امسال توفيق شرکت در راهپمایی اربعین را پیدا کردم نظرم نسبت به ان اندکی تغییر کرد ریشه این راهپیمایی روایت علامت مومن است که پنج تاست زیارت اربعین در کنار ۵۱ رکعت نماز واجب و مستحب..پیداست که ادمهایی این ترازی یعنی کسانی که نماز واجب و نافله دارند اهل جهر بسم الله اند محکم پای ولایت و دین می ایستند تعفیر جبین دارند سِر و رازی با خدا و سجده دارند ترابی و ابوترابی اند،تختم بالیمن دارند با یمن و برکت اند ختم خورده که با یمن و برکت باشند انگشتر در دست راست دارند و اصحاب یمینی اند ولی این سالها مثل اعتکاف که کلاس اهل سلوک را کلاس فرهنگی اموزشی کردند برای جذب کودک و نوجوانان به اعتکاف ظلم کرده،بازی با ان کردند زیارت اربعین را هم با تبلیغات حکومتی سبب شدند که اشرا و بطرا عده ای که هم ترازش نبودند..

در ان راه یابند،معروف است که میگویند کربلاء جا باز میکند و تنگ نمیشود آری کسانی که در حصن ولایت الهی اند در بهشت رضوان حسینی اند جا برایشان ضیق نیست فرمود خانه یک بهشتی تمام اهل بهشت در ان جا میشود کسانی که نسبت به دستگاه امام حسین شوقا و حبا اینکه وارد کربلا میشوند که امده تا بخوراند نه بخورد امده که عطاء کند نه عطاء بیند(که بدترین دستها دست گیرنده، بهترینش دست دهنده است) امده تا مهر بورزد نه مهر ببیند (چون کربلا ست کرب و بلاء) چنین جایی جا ضیق نمیشود ای کاش اربعین را به مسجد و حسینه و روحانیت واگذار میکردند تا انکه اهلش بود راه می یافت _علامه المومن_است انکه بقیه علایم را هم کار کرده نه اینکه با فشار تبلیغات کسانی را جمع کنیم برای بهربرداری سیاسی حکومتی خود یا حتی برای زمینه سازی ظهور

چون زمینه سازی برای ظهور به ما دستور نداده اند بلکه در مهدویت حلس البیوت و(کذبت الوقاتون) دستور است.راه امام حسین هم بیشتر قتیل العبرات درونی یست تا بیرونی.در مسیر نجف به کربلاء مدیر مدرسه دبیرستانی را دیدم که شاگردانش را با والدین شان و یک روحانی خطاط و هنرمند اورده بود کربلاء برا اربعین ،موقع خدا حافظی ازش پرسیدم نقاط ضعف و قوت این کاری که کردید چی بود گفتند نقاط قوت که خیلی داشت ولی مشگل این بود که میخواستیم بچه و خودمان ساخته و تربیت شویم نشد نمیشود دقیقا این نقطه ضعفی یست که وقتی امور درونی و قتیل العبراتی را میخواهی اجتماعی و اردوکشی و راهپیمایی کنی پیش میاید خیلی سرو صدا دارد ولی اثر تربیتی اش اندک میشود با اینکه خیلی توقع داریم که حداکثر باشد این در دراز مدت سبب بی ایمانی و شک میشود
با نگرفتن حاجات از یک طرف و تربیت نشدن و بالا نرفتن ایمان از جهت دیگر و کربلاء و بلاء خیز بودن این راه از جهت دیگر کار را بسیار سخت میکند جامعه رو به ضعف درونی و بیرونی میرود وقتی با تبلیغات رادیو تلوزیونی کسانی را به زیارت می اورند که امام صادق فرمود شما زیارت امام حسین میروید و ای کاش نمیرفتید سفره و حلوا با خود میبرید یعنی سفر کربلاء سفره خانه و حلوایی نیست نان شیر و ماستی است نه مثل الان کباب و ..این سبب زیارت (اشرا و بطرا) میشود که نهی شده انوقت برای جبران فشاری که جمعیت می اورد میگویند چند روز قبل اربعین و چند روز بعدش را ملحق به اربعین میکنند و میگویند انهم زیاره الاربعین است.ایا شما همین حرف را در زیارت عرفه یا شب جمعه هم میزنید که چند روز قبل عرفه یا روز چهار شنبه زیارت برود..

زیارت شب چهار شنبه که زیارت شب جمعه نیست همچنین زیارت اربعین یعنی زیارت روز اربعین، گذشت از اینکه امام حسین علیه السلام این همه ایام زیارتی دارد فضیلتی که برای شبهای جمعه در طول سال هست برای اربعین گفته نشده تمام عیدها،شب قدر ،عرفه...ایام زیارت امام حسین است تازه پیاده روی در ایام اربعین خصوصیتی ندارد که خصوصا در ان روز ورود داشته باشد چرا از ظرفیت سایر ایام دیگر استفاده نمیشود این نیست مگر بخاطر تجمع حکومتی و برای سر وصدا کردن کارمان یعنی نمیخواهیم کارمان تربیتی و اساسی باشد میخواهیم پررنگ و لعاب باشد از جهت دیگر واقعا مردم و دولت عراق بر نمی تابند که روز اربعین را از انها بگیرید و مدیریت کنید لذا به قول شما مسئولین کار شکنی میکنند یا زیر ساختهای این جمعیت را فراهم نمیکنند یا مردم عراق با
تمام هشتکهای (انتم اهل الکرم و الشرف ) بی مهری هایی نشان میدهند که شایسته برخورد با زائرین نیست اگر هم اصرار بر روی اربعین دارید یکبار برای هر کس کافیه چه بهتر که روی موکب زدن و برگزاری مجالس در داخل ایران تبلیغ کنید واقعا موکب زدن اثار معنوی و تربیتی خوبی دارد فرهنگ خوراندن را تبلیغ شود نه خوردن، چنانچه فرمودند قوت جسد در طعام است ولی قوت روح در اطعام طعام است،چه خوب همان کاری که عراقی در پذیری و بردن به خانه های خودشان و ..برای زائران میکنند ایرانی ها خصوصا مردم مشهد و قم و کسانی که مهمان عراقی ها شده اند برای عراقی ها وقتی به زیارت می ایند بکنند که هر تحیه و اکرامی باید احسن یا مثلش رد شود بیشتر از اینکه بگویید عراقی کریم بهتر است بگویید ایرانی کریم و جبران و رد ان کرامت کنید

