Sk�=S���صورت . وجه شناسی)��S���⭾⭼صورت . وجه شناسی 
 
    امیرالمومنین 
ما اضمر احد شیئا الا ظهر فی صفحات وجه و فلتات لسانه
اطلاعاتی که صورت در روانشناسی صورت ارائه میدهد بی پایان است با حدود چهل تا نود ماهیچه حدود ۵هزار حالت میگیرد 
برخی ماهیچه های صورت ارادی نیست رذا شخص نمیتواند حالت درونی خود را از صورت خود ( بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ )
 
البقرة (112) Al-Baqara
 
آری، کسی که مخلصانه روی خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد، پس پاداش وی نزد پروردگارش (محفوظ) است، و نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین می شوند.
( وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ )
 
البقرة (115) Al-Baqara
 
مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر سو رو کنید، روی خدا آنجاست.همانا خداوند گشایشگر داناست.
Quran
https://play.google.com/store/apps/details?id=com.simppro.quran.tran.persian
( قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ ۖ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا ۚ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ۗ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ )
 
البقرة (144) Al-Baqara
 
به تحقیق ما گرداندن روی تو را به (سوی) آسمان می بینیم، اکنون تو را به (سوی) قبله ای که به آن خشنود شوی باز می گردانیم، پس روی خود را به سوی مسجد الحرام کن، و هر جا باشید، روی خود را به سوی آن بگردانید، وکسانی که کتاب (آسمانی) به آنها داده شد، بخوبی می دانند این (تغییر قبله) حق است (و) از جانب پروردگارشان می باشد، و خدا از آنچه می کنند؛ غافل نیست.
( وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ )
 
البقرة (148) Al-Baqara
 
و برای هر یک جهتی است که (هنگام نماز) بدان رو می کند پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت بگیرید. هر جا که باشید، خداوند همه شما را حاضر می کند، همانا خداوند بر هر چیزی تواناست.
( فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ ۗ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا ۖ وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ )
 
آل عمران (20) Aal-Imran
 
پس اگر (درباره ی دین و توحید) با تو محاجه و ستیز کردند، بگو:«من روی خود را تسلیم خداوند نموده ام» و هر کس که پیرو من است(نیز خود را تسلیم خدا نموده است). و به اهل کتاب(= یهود و نصاری) و بی سوادان(مشرکان عرب) بگو:«آیا شما هم تسلیم شده اید؟» پس اگر تسلیم شوند، قطعاًهدایت یافته اند.و اگر روی گردان شدند(و سر پیچی کردند) پس(نگران مباش زیرا) بر تو فقط رساندن (پیام خدا) است. و خداوند به (احوال) بندگان بیناست.
( وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ )
 
يونس (105) Yunus
 
واینکه روی خود را به آیین حنیف متوجه کن ، وهر گز از مشرکان مباش!
( وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۗ وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا )
 
النساء (125) An-Nisaa
 
و چه کسی نیک آیین تر است از کسی که روی خود را به خدا سپرد (و مخلصانه تسلیم شد) و نیکو کار (و فرمانبردار) بود و آیین پاک ابراهیم را پیروی کرد؟ و خداوند ابراهیم را به دوستی خود بر گزیده است.
( ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَن يَأْتُوا بِالشَّهَادَةِ عَلَىٰ وَجْهِهَا أَوْ يَخَافُوا أَن تُرَدَّ أَيْمَانٌ بَعْدَ أَيْمَانِهِمْ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاسْمَعُوا ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ )
 
المائدة (108) Al-Maaida
 
این (روش) به آنکه گواهی را به گونه ی درستش ادا کنند؛ نزدیکتر است، و یا بترسند که بعد از سوگندها (ی ورثه) سوگندهایشان رد شود؛ و از خدا بترسید، و گوش فرا دهید و ( بدانید که) خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی کند.
( لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ ۗ وَمَا تُنفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنفُسِكُمْ ۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ ۚ وَمَا تُنفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ )
 
البقرة (272) Al-Baqara
 
هدایت آنان بر عهده تو نیست ،ولیکن خداوند هر که را بخواهد هدایت می کند. و آنچه از مال انفاق می کنید، برای خودتان است، و جز برای طلب خشنودی خدا انفاق نکنید، و آنچه از مال انفاق می کنید، (پاداش آن) بطور کامل و تمام به شما داده می شود، و به شما ستم نخواهد شد.
( إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا )
 
الإنسان (9) Al-Insaan
 
(و می‌گویند:) «ما فقط به خاطر الله به شما غذا می‌دهیم، نه از شما پاداشی می‌خواهیم و نه سپاسی.
( أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَىٰ وَجْهِهِ أَهْدَىٰ أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ )
 
الملك (22) Al-Mulk
 
آیا کسی که به رو افتاده حرکت می کند به هدایت نزدیکتراست, یا آن کسی که راست واستوار بر راه راست گام بر می دارد؟!
خوش تجربه نکرده مکب بر وجه است به جای اینکه وجه بالا باشد وجه را زیر گذاشته معاذالله
( وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ ۗ وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ )
 
لقمان (22) Luqman
 
و کسی که روی خویش را تسلیم خدا کند در حالی که نیکوکار باشد، به راستی به دستگیره ی محکمی چنگ زده است، و سرانجام (همه ی) کارها به سوی خداست.مخفی کند (همین جمله امام )
 
 
 
                                                                                                    ماهیچه ها
تشخیص دقیق تعداد ماهیچه های صورت کار بسیار سختی است زیرا بسیاری از آنها خیلی کوچک هستند و برخی از آنها روی هم می افتند و یکدیگر را می پوشانند اما بسیاری از کارشناسان تعداد ماهیچه های صورت را بین ۴۰ تا ۹۰ ماهیچه تخمین زده اند.
 
حالت ها
صورت انسان می تواند پنج هزار حالت مختلف خلق کند . حتی کوچکترین و ظریفترین حالات و تغییرات صورت قابل مشاهده هستند و منعکس کننده احساسات و عکس العملهای مختلف ما در شرایط مختلف هستند.
 
خواندن چهره ها
مغز انسان طوری طراحی شده است که بدون هیچ آموزشی می تواند با سرعت بالا ، حالات صورت را درک و تفسیر کند و حتی از فاصله دور می تواند دیگران را به دقت شناسایی کند. برای مثال شما می توانید از فاصله ۱۵۰ فوت و در عرض یک ثانیه دوستتان را بشناسید و تشخیص بدهید که دوستتان خوشحال است یا ناراحت .
 
قدرت لبخند
یک انسان معمولی می تواند از فاصله ۳۰۰ فوتی لبخند یک انسان دیگر را تشخیص دهد . لبخند ساده ترین حالت صورت است و تشخیص آن از همه حالات دیگر صورت راحت تر است. لبخند یکی از آن حالتهایی است که در تمام فرهنگهای سراسر جهان شناخته شده است. لبخند می تواند استرس را کاهش دهد و فشار خون را پائین بیاورد و حتی باعث می شود که ما جوانتر و جذابتر به نظر برسیم.
 
حقیقت در چهره شماست
شما نمی توانید حرکت همه ماهیچه های صورتتان را خودتان کنترل کنید و به همین دلیل احساس حقیقی شما همیشه به نوعی در چهره شما نهفته است. اگر سعی کنید که حرکت عضلات صورت خود را کنترل کنید احتمالا” حالت صورت شما غیر طبیعی به نظر می رسد و طرف مقابل به نیت شما مشکوک می شود. حتی ماهرترین دروغگوها هم در برخی حالات صورتشان دچار مشکل می شود.
مل اضمر شیئا الا ظهر فی صفحات وجهه و فلتات لسانه
چشم
چشم ها پنجره ای به کبد است. اگر شما متوجه هر گونه تغییر در رنگ چشم شدید، بدانید که مشکلی وجود دارد،به خصوص اگر به رنگ زرد باشد ، به دکتر مراجعه کنید.
 
بینی
بینی به قلب متصل است.مثلا بینی قرمز و یا یک خط قرمز روی بینی هر دو نشان دهنده مشکلات قلبی است
 
بالای لب 
اگر یک زن دچار مسائل باروری، فیبروئید یا نوسانات هورمونی باشد، تغییرات در وسط بالای لب خود را نشان می دهد
 
گونه
ریه های شما به گونه ها متصل هستند. اگر شما متوجه گود رفتن گونه خود شدید ، می تواند نشانه آن باشد که به خوبی نفس نمی کشید .
 
به همین صورت می توانید از روی این الگو بقیه موارد را ببینید .
شکل صورت 
 
دراز و کشیده: افرادی که دارای چنین صورتی هستند عموما" دارای صـبر و تحمل زیاد بوده و توانایی حل مشکلات در آنها بیشتر است. جـذابـیـت و خوش ترکیب بودن افراد با چنین صورتی نشانگر این است که آنها معمولا کارهای خـود را نـیـمـه تمام رها نکرده و عادت به انجام امور بطور تمام و کمال دارند. 
 
گرد: این شکل دلالت بر امیدواری زنده دلی و انرژی دارد. اینگونه افراد می تـوانند اتاقی دلگیر و ساکت را به بمبی از خنده و شادی تبدیل کنند. 
 
پهن: اینگونه اشخاص بردبار و مهربان و معمولا افراد روشنفکری می باشند. 
 
مربعی: طرفدار استقلال فردی و فردگرایی، سختـکوشـی بـرای دسـتـیـابی بـه آرزوها، زیرکی و فعال بودن از ویژگیهای این افراد محسوب می شود. 
 
پیشانی 
 
صاف: کسانیکه که دارای خطوط در پیشانی نیستـنـد، افـرادی اندیشمند و همیشه در حال تفکر می باشند و در تصمیم گیریها سریع و منطقی عمل می نمایند. 
 
چروکیده: وجود خطوط در سطح پیشانی نشان می دهد که ایـنـگونه افراد به سرعت هیجان زده و احساساتی شده و سریع آشفته و پریشان حال می گردند. 
بینی 
 
کوچک: گفته می شود اشـخاصی که بـیـنی کـوچـک دارنـد ذاتـا" افـرادی ضعیف و اغلب غیرقابل اتکا بوده و در تصمیم هایشان استوار و ثابت قدم نمی باشند. 
 
بزرگ: بزرگی بینی نشانه ابتکار و عزم و اراده می باشد. یک شـخصـیت قـوی که اثرش را برجای خواهد گذاشت. 
 
تیز: تیز بودن نوک بینی نشانگر این است که فرد خود را مقید به رعـایـت آداب و رسـوم ندانسته و با اطرافیانش به راحتی برخورد می کند. ایـنگونه افراد خـود را بـاور داشـتـه و بی باکانه و متهورانه خود را به دیگران نزدیک می کنند. 
 
