کرده چه تعبیری داره 
توضیح اینکه گاو بهش نرسید و صاحب گاو اومده گاوشو برده
سلام .بابزرگان و رئیساناسازگاری نکند
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 21:57 |
🌹تفسیر اسمائی
  سوره قریش 
أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفِيلِ (۱) 
 
تو ندیدی که ان کردیم با اصحاب فیل ،چشم تو و دید تویِ ولیّ مهم است که وطن تو را چگونه حراست کردیم کعبه محل قبله ی تو را ربک چگونه با ابابیل ،فیل ها را کعصف ماکول کرد ،گاه خورده شده کرد این سزای کسی است که با سرزمین تو درافتد چه برسد با تو 
فرمود"فعل ربک"پس یکی از اسماء خداوند فاعل است یکی رب است 
 
 
أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ (۲) 
یکی از اسمای حق جاعل فی تضلیل است باعث گمراه شدن فاسقان و ظالمان است تا مساجد و صومعه ها و حق بماند در این باره "یضل من یشاء " هم امده 
 
وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ (۳) 
خداوند مرسل هم هست البته ارسال طیرِ ابابیل یکی از انهایت اگر کسی بخواهد با بیل و پیل بیاید خداوند با ابابیل می اید پدر ان ،اصل انچه درست طرف است و اصلش الزاما بزرگ تر نیست اصلش از اسمان می اید 
تَرْمِيهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ (۴) 
پس خداوند متعال رامی است که حجاره ی که از سنگ و گل است(سجیل) یکی از این تیراندازی هاست
فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ (۵)
خداوند جاعل است ،جاعل ...
خداست که دارد عالم را داره میکند 
او در متن هستی ،در متن تاریخ ،در متن حال و اینده است 
کنار نیست رامی ،اوست جاعل اوست ،رب اوست هادی اوست مضل اوست 
هوالاول والاخر والظاهر والباطن 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 11:24 |
 خواب دیدم جایی شلوغ هستم که همه سیاه پوش هستند. پسر کوچکم دستش تو دست شوهرم هست لباس زیرین او یعنی چیزی شبیه زیر پیراهنی مشکی پوشیده و از من میخواد دستشو بگیرم دست پسرم سرد بود وپشت سر (پسروشوهر)گودال شبیه قبری بزرگ بود اطرافیان از من میخواستند دف بزنم اما صدای دف بلند نمیشد
دوباره چند شب بعد خواب دیدم پدرومادرم به خونه من آمدند هر دو برهنه بدون هیچ لباسی ومن شرمگین از نگاه کردن به اونها ولی اونها قصد داشتند تو خونه من حمام
شب بعد خواب دیدم خواهر کوچکم به خونم اومده در تخت خواب من شوهرم خوابیده همچون مار میخزذ اما زیر پتو زمانی که صداش زدم خیلی لاغرورنجور با صورت کبودودامن تیره به پا بیرون اومد وگفت شوهرم من رو کتک زده وبیرون کرده
 
 علیکم السلام
همه خواباتون میرسدنه شما سنگ صبور اطرافیانتون هستید 
باعث دفع بلا از شوهر و خصوص بچه تون میشید و شادیی نصیبتون میشه انهم بی صدا 
در هر صورت زیاد استغفار و صلوات بفرسید به اطرافیانتان نیز همین را بگید 
روزی های خوشی داشته باشید 
ولاحول ولاقوه الابالله
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 17:5 |
🌹تفسیر اسمائی
  سوره ماعون ،غیر از بسم الله الرحمن الرحیم ،علی الظاهر اسمی از اسماء نه بالصراحه و نه به نحو فعلی درش نیست ولی سوره قریش۵الی ۶ اسم الهی دارد 
خود تعداد اسم الهی میتواند درجه اعتباری و میزان شان و جهات داشتن یک سوره باشد یعنی درجه سوره ها و ایات را میتوان با اسماء مشخص کرد وقتی در روایات امده سوره انعام با ۷۰هزار فرشته نازل شده شما الان در ان ۷۰  اسم از اسماء الله میبینید این میتواند رمزی باشد از این اسماء 
 به هر روی در سوره قریش اسم الهی امده که انرا سنگین و وزین و ذواثر بیشتری کرده تکرار ان مثمرثمرتر است، بار بیشتر از شاخسارش میچکد 
 
لِإِيلافِ قُرَيْشٍ (۱) 
اینکه حق تعالی سپاه فیلم را درهم شکست تا کعبه بماند و ایلاف و الفتی باشد برای قریش ، لایلاف قریش ،میرساند که خداوند مُولِف
است پس اسم آلف یا مولف یک اثر تبعی که دارد همان دشمن سوزی است دمار از روزگار دشمن ،خصوص دشمن معنوی براورد 
«إیلاف»مصدر آلف، و«آلفه»أی جعله یألف، أی جعله یجتمع اجتماعا مقرونا بالانسجام و الأنس 
 
إِيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ (۲) 
تکرای ضمنی مولف اینبار با قید سفرهای تابستانه و زمستانه 
پس یک تجلی مهم اسم مولف در سفر است انهم در سال دو سفر کردن زمستان و تابستان 
 
فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ (۳) 
وقتی میفرماید فلیعبدوا پس خداوند معبود  است  این یک اسم ،الفت و مولف یک اثرش عبودیت است 
رب و رب هذا البیت هم اسم الهی است که اثار ان حج و عمر و نتایج ان است
 
الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ۴)
اطعهم که فرمود یعنی خداوند مُطعم است آمنهم که فرمود یعنی خداوند مومن است 
مطعم، انسان را از گرسنگی ظاهری و باطنی برطرف میکند که فرمود اطعمهم من جوع 
و مومن گفتن انسان را از خوف و ترس رهایی میدهد که فرمود امنهم من خوف 
ولاحول ولاقوه الابالله 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 9:16 |
🌹تفسیر اسمائی 
سوره کوثر 
"انا اعطیناک الکوثر" 
اسمایی که در این ایه است از این قرار است 
معطی به معنی عطا کننده که از "اعطینا‌ک" برمیاید 
مُکثر ،زیاد کننده که از کوثر بر می اید 
 
ایا میتوان کل ایه را اسم خدا معرفی کرد 
انا اعطیناک الکوثر ،اسم خداست ؟
به یک معانی عام که کل هستی اسماء الله هست قطعا ایات قران ظاهر وباطنش اسم خداوند متعال است ولی در بحث اسماءالله بیشتر اسم علم و ذاتی بحث میشود تا جمله ی از اسماء 
اگرچه ان هم بعید نیست 
در هر صورت خداوند متعال در متن هستی ست نه بیرون ،با موجودات شاد و ناراحت با گرسنه و سیر با تشنه و سیراب با عاشق و معشوق با گدا و غنی 
او به سان سازنده ساعت یا بنای ساختمان نیست که در کناری از خلقش باشد او در متن هستی است و در عین حال قل هو الله احد و کفوی هم ندارد 
پس اینکه برخی اعتراض میکنند که در این ناملایمات زندگی ،خدا کجاست باید گفت او با فقیر و غنی است اوست که مسبب این هاست "ان هی الافتنک""قل کل من عندالله "
 