حداقل حسینه ها و مساجد را در این دو شهر قم و مشهد بروی زائرین خصوص عراقی ها باز کنید اینها چیزیهایست که باید از کار عراقی ها در اربعین اموخت کرامت و خرج کردن برای اهل البیت حتی از نداری وفقر خود ،وقت صرف کردن مهربانی..شما فکر میکنید بُرد با ایرانی هاست که مهمان میشوند یا برد با عراقی هاست که مهمانی میکنند؟اگر طرف معامله امام حسین علیه السلام هم نبود در شرایط معمولی هم اگر بود برد با کسی یست که مهمانی میدهد اطعام میدهد نه انکه مهمان میشود و میخورد حتی کریم از غذای دیگران میخورد مهمان میشود تا دیگران هم از غذای او بخورند و مهمان او شوند،مقداری از مشگلات اقتصادی اخیر ما ریشه در این مسائل ریز فرهنگی دارد میخواهیم بخوریم ،مهمان شویم تا بخورانیم و مهمان کنیم (یا لیت قومی یعلمون)

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه سی ام شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 1:15 |

خیلی وقتها نقطه قوت نقطه ضعف میشود _نعوذ بالله _معروف است که در مسابقه اسب دوانی اسب قویتر به اسب ضعیفتر میبازد و به اسب قوی تر برنده میشود نقطه قوت جمهوری اسلامی که مناسب زمان و مکان سعی کرد اسلام را تجدید کند در بسیاری از موارد نظرش با سنت گرایان در موضع برتر وقوت بود آنلاین میتاخت به عمومات تمسک کرده و انچه نص خاص داشت یا توجیه کرد یا به دیوار زدند از روایات نهی از تشکیل حکومت گرفته تا روایاتی که درباره زن و ازدواج و ربا و..بود و کم کم نقطه ضعفش نمودار شد جایگاه زن در اسلام یکی از مهم ترین مواردی بود که نقطه قوت جمهوری اسلامی در مقایسه با اسلام سنتگرایان بود زن را دوشادوش مرد حق رای،علم اموزی و حقوق مدنی اجتماعی داد ورودی دانشگاه استخدامها بیشتر زن شد قوانین دادگاهها بیشتر له زن شد..و واقعه جمل

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه سی ام شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 0:36 |

س :
آیا از روایت هایی با این مضمون برای حجاب میشه استفاده کرد
《بر مردم فشار نیاورید، آیا نمی دانی...حکومتداری و روش ‍ اداره امور ما به نرمی و مهربانی و متانت و تقیه و حسن معاشرت و پاکدامنی و کوشش است ؟ پس کاری کنید که مردم به دین شما و مسلکی که دارید رغبت پیدا کنند.» ( الخصال ج‌2 354
ج:

بله این هم در عمومات موید نرمی و مماشات است که فرمود شیوه حکومت ما رفق و الفت است در نقابل تندی و شمشیر و خشکی روش بنی امیه است أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ‌ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فیه

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در دوشنبه بیست و هشتم شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 23:30 |

مساله حجاب ظاهراحکومتی بگیر و بند نیست واجب شرعی هست ولی برخورد حکومتی غلاظ و شداد نمیشود کرد یکطرفش عرف و معروف جامعه است و الله العالم الهادی

خلاف اسماء الهی در اخر ایه حجاب است یعنی غفور رحیم بودن الهی در ایه حجاب به هیچ وجه با تعزیرات و زندان و غیره نمی سازد روایات هم از ان ساکت است بلکه فرمود اگر نهی را رعایت نمیکنند حتی نگاه(بدون ریبه)جایز است چه برسد به اینکه بخواهی برخورد حکومتی کنی(اذا نهین لا ینتهین)/يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيما

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 21:9 |

#السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الذَّابُّونَ عَنْ تَوْحِيدِ اللَّهِ/ خطاب به شهدای کربلاء میگویی سلام بر شما که از توحید الله دفاع کردید یعنی سید الشهداء علیه السلام توحید الله است یعنی او کسی یست که توحید واقعی را میگوید بلکه او هیاکل توحید است که وقتی پرسید حقیقت چیست جواب داد(نُورٌ يَشْرُقُ مِنْ صُبْحِ الاَزَل،فَتَلُوحُ عَلَی‌ هَيَاكِلِ التَّوحِيدِ آثَارُهُ)یعنی ابا عبد الله الحسین هیاکل توحید است(بیوت اذن الله ان ترفع)است(مثل نوره کمشکاه) است.واقعا خوشا انان که از توحید الله دفاع کردند (یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزا عظیما)خدایا از نور صبح حسینی بر هیاکل جامد و خاموش ما بتاب تا (مزاجه من تسنیم)شود(عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا).طینت نصب ما( لو تزیلوا) شود که بقیه به عافیت سر شود

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه بیست و ششم شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 15:58 |

الحمد لله رب العالمین: نوشته های من در پیاده روی اربعین ۴۲ ق (اعتراف): من قائل بودم که زنها باید در خانه بنشینند که (قرن فی بیوتکن فلا تبرجن الجاهلیه الاولی ) لذا اگر چه روایتی هست که میگوید زنها هم زیارت سیدالشهداء علیه السلام بروند قائل نبودم که در راهپیمایی به این شلوغی شرکت کنند ولی در این سفر به این رسیدم که اگر کسی در جواب تو بگوید وقتی فقهاء به امام حسین اشگال میکردند که چرا به طرف کوفه میروی در جواب فرمود چون ان الله شاء ان یراک قتیلا وقتی شبه کردند که چرا زنها را میبری فرمود( ان الله شاء ان یراهن سبایا ) اگر کسی بگوید این زنها به تاسی و یاد بلکه حکمت ان خروج امده اند چه در جواب داری ، راستش جوابی نداشتم بدهم
من قبل از این قائل بودم که عزاداری امام حسین ،عنوان عام ندارد بلکه اهل البیت مصادیق مشخصی را برای عزاداری تعیین کردند مثل گریه کردن فردی و دسته جمعی، شعر خوانی برای گریاندن و حتی تباکی ،زیارت رفتن ،غذا پختن برای عزادارها به تاسی امام سجاد امام کارهای از قبیل قمه زنی ،پیراهن و زیر پوش دراوردن در سینه زنی ، علم و طبل و سنج و حرکت های مثل حوس را ماثور نمیدانستم و لازم میدانستم که از فقه و فقهاء در این موضوع تبعیت شود و عنوان تعظیم شعایر را هم در اینجا جاری نمیدانستم چون یا مصداق رهبانیه ابتدعوها میدانستم یا اینکه اصلا عنوان شعایر حسینی در روایات نیست و چنانچه گذشت مصادیق عزاداری در روایت به نحو خاص ذکر شده و جواز تعدی نیست ولی در این سفر حکومت در سایه قتیل العبراتی حسینی مرا گرفت که حرکات سیدالشهداء در روز و شب عاشوراء اگر تاسی و نشابه سازی کنی و اینکه واقعا بین مکتب نوشته به اجتماع نیامده با جریانش به نحو گسترده و حکومتی خیلی فرق است فرق تنزیل نبوی با تاویل علوی یست فرق رسول الله است با ۱۲ سلط که بایهم اقتدیتم اهدیتم خلاصه اینها را حمل بر لوازم حکومت در سایه سیدالشهداء کردم.
قبل از این قائل بودم که امام صادق علیه السلام فرمودند ایا وقتی سر قبر مدران خود میروید سفره و حلوا میبرید جرا در زیارت سیدالشهداء چنین میکنید ای کاش زیارت نمیرفتید البته شنیده بودم که میگفتند فرق است بین اینکه خود زائر چنین کند یا عده ای به پدیرایی زایر کنن ولی در این سفر گفتم اگر کسی بگوید مگر نشنیده ای