عقابی: خودخواهی، دودلی و حساس بودن از جمله ویژگیهای کسانی است که دارای چنین بینی می باشند. 
رمانها، داستانها و اشعار بسیار زیادی در مورد چشم و ارتباط آن با خصوصیات روحی و روانی انسان نوشته شده است. چشمها هیچگاه دروغ نمی گویند؛آنها بیانگر احساس درونی و واقعی ما می باشند. 
 
اضطراب: اگر مابین عنبیه و پـلک پـایینی هـر دو چشم مـقداری سفیدی وجود داشت، آن شخص انسانی مضطرب و نگران است. 
 
تندخویی: اگر بالای عنبـیه بخشی سفید رنگ وجود داشت، علاوه بر استرس نشانگر تندخویی و پرخاشگری در فرد است. 
 
روان پریشی: چنـانچه دور تا دور عنبیه را سفیدی فرا گرفته باشد، نشانگر عدم تعادل و پایداری روح و روان فرد خواهد بود. 
 
شادی: وجـود خـطوط کـوچـک در خـارج از چـشمها حاکی از خنده رویی و شادبودن فرد می باشد. 
پلک 
 
کوچک: اگر فاصـله بـین بالای پلک و مژه کم باشد بیانگر اسـتقلال فرد می باشد و اینکه آن فرد حتی ممکن است بصورت ارادی خودش را به دیگران نزدیک نکند. 
 
بزرگ: بزرگ بودن پلک دلالت بر وابستگی شدید فرد به دیگران دارد. 
ابرو 
 
صاف: صافی و مستقیمی ابروها نشانگر اندیشه، تفکر و ایده گرایی فرد می باشد. 
 
کمانی: افرادی که دارای ابروهای خمیده و کمانی هسـتند از حـکایـتـها و داسـتـانـهـای واقعی لذت می برند. 
 
باریک: اینگونه افراد معمولا دارای اعتماد به نفس اندکی می باشند بخصوص اگر ابـروی آنها بجز باریکی، بالا و گرد نیز باشد. 
 
پیوسته: پیوستگی ابروها نشانگر این است که فرد دائما" در حال تفکر و اندیشـه بـوده و ایده های جالبی در سر دارد. 
گوش 
 
کوچک: کوچکی گوش نشانه تزلزل و احساس نا امنـی در افـراد اسـت هر چند اینگونه افراد می دانند که چه می خواهد و معمولا" سخت کوش و کارکن هستند. 
 
بزرگ و دراز: این قبیل افراد معمـولا انـعـطاف پـذیـر نـبـوده و به سـختی آرام و بی خیال میشوند. 
 
پرمو: افرادی که دارای گوشهایی پرمو هـستند مـعـمـولا وسـواسـی و نـکـته بین بوده و وقت زیادی را برای چیزهای بی اهمیت تلف می کنند. 
 
 
 
گونه 
 
برجسته: برجسـتـگی گـونه نشـانگر قـدرت، انـرژی و اعـتماد بنفس است. کسانی که دارای گـونه بـرـسته می باشند تمایل بیشتری برای پذیرفتن اشتباهات دیگران دارند. 
 
گود: علاوه بر جذابیت و زیبایی دلیلی بر خوش مشربی و سازگاری فرد می باشد. 
 
 
 
چانه و فک 
 
فک چهارگوش: افـراد با فـک چـهار گـوش و مـربعی انـسانهای تـسخیر ناپذیر و سرکش می باشند. آنها توانایی تبدیل رویاهایشان به واقعیت را دارند. 
 
چانه های برآمده: اینگونه افراد، اشـخاصی خود ستـا بوده و تصـور میکنند هیچ چیزی جز خود آنها اهمیت ندارد و جز خودشان حرف کس دیگری را قبول نداشته و خود را عقل کل می دانند. 
 
 
 
لب 
 
قلوه ای: لبهای قلوه ای علاوه بر زیباتر نمودن صورت،نشانه بخشش و گشاده دستی می باشد. معمولا اینگونه افراد تمایل دارند در مورد خودشان صحبت و گفتگو کنند. 
 
نازک: نازک بودن لب بیانگر خویشتن گرایی ذاتی در اشخاص است. 
 
لب بالایی نازک پایینی قلوه ای: نشانه این است که فردی متـقـاعد کنـنـده و مـجاب کننده می باشد. 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 5:53 |
راه تشخیص الهام الهی و وسوسه های شیطانی 
 
🌹🌹🌹
 
 عن محمد بن
مسلم قال ذكر المحدث عند أبي عبد الله عليه السلام فقال: إنه يسمع الصوت ولا يرى
الشخص فقلت له: جعلت فداك كيف يعلم أنه كلام الملك؟ قال: إنه يعطي السكينة
والوقار حتى يعلم أنه كلام ملك.
🌹امام صادق :امام محدث است الهام از جانب ملکی میشود صدا 
را می شنود وکسی را نمیبیند 
راوی پرسید از کجا میفهمد که او ملک است ؟
فرمودند به امام سکینه و وقاری دست میدهد که میفهمند ملک است 
🌹پس یکی از معیارهای مهم تشخیص  الهامات ربانی از الهامات شیطانی سکینه و وقار است 
هرگاه مطلبی به دلت افتاد که سکینه و وقار ،پشتش امده  ان الهام الهی است ولی اگر همراه اضطراب و تشویش بود شیطانی است
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 5:50 |
🌹
در سوک ام المومنین 
اگر در بین زنان پیامبر صلی الله علیه و اله  یکی را بتوان عندالاطلاق
 «ام المومنین» گفت او کسی نیست جزء مادر فاطمه زهراء ، مادر اهل البیت، خدیجه کبری سلام الله علیهم
او کسی است که علی را در دامن خود پرورش داد و علی مشتاق به او بود 
او کسی است که تا اخر پیامبر با یادش اشک میریختند و دوستان او را هم گرامی میداشتند 
 و چون زنانش میگفتند تو امروز بهتر از ان داری ،میفرمود او وقتی مرا تصدیق  کرد که دیگران تکذیب کردند وقتی سرمایه اش را خرج اسلام کرد که دیگران شعب ابی طالب پیش اوردند 
او کسی است که خود از رسول خدا خواستگاری کرد و از مال خودش مهریه قرار داد اری اگر داماد  کسی مثل محمد است مهریه را زن میپردازند و انگاه که محمد حرکت کرد تا برود خدیجه اشاره به خانه خود کرد و فرمود
 الی بیتک فان البیت بیتک و انا امتک  
خدیجه کسی است که خداوند او را سلام رساند 
او مادر فاطمه است و برای او همین بس که مادر سیدة نساء عالمین باشد که نطفه از بهشت امده و رسول الله چهل روز برای گرفتن تحفه بهشتی حامل نور فاطمه به عبادت پرداخت 
اوست  از چهار زن برگزیده عالم 
دو سه کلمه ذکر مصیبت 
در میان اهل البیت، نقل شده که زینب کبری را تشبیه به خدیجه کبری کرده اند 
 ایا این شباهت ،ظاهری بوده یا در مدیریت بسان حضرت خدیجه بود که مانند مادر بزرگ خود از پس اداره کاروان برامد یا در صفات کمال و عقل و معنویت بود 
شاید هم در همه اینها 
ولی 
 لایوم کیومک یا اباعبدالله 
ان روز که روای میگوید دختر علی چنان ناله سوزناکی داشت که دوست و دشمن را به گریه دارد 
روی تله زینبیه دید
 ابی عبدالله را شهید میکند رو به عمر سعد فریاد زدند «ایقتل ابوعبدالله و انت تنظر» 
وقتی جوابی نشنیدند دست روی سر گذاشته بطرف مدینه وا محمدا وا علیا 
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 1:19 |
کوانتم  نسبیت عام 
 
                                                                                  
 نتایج نسبیت 
انحراف حرکت عطارد که در سال اندک بود توجیه کرد هر سال ۴۳ثانیه بود 
نور ستارگانی که دارای میدان مغناطیس قوی هستند چون به زمین میرسند تغییر طول موج میدهند 
فضا ناشی از سه بعد بانضمام زمان است 
جرم زمین و هر جرم سنگین در اطراف یک سیاره باعث میشود که یک حالت خمیدگی در اطرافش ایجاد شود که به ان فضا گویند در اطراف سیاه چالها نیز چنین خمیدگی ایجاد میشود 
حرکت تابع شکل فضایی زمانی است 
گرانش باعث  تمایل وتغییر شکل ساختار فضاست 
حرکت شئ در میدان گرانشی تغییر میکند 
گرانش در واقع حرکت شئ بطرف  خمیدگی فضا در اطراف جسم پر جرم است
پس در حرکت زمین اطراف خورشید زمین بطرف فضای زمان اطراف خورشید خمیده میشود  
حلقه ها نورانی اطراف کهکشان نیز همین تمایل نور در اطراف جرم های سنگین است که انیشتن پیشگویی کرده بود 
 
 
یک راه اثبات حرف البرت در خمیدگی نور موقع کسوف خورشید برای ستاره ای است که در امتداد خورسید است نسبت به وقتی که خورشید نباشد کمیرخمیده تر است 
اما حرف البرت در آزمایشگاه 
یک ساعت در  میدان گرانشی شدید کندتر می چرخد 
و نور در میدان گرانشی بالا خمیده میشود
 
نسبیت در قران 
اینکه اصحاب کهف در فضایی بوده اند که گرانش خاصی داشته و یک روز گذشته و سایرین ۳۰۹سال گذشته نور از این محیط وارد محیط دیگر شده خمیده شدهذیعنی محیطها مختلف بوده
انها در فضای بزرگ بوده اند فی فجوة 
وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ 
 
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقًا (١٦)وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا (١٧)کهف 
 
  
البته در استدال به این ایه  باید دقت کرد که دلالت ارد یا نه 
 
میگویند زمان در محیطی که گرانش بالا هست کندتر میگذرد زمان اتساع می یابد 
میگویند در محیطی که گرانش بیشتر است نور وقتی وارد محیط دیگر میشود خمیده میشود   
اذا طلعت تزاور ذات الیمین 
اذا غربت تقرضهم ذات الشمال 
 
 
المیزان 
 
 (تزاور) به معناى تمايل است كه از ماده (زور) به معناى ميل گرفته شده. و كلمه (قرض ) به معناى قطع و بريدن است. و كلمه (فجوه ) به معناى زمين پهناور و وسيع و فضاى خانه است، و مراد از (ذات اليمين و ذات الشمال ) طرف دست راست و طرف دست چپ است، و يا طرفى است كه به خود آن راست و چپ گفته مى شود، و به هر حال همين طرف راست و چپ معروف است.
 