 
با این وجود یعنی حکومت و سلطنت اسمائی جایی برای گلایه دکترشریعتی  نمی ماند که 
میگوید: 
خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
 
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
 
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
 
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
 
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است
 
این جملات منسوب به ملاصدراست :
خدا بی نهایت است و لامکان وبی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ  پیرزنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود
 
یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق میشود 
 
۸۵،اسم از اسماءالهی به نحو صریح دررقران امده مثلا رحمان ،رحیم ،آخذ، عفو ...و برخی به نحو فعلی در قران  امده 
اما دسته دوم یعنی اسمایی که به نحو فعلی امده : 
در «فرهنگ قرآن» اسماء و صفات غیرمصرّح در قرآن، که از افعال  به خدا نسبت داده شده  در قرآن انتزاع می‌شوند، مشروط به این‌که در بیان معصومان به آن‌ها تصریح شده باشد یا در کتاب‌های کلامی از آن‌ها بحث شده باشد، عبارتند از:
آمِر • بادئ • باسط • باطش • باعث • باقی • بانی • جازی • جلیل • حاشرالخلایق • حاکم • حامل • حنّان • خاذل • داحی • داعی • دلیل • ذارئ • ذاکر • رائی • راحم • رازق • راضی • رامی اصحاب‌الفیل • ساخط • ساقی • سالخ • سامع • شارع • شافی • شاق • صارف • ضارب‌الأمثال • طاحی‌الأرض • طامس عیون الأعداء • طاوی السّماء • عائد • عادل • عاصم • عافی • غضبان • فاتح • فاتق • فادی • فارض • فارق • فاصل • قائل‌الصّدق • قابض • قاسم • قاصم • قاضی • قاطع • کاتب‌الحسنات • کاره • کاسی • ماحی • ماد • ماهد • مُبارِک • مُبَدِّل • مُبدِی • مُبَشِّر • مُبْطِل • مُبَیِّن • مُتجاوِز • مُتَجلّی • مُتَقبّل‌الحسنات • مُتْقِن • مُتکلِّم • مُتَوَلّی • مُثْبِت • مُثَبّت • مُثیب • مُجازی • مُجلّی • مجیر • مُحاسِب • مُحبّ • مُحَبِّب • مُحَذِّر • مُحَرِّم • مُحسِن • مُحْصی • مُحِقّ الحق • مُحْکِم • مُختار • مُخَفِّف • مُخلِص • مُخَوِّف • مُدافِع • مُدَبّر • مُدْرک • مُدمِّر • مُذلّ • مُذَلِّل • مُذْهِب • مُرْتَضی • مُرْسی • مُرَکِّب • مُرید • مُزَّکی • مُزوِّج الحور • مُزَیِّن • مُسبِغ • مُستَجیب • مُستَغنی • مستوی علی‌العرش • مُسخِّر • مُسلِّط • مُسَلِّم • مُسْمِع • مُسَوّی • مُسیِّر • مُشتَری • مُصَرِّف • مُصطفی • مُصْلِح • مُصیب • مُضِلّ • مُطعِم • مُظْفِر • مُظَلِّل • مُظْهِر • مُعِدّ • مُعَذِّب • مُعَرِّف • مُعِزّ • مُعْطی • مُعْظِم • مُعَلِّم • مُعید • مُغْرِق فرعون • مُغْشِی • مغطِش اللیل • مُغْنی • مُفتی • مُفَجّر • مُفَصِّل • مُفَضِّل • مُفهِّم • مُقْبِر • مُقَدِّر • مُقدِّم • مُقرّ • مُقَرّب • مُقسِط • مُقَطِّع • مُقَلّب • مُقْنی • مُکثِّر • مُکْرِم • مُکَرِّم • مُکفِّرالسّیئات • مُکْمل‌الدّین • مُکوِّر • مُلْزِم • مُلْقی • مُلْهِم • مُلیّنُ‌الحدید • مُمَتِّع • مُمَحِّص • مُمْسِک • مُمَکِّن • مُمَهِّد • مُمیت • مُنادی • مَنّان • مُنْبِت • مُنْجِی • مُنْشِر • مُنْطِق • مُنْعِم • مُنْقِذ • مُنکِّس • مُوحی • مُوسِع • مُوَّفِّق • مُوفی • مُولِج • مُهین • مُیسّر • مُؤتی • مُؤخِّر • مُؤلِّف • نازع • ناسف‌الجبال • ناشر • ناظر • نافخ • ناهی • واجد • واضع • واهب
الحمدلله رب العالمین
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در سه شنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 8:39 |
النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ:
مدیریت زمان 
مدیریت زمان قسمت مهمی از ان مرهون این است که چه کارهایی انجام ندهم 
همانکه فرمودند با ترک غیر مهم به مهم میرسی یا ترک "مالایعنی "به "مایعنی"میرسی 
یا همانکه قران فرمود "عن اللغو معرضون"
در فهمیدن و علم نیز همینطور انسان برخی چیزها را نباید در گوشه ذهنش نگه دارد والا کج میفهمد در احساسات و رابطه ها نیز همینطور برخی کارها را نباید بکنی برخی چیزها را نباید نگه داری 
یا در سلامتی و طب هم نباید زیاده خوری کنی یه مقداری کم خوری نه اینکه برای لاغرشدن هم بپرسی چی بخورم" المعده بیت کل داء و الحمیه راس کل دواء "پرهیز سر واساس همه دواهاست
علی القصه 
عالم مدیریت و معرفت پایه ی مهمی از ان بر سلب میچرخد اولین گام توحید نفی طاغوت است با لا  شروع میشود   (لا اله الا الله)
تسبیح نفی نقص از خداوند متعال است 
تکبیر نفی هر قدر و اندازه برای وصف کردن خداست 
در اصول مدیریتِ شخصی هم نباید اصل لا غفلت شود بسیاری از کارها را انسان نباید بکند 
بسیاری از حرفها را نباید بزند 
بسیاری از جاها نباید برود 
تا نفسش ارام شود و چشمشش ببیند و گوشش بشنود و نفسش تحلیل کند والا همه ش انسان پراکنده است و گوشت قربانی است و ذهن و فکر و نفسش پَرُو پخش است 
قلب مجتمع یافتن راهش از ترک کردن بسیاری از کارها و زمین گذاشتن بسیاری از بارهایی که در ذهن خود بدوش کشیده ی و پدر نفس خود را دراورده ی میگذرد نه کاری میکنی و نَفَس راحتی میکشی 
هم سیر خورده هم کتک خورده و هم پول را پرداخت کرده میشود خود را ،ذهن را از این اشتغالات رها کن هزار گام جلو میروی میشوی خورشید درخشان که اگر در بیرون ندرخشی حداقل ظلمات فوقها ظلمات درونت را روشن میکند 
ولاحول ولاقوه الابالله 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در دوشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 15:28 |
🌹تفسیر اسمائی 
سوره جحد 
قل یا ایها الکافرون 
لا اعبد ما تعبدون 
ما یک قرب نوافل داریم که بنده با تقرب به خداوند متعال طوری میشود که خداوند اعضا شخص میشود بنده با خدا میشنود با خدا راه میرود
 و یک قرب فرائض داریم که بالعکس میشود یعنی اگر خدا بخواهد کاری بکند بنده در اثر تقرب به حق تعالی مجرا و آلت حق تعالی میشود بنده گوشی میشود که خداوند بشنود و چشمی که ببیندقال الله تعالی :"کان سمعی الذی اسمع به" 
این قرب فرائض است که کتاب و سنت را به قول برخی پر از خدای انسانی کرده خداست که دارد خدایی میکند ولی او مستقیم دخالت نمیکند با وسایل دخالت میکند او منزه است که خود مستقیم در امور مادی دخالت کند اگر میخواهد سیب به ما بدهد درخت سیب  خلق میکند تا سیب بدهد اگر وحی به ما میخواهد بکند وَلی خلق میکند و قرب فرایضی به وجود می اید 
به عبارتی غُلومی اسماء الله که مخلوق الهی هستند همان داستان  قرب فرائض است لذاست که فرمودند "نحن الاسماء الحسنی " 
 