که شیخ جعفر میگوید بر سیدالشهداء وارد شدم به حبیب بن مظاهر فرمودند شیخ جعفر مهمان ما هستند اب نداریم ولی برایش حلوا درست کنید سیدالشهداء و کسانی که به نیابت سیدالشهداء از زوار پذیری میکنند حلوا و مثل حلوا برای زوار درست میکنند این اکرام مهمان است این غیر از هینست که او باید خودش چنین تدارکاتی نبیند و گردالود و غمناک و گرسنه و تشنه زیارت رود.
[۹/۱۲،‏ ۱۳:۰۲] الحمد لله رب العالمین: عراقی ها تا روز اربعین برخی با ماشین مجانی زوار ابو سجاد را جابه جا میکردند و برخی جای ابو علی به زوار میدادند و برخی زوار سید الشهداء را به مهربانی میخواستند برای مبیت به خانه شان ببرند و برخی موکب ها طعام و برخی میوه ها و برخی ماساژ و برخی اب سرد و برخی ...جزاهم الله احسن الجزاء المحسنین اینقدر خوبی میبینی که یکی دوتا برخورد جلالی و سرد را زیر سبیلی رد کنی امسال که شلوغ تر شده بود یا ماجرای مقتدا پیش انده بود جایت را میگرفتند یکی از زوار ایرانی که چند بار جاش را در موکبهای شلوغ عراقی ها گرفته بودند گفت اینها اماده طلب هستند حالش را ندارند که خودشان بستر خواب اماده کنن بعد گفت ما اینجا درجه دو و خود را ذی حق می دانند ،ما چقدر برای انها سرمایه کرده ایم داعش را بیرون کردیم سردار سلیمانی و شهداء بسیار در این راه گذاشتیم ..

گفتم اینها به چشم دیده نمیشود و گاه خلافش را میگویند که ایران برای منافع خودش اینکارها را میکند و چه بسا خلاف منافع ملی امریکاست و ماجرای مقتدا هم حرفش همین است.ایرانی ها باید مثل انها همان کار را بکنند انها زوار را به خانه شان میبرند پذیرایی میکنند ایرانی ها زوار عراقی که به قم و مشهد می ایند را به خانه ببرند و پذیرایی کنند انها طعام دست ما میدهند ما هم طعام بدهیم انها با سیاره مجانی ما را جابه جا میکنند ما هم مجانی انها را جابه جا کنیم مثلا ایام شهادت امام رضا از بعد اربعین تا اخر صفر که روز شهادت ابالحسن است.

سفره ابو سجاد
وقتی راه افتادیم یکی از همراهنم گفت که خوبه برامون صحبت کنید گفتم باشه کلمه اول که شروع کردم این بود بهتر است برای جلب توجهات امام در مسیر زیارت هر امام مثلا در مسیر کربلاء هدیه به امام حسین علیه السلام زیاد صلوات بفرسید در مسیر نجف هدیه به امیرالمومنین یا سوره قدر را هدیه کنید و از خود امام بخواهیم توفیق زیارات خوب و حال گریه به ما بدهد هنوز این جمله من منعقد نشده بود که همون که پیشنهاد صحبت داده بود گفت بهترین از این چیست گفتم ضد حال بهش نزدم در جوابش گفتم مهربانی بهندیگر و دل همدیگر را نشکستن است او خودش گفت بهتر اینست که شما برایمان مسائل معرفتی بگویید(مرادش مطالب علمی بود نه معرفتی که در روایات امده چون ) بهش گفتم یک وجه مهم اینجا احساس خوب و انقلاب درونی نسبت به امام است این واقعا مطلبی یست او شخصیت علمی اجتماعی داشت و اصولا از مطالبی که در روایات به عنوان معرفت گرفته شده مثل مسائل طینت دور بود یادم هست یکبار برایش برخی روایات طینت را گفتم ،گفت نه دیگه اینطوری...برخی عالمی را میخواهند که مطابق خواست انها حرف بزند از این بدتر اینکه عالم را هم دستکاری میکنند و خوب و بد یادش میدهند راه این افراد خیلی دورتر است من نمیگویم انسان عاقل نباشد و گفته های دیگران حتی عالم را هم با عقلش نسنجد بلکه لازم است بسنجد لکن عوض کردن عالم و یاد دادن به او کاری که حکومتی ها با علماء مخالفشان میکند فساد بزرگی یست که علاوه بر خرابی اجتماعی باعث بی توفیقی فرد میشود جدال با عالم باعث میشود از علمش محروم شوی چه برسد بخواهی عوضش کنی.