وضعيت جغرافيايى غار اصحاب كهف و كيفيت قرار گرفتن اصحاب كهف در آن
 
اين دو آيه، غار اصحاب كهف و اوضاع جغرافيايى آن را و منزل كردن ايشان را در آن مجسم مى سازد، و مى فهماند كه اصحاب كهف در غار در آن روزگارى كه آنجا بودند چه حال و وضعى داشتند و وقتى به خواب رفتند چگونه بودند.
 
خطاب در آيه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) است، البته آن جناب شنونده خطاب شده نه اينكه مخصوص به خطاب باشد، بلكه روى سخن با همه مردم است، و از اينگونه خطابها شايع است كه يك نفر را مخاطب قرار داده ولى همه را اراده مى كنند.
 
پس، اينكه آيه شريفه فرموده (و ترى الشمس اذا طلعت تزاور عن كهفهم ذات اليمين و اذا غربت تقرضهم ذات الشمال و هم فى فجوه منه ) محل غار را وصف و تعريف مى كند، و مى فهماند كه اصحاب كهف بعد از به خواب رفتن چه وضعى داشتند و اما اينكه چطور شد كه به خواب رفتند و چقدر خوابشان طول كشيد بيان نكرده، و به همان اشاراتى كه در آيات قبل بود، و به اشاراتى كه به زودى در ذيل جمله (و لبثوا فى كهفهم )خواهد آمد، اكتفاء نموده است. و اگر به اين خصوصيات نپرداخته به منظور اختصار بوده است.
 
و معناى آيه اين است كه: تو مى بينى، و هر بيننده اى هم كه فرض شود از كار آنان خبر داشته مى بيند، آفتاب را كه وقتى طلوع مى كند از طرف غار آنان به سمت راست متمايل مى شود، و در نتيجه نورش به داخل غار مى افتد و وقتى غروب مى كند به طرف چپ غار را قطع مى كند و در نتيجه شعاعش به داخل غار مى افتد، و اصحاب غار در فضاى وسيع غار قرار دارند كه آفتاب به آنان نمى رسد.
 
خداى سبحان با همين بيان كوتاه اين معانى را فهمانده كه اولا غار اصحاب كهف شرقى و غربى قرار نگرفته بوده كه از شعاع آفتاب فقط يك وعده، يا صبح و يا بعد از ظهر، استفاده كند، بلكه ساختمانش قطبى بوده، يعنى درب غار به طرف قطب جنوبى بوده كه هم در هنگام طلوع و هم در هنگام غروب شعاع آفتاب به داخل آن مى تابيده.
 
و ثانيا آفتاب به خود آنان نمى تابيده، چون از در غار دور بودند، و در فضاى وسيع غار قرار داشتند. خداوند به اين وسيله ايشان را از حرارت آفتاب و دگرگون شدن رنگ و رويشان و پوسيدن لباسهايشان حفظ
 
      در نسبیت خاص زمان هم نسبی است برعکس که نیوتن گمان میکرد ثابت است 
میان زمان و فضا یا همان فاصله رابطه هست 
تمام موجودات عالم بینشان ارتباط هست و برهم اثر میگذارند
 
 
 
                                                                                                    فرموده.
 
و ثالثا در خواب خود راحت بوده اند، زيرا هواى خوابگاهشان حبس نبوده، بلكه همواره در فضاى غار از طرف شرق و غرب در جريان بوده، و اصحاب غار هم در گذرگاه اين گردش هوا قرار داشته اند.
 
و بعيد نيست كه از نكره آمدن (فجوة ) نيز اين يعنى دور بودن از شعاع آفتاب استفاده و گفته شود كه نكره بودن (فجوة ) دليل بر اين است كه چيزى در كلام حذف شده و تقديرش اين بوده: (و هم فى فجوة منه لا يصيبهم فيه شعاعها) كه معنايش گذشت.
 
نظر مفسرين درباره موقعيت جغرافيائى غار و نقد و بررسى آن
 
مفسرين گفته اند كه در غار روبروى قطب شمال بوده كه هم جهت با ستاره هاى بنات النعش است، و قهرا دست راست آن به طرف مغرب نگاه مى كند، و شعاع آفتاب در هنگام طلوعش بدانجا مى افتد، و طرف چپش به مشرق نگاه مى كند، و آفتاب در هنگام غروبش ‍ بدانجا مى تابد.
 
البته اين در صورتى صحيح است كه مقصود از طرف راست و چپ غار راست و چپش براى كسى باشد كه مى خواهد وارد آن شود،
 
نه كسى كه در داخل آن نشسته است، و به نظر مى رسد اين تحديدى كه مفسرين كرده اند، روى اعتمادى بوده كه به شهرتى در اين باب داشته اند، زيرا معروف بوده كه غار اصحاب كهف همان غارى است كه در شهر افسوس از شهرهاى روم شرقى قرار دارد، و آن غار همينطور است كه مفسرين گفته اند، يعنى دهانه اش قطبى است و در آن مقابل قطب شمال است - و به طورى كه گفته اند - كمى به طرف مشرق متمايل است.
 
ليكن معمول در اعتبار چپ و راست در خصوص غار و خانه و خيمه و هر چيز ديگرى كه داراى در است اين است كه چپ و راست شخصى را كه از آن بيرون مى شود در نظر بگيرند نه شخصى كه وارد آن مى شود، و صحيح هم همين است، براى اينكه اولين احساسى كه انسان نسبت به احتياج اعتبار جهات (بالا و پائين، چپ و راست، و عقب و جلو) دارد، احتياج خودش به اين جهات است، آنچه كه بالاى سرش قرار دارد بالا، و آنچه پائين پايش است پائين، و آنچه پيش رويش قرار دارد جلو و آنچه پشت سرش ‍ است عقب وآنچه در سمت قوى تر بدنش يعنى سمت راست او قرار دارد، يمين (راست ) و آنچه در طرف مخالف آن قرار گرفته يسار (چپ ) ناميده شده است، اين اولين بارى است كه احتياج به اين اعتبارات را احساس مى كند.
 
بعد از اين احساس اگر احتياج پيدا كرد به اينكه جهات مذكور را در چيز ديگرى اعتبار نموده تعيين كند، خودش را جاى آن چيز قرار داده آنچه از اطراف آن چيز با اطراف خود منطبق مى شود همان را جهت آن مى نامد مثلا جلو و نماى آن چيز را با روى خود منطبق كرده پشت خود را پشت آن و راستش را راست آن و چپش را چپ آن اعتبار مى كند. و چون روى خانه و نماى خيمه و هر چيزى كه در دارد همان طرفى است كه در، در آن طرف قرار گرفته، قهرا دست چپ و راست خانه هم چپ و راست كسى خواهد بود كه از خانه بيرون مى آيد، نه كسى كه داخل مى شود. و بنابراين، غار اصحاب كهف با آن توصيفى كه قرآن كريم از وضع جغرافيايى آن كرده، جنوبى خواهد بود، يعنى در غار به طرف قطب جنوب بوده است، نه آنطور كه مفسرين گفته اند. البته اين بحث تتمه اى دارد كه به زودى خواهد آمد - ان شاء اللّه.
 
زور مایل سدن و قرض قطع کردن است 
نور در سیاه چالها متوقفذشده در اثر گرانش فوق العاده لذا زمان بینهایت میشود 
لکن درباره اصحاب کهف نور متوقف نشده متمابل شده لذا زمان ۳۰۹سال یک روزه طی شده 
این تغیرات گرانشی در حدی است که یکدنفر از بیرون نگاه کند دچار ترس میشود 
بیات تغییر مسیر نور درباره اصحاب کهف یک کد میباشد
کدی است برای علت تغییر زمان 
سه کد هست 
تغییر مسیر نور 
در فجوه بودن 
تغییر در گذر زمان برای یک عده 
 
 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا
 
 
 
       این بود جرقه نسبیت البرت 
 
 
اینشتین جرات این را داشت تا نسبیت را در باره سرعت نور اجرا کند و فرمولهای حرکت اجسام با سرعت ثابت را دوباره نویسی کند. اگر سرعت نور برای جسمی که با سرعت ثابت به سمت ما در حرکت است با جسمی که در جهت دیگر در حال حرکت است برابر است پس باید هنگام حرکت، ناظر بیرونی، طول اجسام و زمان را به طریقی دیگر از فردی که درون ماشین نشسته است محاسبه کند
 
 
                                                                                                    ئکه نازل شدند که عددشان احصاء نداشت فرمودند اگر مساله تقارب اشیاء و از بین رفتن اجر نبود با  این ملائکه به نبردشان میرفتم 
مقصود از تقارب الاشیاء چیست اینکه اشیاء نزدیک شده ٫تقارب باب تفاعل مفید امری است دو طرفه یعنی دو شئ وقتی هر دو بهم نزدیک شوند میگویند تقارب وقتی دو شئ بهم نزدیک شوند قطعا سرعت دارد حالا که تقارب اشیاء شده دیگر کار از کار گذشته 
البته این خصوص و ایه اصحاب کهف را با بیان نسبیت عام که خواهد امده دقت کنید بهتر متوجه منظور ما میشوید
 
 
 
                                                                                                 🌹🌹🌹🌹🌹
 
وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا
 
نسبیت عام ۳
 
گفتیم یک فیزیک کلاسیک با قوانین نیوتن برای حرکتهای معمولی هست و یک فیزیک کوانتم یا کسستی برای تحلیل ملکولها و اتمهای اشیاء وحرکت الکترونها در اطراف هسته  
حرف انیشتن در نسبیت هم حرف دیگری شد عده ای سعی در این سه حرف کردند من جمله خود انیشتن که عمرش کفاف نداد 
حرف من این است که ممکن است گفت لازم نیست حتما این سه کرف را با نم جمع کرد و حتی لازم نیست این سه حرف با هم هم خوانی داشته باشد چون سه شأن مختلف از اشیاء هست 
توضیح اینکه چطور انسان یک شأن فردی دارد و یک شأن اجتماعی که باید هر کدام را در حوزه خودش حرف زد و بررسی کرد و هیچ لازم نیست که عمل انسان و عکس العملش در حوزه فردی همان باشد که در احتماع است اصولا فرد در اجتماع حل شد و با آحاد دیگر یک شئ جمعی میسازد دیگر ان شئ واحد فرد واحد نیست 
همچنین است اشیاء در این سه حوزه یک وقت است حرف از حرکت در  اجزاء و ملکول و اتم میزنی این همان حرف فرد است و تک در اجتماع ٫یک وقت حرف از حرکت معمولی میزنی این هم یک شأن یکوقت هم حرف از حرکت در اشیاء عظیمی میزنی که بقول پدر زمینی ها محسوب میشوند 
 
پس الزاما جمع بین فیزیک کلاسیک و کوانتمی و نسبیت لازم نیست بلکه هم خوانی اش هم لازم نیست 
 