 یکوقت در سیر ثبوت یا همان سیر نزولی از بالا به پایین ،ریزش ملکوت بر ناسوت است که قرب فرائض پیش می اید 
 
یکوقت سیر اثبات است سیر صعودی است  از پایین به  بالاست دست و پازدن بنده برای سلوک و قرب است که قرب نوافل است
 
لذا یکوقت اسماء در کسوت ثبوتی وسیر نزولی است این خانه ی اصلی اسماء است 
و گاه در کسوت اثباتی و سیر صعودی است یا خانه میوه های اسماء است 
اصل اسماء ،خانه اولیه ان سیر ثبوتی است که امامی است ولی بالتبع سیر صعودی مامومی است "شیعتنا من فاضل طینتنا" این فاضل بودن به حسب سیر ثبوتی میتواند باشد میتواند هم به حسب مایوول و سیر اثباتی باشد هو الاول و الاخر 
تا اینجا سخن واضح و مبرهن 
ولی حرف دیگر اینست که گاهی مطلب سومی پیش می اید 
و ان امثال سوره قل یا ایها الکافرون لااعبد ما تعبدون است 
که یا باید در قرب نوافل ،فرائض جایی داد یا انرا مطلب سومی از اسماء الهی دانست چرا که  چیزی غیر از اسماء در عالم نیست اگر مطلب سومی فرض کنیم  میشود به ان قُلِی تعبیر کرد ماجرا اینقدر دور است که " ینادون من مکان بعید" تو بگو ان هم ، من نمی پرستم ...
 
ولاحول ولاقوه الابالله 
 
 - حديث قرب نوافل 
الكافى باسناده عن حماد بن بشير قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول :
قال رسول الله صلى اللّه عليه و آله : قال الله عزوجل
من اهان لى وليا فقد ارصد لمحاربتى ، و ما يتقرب الى عبدى بشى احب الى مما افترضت عليه و انه ليتقرب الى بالنافله حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه الذى يسمع به ، و بصره الذى يبصر به ، و لسانه الذى ينطق به ، ويده الذى يبطش بها، ان دعائى اجبته و ان سالتى اعطيته ، و ما ترددت عن شى انا فاعله كترددى عن موت المومن ، يكره الموت واكره مساءته
 
۲ - حديث قرب فرائض
قال الله عزوجل ما يتقرب الى عبدى بشى احب الى مما افترضته عليه ، و ما زال يتقرب الى عبدى بالفرائض حتى اذا ما احبه و اذا احببته كان سمعى الذى اسمع به ، و بصرى الذى ابصر به ، ويدى التى ابطش بها.
 
 
الحمدلله اولا واخرا و ظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در دوشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 9:34 |
🌹تفسیر اسمائی
بسم الله الرحمان الرحیم 
اذاجاء نصر الله و الفتح 
از انجایی که  اسماء است که عالم را اداره میکند نصر الله همان اسم ناصر الهی است و کلمه "الفتح"همان اسم فاتح الهی است 
پس اذا جاء نصر الله و الفتح  چیزی شبیه "جاء ربک و الملک صفا صفا "میباشد 
شیرینی این تعبیر وقتی اشکار میشود که توجه داشته باشی که تمام نصرت هایی که در عالم پخش میشود از اسم ناصر است ولی یه نصرت خاصی میتواند به الله اضافه شود و بشود نصرالله ،این نصرالله است که در حال امدن است همچنین است نسبت به فتح ،همه فتح ها در عالم مظاهر اسم فتاح الهی اند ولی یک فتحی که بشود مطلق گفت فتح ،انهم با الف و لام که دولت ظهور اسم است ،یک چنین اسمی می اید اذا جاء نصرالله و الفتح 
انسان یاد کند" اذا جاء "،یاد این مظاهر اسم ناصر و فتاح الهی بکند البته که جا باز میکند که باز ان اسماء تکرار شود چرا که هر اسمی دنبال مجلی میگردد وقتی در نفس  یاد ان اسم میکنم تشنه ان میشوم وباران ان اسم بر کویر وجود خواهد بارید "وسقناه الی بلد المیت "و "کذلک النشور" 
همانطور که ابر ظاهری جایی بارانش را میبارد که سر سبزی و درخت باشد و با سدسازی و خشک کردن مناطق زیر سد باعث قطع بارندگی میشوند همچنین است درباره ی ابر اسماء الهی ،هر اسمی جایی میبارد که سرسبزی و طراوت ان اسم باشد و این سرسبزی و طروات اسم با یاد ان اسم و مجلای ان اسم و ایام الله ی ان اسم، حاصل میشود "اذا جاء نصر الله و الفتح " بیاد بیاور ان نصرت الهی و فتح کامل را 
البته هر کسی میتواند در زندگی روز مره یکسری نصر الله و فتح های به حسب خودش دریافت کرده باشد  یاد ان نصرت و فتح ها  همان اثار را دارد فقط مخصوص پیامبر صلی الله علیه واله در رابطه ی با  فتح مکه و دخول مشرکین در اسلام نیست 
 
و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا 
بیاد بیاور صحنه هایی را که با چشم خود دیدی  یا حتی خواهی دید که فوج فوج مردم داخل در دین الهی میشوند 
 