اتفاقات در سفر زیارت شبیه اتفاقات نوسی و خضر حرفها دارد

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 6:38 |

حکومت در سایه حسینی :السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ، قَتِيلِ الْعَبَراتِ، وَأَسِيرِ الْكُرُباتِ./ چطور حکومت با شمشیر یعنی اهل حل و عقد شدن و حکومت رسمی به دست اوردن با قتیل العبرات میسازد اگر چه سید الشهداء خروج کردند برای امر به معروف و نهی از منکر ولی شورش علیه حکومت نکردند چون میگفتند اگر ا۶ل کوفه نمیخواهید من به کوفه برم برمی گردم یا گشور غیر مسلمانی مثل هند میروم اگر چه قیام و شورش علیه یزید جایز بود و بعدی هم ندارم که قیام علیه حکومت کردند ولی این حکومت حاصل نشد در زمان رجعت باز سید الشهداء شهید میشوند گویا قرار است در تمام دوران او مظلوم و شهید و قتیل العبرات باشد. براستی چگونه مظلومیت با حکومت جمع میشود . تشویق به گریه برای قتیل العبرات از طرف حکومت اسلامی چقدر توجیه اش سخت است گریه برای کسی یست که مظلوم است و حکومت دستش نیست تا حق را احیاء کند نه برای مقتدر صاحب حکومت، الا اینکه به مهدویت وصلش کنند انهم با قرائت اینکه ما و حکومتِ ما میخواهد زمینه ساز حکومت مهدوی باشیم حال اینکه مهدویت هم (حلس البیوت) و (کذبت الوقاتون )دارد

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 6:36 |

شنیده ای که کربلاء جا باز میکند این تمثیلی یست از کاری که کربلاء با زائران خود میکند که انها را شکسته و با صفا میکند( یا ابطال الصفا ) میکند. خود خواهی ها و منیّت انها را میریزد، جهنم نفس انها را خاموش میکند (کلما دخلت امة لعنت اختها) مال من و نفس ،و منیّتها ، که ریشه ضیق و تنگی یست را از بین میبرد و فضا و وسعت را که در صفا و از خود گذشتگی وایثار است را به انها میدهد لذا هر کس زائر کربلاء باشد و زیارت امام حسین امده باشد در بهشت حسینی ولایتش جا و مکان کم نیست ولی اگر برای چیزهای دیگر امده جا برایش تنگ میشود و برای دیگران هم تنگ میکند لذا گفته اند کربلاء جا باز میکند آری خوبی ایثار ،از خود گذشتگی جا باز میکند. بهشت جایست که گویند بیاید جلو بروید داخل هم،و خانه یک بهشتی همه بهشتی ها جا میشود

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه شانزدهم شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 20:57 |

هرگاه اراده زیارت نمائى غسل کن و دو جامه پاک بپوش و به چیزى از بوى خوش خود را خوشبو کن و اگر نیابى و نکنى نیز مجزى است و چون از خانه بیرون آمدى بگو:
اَللّهُمَّ اِنّى خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلى اَبْغى فَضْلَک وَ اَزُورُ وَصِىَّ نَبِیک صَلَواتُک عَلَیهِما
خدایا من از خانه ام بیرون آمده و جویاى فضل توام و قاصد زیارت وصى پیامبرت که درودهاى تو بر هر دوشان باد هستم
اَللّهُمَّ فَیسِّرْ ذلِک لى وَ سَبِّبِ الْمَزارَ لَهُ وَ اخْلُفْنى فى عاقِبَتى وَ حُزانَتى بِاَ حْسَنِ الْخِلافَةِ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
خدایا پ

چون رسیدى به خندق کوفه بایست و بگو:
اَللَّهُ اَکبَرُ اَللَّهُ اَکبَرُ اَهْلَ الْکبْرِیآءِ وَ الْمَجْدِ وَ الْعَظَمَةِ اَللَّهُ اَکبَرُ اَهْلَ التَّکبیر وَ التَّقدْیسِ وَ التَّسْبیحِ وَ الآلاءِ اَللَّهُ اَکبَرُ مِمّا اَخافُ وَ اَحْذَرُ اَللَّهُ اَکبَرُ عِمادى وَ عَلَیهِ اَتَوَکلُ اَللَّهُ اَکبَرُ رَجآئى وَ اِلَیهِ اُنیبُ(عجب تکبیرهایی دارد بوی جلال می اید که خدا را به جلال میخواند یا که میخواهد کبریایی نشان دهد خدا میخواهد چشمه از الله اکبر نشان دهد یا میخواهد ظرفت را زیاد کند که از ( ینحدر عنی السیل )ِ علی توشه ات دهد ذهن ات را الله اکبری میکند تا اماده شوی )
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولايه امیرالمومنین

هرکس به کسی نازد ما هم به علی نازیم

هركه زيارت كند مولی را عارف به حقّه، يعنى آن جناب را امام واجب الإطاعة ،خليفه بلا فصل داند، از روى تجبّر و تكبّر به زيارت نيامده باشد، حق تعالى بنويسد از براى او اجر صد هزار شهيد، و گناهان گذشته وآينده او را بيامرزد، و مبعوث گردد در روز قيامت از جمله ايمنان از اهوال آن روز، و آسان گرداند بر او حساب را، و استقبال نمايند او را ملائكه،چون برگردد از زيارت او را مشايعت نمايند تا به خانه خود برگردد، و اگر بيمار شود به عيادت او بيايند،و اگر بميرد متابعت جنازه او بكنند،و از براى او طلب آمرزش نمايند تا قبرش.هركه پياده به زيارت مولی برود، حق تعالی به هر گام ثواب يك حج و يك عمره اگر پیاده برگردد ثواب دو حج و عمره به هر قدمش دهد(گویا انس برگشت بیشتر است فیض برگشت را از دست نده، خصوص برگشت نجف به کربلا )

اینکه پیاده کسی به زیارت رود چون پیاده انس می اورد(اِنی آنست نارا) _ حتی داخل خانه ات هم میشوی یکدفعه ی وارد نشو سرو صدایی بکن کفشت را بهم بزن تا انس بیاید(حتی تستانسوا) _ نه مثل الان سوار هواپیما بشوی یک ساعته توی حرم باشی یا مثل ارتباط اینترنتی هر لحظه بخواهی تصویر حرم را ببینی و ارتباط آنلاین برقرار کنی اینها علاوه بر گوچک شدن آن عظیم در نظرت،انس را میبرد ، زیارت است و انس،ارتباط با آدم و عالَم است و انس،خوردن معنا و حقیقت است و انس،لذا مستحب است یک شب پیش امام بیتوته کنی،بمانی، در خصوص زیارت مولی چون محضرش جلالی،الله اکبر و کبریاء و عظمت و تسبیح است برای بسیاری در استقبال انس نیست بلکه در استدبار انس می اید ( ادبر فادبر)لذاست که در پیاده بازگشتن از قبر مولی هر قدمش دو حج وعمره دارد