 
انیشتن حرف از بعد چهارم اشیاء میزد یعنی اشیاء بغیراز طول و عرض و ارتفاء بعد زمان هم دارند 
فضا را همین چهار بعد میدانست 
اما ایا ابعاد بهمین سه بعد اکتفاء میشود؟
به نظر ابعاد هستی بیشتر از ان چیزی هست که البرت به ان اشاره کرده 
 ابعاد عالم زمان فقط نیست 
اینک در اصراف جرم سنگین فضا ایجاد میشود خمیدگی ایجاد میشود گرانش پدید می اید این همان تقارب اشیاء می تواند باشد که در حدیثرامامدحسبن علیه السلام امده یا ایه
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ (١)قمر 
میفرماید ساعت که همان قیامت است اقتراب یافت نزدیک شد قبپل نزدیک شدن پیدا کرد و ماه شکافته شد 
پس میتواند علت شکافت ماه یا زمینه شکافت ماه اقتراب و نزدیکی قیامت دانست 
توضیح اینکه 
 
نسبیت عام به نظر عام تر از انی است که انیشتن گفته 
مخصوص سیارت نیست بلکه همه اشیاء بسته به جرم و حقیقتش در اطرافش جو ایجاد میکند حتی افراد و اجسام اطراف
                                                                                                    
 
 
                                                                                                    🌹🌹🌹🌹🌹
 
وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا
 
نسبیت عام
 
 یک فیزیک کلاسیک داریم  با قوانین نیوتن برای حرکتهای معمولی 
و یک فیزیک کوانتم یا گسستی برای تحلیل ملکولها و اتمهای اشیاء وحرکت الکترونها در اطراف هسته  
حرف انیشتن در نسبیت هم حرف سومی است  عده ای سعی در یکی کردم  سه حرف کردند من جمله خود انیشتن که عمرش کفاف نداد 
حرف من این است که ممکن است گفت لازم نیست حتما این سه حرف را با هم جمع کرد و حتی لازم نیست این سه حرف با هم خوانی داشته باشد چون سه شأن مختلف از اشیاء هست 
توضیح اینکه 
چطور انسان یک شأن فردی دارد و یک شأن اجتماعی که باید هر کدام را در حوزه خودش حرف زد و بررسی کرد و هیچ لازم نیست که عمل انسان و عکس العملش در حوزه فردی همان باشد که در اجتماع است اصولا فرد در اجتماع حل شد و با آحاد دیگر یک شئ جمعی میسازد دیگر ان شئ واحد فرد واحد نیست 
همچنین است اشیاء در این سه حوزه یک وقت است حرف از حرکت در  اجزاء و ملکول و اتم میزنی این همان حرف فرد است و تک در اجتماع ٫یک وقت حرف از حرکت معمولی میزنی این هم یک شأن یکوقت هم حرف از حرکت در اشیاء عظیمی میزنی اسمان و سیارات که بقولی پدر زمین و زمینی ها محسوب میشوند 
 
پس الزاما جمع بین فیزیک کلاسیک و کوانتمی و نسبیت لازم نیست بلکه هم خوانی اش هم لازم نیست 
 
 
انیشتن حرف از بعد چهارم اشیاء میزد یعنی اشیاء بغیراز طول و عرض و ارتفاء بعد زمان هم دارند 
فضا را همین چهار بعد میدانست 
اما ایا ابعاد بهمین سه بعد اکتفاء میشود؟
به نظر ابعاد هستی بیشتر از ان چیزی هست که البرت به ان اشاره کرده 
 ابعاد عالم زمان فقط نیست 
اینک در اصراف جرم سنگین فضا ایجاد میشود خمیدگی ایجاد میشود گرانش پدید می اید این همان تقارب اشیاء می تواند باشد که در حدیثرامامدحسبن علیه السلام امده یا ایه
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ (١)قمر 
میفرماید ساعت که همان قیامت است اقتراب یافت نزدیک شد قبپل نزدیک شدن پیدا کرد و ماه شکافته شد 
پس میتواند علت شکافت ماه یا زمینه شکافت ماه اقتراب و نزدیکی قیامت دانست 
توضیح اینکه 
 
نسبیت عام به نظر عام تر از انی است که انیشتن گفته 
مخصوص سیارت نیست بلکه همه اشیاء بسته به جرم و حقیقتش در اطرافش جو ایجاد میکند حتی افراد و اجسام اطراف
الحمدلله اولا و اخرا و طاهرا و باطنا
 
 
 
 
                                                                                                    🌹🌹🌹🌹
    حقیقت زمان چیست 
استمرار یک شئ و انتزاع از  صفت استمراریت شئ است چنانچه البرت میگفت که شئ دو صفت ملازم دارد انتشار که از ان مکان انتزاع شود و استمرار که از زمان براید 
زمان حرکت شئ نسبت به یک شئ دیگر است (حرکتی از نوع حرکت در کم و کیف و این و وضع ) چنانچه قدماء و عرف در نظرشان است که شب و روز از چرخش زمین گرد خودش و و سال از چرخش زمین و زمینیات گرد خورشید حاصل شود 
زمان نسبی است و هر کس در زمان خود بسر میبرد چنانچه دکارت گفته 
زمان  به حرکت جوهری هر شئ در ذات خودش بر میگردد چنانچه ملاصدار  گفته اند زمان یک سیب همان انقلاب درونی سیب از مراحل گل تا سیب کال بعد سیب رسیده است 
و یا ...
 
ایا میتوان همه اینها را به نحوی بهم برگردند و اختلاف را از میان برداشت 
 
نسبیت عام انیشتن 
بعد از نیوتن که گمان میرفت با قوانینش که میگفتند جهان را نور ریاضی وعلم گرفت  دیگر احتمال نقض در ان قواعد فیزیک کلاسیک نمیرود 
لکن با نسبیت خاص و عام دچار چالش شد 
نسبیت خاص مربوط به سرعت بالا و با شتاب ثابت است که در ان هرچه سرعت نزدیک به نور شود طول جسم کاهش یابد انقباض لورنتیزی و جرم افزایش یابد و زمان اتساع یابد یعنی با سرعت بالا زمان کند شده و طول کاهش یابد و این در اثر جمع شدن صفوف الکترونها به دور هسته است 
عنوان نسبیت هم از جهت نسبی بودن حجم جسم و زمان و جرم نسبیت سرعت یا نسبیت به ناظری است که اندازه گیری میکند 
 اما 
نسبیت عام 
توجه دارید که این مباحث در حرکت و توجیه حرکت اشیاء است نسبیت خاص در سرعت ثابت و بالا بود ولی نسبیت عام در همه سرعتهای شتابدار است نه فقط ثابت از این جهت عام گویند 
هر جسمی که در فضای خالی است حداقل تحت تاثیر جاذبه گرانشی است 
وقتی یک شئ از طرف یک سیاره دور میشود زمانش کند میشود اتساع می یابد چون در اطراف این سیاره یک حالت خمیدگی زمانی هست بطرف خودش میکشد 
سیاه چالها با حجم کمشان جرم بسیار زیادی دارند و قدرت جذب بالایی و هر چه داخل خود میکسند زمانشان متوقف میشود در اطراف انها یک خمیدگیرعظیمی هست که زمان متوقف میشود 
 
هرسیاره  بسته به جرمش در اطراف خود یک خمیدگی یا فضا زمان درست میکند و نیروی گرانش هر سیاره در واقع همان فضای خمیدگی در اطراف ان سیاره است 
حلقه های نورانی در اطراف کهکشانها و ستارها تحت تاثیر همین خمیدگی فضایی در اطراف ان جرمهای سنگین است چاله های سیاه در فضا٫ این خمیدگی شان فوق العاده است و باعث جذب سیارکها و سیارها و‌..میشوند 
خمیدگی نور بطرف سیاره جسیم نیز بهمین جهت است 
نور در میدان گرانش بالا وارد شود خمیده میشود لذا نور خورشید وارد جو اتمفسر میشود خمیده میشود 
نور خورشید حدود هشت دقیقه طول میکشد تا به زمین برسد ولی انتظار میرفتدکه نور به طرفهای شرقی زمین که با سرعت سی گیلومتر بطرف خورشید نزدیک میشوند زودتر برسد اما با کمال تعجب اینگونه نبود نور به همه جای زمین شرقی و غربی یکنواخت در یک زمان میرسید دلیلش این بود که با اینکه طرق شرق زمین به خورشید در حال نزدیک شدن هست ولی بهمان میزان حجمش کم میشود و زمانش کند میشود 
 
ایا می توان گفت که
 اصحاب کهف در یک جو گرانشی بالایی بود ه اند به قول قران فی فجوة در یک فضای خاصی بوده اند که در ادامه درست با تابش نور در صبح و شام این جو را ترسیم میکند همان چیزی که ماده و ریشه این بحثها و مباحث جدیدی دنیای امروزی شده یعنی نور 
صبح گاه نور از طرف راست انها میل میکند و در عصرگاه بطرف چپ کوتاه میشود 
ممکن است این سخنان را حمل بر یک ترسیم ساده از موقعیت اصحاب کهف کرد ولی کسی که سرکی به فیزیک نور و مباحث فعلی بزند ساده انگاری می نماید که به این سادگی از کنار این ایه بگذریم 
 
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا
 ﻭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﻣﻰ  ﺑﻴﻨﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﻰ  ﻛﻨﺪ ، ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻏﺎﺭﺷﺎﻥ ﻣﺘﻤﺎﻳﻞ ﻣﻰ  ﺷﻮﺩ ، ﻭ ﻭﻗﺘﻰ ﻏﺮﻭﺏ ﻣﻰ  ﻛﻨﺪ ، ﺳﻤﺖ ﭼﭙﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﻙ ﻣﻰ  ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﻭﺳﻴﻌﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻏﺎﺭﻧﺪ [ ﻛﻪ ﻧﺴﻴﻢ ﻣﻄﺒﻮﻋﺶ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﻣﻰ  ﮔﻴﺮﺩ ] ؛ ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻯ [ ﻗﺪﺭﺕ ] ﺧﺪﺍﺳﺖ . ﺧﺪﺍ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﺪ ، ﺭﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻧﻤﺎﻳﺪ ، ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﻳﺎﻭﺭ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﻧﺨﻮﺍﻫﻰ ﻳﺎﻓﺖ
اگر چنین باشد که اصحاب کهف در فضای زمانی گرانشی خاصی بوده اند فی فجوة  انگاه زمان انها نیز خاص بوده اگر ترسیم اصحاب کهف با نور خورشید نبود  بحث در این باره اندکی غریب می نمود والله الهادی 
 
اینکه در انشقاق قمر فرمود 
اقتربت الساعة و انشق القمر 
قیامت نزدیک شد و ماه شکافته شد 
میتوان این تقارن را علت و معلولی یا تلازمی گرفت به این معنا که چون زمان قیامت نزدیک شده ماه شکافته شده حقیقت
 