فاسبح بحمد ربک فاستغفروه انه کان توابا 
تسبیح پروردگار کن که اگر تا قبل از این نصر و فتح نیامده بود کم گذاشتن خداوندمتعال نبود و البته این تسبیح کامل نشود مگر به حمد با چشم باز کردن بر روی اینکه چگونه ان ناکامی های ظاهری اکنون سبب کام شده و هیچ بلیّه ی نبود مگر اینکه با نعمتی همراه بود که ان بلیه و سختی را کامل پوشاند فاسبح بحمدربک 
و استغفار هم بکن که او تواب است فاستغفره انه کان توابا 
چرا استغفار کن چون او توبه پذیر است وراه باز میکند استغفار کن 
این استغفار بعد از فتح و پیروزی است 
از رسول خدا و معصوم که در گذریم نوعا انسان بعد از پیروزی در نفسش کِش مکش هایی می اید  کف می زند خطر عُجب می اید ،در دلش نسبت به خلق مطالبی پیش می اید ...این استغفاری است که باید انسان بعد از هر موفقیت داشته باشد همچنانچه تسبیح بحمدی نیز باید داشته باشد 
ولاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 12:5 |
🌹تفسیر اسمائی 
سوره تبت 
تبت یدا ابی لهب و تب 
در این ایه بلکه سوره هیچ اسمِ معمولی از حق تعالی نیست ولی سوال این است که چه حققیتی در پشت جمله تبت است کیست که میگوید دو دست ابولهب برید باد ؟ همو اسم حق تعالی است این صحیح است لکن ایا از این حقیقت تعبیر کنیم به "یا من یقول تبت یدا ابی لهب " ای کسی که گفتی دو دست ابی لهب بریده باد 
این مطلب شدنی است یعنی جایز است مصداق الحاد در اسماء نیست ؟ "یحلدون فی الاسماء "
 در ادعیه پر است از این گونه تعبیرها اما ایا ما هم میتوانیم درمواردی که ورود ندارد اسم خاصی  نیست واستعمال از طرف امام نشده ،خودمان چنین استعمالی بکنیم؟ 
به نظر جایز است و فعل امام تقریری است بر جوازش علی الخصوص که منعی هم نیامده و الحاد در اسماء هم استفاده نامشروع کردن است یا انچه کلا اصلی در کتاب ندارد  
 مُلحد در لحد قبر رفتن و وسعت توحید را رها کردن است اگرچه لازم به تذکر است الحاد در اسماء نسبی میتواتد باشد و چه بسا استفاده از اسماء برای رسیدن به  شجره ممنوعه شخصی مصداقی از الحاد در اسماء باشد 
 
پس تمام فعلهای قرانی که خداوند متعال میفرماید ما چنین کردیم یا من چنین کردم را میتوان بصورت اسمی بکار برد مثلا فعل یحیی در قران امده بصورت اسم  ،یا من یحیی بکار برد و همچنین 
یا من یقول تبت یدا ابی لهب و تب 
این اسم، دشمن شکن است ان هم دشمنی که فر و کری دارد عده و عده ی خانوادگی دارد "وامراته حماله الحطب" 
دو دست جمال و جلال نفوذ دشمن را قطع میکند 
ولاحول ولاقوه الابالله 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 9:58 |
 
[۵/۶،‏ ۳:۲۳] .: حاجی تعبیر خواب چن تا پرنده طلایی تو آسمون چیه ؟
 
۶،‏ ۳:۲۳] .: فکر و خیال های دور دست میتونه باشه
 
[۵/۶،‏ ۱۳:۵۰] نهمین فقط چیز دیگه ای هم داره یانه ؟پرنده تو خواب  دقیقا تعبیرش چیه ؟
 
 
[۵/۶،‏ ۱۴:۲۸] .: أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۱۳۱)
اعراف 
به نطر بخت و اقبال عرفی بتوان معنی کرد 
اگر  همسر و ..تعبیر میکنند چون این اقبال به حسب افراد مختلف میشود 
ولاحول ولاقوه الابالله
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 3:29 |
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟:
سلام
وقتتون بخیر
 
من بعد از ظهر روزی که گذشت خواب دیدم که روی کوهی از ماسه ایستادم که پایین این کوه دریا قرار داشت و نرده هایی هم روی این کوه نصب بود.
با پدرم ایستاده بودیم در میانه ی این کوه و خورشید در حال غروب بود. به پدرم گفتم بیاین تا هوا هنوز تاریک نشده یه کم بریم پایین تر من دست به آب دریا بزنم، پدرم گفتن من نمیام اگه میخوای خودت برو. خواستم برم پایین دیدم جزر و مد کمی آب دریارو بالا آورده و به پدرم گفتم خیلی نمیخواد برم پایین، آب نزدیکه. خم شدم و دستم رو که به آب داشتم میزدم و فکر می کنم دستم خیس هم شد، یک دفعه زیر پاهام خالی شد و ماسه ها فرو ریخت و من به محض این اتفاق دستمو به اون نرده ها نگه داشتم تا نیفتم پایین و در آب.
در خواب غصه م این بود که من چطور و با چه توانی این نرده ها رو بگیرم و کم کم بالا برم.
لازمه بگم پدرم کلا در هیچ زمینه ای ازم حمایت نمی کنه!
 
لطف می کنید تعبیرش رو بفرمایید؟
 
اخلاص را تأویل لااله الا الله قرار داد:
سلام مومن 
اعتقاداتون را محکم کنید 
سراجاتون بایستید اینطرف و اون طرف نرید 
با پدرتون هماهنگ شید 
ولاحول ولاقوه الابالله
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 3:27 |
النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ:
[۵/۵،‏ ۲۱:۱۶] .: 🌹
مطهری و ابن عربی .
 
 شهید مرتضی مطهری می نویسد:
 
محی الدین عربی، اندلسی است و اندلس جزء سرزمین هایی است که اهالی آن نه تنها سنی بودند بلکه نسبت به شیعه عناد داشتند و بویی از ناصبی گري در آنها بود. علتش این است که اندلس را ابتدا اموی ها فتح کردند و بعد هم خلافت اموی تا سال های زیادی در آنجا حکومت می کرد. اموی ها هم که دشمن اهل بیت بودند و لهذا در میان علمای اهل تسنن، علمای ناصبی، اندلسی هستند و شاید در اندلس شیعه نداشته باشیم و اگر داشته باشیم خیلی کم است. محی الدین، اندلسی است ولی روی آن ذوق عرفانی ای که دارد و معتقد است زمین هیچگاه نمی تواند خالی از ولی و حجت باشد، نظر شیعه را قبول کرده و اسم ائمه(ع) را ذکر می کند تا می رسد به حضرت حجت و مدعی می شود که من در سال ششصد و چند محمد بن حسن عسگری(ع) را در فلان جا ملاقات کردم. البته بعضی از حرف هایی که زده ضد این حرف است و اصلاً سنی متعصبی است ولی در عین حال چون ذوق عرفانی همیشه ایجاب می کند که زمین خالی از یک ولیّ به قول آنها نباشد، این مسأله را قبول کرده و حتی مدعی مشاهده هم هست و می گوید من به حضور محمد بن حسن عسگری علیهما السلام که اکنون از عمرش سیصد و چند سال می گذرد و مخفی است رسیده و به زیارتش نائل شده ام».کتاب امامت و رهبری ۱۶۲
[۵/۵،‏ ۲۱:۳۶] .: این حرف استاد مطهری رحمه الله بود 
ابن عربی اندلسی تحت تاثیر محیطش بوده ولی ادم باهوش و با استعدادی بوده 
به نظرم علوم و فنون مختلف را در خود و کتبش جمع کرده سیر و سیاحت های علمی بسیار داشته ،استادهای  بسیار دیده از فتوحاتش بر می اید که سعی بلیغ در جمع و خلاصه علوم عصرهای قبل و تمدنهای اطراف  خود داشته و اندلس مجمع البحرین ازدواج تمدن شرق و غرب بود حتی بچه های اندلسی معروف بودند به خوش ذهنی و زیبایی چرا که مسلمانانِ فاتح با زنان اندلسی ازدواجهای خوبی کردند و ثمرات خوبی داشت 
ابن عربی ، 
نفسی  داشته گرم مزاج و معتدل که داری مکاشفات و دریافتهای هم بوده 
به نظر من نباید منکر حرفهای خوب شد و نه سعی کرد شخصی را شیعه جا زد هرکس را در محدوده ی خودش باید استفاده کرد 
 