چرا پیاده رفتن بطرف مولی هر قدمش ثواب یک حج و عمره دارد ولی پیاده برگشتن ثواب دو حج و عمره دارد؟ چون انس از کوه پایین آمدن برای بسیار بیشتر است در راحتیِ سرازیری، انس میگیرند والا انکه گفت در تقربش ابتلاء ست چه انتظار در نزدیک شدن به او داری! ممکن است کسی بگوید چون بازگشت از قبر مولی نوعا مصادف است با پیاده روی به کربلاء مثل الان،لذاست هم ثواب زیارت سیدالشهداء دارد و هم زیارت مولی پس دو حج و عمره در بازگشت از قبر مولی ثواب نهفته است. ولی به نظر اگر شما فقط زیارت امیرالمومنین بکنی و به خانه باز گرددی هر قدمش باز دو حج و عمره نهفته است و این نیست مگر اینکه فیض اوفی در بازگشت از زیارت مولی داده میشود پس ناراحت نباش تا به خانه نرسیده ای قدح ها و پیاله های فیض در راه است،می بده هی بده ای ساقی

قدمهای بازگشت از زیارت امیرالمومنین ثوابش دوبرابر قدمهای رفتن است: چون قدمهای بازگشت قدمهای رفتن است و قدمهای بازگشت. یعنی علاوه بر ایمان،استقامت هم دارد. یعنی علاوه بر اقبال ادبار هم درک کرده ،علاوه بر جمال، جلال را هم دیده
قدمهای بازگشت از زیارت مولی دو برابر قدمهای رفتن ثواب دارد چون در بازگشت، یاس نهفته است و فرج در یاس است (إِنَّمَا يَجِيءُ اَلْفَرَجُ عَلَى اَلْيَأْسِ) در بازگشت از زیارت از خودت و تلاش ات و زیارت ات ناامید میشوی و انگاه است که فیض تو را میگیرد
قدمهای بازگشت از زیارت مولی دو برابر قدمهای رفتن ثواب دارد چون معرفت و درجه ایمانی ات بعد از زیارت مولی دو برابر شده ایمانت بالاتر

اینکه در زیارت مولی قدمهای بازگشت ثوابش بیشتر از قدمهای رفتن است:چون دل کندن از مولی و نجفش سخت است،این تشویقی یست به رفتن هر کس به کسب وزندگی یش وشأنش بلکه خوب است فیض را در مجلاهای مختلف بگیری لذا در ان نمان،حتي یک فیض را در صروف زمانی مختلف بگیر لذا گاه میگوید( زُر فانصرف)چون زیارت کردی برگرد,نمان,گاه میگوید قدمهای بازگشتت ثوابش دو برابر است./ خوب است انسان در قله نماند که جلالش برایش بي دینی نیاورد،که فرمود خوب است نماز واجبت را کش ندهی که شیطان با تو بازی نکند بلکه رویت خورشیدی در حجاب از دور ،بهتر از خورشیدیست که آتشش چیزی برایت نگذارد (قال جبرئیل: ان بینی و بین الرب سبعین حجابا من نور لو رأیت ادناها لاحترقت)و الله العالم الهادی

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه شانزدهم شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 18:16 |

جامعه ما دچار یک گسست اجتماعی شده حتی گسست روحی روانی ،حالا برخی به انتقادهای سیاسی توجه نکنند رفو کنند اما انچه عیانست در خارج امده را چه میکنند.ریشه این گسست تبلیغ برخی از جهات دین و نادیده انگاشتن برخی جهات دیگر است یعنی(نُؤمن ببعض و نکفر ببعض)و در نگاه اسمائی برخی اسماء را و در نگاه اسباطی برخی اسباط را نادیده گرفتن است.مقصر گسست جامعه دینی ما فقط حکومت نیست اگر چه بیشترین سهم را دارد بلکه حوزه و گروهای های مذهبی هم بی تقصیر نیستند.وقتی در حوزه،فقه و باید بر هستی شناسی غلبه دارد با اینکه به قول امام نگاه فقهی در چند ایه اندک قران است،وقتی در سنت روایات زیادی که شهرت بدان عمل نکرده اوت میکنند وقتی شرط مرجعیت اعلمیت است نه اعقلیت(توجه داشته باشید که علم یکی از ۷۵ جنود عقل است ) وقتی در تبلیغ دینی اخیر توحید و معاد رنگی ندارد وقتی در حوزه سیاسی نگاه مطلقه داریم نه تخاصم اسمائی وقتی از ۱۲ سبط یک انسان ۲۵۰ ساله ی یک سبطی درمی اوریم و امام حسن را هم در ذیل امام حسین توضیح میدهیم با اینکه امام حسین فرمودند برادر من از من بهتر بود انوقت از احسانی که در سبط امام حسن ست جامعه را محروم کردید(بالحسن أعطيتم الإحسان)وقتی روایات ارزش علم را میخوانی و بر دانشگاه رفتن زن تاکید میکنی،(قرن فی بیوتکن )را نمیبینی وقتی ایات و روایات کرامت انسان را میخوانی و تاکید بر حضور زن در عرصه اجتماع و ورزش میکنی و اینکه زن ریحانه است نه قهرمانه،و انگاه که در اجتماع می اید جمل میشود وقتی بین مدرنیته و سنت جمع کردیم جمع مکسر حال اینکه جامه کهنه را(جاهلیه ثانیه) با جامه نو وصله نمیزنند

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه سیزدهم شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 16:15 |

کشی از صادقین علیهما السلام نقل کرده که مولی به بَراء بن عازب میگویند تشیّع را چگونه دیدی او میگوید قبلا مثل یهودی ها زیاد اهل عبادت بودیم عبادت کردن بر ما آسان بود ولی بعد از شیعه شدن حقیقت ایمان را در قلبهایمان یافتیم اگر چه عبادت کردن بر جسم هایمان سخت شد(كيف وجدت هذا الدين؟ قال كنا بمنزلة اليهود قبل أن نتبعك،تخف علينا العبادة،فلما أتبعناك ووقع حائق الايمان في قلوبنا وجدنا العبادة قد تثاقلت في أجسادنا)/شبیه (نوم العاقل أفضل من سهر الجاهل)خواب عاقل بهتر از عبادت و سحرخیزی جاهل است یا شیعیان ما لب را و دیگران کاه را دارند یا(جاهلکم مزداد)جاهل دنبال عبادت زیاد کردن است.درباره براء نقلی هست که از شهادت دادن برای غدیر استنکاف کرد و لذا چشمانش نابینا شد مثل انس گویا بعد متاثر شده شیعه میشود