 
 
                                                                                                    زمان در عالم یک سری تاثیر و تاثرهای خاصی میگذارد 
وقتی به سیدالشهداء گفتند کوفه وفا ندارد حضرت اشاره به اسمان کردند دربهای اسمان شکافته شد و ملائکه هایی که عددشان حساب نداشت نازل شدند انگاه به نقل لهوف فرمودند 
لولاتقارب الاشیاء و هبوط الاجر لقاتلت ..
اگر این نبود که اشیاء بهم نزدیک شده اند تقارب یافته اند و اگر نبود که اجر شهادت ما از بین نیرفت من با این ملائکه با انها میجنگیدم 
 
مقصود از تقارب الاشیاء چیست اینکه اشیاء نزدیک شده ٫تقارب باب تفاعل مفید امری است دو طرفه یعنی دو شئ وقتی هر دو بهم نزدیک شوند میگویند تقارب وقتی دو شئ بهم نزدیک شوند قطعا سرعت دارد حالا که تقارب اشیاء شده دیگر کار از کار گذشته 
 
 الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا
 
 
 
                                                                                                    🌹🌹🌹🌹
    حقیقت زمان چیست 
استمرار یک شئ و انتزاع از  صفت استمراریت شئ است چنانچه البرت میگفت که شئ دو صفت ملازم دارد انتشار که از ان مکان انتزاع شود و استمرار که از زمان براید 
زمان حرکت شئ نسبت به یک شئ دیگر است (حرکتی از نوع حرکت در کم و کیف و این و وضع ) چنانچه قدماء و عرف در نظرشان است که شب و روز از چرخش زمین گرد خودش و و سال از چرخش زمین و زمینیات گرد خورشید حاصل شود 
زمان نسبی است و هر کس در زمان خود بسر میبرد چنانچه دکارت گفته 
زمان  به حرکت جوهری هر شئ در ذات خودش بر میگردد چنانچه ملاصدار  گفته اند زمان یک سیب همان انقلاب درونی سیب از مراحل گل تا سیب کال بعد سیب رسیده است 
و یا ...
 
ایا میتوان همه اینها را به نحوی بهم برگردند و اختلاف را از میان برداشت 
 
نسبیت عام انیشتن 
بعد از نیوتن که گمان میرفت با قوانینش که میگفتند جهان را نور ریاضی وعلم گرفت  دیگر احتمال نقض در ان قواعد فیزیک کلاسیک نمیرود 
لکن با نسبیت خاص و عام دچار چالش شد 
نسبیت خاص مربوط به سرعت بالا و با شتاب ثابت است که در ان هرچه سرعت نزدیک به نور شود طول جسم کاهش یابد انقباض لورنتیزی و جرم افزایش یابد و زمان اتساع یابد یعنی با سرعت بالا زمان کند شده و طول کاهش یابد و این در اثر جمع شدن صفوف الکترونها به دور هسته است 
عنوان نسبیت هم از جهت نسبی بودن حجم جسم و زمان و جرم بالنسبة به سرعت 
 یا نسبیت به ناظری است که اندازه گیری میکند می باشد 
 اما 
نسبیت عام 
توجه دارید که این مباحث در حرکت و توجیه حرکت اشیاء است نسبیت خاص در سرعت ثابت و بالا بود ولی نسبیت عام در همه سرعتهای شتابدار است نه فقط ثابت از این جهت عام گویند 
هر جسمی که در فضای خالی است حداقل تحت تاثیر جاذبه گرانشی است 
وقتی یک شئ از طرف یک سیاره دور میشود زمانش کند میشود اتساع می یابد چون در اطراف این سیاره یک حالت خمیدگی زمانی هست بطرف خودش میکشد 
سیاه چالها با حجم کمشان جرم بسیار زیادی دارند و قدرت جذب بالایی و هر چه داخل خود میکشند زمانشان متوقف میشود در اطراف انها یک خمیدگی عظیمی هست که زمان متوقف میشود 
 
هرسیاره  بسته به جرمش در اطراف خود یک خمیدگی یا فضا زمان درست میکند و نیروی گرانش هر سیاره در واقع همان فضای خمیدگی در اطراف ان سیاره است 
حلقه های نورانی در اطراف کهکشانها و ستارها تحت تاثیر همین خمیدگی فضایی در اطراف ان جرمهای سنگین است چاله های سیاه در فضا٫ این خمیدگی شان فوق العاده است و باعث جذب سیارکها و سیارها و‌..میشوند 
خمیدگی نور بطرف سیاره جسیم نیز بهمین جهت است 
نور در میدان گرانش بالا وارد شود خمیده میشود لذا نور خورشید وارد جو اتمفسر میشود خمیده میشود 
نور خورشید حدود هشت دقیقه طول میکشد تا به زمین برسد ولی انتظار میرفتدکه نور به طرفهای شرقی زمین که با سرعت سی گیلومتر بطرف خورشید نزدیک میشوند زودتر برسد اما با کمال تعجب اینگونه نبود نور به همه جای زمین شرقی و غربی یکنواخت در یک زمان میرسید دلیلش این بود که با اینکه طرف شرق زمین به خورشید در حال نزدیک شدن هست ولی بهمان میزان حجمش کم میشود و زمانش کند میشود 
 
ایا می توان گفت که
 اصحاب کهف در یک جو گرانشی بالایی بود ه اند به قول قران فی فجوة در یک فضای خاصی بوده اند که در ادامه درست با تابش نور در صبح و شام این جو را ترسیم میکند همان چیزی که ماده و ریشه این بحثها و مباحث جدیدی دنیای امروزی شده یعنی نور 
صبح گاه نور از طرف راست انها میل میکند و در عصرگاه بطرف چپ کوتاه میشود 
ممکن است این سخنان را حمل بر یک ترسیم ساده از موقعیت اصحاب کهف کرد ولی کسی که سرکی به فیزیک نور و مباحث فعلی بزند ساده انگاری می نماید که به این سادگی از کنار این ایه بگذریم 
 
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا سوره کهف 
 ﻭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﻣﻰ  ﺑﻴﻨﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﻰ  ﻛﻨﺪ ، ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻏﺎﺭﺷﺎﻥ ﻣﺘﻤﺎﻳﻞ ﻣﻰ  ﺷﻮﺩ ، ﻭ ﻭﻗﺘﻰ ﻏﺮﻭﺏ ﻣﻰ  ﻛﻨﺪ ، ﺳﻤﺖ ﭼﭙﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﻙ ﻣﻰ  ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﻭﺳﻴﻌﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻏﺎﺭﻧﺪ [ ﻛﻪ ﻧﺴﻴﻢ ﻣﻄﺒﻮﻋﺶ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﻣﻰ  ﮔﻴﺮﺩ ] ؛ ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻯ [ ﻗﺪﺭﺕ ] ﺧﺪﺍﺳﺖ . ﺧﺪﺍ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﺪ ، ﺭﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻧﻤﺎﻳﺪ ، ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﻳﺎﻭﺭ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﻧﺨﻮﺍﻫﻰ ﻳﺎﻓﺖ
 
اگر چنین باشد که اصحاب کهف در فضای زمانی گرانشی خاصی بوده اند فی فجوة  انگاه زمان انها نیز خاص بوده اگر ترسیم اصحاب کهف با نور خورشید نبود  بحث در این باره اندکی غریب می نمود والله الهادی 
 
اینکه در انشقاق قمر فرمود 
اقتربت الساعة و انشق القمر 
قیامت نزدیک شد و ماه شکافته شد 
میتوان این تقارن را علت و معلولی یا تلازمی گرفت به این معنا که چون زمان قیامت نزدی
 
 
 
                                                                                                    ک شده ماه شکافته شده حقیقت
 زمان در عالم یک سری تاثیر و تاثرهای خاصی میگذارد 
وقتی به سیدالشهداء گفتند کوفه وفا ندارد حضرت اشاره به اسمان کردند دربهای اسمان شکافته شد و ملائکه هایی که عددشان حساب نداشت نازل شدند انگاه به نقل لهوف فرمودند 
لولاتقارب الاشیاء و هبوط الاجر لقاتلت ..
اگر این نبود که اشیاء بهم نزدیک شده اند تقارب یافته اند و اگر نبود که اجر شهادت ما از بین میرفت من با این ملائکه با انها میجنگیدم 
 
مقصود از تقارب الاشیاء چیست اینکه اشیاء نزدیک شده ٫تقارب باب تفاعل مفید امری است دو طرفه یعنی دو شئ وقتی هر دو بهم نزدیک شوند میگویند تقارب وقتی دو شئ بهم نزدیک شوند قطعا سرعت دارد حالا که تقارب اشیاء شده دیگر کار از کار گذشته 
این نسبیت عام در نظر نویسنده خودش خاص است و یک نسبیت عام داریم که عالم هستی را گرفته که هر شئ بسته به سعه وجودیش اشیاء اطراف خود را متاثر میکند و در حریم خود میگیرد 
لذاست که امام که بالاترین سعه وجودی و ایه اعظم را دارد همه چیز در ظرف وجودی و حریم اوست و اگر نبود لساخت الارض باهلها زمین اهلش را فرو میبرد 
هر کس بسته به نورانیت و ظلمت درون بر اطراف اثر دارد این است که رفیق خوب و بد و مجالستها اثر دارد تا در حریم چه کسی باشی و چه ظرفی برایت درست کند 
 
وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ.نحل 
 
هر کس در انقلاب درونی خود یا زمان نسبی خود و به قول عرفاء سر سفره مزرعه خود نشسته از کیسه خود میخورد در ظرف زمانی شخصی خود است اگر چه یک ظرف زمانی اجتماعی امام امت جامعه هم هست که یوم ندعوا کل اناس بامامهم  هر کس را با امام ش می خوانند 
 الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا
 
 
 