ممکن است در بادی نظر برای برخی سبب فتنه شود که این حرفها را یک سنی میزند ولی باید دانست که در عالم چی باعث فتنه و امتحان نیست؟ 
همه چیز میتواند سبب امتحان شود حتی سبز شدن درخت خشکی با جسد تر و تازه فلان و فلان 
ولی مومن حکمت را از هرکجا هست میقاپد 
امروز یک لنگه خالی در معارفی که تبلیغ میشود عرفان است باید عرفان نظری و عملی را طلاب و مذهبی ها وارد شوند تا بسیاری از سوالها را جوابش را بیابند و بسیاری از شبهات را با این ادبیات دفع کنند شما میبینید که بحث تجربه ی نبوی ،هرمونتیک ،رویایی رسولانه ..ریشه در مباحث عرفان دارد البته عرفان مولوی عرفانی که با فلسفه ی تاریخ و تمدن رنسانسی میخواسته جمع شود ولی جمع شکسته شده تا جمع سالم 
البته عرفان ابن عربی این تحفه ها را که ندارد که هیچ بلکه نافی انست 
راه ایند برای سلامت دین و خلع سلاح کردن زیاده روی و کم روی های قبلی و فعلی جمع بین فقه و عرفان است و تدریس قران 
تا بشود هو الاول والاخر والظاهر والباطن 
البته فقه بر اساس سنت و روایات اهل البیت علیهم السلام  انهم به روش قدما،روش فهرستی نه روش علامه و ابن داود که اینهمه سروصدا کرده که ضعیف است ضعیف نه اقا قوی است قوی 
البته در همه جا باید و انصافا قران محور باشد که ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین 
ولاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 21:40 |
🌹تفسیر اسمائی
 هو 
الله 
احد 
الصمد 
لم یلد 
لم یولد 
لم یکن له کفوا احدا 
 
تنها سوره ی از قران که اثار برای اسماء ذکر نشده و توحید برای توحید است وصف حق تعالی است نسب نامه الهی است "اعرفوا الله بالله " است خدا را با خدا شناختن است نه به خلقش لذا هیچ گونه مقدمات و موخرات خلقی ندارد از این جهت هم به ان سوره اخلاص گویند ،خالص از غیر خدا ،خلقش درش نیست 
 
قل هو الله احد 
بگو ،برخی چیزها را باید گفت ،گفت تا حقیقتش بیاید برخی چیزها را باید بری تا برسی حرف زدن و استدلال ادم را دور میکند 
برخی معارف را انسان باید از زبان کمل و اولیاء الهی ،از استاد بشنود من جمله توحید قل هو الله احد 
هو ،حقیقت غیبیه ،الله است در باب حدوث اسماء کافی  امده که الله مخلوق است اسم الهی که خلق شده  مخلوق حقیقت هستی است که ان حقیقت هو  ست. ان هو چیست در مراحل پایین تر که ما بفهمیم و درک کنیم الله است هو الله ،
هو الله احد ،الله ،احد است یگانه است 
الصمد است که نه زاید و نه زایده شده و کسی که چنین است کفوی ندارد 
 
کسی که این اسماء را بگوید اینگونه میشود 
صمدیت و احدیت انرا میگیرد و لم یکن له کفوا احدا میشود یعنی نمیتواند کسی را دربرابر خود ببیند 
لذاست که کسانی که نیاز به اطمینان نفس دارند زیاد خواندن این سوره برای انها عالی است ولی برای کسانی که در معرض نزاع و عصبانیت هستند  زیاد خواندن این سوره جای تامل است یعنی باید اول بد اخلاقی خود را برطرف کند بعد به این سوره نزدیک شود تا مثل سعد ممکن است  در خانه یا اجتماع بر  بد اخلاقی انسان نیفزاید چرا که با احد ،احد گفتن خودش هم احد میشود و این روحیه در او ایجاد میشود که کُفوی را در برابر خود نبیند 
ولاحول ولاقوه الابالله 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 11:57 |
🌹شور حسینی 
 
الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكل ها 
 
ای ساقی که محبت حسین تقسیم میکنی 
ای ساقی حرارت حسینی که "ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین " به پیاله ی دماغ ما را تر کن 
که عشق او اول بار کارها را اسان کرد دل ما را بُرد سفره ما از دنیا جدا کرد حسابمون را با غیر جدا کرد ولی افتاده مشگلها 
 
به بوي نافه اي كاخر صبا زان طُره بگشايد
ز تاب جعد مشكينش چه خون افتاد در دل ها 
وقتی صبای حسینی ،محرم یا شب جمعه از طره حسینی نسیمی میوزد از ان "مصیبه ما اعظمها " چه خون افتاد در دلها 
 
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد مي‌دارد كه بربنديد محمل ها 
 
بعد از مصیبت سیدالشهداعلیه السلام دیگه دنیا مزه نداره امن عیشی ندارد هر دم جرس محبت و ولایتش است که میگوید بربندید محفلها 
 
 
به مي‌سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد
كه سالك بي خبر نبود ز راه و رسم منزل ها 
 
پیر مغان ،روضه خوان او ،"مسن فی محبتنا" 
میِ سوختن به عشق او در سجاده ما ریخت و منزل به منزل میبرد 
 
شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هايل
كجا دانند حال ما سبكباران ساحل ها 
ما را محبتی صلا زد و با خود کشید "ربنا انا سمعنا منادی ینادی للایمان ان امنوا بربکم فامنا"
اما در این راه چه ماجراها بود ،سبکباران ساحل ها اگر همتی کنند 
 
همه كارم ز خود كامي به بدنامي كشيد آخر
نهان كي ماند آن رازي كز او سازند محفل ها 
حضوري گر همي خواهي از او غايب مشو حافظ
متي ما تلق من تهوي دع الدنيا و اهملها
 
 
 
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها 
 
۵-حدثني أبي رحمه الله عن سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد بن عيسي عن القاسم بن يحيي عن الحسن بن راشد عن الحسين بن ثوير قال كنت أنا ويونس بن ظبيان والمفضل بن عمر و أبوسلمة السراج جلوسا 
عند أبي عبد الله ع فكان المتكلم يونس و كان أكبرنا سنا وذكر حديثا طويلا يقول ثم قال أبو عبد الله ع 
 
إن أبا عبد الله ع لمامضي بكت عليه السماوات السبع والأرضون السبع و مافيهن و مابينهن و ماينقلب في الجنة والنار من خلق ربنا و مايري و ما لايري وبكي علي أبي عبد الله إلاثلاثة أشياء لم تبك 
عليه قلت جعلت فداك ما هذه الثلاثة أشياء قال لم تبك عليه البصرة و لادمشق و لاآل عثمان بن عفان وذكر الحديث 
 