در ادامه امده است که بخاطر همین _بخاطر اینکه شیعه حقیقت ایمان را دارد و دیگران سخت افزاری و بار ان را یعنی عمل و عبادت زیاد انرا فقط دارند_ مردم به شکل الاغ محشور میشوند ولی شما فردی تک تک محشور میشود و شما را برای بهشت میگیرند چرا فردی چون مثل مومن چون کوه است خودش روی پایش ایستاده یا به قول انجیل مثل مومن( کزرع اخرج شطاه فآزره فستغلظ فاستوی علی سوقه)_اما چرا مردم به شکل الاغ ؟چون الاغی که بار کتاب دارد نمیداند این کتابها چیست انها هم لقلقه ی زبان ایمان دارند نمیداند حقیقتش ولایت است(مثل الذین حملوا التوره ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا ) ثم در ایه رتبی یست یا زمانی: اول بار که داخل دین شدند در اول نوجوانی باصفا بودند بعد سختی ها انها را برگرداند که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشگلها

در ادامه امده است که بخاطر همین _بخاطر اینکه شیعه حقیقت ایمان را دارد و دیگران سخت افزاری و بار ان را یعنی عمل و عبادت زیاد انرا فقط دارند_ مردم به شکل الاغ محشور میشوند ولی شما فردی تک تک محشور میشود و شما را برای بهشت میگیرند چرا فردی چون مثل مومن چون کوه است خودش روی پایش ایستاده یا به قول انجیل مثل مومن( کزرع اخرج شطاه فآزره فستغلظ فاستوی علی سوقه)_اما چرا مردم به شکل الاغ ؟چون الاغی که بار کتاب دارد نمیداند این کتابها چیست انها هم لقلقه ی زبان ایمان دارند نمیداند حقیقتش ولایت است(مثل الذین حملوا التوره ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا ) ثم در ایه رتبی یست یا زمانی: اول بار که داخل دین شدند در اول نوجوانی باصفا بودند بعد سختی ها انها را برگرداند که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشگلها


(فمن ثم يحشر الناس يوم القيامة في صور الحمير وتحشرون فرادى فرادى يؤخذ بكم إلى الجنة)چون عامه مثل یهود به عبادت و سخت افزاری دین پرداختند مَثل انها مثل یهود است که چون حمار بار تورات دارد و نمیفهمند ولی شما شیعه فردی تک _ریشه دار :یگانه : و لو کان حجرا لکان صلدا_ محشور میشوید به قول مسیح مَثل پادشاهی الهی چون برزگریست که دانه پاشی کرد برخی دانه ها سر راه افتاد زود رشد کرد ولی پرندگان انرا خوردند اینها افراد بی ریشه هستند که با مژده ولایت زود خوشحال شده ولی بعد کم می اورند پرندگان ان بذر سر راهی را میخورد یعنی شیطان واجنه با او بازی میکنند و ایمانش را میبرند معاذالله لذا گفت به ریشه است نه ریش .برخی بذر ها در بین علفها افتاد که انرا خفه کرده این مثل افراد شهوت ران است برخی بذر ها روی زمین خوب افتاد رشد میکنند۳۰،۴۰برابر
و ۶۰ برابر میشود این مَثل افرادیست که به پادشاهی الهی ولایت الهی میرسند./ بعد امام صادق میفرمایند ( ما بدا لكم! مامن أحد يوم القيامة الا وهو يعوي عواء البهائم أن اشهدوا واستغفروا لنا، فنعرض عنهم فما هم بعدها بمفلحين) راجع شما شیعه که حرفی نیست اما بقیه ،هیچ کس نیست مگر اینکه روز قیامت صدای زوزه ی حیوانات میکشند و( از ما میخواهند) که برای ما شهادت دهید و استغفار کنید ولی ما از انها اعراض میکنیم و انها هیچگاه رستگار نمیشوند .الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام. یا هو یا من لا هو الا هو یا من یجیر و لا یجار علیه یا من لا یعلم کیف هو الا هو ثبتنا علی الولایه یا الله یا من لا یقال لغیره یا الله ثبتنا علی الولایه

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه دهم شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 15:25 |

بگذار تا نفس بکشم بگذار تا فریاد زنم و الا مرداب میشود
کوه پای در بند، گنبد گیتیِ دماوند را تا کی دهان میبندید/بگذار تا سخن بگویم مرا برای گفتن خلق کرده اند/(ن و القلم ) به خورد ما داده اند بگذار تا بگویم تا (ما یسطرون) شود /پدرم را (علّم آدم الاسماء ) دادند، ( کلّها) بگذار تا سخن بگویم زبانم را نبند/رود هستم جلویم را نبندید گلها و سبزهای تشنه می میرند بگذار تا فریاد زنم /دربها را باز کنید پنجره های امید را بگشایید میخواهیم نفس بکشیم. نمی خواهم اندیشه ات را دیکته کنی ،دیکته استادم را میخواهم فریادزنم
بگذار تا سخن بگویم تا مرداب نشود میخواهم فریاد زنم (فاصدع بما تومر انا کفیناک و اعرض عن الجاهلین انا کفیناک المستهزئین)

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه نهم شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 19:4 |

از حوادث اخرالزمان قیام فتیه و جوانانی که به اصل خود بازگشت میکنند علیه جبریه و زورگویان است

کشی نقل کرده که امیرالمومنین روزی که عثمان قرآنها را سوزاند(تا قران واحدی درست کند)به پسر ابوذر میگویند پدرت را خبر کن چون ابوذر حاضر شد فرمودند امروز امر عظیمی در اسلام رخ داده کتاب خدا پاره شده و آهن بر ان گذاشته شده و حق است بر خدا که بر کسی که کتابش را با آهن پاره کرده،آهن را بر او مسلط کند(یعنی با شمشیر کشته شود چنانچه عثمان کشته شد)/يا أبا ذر أتى اليوم في الاسلام أمر عظيم،مزق كتاب الله ووضع فيه الحديد،وحق على الله أن يسلط الحديد على من مزق كتابه بالحديد/آیا این احترام ظاهری کتاب الله است که نباید با آن چنین میکردند آیا این ظاهری یست از باطن یعنی وقتی با ظاهر چنین کردند با باطن هم چنین میکنند آیا دستهایی پشت پرده بوده و نیتهایی شری در نظرشان بوده ایا سخن پیامبر کلی بود یا خاص کار عثمان