                                                                                                    کوانتوم
«کوانتوم» و «کوانتومی» به اینجا تغییر مسیر دارند. برای دیگر کاربردها، کوانتوم (ابهام‌زدایی) وکوانتومی (ابهام‌زدایی) را ببینید.
اصطلاح کُوانتوم (به انگلیسی: quantum) در فیزیک، به معنای کمترین مقدار ممکن از یک کمیت شرکت کننده در یک اندرکنش است. به عبارت دیگر، به کمترین مقدار ممکن از یک کمیت، مقدار پایه و یا یک کوانتم آن کمیت می‌گویند. یک کمیتکوانتیده تنها می‌تواند مقدارهایی گسسته، یعنی مضرب صحیحی از کوانتوم آن کمیت را اختیار کند. برای نمونه، مقدار بار الکتریکی یک جسم که در اثر مالش باردار شده، همواره مضرب صحیحی از بار الکتریکی یک الکترون می‌باشد. هیچگاه مقدار بار الکتریکی یک جسم ۳/۵ برابر بار الکتریکی یک الکترون نخواهد بود. در اینجا به مقدار بار الکتریکی یک الکترون، بار پایه و یا یک کوانتم بار می‌گویند و بار الکتریکی جسم نیز کمیتی کوانتیده است.
چند کمیت کوانتیدهویرایش
در فیزیک تعداد کمیت‌های کوانتیدهٔ شناخته شده محدود هستند.
بار الکتریکیویرایش
کوانتیده بودن این کمیت در سال ۱۹۱۱ توسطرابرت میلیکان و هاروی فلچر طی آزمایش قطره روغن مشاهده شد. در نظریهٔ الکترومغناطیس کلاسیک، قانونی کوانتیده بودن بار الکتریکی را ایجاب نمی‌کند.[۱]بار الکتریکی پیوسته فرض می‌شود و می‌توان هر مقدار دلخواه از آن را جدا کرد. پاول دیراک نشان داده است که در صورت یافت شدن تک قطبی‌های مغناطیسی در طبیعت -که تاکنون دیده نشده‌اند- می‌توان کوانتیده بودن بار الکتریکی را توجیه کرد. به همین دلیل هنوز درشتاب دهنده‌ها جستجو برای یافتن بارهای مغناطیسی ادامه دارد.
رسانندگی الکتریکیویرایش
یک مثال دیگر از کمیت‌های کوانتیده در فیزیک کوانتومی رسانایی است که بر اساس تعریف، نسبت جریان الکتریکی به ولتاژ الکتریکی می‌باشد. در بعضی از مواد و در شرایطی خاص، جریان اکتریکی با تغییر ولتاژ الکتریکی به طور پیوسته تغییر نمی‌کند، بلکه به صورت پله‌ای افزایش می‌یابد. بنابراین در اینجا رسانایی فقط می‌تواند ضرایب صحیحی از یک کوانتوم رسانایی را اختیار کند. در اثر کوانتومی هال و نیز در یک اتصال نقطه‌ای کوانتومی این پدیده مشاهده می‌شود.[۲]
انرژیویرایش
در مکانیک کوانتومی انرژی به عنوان مشتق زمانیتابع موج و به صورت عملگر انرژی تعریف می‌شود.معادله شرودینگر عملگر انرژی را با انرژی کل یک ذره یا سامانه برابر قرار می‌دهد. پاسخ این معادله تنها می‌تواند مقادیری گسسته اختیار کند. انرژی یک الکترونِ متعلق به یک اتم کمیتی کوانتیده است و این پدیده عامل پایداری اتم و در نهایت ماده می‌باشد. سطوح انرژی یک الکترون در اتم گسسته است. همچنین پاسخ این معادله برای هر نوسانگر و نیز امواج الکترومغناطیسی مقادیری گسسته اختیار می‌کند. در این موارد انرژی مضربی از ثابت پلانک و بسامد نوسان خواهد بود:
که در آن  ثابت پلانک و  بسامد نوسانگر است.
کوانتوم انرژی برای امواج الکترومغناطیسی مانند نور فوتون نام دارد.
مکانیک کوانتومی نظریه‌ای است که اساس آن بر این فرض‌ها استوار است و به بررسی و مطالعه پدیده‌های در ابعاد اتم و یا کوچکتر از اتم می
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 23:11 |
[6/15،‏ 15:21] ن: بسم الله الرحمن الرحيم
 
💠در فضائل
#اميرالمومنين_علي_بن_ابي_طالب_عليه_السلام 
 
قال #اميرالمومنين صلواة الله عليه:
💥"...و لو ظهرت للناس في صورة واحدة لهلك‏ فيّ‏ الناس‏"
 
💥و اگر برای مردم در صورت واحد بودنم ظاهر شوم،
همه در من #هلاک میشوند. 
 
 
📚منابع: المناقب للعلوي.الكتاب العتيق، ص٧٤
[6/15،‏ 15:21] ن: سلام حاج آقا ببخشید این پیامی که فرستادم رو تویکی ازکانالهایی که فضایل امیرالمومنین هست آورده بود بنده متوجه نشدم همه درمن هلاک میشدندیعنی چی؟
[6/15،‏ 15:21] ن: سلام 
اگر در یک جلوه تجلی میکردند یعنی یک جلوه ی واحد که تعدد جهات نداشته باشد که نسبی 
 الواحد لایصدر منه الا الواحد 
باشد 
در اینصورت بکنه جلال و جمال  وجودش تجلی کرد و مردم خیال باطل کنند که او معاذالله خداست 
لذا او کل یوم فی شان است 
با نوح بوده  
با ادم 
عیسی 
موسی ..
بوده
او صاحب کرات و رجعات است 
او مهدی اعظم ذوالقرنین امت 
ایة الکبری نبأ عظیم 
ابوتراب ،عین الله اذن الله جنب الله 
اسد الله و اسد رسوله
 
زوج البتول 
اخ  الرسول 
ابو الحسنین 
امیرالمومنین 
علی بن ابی طالب 
علیهم السلام و الصلاة است
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 18:54 |
[6/15،‏ 18:43] ن: شدیدا موندم چیکار کنم .
حاج آقا مدتیه هر موقع جریان مذهبی یا حدیث و یا هر چیزی. و هر کسی مذهبی میبینم و می شنوم و هر چی که تو زمینه دین هست یه حس بسیار بدی چند ثانیه ای ذهنم رو درگیر میکنه..حاج آقا حیف از این بیشتر و وخیم تر شدن حالم رو نمیتونم توضیح  بدم ..استغفرالله شاید از اینا هم که گفتم بالاتر فکرم خراب میشه ..بخدا نمیدونم چرا اینجوری شدم ...در وجودم میاد..فقط میگم خدا آخر و عاقبت مو خیر کنه .بد جور شدم.
[6/15،‏ 18:44] ن: سلام 
علیکم و الرحمة و الحنانة 
یجا یه مشگلی پیدا کردی یا برخورد بدی از مذهبی ها باشما شده یا حاجتی داشتی براورده نشده باید با رضا به قضای خدا حلش میکردید نکرده اید اینطوری شده 
والان شیطان درست،دست میذاره روی زخم شما و اینطوری میشه
 باید این زخم را از بین ببرید 
برخی مشگلات  هیچ دوایی جز صبر و رضا ندارد
باید بنشینی بین خودت و خدا 
بین خودت و اولیاء خدا سنگهایت را باز کنی یعنی سنگی نماند 
خداوند به عیسی بن مریم فرمود «الن لی قلبک» قلبت را با من نرم کن و زنده باش نه مرده 
بالاخره اگه بین خواسته ما باشد یا خواسته خدا کدوم اولی ست 
بالاخره حرف خدا به کرسی مینشینه 
برد کشتی انجایی که خواهد خدای 
اگر چه جامه بر تن  درد ناخدایی 
 
باید قبول کنید که همه چیز را نمیشه تغییر داد 
برخی چیزها را باید قبول کرد 
و تحمل عیوب قبر عیب هاست 
باید قرار گذاشت شرایطی که نمیشه عوض کرد انرا همانگونه پذیرفت حتی دیگه دست به سرو صورتش نزد چار اندیشی نکرد حتی دعا و توسل هم براش نکرد 
ابرهیمی باید شد که اسماعیل حاجتش را به مسلخ میبرد 
یا او را در اتش اندازد سوزانند ولی او  دربرابر  چشمانِ خدا ،کشتی توکل خویش را می سازد 
 
یک چیز ما را اذیت کرده و اذیت خواهد کرد و اونهم خودِما و خواسته های ماست 
یک چیز ،ما را عقب انداخت است انهم خودماییم باید این را بپذیریم تا از شکم نهنگ تاریکی ها و بدبختی ها نجات یابیم «سبحانک انی کنت من الظالمین» یونس هم که باشی بین تو و خدا و مردم ،در بین این سه تا ، یکی مقصر است انهم خودت باید این را قبول کرد تا از این ضیقی خارج شد  خدایا تو منزه ی که این سختی ها را برای من بوجود ارده باشی سبحانک ،بلکه من خودم به خودم ظلم کردم 
این حالت کلید ذکر یونسیه است که ناکامی های زندگی خودت را به دوش خودت بیاندازی نه خدا، نه مردم 
این تنها راه نجات است 
ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا
[6/15،‏ 18:45] ن: حاج آقا فرمایشاتتون جای فکر کردن داره برای من ..
ولی یه چیزهایی هست که حتی یه ثانیه هم شرمم میشه بگم..استغفار هم میکنم ولی باز همیشه ذهنم شیطانی میشه ..
[6/15،‏ 18:45] ن: مهم نیست 
اگه حساس بشید بدتره 
فقط بگید لاحول و لاقوة الابالله و خیلی عادی به زندگیتون مشغول بشید 
بعد یه مدتی از بین میره

اگه بتونید بیشتر تفریح کنید
مسافرت های دوستانه برید
خوبه

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 18:47 |
��჎🌹 ۷۸۶
 
ایا می دانید که کسانی که دور هستند حس دوری
 و اینکه با خدا و خوبها دوتایند همین باعث بیچارگی و جدایی انهاست
 یعنی این حس جدایی و دوری خود دوری و جدایی می یاره نباید گناهکار  هر کاری هم کرده باشه   خود را از انها جدا بداند  در هر حال و هر موقعیتی این حس دوگانگی و جدایی در انسان  از اصل گناه بدتر و مخرب تر است اینکه خداوند به حضرت عیسی فرمود قلبت را برای من نرم کن 
الن لی قلبک یک معنی اش همین میتواند باشد که اون قدر  روی گناه و بدی زون نکن که حس غلظت و سختی نسبت به من پیدا کنی گناهت هرچه باشد در جنب عظمت خداوند و کرم بی انتهای او صفر است دعه و تعال 
 او که گیر نیست تو هم گیر نده تو هم گیر نکن هی به زخمت نگاه نکن به شفا و مولی نگاه کن 
 اگر چه گناه معاذالله کم کم باعث این حس دوری  میشود ولی   باید این حس را علاج کرد  واصلا توبه یعنی درمان همین حس دوری و دیواری که ایجاد کردی
این حس دوری و پرده از اصل گناه مخربتر است  
و شاید اثر گناه غیر از این حس دوری  چیز دیگری  نباشد لذاست که از روی خطا و نسیان مرتکب خلاف شوی گناه نیست و اثر منفی ندارد چون این حس حجاب و دوری  را ایجاد نمیکند
اینک گفتیم باید حس جدایی نباشد یعنی با خدا با اولیاء  خدا یک دل باشی در جامعه و مسائل اجتماعی میگویند خیر خواهی و نصیحت برای ائمه مسلمین که هل الدین الا النصیحة چون کسی خیر خواهی میکند که دلسوز باشد یک دل باشد با امام جامعه با مومنین  و در مسائل فردی یک دلی به این است که بین خود و خدا بین خود و خودت نرم باشی الن لی قلبک همان که حضرت امیر در وصف سالک الی الله فرمود حتی دق جلیله و لطف غلیظه خ ۲۲۰نهج البلاغه 
و البته ریشه یکدلی و یک مرزی محبت است لذا امام رضا علیه السلام  به ساربان قافله ای که به او  طوس امدند   وقتی دست خط برای تبرک خواست نوشتند 
محب آل محمد باش اگرچه فاسق و گناهکاری٬  بالاخره نگذار حس جدایی بیاید 
کن محبا لال محمد و ان کنت فاسقا و محبا لمحبی  لآل محمد  و ان کانوا فاسقین 
 