۶- وحدثني محمد بن عبد الله 
بن جعفرالحميري عن أبيه عن علي بن محمد بن سالم عن محمد بن خالد عن عبد الله بن حماد البصري عن عبد الله بن عبدالرحمن الأصم عن أبي يعقوب عن أبان بن عثمان عن زرارة قال قال أبو عبد الله ع 
 
يازرارة إن السماء بكت علي الحسين أربعين صباحا بالدم و إن الأرض بكت أربعين صباحا بالسواد و إن الشمس بكت أربعين صباحا بالكسوف والحمرة و إن الجبال تقطعت وانتثرت و إن البحار تفجرت و إن الملائكة بكت أربعين صباحا علي الحسين ع و مااختضبت منا امرأة و لاادهنت و لااكتحلت و لارجلت حتي أتانا رأس عبيد الله بن زياد و مازلنا في عبرة بعده و كان جدي إذاذكره بكي حتي تملأ عيناه لحيته و حتي يبكي لبكائه رحمة له من رآه و إن الملائكة الذين 
عندقبره ليبكون فيبكي لبكائهم كل من في الهواء والسماء من الملائكة ولقد خرجت نفسه ع فزفرت جهنم زفرة كادت الأرض تنشق لزفرتها 
ولقد خرجت نفس عبيد الله بن زياد ويزيد بن معاوية فشهقت جهنم شهقة لو لا أن الله حبسها بخزانها لأحرقت من علي ظهر الأرض من فورها و لويؤذن لها مابقي شيء إلاابتلعته ولكنها مأمورة مصفودة ولقد عتت علي الخزان غيرمرة حتي أتاها جبرئيل فضربها بجناحه فسكنت وأنها لتبكيه وتندبه وأنها لتتلظي علي قاتله و لو لا من علي الأرض من حجج الله لنقضت الأرض وأكفأت بما عليها و ماتكثر الزلازل إلا 
عنداقتراب الساعة و ما من عين أحب إلي الله و لاعبرة من عين بكت ودمعت عليه و ما من باك يبكيه إلا و قدوصل فاطمة ع وأسعدها عليه ووصل رسول الله وأدي حقنا و ما من عبديحشر إلا وعيناه باكية إلاالباكين علي جدي الحسين ع فإنه يحشر وعينه قريرة والبشارة تلقاه والسرور بين علي وجهه والخلق في الفزع وهم آمنون والخلق يعرضون وهم حداث الحسين ع تحت العرش و في ظل العرش لايخافون سوء يوم الحساب يقال لهم ادخلوا الجنة فيأبون 
 
ويختارون مجلسه وحديثه و إن الحور لترسل إليهم أنا قداشتقناكم مع الولدان المخلدين فما يرفعون رءوسهم إليهم لمايرون 
في مجلسهم من السرور والكرامة و إن أعداءهم من بين مسحوب بناصيته إلي النار و من قائل مالنا من شافعين و لاصديق حميم وإنهم ليرون منزلهم و مايقدرون أن يدنوا إليهم و لايصلون إليهم و إن الملائكة لتأتيهم بالرسالة من أزواجهم و من خدامهم علي ماأعطوا من الكرامة فيقولون نأتيكم إن شاء الله فيرجعون إلي أزواجهم بمقالاتهم فيزدادون إليهم شوقا إذاهم خبروهم بما هم فيه من الكرامة وقربهم من الحسين ع فيقولون الحمد لله ألذي كفانا الفزع الأكبر وأهوال القيامة ونجانا مما كنا نخاف ويؤتون بالمراكب والرحال علي النجائب فيستوون عليها وهم في الثناء علي الله والحمد لله والصلاة علي محمد وآله حتي ينتهوا إلي منازلهم
[کامل الزیارات]
الحمدلله رب العالمین
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 17:4 |
🌹تفسیر اسمائی 
    "رب الفلق "
 
توجه و التجاء به اسم "رب الفلق" باعث ایمنی از "شرماخلق"است انچه خداوند خلق کرده یک شر اضافی ممکن است داشته باشد رب فلق کسی که فلق و شکافت را ربوبیت میکند ان شر را از تو دفع میکند
 "غاسق اذا وقب"شری دارد ماه وقتی باز میشود ،یا شب وقتی پهن میشود یا وقتی نطفه منعقد میشود یا هر فرو رونده ی وقتی خود را فرو کند با التجاء و توجه به رب الفلق ،شر اینها دور میشود 
کسانی هستند که سحر میکند در گره های می دمند  خواه گره های سحری خواه گره های ذهنی و چاله های ذهنی که در وجود خود ایجاد میکنند و دیگران در ان اسیر میکنند
 کسانی که حسود اند چشم باز کرده و شروع به نگاه میکند و از راه چشم ،سم نفس خود را می پاشند و نمیتواند یک نعمت را برای شما ببیند، نظر تنگ است 
اینها همه شروری دارند که با التجاء به "رب الفلق"دفع خواهد شد 
رب الفلق ،رب الفلق ،رب الفلق 
اعوذ برب الفلق ..
ولاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
https://telegram.me/almotmaen
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 5:40 |
🌹اسماء الله
    سیر اسمائی 
    اسم درمانی 
    تفسیر اسمائی
     
"رب الناس"
 
 
یکی از اسمایی حق تعالی رب الناس که در سوره ناس امده است که توجه و التجاء به ان این اثار را دارد که 
۱.که از ملک که همان اله مردم است انسان ایمن میشود چرا که" الناس علی دین ملوکهم" البته هر روز و روزگار ملک خاص خودش را دارد  
۲.از شر وسوسه جن و انس در امان میشود "من شرالوسواس الخناس ..من الجنه والناس "
صدق الله العلی العظیم 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 23:53 |
: سلام استاد...
ببخشید
خواب دیدم مدیرمدرسمون گفت دست تو دارز کن بعد یکم اجیل ریخت تو دستم...
اگه ممکنه تعبیر شو بفرمایین.
[۴/۳۰،‏ ۲۲:۲۰] .: علیکم السلام 
سراغ مدیرتون برید بگید کاری باشه من خدمتون هستم 
دورش باشید خیری خوبی از ایشان به شما میرسه
https://telegram.me/almotmaen
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 22:22 |
 
سلام استاد عزیز  حالتون خوبه تبریک ایام میگم استاد دیشب یه خاب دیدم خیلی مشغول کرده دیدم یه ماری هیت بزرگ تقریبا بعد رو بدنم خودم گزاشتم که ریشتر سوار بدنم بشه بعد رفت پیچ خورد به بدنم از کمر پیچ خورد هی میخاستم‌ بلند شم نمیشد هی احساس میکردم نیش زده ولی نزده بود تا از خاب بلند شدم وقتی بلند شدم هم ی مقدار درد داشتم میترسیدم جاش انگار مار بود
 