چرا امیرالمومنین میان صحابی که داشتند ابوذر را خبر کردند ایا بخاطر شخصیت انقلابی ابوذر بود که داد و فریاد میکرد در هر صورت کار عثمان یعنی قران سوزی و پاره کردن مصحفها درست نبود نهایت اینکه در اب روان میریختند یا دفن میکردند همین کار به ظاهر ساده و رعایت نکردن ادب مصحف ظاهری سبب شده که راه برای پاره کردن مصحف باطن یعنی اهل البیت با کربلاء و غیره باز شود.نکته فقهی این حدیث رعایت حق مصحف و کتاب قران است که امروز هم بدان مبتلی هستیم با کتابهای قرانی که فرسوده شده چه میکنند خمیر میکنند..مطلب دیگر اینست که ایا امیرالمومنین با اصل قران واحد درست کردن مخالف بودند؟این خط،خط حکومتی و یک پارچه کردن و چوب الف بر سر ما درست کردنی بود که امروزه هم در حکومت داری رایج است.هم لفظ را کنترل کنند هم معنا را

ائمه از طرفی فرمودند «قرآن واحد است و از نزد خداوند واحد نازل شده است، و اختلاف قرائات از جهت راویان است و از طرفی فرمودند قران بر هفت حرف ،لغت و بطن نازل شده. برخورد عثمان کنترل لفظ فقط نبود اغاز کنترل معنا و بطن هم بود.چنانچه بعد ها مثل ابوذری را به راحتی تبعید کرد تا از گرسنگی و فقر و تنهایی در بیابان ربذه شهید شود و قبل از عثمان کسی چنین نکرد بالاخره هر کس میخواهد در ظاهر سخت بگیرد اول قانون و توجیه اش را درست میکند.لذا در ادامه ابوذر حرف از جبریه _اهل سیطره و تسلط و زورگویی_ میزند که از رسول خدا شنیدم که اهل جبریه بعد موسی با اهل نبوت جنگیدند و بر انها مسلط شدند و انها را مدت طولانی کشتند تا اینکه خدا جوانانی را برانگیخت که به اصل پدران خویش بازگشتند و با جبریه جنگیدند و انها را کشتند

ابوذر بوی جبریه از حکومت عثمان فهمیده جبریه ی کلامی یعنی خدا خواسته خدا بود که علی بن الحسین را در کربلاء کشت چنانچه یزد ملعون میگفت خدا شما را خوار کرد چنانچه عبید الله ملعون میگفت. خدا مالک را اشتر را کشت چنانچه معاویه ملعون میگفت،یا عثمان میگفت خدا این لباس خلافت را تن من کرده در نمی اورم میتواند جبریه به معنای تسلط و قدرت و زورگویی باشد چناچه با حکومت نظامی سقیفه را درست کردند و ارعابِ اینکه رسول خدا نمرده او زنده است و بعد هم ماجرای احراق بیت فاطمه و بیعت به زور گرفتن از مولی و تا کار به عثمان رسید هر کس مخالف او میفهمید و میگفت، را تبعید میکرد میگفت کسی حق بدرقه کردن او را ندارد و چون علی بدرقه ابوذر کرد باز خواست علی کرد ابوذر فتیه و جوانان قیام کننده را بر علی تطبیق کرد ایا درست است

(أن أهل الجبرية من بعد موسى قاتلوا أهل النبوة فظهروا عليهم فقتلوهم زمانا طويلا، ثم إن الله بعث فتية فهاجروا إلى غبر آبائهم فقاتلهم فقتلوهم وأنت بمنزلتهم يا علي. فقال علي: قتلتني يا أبا ذر) از رسول خدا شنیدم که اهل جبریه بعد موسی با اهل نبوت جنگیدند و بر انها مسلط شدند و انها را مدت طولانی کشتند تا اینکه خدا جوانانی را برانگیخت که به اصل پدران خویش بازگشتند و با جبریه جنگیدند و پس انها را کشتند(یعنی اهل جبریه ،فتیه را کشتند)و تو علی به منزله ان جوانان هستی علی فرمود کشتی مرا../به قرینه این کلمه اخر میگویم تطبیق ابوذر بر مولی درست نبود اگر چه هر اتفاقی که در بنی اسرائیل افتاده برای امت اسلام هم روی میدهد ولی حدیث میگویند مدت طولانی اهل نبوت را کشتند ولی بین غصب خلافت تا حکومت مولی چنین نشد

شاید تطبیق درست حدیث، حکومت های انقلابی که سادات و غیره تشکیل دادند باشد حتی حکومت فعلی میتواند مصداق ان باشد نسال الله العفو و العافیه اینکه مولی به ابوذر فرمودند مرا کشتی یعنی تطبیق ات درست نیست یا چرا فال بد میزنی گویا مولی صحابی انقلابی خود را برای جنبش انقلابی فرا خوانده که او جا میزند و میگوید کشته شدن است و ابوذر این اشتباه خود را در ربذه میفهمید که نباید ان فرصت اول حکومت و قران سوزی را که مولی به او گفته بود را از دست میداد که دیگر دیر بود ابوذر قیام فتیه ای که خیزش گروهی پاک نهاد و جوان است را بر حکومت امیرالمومنین در سن ۶۰ سالگی تطبیق کرده که درست نبود(فقال علي:قتلتني يا أبا ذر.فقال أبو ذر: أما والله لقد علمت أنه سيبدأ بك.)تسلط جبریه بعد موسی را میتوان بر دوره پادشاهان تطبیق کرد .و الله العالم الهادی

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در دوشنبه هفتم شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 18:3 |

ابوذر نامه

دو غلام عثمان ۲۰۰ دینار طلا برای ابوذر اوردند گفت برای دیگران هم این مبلغ فرستاده شده؟گفتند نه گفت نمیخواهم هر چه برای همه است برای من هم.گفتند عثمان قسم خورده که اینها از مال خود اوست و حلال است ابوذر گفت من احتیاج ندارم آن دو غلام گفتند چیزی در خانه ات نیست گفت زیر آن پالان نان جویست که چند روز مانده است من با این دینارها چه بکنم.به خدا قسم قبول نمیکنم تا خدا بداند که من قدرت ندارم بر کم و زیاد(این زهد ابوذر است که فقر را دوست دارد یا میخواهد حجت علیه عثمان ایجاد شود؟)(لا و الله حتی یعلم الله انی لا اقدر علی قلیل و لا کثیر ) بعد جمله زیبایی گفت که من به ولایت علی و عترتش غنی هستم(ولقد أصحبت غنيا بولاية علي بن أبي طالب عليه السلام وعترته الهادين المهديين الراضين المرضيين الذين يهدون بالحق