 
و در بین خوبها هم ٬
گاهی مشگل  افراط این حس کار دست انسان میده 
یکوقت حس جدایی از حق و حقیقت و خدا و خوبها  ادم را بیچاره  میکنه معاذالله این برای کسانی که یه کمی پا را گچ گذاشته 
و یک وقت افراط در این حس که فکر میکنه حالا دیگه خیلی پسر خاله شده آدم را عقب می اندازه این دومی برای بچه مذهبی هاست که بهش میگند عجب   
معاذالله  خود را انقدر خوب و مقرب میبیند که خودش هم معاذالله  از خودش تعجب میکنه دیگه ما به جایی رسیدیم
 این عجب هم ریشه معاذالله زمین خوردن هاست ریشه قطع شدن فیض الهی است
 شاید هیچ خیری   بر مومن  ٬قطع نمیشود مگر اینکه علتش عجب است تنها مشگل اساسی در مسیر خوب تر شدن خوب ها همین عجب است والسلام
 فکر میکنه به جایی رسیده٬  روایت داریم اگر مومن دچار عجب نمی شد خدا نمیگذاشت هیچ گاه گناه کند یعنی اگر مشگل عجب حل بشه که انسان خودش را نبینه به مقام عصمت میرسد عصمت اکتسابی و معرفتی نه عصمتی ذاتی امام معصوم .
پس باید کاری کرد که با چند قطره اشک و عزادری و نماز و زیارت فکر نکنیم قله ق رسیدیم و تا آخرش رفتیم پیامبر خاتم را ٬ خدا فرمود قل رب زدنی علما بگو خدایا علمم را زیاد کن وقتی پیامبر هنوز در مسیر تکامل است من و شما چی .
به هر جا رسیدی و هر چه دست یافتی بدان به انچه نرسیده ای بسیار بسیار بالاتر وبیشتر است. ما با ابدیت روبرو هستیم با ازل و ابد و بی انتهی  
پس هر توفیق و هر مقام که یافتی در نفس خود  بگو  بالاتر و بالاتر  بیشتر و بیشتر چون به قله میروی باد به پرچمت میخورد بگو الله اکبر اینکه ما بدست اوردیم که چیزی نیست 
پس یک راه دوری از عجب توجه به عظمت (خدا و معصوم و هستی)  بلکه عظمت ظرفیت انسان است 
و اگر انسان از عجب نجات یافت ابواب فیض عظیم الهی رو به او میکند چرا که خداوند فیاض است واگر مشگلی هست از طرف ماست که خود را با عجب خراب میکنیم حال اگر عجب را درمان کردیم به قول طلبه ها مقتضی موجود و مانع هم مفقود این است ٬ راز بزرگ شدن و گنج های  الهی را مالک شدن  که ولله خزائن السماوات والارض 
این خزینه های  آسمان ها و زمین همان اسمائی میتواند باشد که فرمود لله الاسماء الحسنی فادعوه بها 
تا خود را نمی بینی او را میخوانی و تا او را میخوانی گنج های اسمان و زمین در دست توست 
 
 
لحظات آخر  ٬  همه نصرت الهی بر حسین نازل شد نزل النصر حتی رفرف علی راسه 
اینقدر تقدیرات در چنگ سیدالشهداء واقع شد که حقیقت نصرت نازل شد  اگر  نصرت وجود خارجی داشته باشد که دارد از جایگاه و گنجینه خود بر حسین نازل شد والبته کسی خارجش نکرد مگر حسین او در کربلاء چه ها کرد که همه چیز را آشفته و پریشان کرد و از جا دراورد نصرت آمد و آمد تا بر بالای سر حسین پر گشود 
دولت ان است که بی خون ودل آید به کنار یعنی این  
و انگاه سیدالشهداء بین شهادت و نصرت الهی مخیر شد
و کسی که ان قدرت معنوی را دارد که حقی
قت نصرت را نازل میکند البته مشغول  لله الاسماء الحسنی فادعوه بها    ست 
به جای اینکه امری کند نصر را  میگوید 
یا متعالی المکان عظیم الجبروة انت ثقتی فی الدنیا و الاخرة
 
الحمدلله اولا  وآخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 1:39 |
[6/15،‏ 0:51] خوابی که از چاه نجاتش: سلام حاج اقا
خوابی دیدم ممنون میشم اگر تعبیر بفرمایید
خواب دیدم که در خانه ای بسیار سرسبز و دارای آب های بسیار زندگی می کردیم وقتی وارد قسمتی از محوطه باغ مانند حیاط شدم ناگهان علی رغم اینکه کاشی ها مشکلی نداشتند زیر پاهایم خالی شدند و انگار به چاه عمیقی سقوط کردم مدتی طولانی به سمت پایین می رفتم و داءم شتاب بیشتری می گرفتم وحشت بسیار زیادی بر من غالب شده بود و خود را در حال مرگ میدیدم و می گفتم من دوست ندارم به این شکل بمیرم و از اول سقوط ذکر یا حسین می گفتم و در انتها از حضرت زهرا کمک خواستم که ناگهان انگار کسی من را بر دست بلند کرد و به چشم بر هم زدنی بدون هیچ آسیبی از میانه راه سقوط-یعنی به ته چاه نرسیدم-به بالا اورد و من آرام شدم و از خواب بیدار شدم.
[6/15،‏ 1:18] ن: سلام علیکم 
خواب شما هم هشدار است هم بشارت 
هم خبر است هم پیشگویی 
شما در شرایطی هستید یا قرار میگیرید که به ظاهر بسیار عالی است ممکن است دوستی با شخصی یا شرایط کاری ...باشد که بسیار فرح بخش و باب کیف است ولی دو رو و نفاق درش هست و انچه شما را از این مهلکه نجات خواهد داد توسل است توسل 
به نظر یا سید هستید یا محبتی هستید 
هر چه باشد زیاد صدقه بدهید زیاد استغفار کنید .
خوابتان را برای کسی نقل نکنید 
به حقیقت در خانه خدا بروید که لامؤثر فی الوجود الا الله
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 1:20 |
إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (٣٥)ال عمران 
چون زن عمران گفت خدایا من انچه در شکم دارم  نذر کردم که ازاد برای تو باشد پس از من بپذیر که تو سمیع و دانایی
 
بهتر است اسم زن از شوهرش باشد از نام خانوادگی او و از انتساب با او‌مشخص شود «امراة عمران»و البته اینگونه رابطه انها شیرین تر است چون زن خودش را در جمال و جلال شوهرش میبیند نه مستقل .
البته اگر کسی میخواهد راه مادر مریم در قدست و تاریخ را برود ،راهش این است 
«اذ قالت »
این صحنه دیدنی است این صحنه بیاد ماندنی است این سکانس تصویری هست نه شنیداری که بفرماید «قل»،اگر میفرمود بگو یعنی جنبه شنیداری ش مهم بود جنبه اینکه از استاد بشنوی مهم بود گفتنش مهم بود ولی در اینجا به تصویر کشیدنش مهم است حتی گوینده هم باید جنبه های تصویر ذهنی انرا خوب رعایت کند 
انگاه را بیاد داشته باش که زن عمران گفت  ،خداوندا ..
پس یک زن هم میتواند صحنه بیاد ماندنی بجای بگذارد انهم در توحید و استجابت دعا این هم در نسل و ذریه خود بلکه در نسل بشری و سلسله جلیله انبیاء 
 «انی نذرت لک ما فی»برای اینکه یک نسل مهم و عالی بوجود اید از مدتها قبل باید زحمت و تلاش و برنامه ریزی را اغاز کرد برای عیسی بن مریم باید حداقل همسر عمران ،مریم را نذر کند که او عیسی بیاورد ،البته نوعا برنامه ریزی های ما به جایی قد نمیدهد و احیانا معاذالله تازه کار را خراب تر هم میکند و چه بهتر اینکه کار را به صاحبش خداوند متعال سپرد من و شما که قدرت نداریم خود را کنترل و تربیت کنیم چطور نسل و بچه های خود را نیتوانیم تربیت کنیم پس را اساسی همین است که به خدا بسپاریم ولی هرچه زودتر بهتره اگرچه ماهی را هر وقت از اب بگیریم تازه است ولی تا در شکم مادر است او را به خدا بسپار نگذار بیست و چهار ساله شود که درخت ستبری شده تا نهال است دست بکار شو تا نهالش نرویده دست بکار شو 
نذر ت لک 
پس برای بچه داخل شکم هم میشود نذر کرد به حسب ولایتی که بر او داری میتوانی نذرش کنی البته بحث ما بیشتر نذر معنوی است تا لفظی در نیت و معنا او را نذر کار خیر و معبد کن برای خدا و امر خدا کن که تمام اعمال و نیات اثر دارد یاغی که نمیشود طاعی میشود 
نذر یعنی محرر بودن ازاد بودن ،نذر یعنی لک باشد برای خدا باشد غیر خدا درش نباشد و چون لله الاسماء الحسنی است پس نذر هم باید احسن باشد عرفا یا شرعا ،نباید خلاف شرعی درش باشد والا «لک »نمیشود برای خدا نمیشود 
اگر در ایه قبل فرمود «ذریة بعضها ...والله سمیع علیم »در این ایه در اخرش فرمود «انک انت السمیع العلیم»استعداد ذاتی این نطفه مادر را به این دعا و این راه کشانده یا کار مادر بچه و نسلش را به این مسیر کشانده هردو ممکن است بلکه حرکت عالم طرفینی بین ثبوت و اثبات است بین جبر و تفویض است «بل امر بین الامرین »است وسمیع علیم بودن دو طرفی است از هر دو طرف خداوند سمیع علیم علیم است 
والله الهادی الموفق 
دو سه کلمه ذکر مصیبت 
یک مادری هم وقتی بچه اش را حامله بود اینگونه ازبچه داخل شکمش میشنید «انا الغریب انا المظلوم » کم کم لحن عوض شد میفرمود «انا العطشان انا القتیل  » انا لله و اناالیه راجعون 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا  
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در سه شنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 12:49 |
🌹
جلسات قران
خداوند در قران میفرماید «فاقروا ماتیسر من القران»هراندازه که برای شمایُسر و آسان است،قران بخوانید 
باز فرمود «کونوا ربانیین بماکنتم تعلمون الکتاب و بما کنتم تدرسون»  
یعنی شما ربانی شوید،عالم ربانی شوید به دوتا کار به اینکه  قران را تعلیم دهید و به اینکه قران را تدریس کنید پس علاوه بر اینکه خودت قران بلد باشی باید معلم قران باشی و از ان مهم تر مُدرس قران هم باشی یعنی کلاس عمومی و خصوصی قران داشته باشی
 