اخلاص را تأویل لااله الا الله قرار داد:
علیکم السلام 
مواظب دوستی ها و رابطه هات باش 
مماشات زیاد در کارات نکن 
ولاحول ولاقوه الابالله
https://telegram.me/almotmaen
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 22:18 |
رویای رسولانه 
دکتر سروش در سال ۸۰حرف از تجربه نبوی و در سال ۹۲رویایی رسولانه زد 
در حالی که نه خود معبر است و نه خود را عارف میداند انوقت چطور در این امر تخصصی انهم قران چنین سخن گفته اند گذشته از اینکه احدی از عرفا و نه احدی از معبرین چنین حرفی نزده اند عجیب است که مطاب تخصصی به این سنگینی انهم درباره ناموس هستی را اینگونه ایشان داخل میشوند و انهم پیامدهای را ملتزم میشوند که مو ،بر بدن انسان راست میشود الا اینکه ایشان از پیش دنبال اثبات پیامده های نظریه شان بوده باشند و انوقت این تئوری راه را برای حل این پیامده ها مطرح کرده باشند  چنانچه از لابه لای سخنان ایشان نیز این سخن  فهمیده میشود 
ولاحول ولاقوه الابالله 
 
#خلاصه نظریه تجربه نبوی و رویای رسولانه  از خود دکتر سروش 
قران یا محصول ذهن و تجربه محمدی صلی الله علیه واله است 
یا رویایی است جاندار و مخلوق خیال خلاق محمد صلی الله علیه واله است 
روای رویای رسولانه 
این نظر این مطالب را حل میکند 
راز گشای وحی و فهم حقیقت وحی 
توضیح فرهنگ عربی حاکم بر قران 
ایاتی که از جهت علمی درست نمی اید مثل شهاب  ثاقب  جنین ، ۷سماوات 
 
ایاتی که خلاف اخلاق و طاقت انسان و خلاف کرامت انسان  است مثل دست دزد بریدن ،شلاق زدن 
توضیح پستی و بلندی فصاحت قران 
مادامی که دست خدا را فاعل محض بدانیم و قران محصول علم بی پایان خدا بدانیم این مسائل حل نمیشود واگر محصول رسول بدانیم که نواقص بنده در ان سرایت دارد این مشگل حل میشود وحی است که در او ریزش دارد و چون خون در ایشان جاریست 
خدا محمد را تالیف کرد و محمد قران را
اما نقد نظریه از جانب حاج اقای کدیور :
نقد تجربه وحی 
بر فرض درست بودن این نظریه ،این اشگالات حل نشده بلکه اشگالات  از خدا به رسول منتقل میشود 
صورت مساله پاک شد نه حل شد 
کدام مشگل را حل کرده 
از قران راز گشایی شده قران اکنون کلام بشری است با تمام محدودیتش پس دیکر قران تقدسی ندارد اگر از غیب راز گشایی شود  دیگر چیزی برای غیب نمی ماند یکی از ویژگی های فرهنگ غرب راز گشایی و تقدس زدایی است 
قران مثل مثنوی الهی و بشری است تقدسی ندارد 
اسلام خدا محور تبدیل به اسلام محمدی محور شده مثل مسیحیت با اینکه اسلام تسلیم دربرابر خداست نه مسیح یا محمد صلی الله علیه و اله وعلیه
بشری بودن معرفت دینی (درقبض و بسط ) تبدیل به بشری بودن خود دین در تجربه نبوی شد در اینصورت دین بودن ،دین به چیست ،الهی بودن دین به چیست همه ایه خدای اند مخصوش رسول الله نیست 
سروش :
انچه را کلام خدا میخوانند خواب نامه محمد صادق تر است محور محمد است رویاهای صادقانه اوست اوست محور دین و وحی ،
سقف فهم و خیال اوست که دایره و عمق رسالت را مشخص میکند 
 
قران را قبلا ،کلامی سمعی بودنش موضوع تحقیق بود الان رویایی بصری ش چشمک میزند و موضوع تحقیق شده پیامبر مناظری را مشاهد کرده نه شنیده  
که در افقی بالاتر از خیال و حس رویت میشود تمام قران رویایی است که پیامبر دیده که نیاز به تعبیر و خواب گذاری دارد نه اینکه کلام الهی است که سراغ مفسرین برویم و این نظر ۱۲  امتیاز دارد
توضیحِ  
توصیف صفات الهی و کلام الهی 
معاد و معاد جسمانی(خوابی بوده که تعبیر دارد )
ایات متشابه همان خوابهای متشابه است و نیاز به تاویل دارد یعنی نیاز به تعبیر 
داستان های تمثیلی مثل خلقت ادم ،موسی و خضر ،خلق شش روز اسمانها و هفت اسمان داشتن ..همه نیاز به تعبیر دارد 
 بسامان کردن نظم قران اینکه چرا سیاق قران حالت کشکول دارد این با خواب بودن قران دیگر نظم دنیایی لازم ندارد پریشانی عالم رویا است و نیازی به توضیحات لایتجسبک مفسرین نیست 
توضیح" لاتحرک به لسانک من قبل "
از این جهت که یعنی وقتی خوابی دیده ی عجله نکن برای گفتنش به دیگران صبر کن خوابهای دیگری هم ببینی 
مجازات قرانی نیاز به تعبیر دارد و نیازی به تگلفات مفسرین ندارد 
زمان پریشی و نقض قوانین طبیعت در قران توجیه میشود "اذا وقعت الواقعه" اینده را چرا با ماضی اورده اینها در عالم خواب مشگلی ندارد 
معراج جسمانی حضرت توضیح داده میشود خواب دیده اند 
توضیح احکامی که تخته بند تاریخ و مکانی  دارد با حرف رویا بودن حل میشود ایاتی فقهی خیلی به رویا نزدیک است ولی طهارت همان نورانیت بوده که در خواب دیده اند تعبیر به طهارت شده 
دعاهای قران بدون تگلف حل میشود مثل ایاک نعبد ،اهدناالصراط ،ربنا اتنا فی ..
و التفات از زینت لفظی تبدیل به بحث نظری میشود 
سخن محمد در خور علم محمد است نه خدا 
وقتی به دکتر میگویند یک ایه را خواب گذاری کنید میگوید بروید سراغ معبرین از نظریه پرداز نخواهید 
میگوید این نظر ابطال پذیر نیست چون پژوهشهای کلان است باید فقط سازگاری درونی داشته باشد و فراگیری 
و اگر بگویی تعارض با قران این نظر دارد جوابش این است که این نظریه  بیرونی است  قبل از رجوع به قران باید نظر خودت را در ایناره انتخاب کنی 
 
اما اشگالات 
ایا با قبول این حرفها ایا لزومی بر رویا بودن وحی  دارد یعنی میتوان این حرفها را پذیرفت بدون قبول رویا بودن 
نطر شما نسبت به بقیه نظرها چقدر پاسخگوتر و کم خلاف ظاهر مرتکب شدن دارد و کم هزینه تر است مثلا نظریه تاویل علامه 
نظریه تاویل علامه طباطبایی :
 
علامه تاویل را مختص به ایات متشابه نمیدانند بلکه کل قران را صاحب تاویل میداند
و تاویل را از سنخ لفظ نمیداند که مفهوم خلاف ظاهر باشد بلکه از جنس مصداق خارجی میدانند امور خارجیه عینیه 
این ایات پس خود یک امور خارجیه عینیه دارد وان  تاویل انهاست
نسبت  اندو یعنی لفظ و تاویل ممثل به مثال است همه ایات مثل هایی هستند برای مقاصد قرانی 
ایات یا انشاءست که تاویلش مصلحت این امر و نهی است 
و ایات اخباری اخبار از ماضی  ،تاویلش حادثه گذشته است 
اما اخبار از حال و اینده باز امورو حقایق  خارجیه است چه علم به ان حقایق ممکن باشد چه نباشد و فقط خدا بداند و راسخون بدانند
که راسخون به تعلیم الهی مقداری از انرا میدانند 
فرق نظریه تاویلی و رویایی 
یکی قران ،علم رسول خدا ست 
یکی راسخون هم به تعلیم خدا میداند
 