پس ابوذر گفت من از رسول خدا شنیدم که میفرمود زشت است که کسی که سِنّی ازش گذشته دروغگو باشد با توجه به صدر و ذیل این جمله ، گویا این جمله تیکه به عثمان است که تو دروغگو میگویی که این را برای کمک مالی من از مالت فرستاده ای این برای بستن دهان من است.(فرداها عليه وأعلماه أنه لا حاجة فيها ولا فيما عنده، حتى ألقى الله ربي فيكون هو الحاكم فيما بيني وبينه)خلاصه ان پول را رد کرد و به ان دو غلام گفت من حاجتی به ان ندارم تا خدا را ملاقات کنم و او حاکم بین من و او باشد. این جمله خیلی چیزها را معلوم میکند که چقدر دل ابوذر از عثمان پر است و البته شخصی نیست سر ولایت بود او را در وضعیتی قرار دادند که(لا اقدر علی قلیل و لا کثیر) او را در بیابان با فقر وتنهایی کشتند کم اند کسانی که چون او برق سکه فریبشان ندهد

ابوذر حلقه باب کعبه را گرفته بود ومیگفت من ابوذرم هر که مرا نمی شناسد بشناسد خودم از رسول خدا شنیدم که میفرمود هر کس در سری اول و دوم با من بجنگد در سری سوم از شیعیان دجال است(من قاتلني في الأولي والثانية فهو في الثالثة من شيعة الدجال )سری اول یعنی با رسول خدا در حیاتشان،سری دوم یعنی با علی در زمان خلافتش،پس کسانی چون معاویه که هر دو جنگ را در پرونده دارند از شیعیان دجال اند اگر نگوییم خودش اصل دجال است ممکن است هم بگوییم جنگ اول یعنی در ظاهر شریعت و جنگ دوم یعنی باطن و تاویل شریعت و جنگ سوم یعنی جنگ آخرالزمانی آرماگدونی(حکومت داودی مهدوی)_ و الله العالم الهادی_(انما مثل أهل بيتي في هذه الأمة مثل سفينة نوح في لجة البحر من ركبها نجا ومن تخلف عنها غرق) ألا هل بلغت.مثل اهل بیت مثل کشتی نوح است

امام کاظم :ابو ذر مى‌گفت،هر كس دنيا و نعمت آن را ستايش كند،من پس از آنكه دو گردۀ نان جو داشته باشم كه يكى را در چاشت و ديگرى را در شام بخورم و دو پارچۀ مويى داشته باشم كه يكى را ازار و ديگرى را رداى خود قرار دهم،بقيۀ نعمت دنيا را نكوهش مى‌كنم.گويد:ابو ذر از بيم خدا چندان گريست كه چشمهايش بيمار شد.آنچنان كه ترسيدند كور شود.به او گفتند:در مورد چشمهايت دعا كن.گفت:به گرفتارى بزرگترى از چشمهايم گرفتارم.پرسيدند:چه گرفتارى مهمتر از چشم‌؟گفت:دو چيز بزرگ ،بهشت و جهنم.دم مرگ گفتند ابوذر مالت چیست گفت علم من.گفتند از طلا و نقره ات میپرسیم گفت انچه صبح کردم در شام نداشتم و انچه در شام داشتم در صبح نداشتم برای ما خزینه ای بود که نفیس دارایی خود را در ان میگذاریم از رسول خدا شنیدم که خزینه مومن قبر اوست

یعنی بهترین دارایی خود را برای قبر و قیامت صدقه میدادم(لنا كندوج ندع فيه حر متاعنا، سمعت حبيبي رسول الله يقول: كندوج المرء قبره)روزی ابوذر رسول خدا را خفته یافت خواست ببیند که بین خواب و بیداری حضرت فرقی هست چوب خشکی را شکست تا با صدایش رسول خدا سر بلند کردند و فرمودند نمیدانی که اعمال شما را در خواب میبینم چنانچه در بیداری میبینم چشمم میخوابد ولی قلبم نمیخوابد (عینی تنامان و لا ینام قلبی).(ابوذر فرزند پسری داشت به نام ذر که در زمان حیاتش از دنیا رفت) فرزندی هم به نام عبد الملک که روایت سوختن مصحف ها را نقل کرده البته (در زمان وفاتش فقط زن و دخترش بر بالینش بودند زنش گریه میکرد که تو می میری من کفنی ندارم تو را در ان دفن کنم گفت ناراحت نباش که پیامبر مژده داده جماعتی از مومنین مرا دفن کنندو ان جماعت مالک اشتر وهمراهان مالک بودند متن حدیث اینست که ابوذر گفت ما در جماعتی بودیم که پیامبر فرمود یک تفر از شما در بیابان می میرد و جماعتی از مومنین او را دفن میکنند انگاه ابوذر گفت ان جماعت همه در شهر مرده اند و فقط من مانده ام این ادبیات ادبیات پیشگویی که طرف معرور نشود و هم البته احتمال بداء دارد ادب توحیدی رعایت میشود ) فرمود آسمان و زمین صادق تر از ابوذر به خود ندیده. جزء چهار نفری یست که پیامبر امر به دوست داشتن انها شد.جزء سه نفریست که از ولایت مرتد نشد جبرئیل گفت او در اسمان معروفتر است تا در زمین انگاه از ذکرش در صبح گاه پرسید که این بود(اللهم إني أسلك الايمان بك والعافية من جميع البلايا والشكر على العافية والغنى عن الناس)._ابوذر بواسطه لین ذکر معروف است یا مطلقا معروف است مطلب دیگر اینکه ابوذر با این سختی ها چقدر طلب عافیت و شکر بر ان میکرده اگر لابد این دعا ها نبود چه میشد فرمودند به جد و الحاح طلب عافیت کنید که شما اهل بلاء نیستید _ توجه اش به سفارش پیامبر درباره اهل بیت بود و ناراحتیش اینکه بنو عاص ۳۰ نفر بشوند و مردم را برده خود کنند (إذا بلغ بنو أبي العاص ثلاثين رجلا اتخذوا دين الله دخلا وعباد الله خولا ومال الله دولا. فقتلوه فقرا وجوعا وذلا وضرا وصبرا.)سلام بر ابوذر انگاه که متولد شد و انگاه که در ربذه غریبانه از دنیا رفت و سلام بر او انگاه که برای رجعت و قیامت، زنده شود.

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در دوشنبه هفتم شهریور ۱۴۰۱ و ساعت 17:59 |