انگاه علامه چند مثال برای تاویل قران میزنند 
وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (۴)
 
این قران اصلش و تاویلش در ام الکتاب است که در دسترس هرکسی نیست 
یمحو الله مایشاء و یثبت و عنده ام الکتاب
این نظریه ی علامه  بسیار سازگار درونی با خود قران دارد 
این کتاب تاویل دارد که در دسترس هیچ کس نیست جز خداوند 
کلام الهی است نه محمدی 
 وملائکه هم که واسطه اند " لایعصون ما امرهم "
در رویایی رسولانه پیامبر علم همه چیز را میداند وحال اینکه "مااوتیتم من العلم الا قلیلا"
چرا راز گشایی؟ این قدر حرف هست که حل نشده مگر اشگالات کانت حل شده جبر و اختیار حل شده 
به چه دلیل این که قران یک حقایق دارد این حقیقت الزاما خواب است خوب مثل المیزان بگو تاویل است 
به چه دلیل نقش محوری به بشر در وحی داده اید خود خداوند محور است
اسلام خدا محور است نه محمدی محور  
چرا راز زدایی از وحی ،اصلا وحی چیز دیگری است از جنس دیگری است عالم دیگری است 
اینکه داستان های خضر و موسی و خلقت ادم ..با خواب مشگلش حل میشود هیچ فرقی ندارد   با تبین اینکه عالم ذر و این داستانها  نمادین است یا خارجی مشگلش حل میشود نیازی به خواب و تعبیر خواب نیست  
در نظم قران ،کارهایی شده که متن یک قلبی دارد و بصورت حلقه ی و اتفاقا سوره مائده که دکتر رویش مانور میدهد کسی این نظریه را پیاده کرده ونظم را نشان نشان داده نظم دارد باید پیدا کرد 
مجازات قران از محسنات قران است و نیازی به خواب و تعبیرش  نیست 
اما راجع مطالب  علمی باید گفت قران به زبان انروز سخن گفته چنانچه درباره احکامش هم باید گفت قران کتاب قانون نیست و هیچ دلیلی بر دائمی بودن احکام نیست مثال است 
یا نسخ عقلی یا ثابت و متغیر اینها کم هزینه تر است 
(قلت 
راجع دو قول اخر نویسنده با نظر اقای کدیور یکی نیست ما ایه ی ندارید که با علم قطعی منافات داشته باشد و احکام هم با عرف منافات پیدا کند با اخلاق امروزی منافات پیدا کند قران مقدم است که خویش را تاویل کن نه ذکر را )
اینکه مشگلی پیش می اید ببریم انرا در خواب صورت مساله حل کردن است 
تازه کی بخواهد تعبیر کنه با چه مکانیزمی 
و حرف اخر 
ایا شرح مثنوی ایشان شرح مثنوی است ایا مثنوی شرح دارد  نه تعبیر انوقت قران نمیتواند شرح و تفسیر داشته باشد باید  تعبیر  کرد ؟ 
 
الحمدلله رب العالمین 
 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 19:41 |
النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ:
النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ:
🌹
برخی روشنفکران  میگویند 
دو ایه هست درباره خداوند دو تصویر است  یک ایه میگوید از خدا نمیتوان سوال کرد خدای خودکامه و مستبداد معاذالله 
لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ 
این ایه  تحت تاثیر مکان و زمان در ...
ودیگری خدایی که میشود سوال کرد که چرا انبیا نفرستادی "لئلا یکون للناس حجه بعد الرسل "لذا پیغمبر فرستادیم تا حجتی برای مردم نباشد 
ولی به علت شرایط تاریخی خدای استبدادی رواج شد تا استبداد شاهان توجیه شود و انرا اشاعر گرفتند و گفتند هرچه ان خسرو کند شیرین است 
الان هم میگویند ولی فقیه وکیل مردم نیست ولی انهاست 
 
جواب این است که 
"نومن ببعض و نکفر ببعض" که نمیشود 
امر بین الامرین است جمع جمال و جلال است 
 یا مقطعی است هرکدام در مقطعی از قیامت است در مقطعی  میتوان احتجاج کرد و حرف زد و مقطعی که مقطع عرشی است چنانچه این ایه لایسئل قبلش از عرش سخن گفته ،نمیشود سوال کرد 
یا اینکه احتجاج غیر از سوال است 
سوال، اعتراض و نارضایتی است ولی احتجاج دلیل داشتن است
 با هم فرق دارد 
وقتی "لله الحجه البالغه" دیگر سوالها، اعتراضی است 
به عبارتی مطلب تکوینی است تکوینا نمیشود به  خدا سوال اعتراضی کرد چرا که حجه بالغه دارد که " وماظلمونا ولکن کانوا انفسهم یظلمون "هرکس هرچه دارد و هرچه پیش می اید کانون وجودیش طالب ان است معدن وجودیش صلای انرا در داده و خداوند سمیع علیم است از این 
جهت به ندای وجودی او پاسخ گفته 
ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ 
پس چنین نیست دو خدا (مستبد) و خدای (مهربان دیالوگ پذیر) در قران باشد  
نه ،در قران  یک خدا هست  
وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِله
ٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ 
اله در ارض که دیالوگ پذیر و مانوس و مالوف است همان خدای سماءی قل هو الله احد است 
 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
https://telegram.me/almotmaen
 

 

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 17:24 |
🌹🌹🌹
اگر بین شب و روز وقت دیگری هم  می یافتم انرا هم می خوابیدم 
 
از امام صادق علیه السلام درباره ایه "خود را تزکیه نکنید و از خود تعریف نکنید خدا میداند کی پرهیزکار تر است " سوال شد
امام فرمودند عده ی وقتی صبح میکردند میگفتند دیشب عبادت کردم  ،دیروز روزه بودم ...
ولی امیرالمومنین علیه السلام در این جو اینگونه ی میفرمود من شب و روز را خوابیدم و اگر بین اندو وقتی یافتم باز میخوابیدم 
 
 
 
۱۶۶- ۱- [۵] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى [۶] قَالَ قَوْلُ الْإِنْسَانِ صَلَّيْتُ الْبَارِحَةَ وَ صُمْتُ أَمْسِ وَ نَحْوَ هَذَا ثُمَّ قَالَ ع إِنَّ قَوْماً كَانُوا يُصْبِحُونَ فَيَقُولُونَ صَلَّيْنَا الْبَارِحَةَ وَ صُمْنَا أَمْسِ فَقَالَ عَلِيٌّ ع لَكِنِّي أَنَامُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ لَوْ أَجِدُ بَيْنَهُمَا شَيْئاً لَنِمْتُهُ. 
--------------- 
[۵]: معاني الأخبار ۲۴۳- ۱. 
[۶]: النجم ۵۳- ۳۲. 
[]
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 14:14 |