امروزه جلسات قران همراه شده با تکیه روی تجوید و صوت و دستگاههای قاریان معروف و در ماه مبارک علاوه براینها اصرار به یک جزء خواندن هم دارند که نوعا طولانی و خسته کننده میشود 
علی الخصوص که همه طیفی هستند و در میان خوانندگان مبتدیان هم کم نیست 
🌹به نظر میرسد در ماه رمضان اگر جزء خوانی در سه نوبت بعد نماز پخش میشد که شش ،هفت صفحه با صوت مناسب خوانده میشد و ده پانزده دقیقه هم بیشتر طول نمیکشید بهتر بود 
حالا اگر بعد نماز منبرو سخنرانی هم باشد  قران خوانی بعد از سخنرانی به ترتیبی که گفته شد انجام گیرد بسیار بهتراست چرا که چنانچه میدانید منبر و سخنرانی از جلسات قران اولی است و جلسه قران در درجه بعدی قرار دارد بعد نماز و منبر 
 
جلسات قران  در غیر ماه مبارک رمضان باید حول تعلیم و تدریس تقسیم شود یعنی در دو سطح کلی  که ممکن است در خودش مراتبی داشته باشد تقسیم شود 
🌹اول از همه روخوانی و صحیح خوانی و یادگیری لغت و معنای ظاهری قران که اینها تعلیم کتاب است و بهتر است در سنین ابتدایی تا اخر راهنمایی تمام شود نهایت تا اویل دبیرستان  ، و در ضمنِ این دوره ،ایات الاحکام هم توضیح داده شود و خوب است ختم  این جلسات با قصص قرانی باشد که با لحن و زیبا و دلنشینی اداء شود   که با تکمیل شدن این دوره یک دور قصص قرانی هم شنیده باشند و احیانا مسابقاتی هم از این قصص و ایات الاحکام بر گزار شود و جوایزی هم به تناوب داده شود 
 
🌹مرحله دوم، وارد تفسیر و تاویل کتاب میشویم که تدریس است و بسته به مخاطب و شرایط زمانی و مکانی و استعداد مدرس و شاگرد بسیار مختلف است من جمله مباحث معرفة النفس ، تطبیقات علمی ، شان نزول ،گفته های مفسرین ، روایات اهل البیت علیهم السلام  و بحث اسماء الحسنی و...میباشد 
که از زمان دبیرستان به بعد خوب است سرمایه گذاری شود  
و به تناسب روحیات مدرس و شاگردان یک تفسیر و یا استاد مهمی محور قرار گیرد و حول ان جلسات تشکیل شود
مثلا کسانی که استعداد مباحث اجتماعی دارند تفسیر نمونه 
کسانی که استعداد مطالب عرفانی دارند المیزان ، وتسنیم ..
 
والله العالم الهادی 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در سه شنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 1:33 |
انجیل لوقا و  قران 
انجیل قرانی 
قران انجیلی 
 
 
                                                  بسم الله الرحمن الرحیم
انجیل لوقا تنها انجیلی است که مخاطبی مشخص دارد، یعنی «عالیجناب تِئوفیلوس». بیشتر محققان بر این اعتقادند که تِئوفیلوس یکی از مقامات بلندپایه رومی بوده است. هدف لوقا از نوشتن کتابش این بود که تِئوفیلوس و احتمالاً سایر دوستان ایماندارش، در تعالیمی که پیشتر یافته بودند، استوار گردند. در میان نوشته‌های کتب عهد جدید، دو اثر لوقا، یعنی انجیل او و کتاب اعمال رسولان، از سبکی ادبی و بسیار شیوا برخوردار بوده، دارای واژگانی بس غنی و متنوع است. لوقا آثار خود را چنان هنرمندانه به رشته تحریر درآورده که ضمن ارائه اطلاعات دقیق تاریخی، مطالعه آنها برای خواننده بسی جذاب است. انجیل لوقا به مسائل خاصی توجه دارد که ویژه همین انجیل است، از آن جمله: غیریهودیان؛ زنان، که در آن زمان جایگاهی حقیر در جامعه داشتند؛ گناهکاران و مطرودین جامعه؛ مسئله فقر و ثروت؛ موضوع دعا و روحالقدس. انجیل لوقا تنها انجیلی است که وقایع زندگی زمینی عیسی مسیح را به‌کمال، از تولّد تا صعودش به آسمان بازگو می‌کند. در این کتاب، اطلاعات دیگری در خصوص ولادت یحیای تعمیددهنده و چگونگی تولّد عیسی مسیح و کودکی او ارائه شده است. لوقا همچنین رویدادها و تعالیمی را از عیسی نقل می‌کند که خاص انجیل اوست. این مطالب، بیشتر در فصلهای ۱۰ تا ۱۹ یافت می‌شود. از آنجا که کتاب اعمال رسولان، جلد دوّم کتاب لوقاست، مطالعه آن بلافاصله پس از انجیل لوقا، درک بهتر هر دو کتاب را برای خواننده به ارمغان می‌آورد تقسیم‌بندی کلّی ۱ - مقدمه (۱:۱-۴) ۲ - تولد و کودکی یحیی و عیسی (۱:۵ تا ۲:۵۲) ۳ - آماده شدن عیسی برای رسالت خود (۳:۱ تا ۴:۱۳) ۴ - خدمات عیسی در جلیل (۴:۱۴ تا ۹:۹) ۵ - کنارهگیری عیسی به نواحی اطراف جلیل (۹:۱۰-۵۰) ۶ - سفر به سوی اورشلیم (۹:۵۱ تا ۱۹:۲۷) ۷ - هفته آخر زندگی زمینی عیسی و رنجهای او (۱۹:۲۸ تا ۲۳:۵۶) ۸ - رستاخیز و صعود عیسی مسیح (فصل ۲۴)
انجیل لوقا و کتاب اعمال رسولان
لوقا انجیل را دو بخش می کند:
1_ انجیل لوقا؛
2_ کتاب اعمال رسولان.
لوقا را به عنوان یار غیر یهودی الاصل پولُس رسول معرفی می کنند. پس وی یکی از دوازده شاگرد عیسی (ع) نبوده است. لوقا با آنکه بسیار به انجیل مرقُس تکیه می کند، در نوشته خود برخی از اندیشه های کلامی را وارد کرده که در انجیل متّی و مرقُس وجود ندارد؛ یعنی حوادث زندگی عیسی (ع) و تعالیم وی در این انجیل در پرتو مرگ و رستاخیز وی تفسیر می شود. از این رو، دانشمندان می گویند: علم و فرهنگ لوقا از سایر انجیل نگاران بیشتر بوده؛ زیرا انجیل خود را به یونانی محکم و زیبایی نوشته است.
مهمترین اندیشه های انجیل لوقا را می توان چنین خلاصه کرد: عمومیت رسالت عیسی (ع) و اینکه وی نه تنها به سوی یهود، بلکه به سوی همه امتها فرستاده شده است.(1) عیسی (ع) دوست گناهکاران و غمخوار رنجدیدگان است. لوقا بیش از سایر انجیل نگاران به خطر ثروت و اهمیت فقر اختیاری از دیدگاه شاگردان عیسی (ع) توجه می کند. اندیشه گزینش شاگرد، در مرکز دریافت لوقا از رسالت عیسی (ع) قرار دارد. به نظر این انجیل نگار، عیسی (ع) به دعوت گروهی از مردان و زنان و پدید آوردن جمعی از شاگردان که او را در زندگی و رفتار اسوه ی خود قرار دهند، توجه خاصی مبذول می داشته است. لازم به یادآوری است که نقش زنان در انجیل لوقا از نقش آنان در سایر اناجیل مهمتر است.
اندیشه ی مهمّ دیگری که در انجیل لوقا وجود دارد، تأکید مؤلف است بر اینکه عیسی (ع) مرد دعا بود. در این انجیل، عیسی (ع) به عنوان شخصی که در هر زمان حساس از زندگی خود به دعا روی می آورد، معرفی می شود. دعای مورد نظر لوقا دعاهای رسمی آئین یهود نیست، بلکه بیشتر نشانه ی اتحاد باطنی و صامت با خدا به عنوان پدر است. این نگرش لوقا به عیسی (ع) به عنوان کسی که از طریق تأملات و دعا با خدا متحد گردید، تا اندازه ی زیادی بر جریان امور روحی مسیحیت اثر گذاشته است.
در انجیل لوقا، عیسی (ع) «بر حسب گمان خلق»(2) فرزند یوسف معرفی می شود و مردم او را پسر یوسف می شناسند.(3) انجیل لوقا طولانی ترین انجیل است. در این کتاب عیسی (ع) به عنوان انسان کامل مطرح شده است.
با آنکه بخش دوم گزارش لوقا از مژده را «انجیل» نمی نامند، اما می توان آن را در رابطه با انجیل لوقا بررسی کرد. کتاب اعمال رسولان حوادث مربوط به رشد و بالندگی گروه مسیحیان نخستین به دست روح خدا را روایت می کند. این بالندگی نه تنها افزایش شمار مسیحیان، بلکه تجربه های شخصی ماهیت و رسالت دین را نیز شامل می شود. گاهی کتاب اعمال رسولان را «انجیل روح» می نامند. همچنین این انجیل نشان می دهد که چگونه مسیحیان از فرقه ای یهودی و کوچک که به «مسیح بودن» عیسی (ع) اعتقاد داشت، به گروهی جهانی که از یهودیت فاصله گرفته بود، متحول شدند. علاوه بر این، لوقا در کتاب اعمال از ضمیر اول شخص مفرد بسیار بهره می گیرد و این نشان می دهد که وی شخصاً شاهد بسیاری از حوادث کتاب خود بوده است.
مهمترین اندیشه های کلامی کتاب اعمال رسولان عبارتند از:
1_ روح خدا جامعه مسیحیان را تشکیل می دهد و آن را هدایت می کند؛
2_ غیر یهودیان نیز می توانند، مانند یهودیان از عیسی (ع) پیروی کنند، بدون اینکه به شریعت موسی (ع) مقید شوند؛
3_ مسیح که از مردگان برخاست، هنوز در میان جماعت خود، یعنی گروه مؤمنان حضور دارد و زندگی می کند.(4)
 
1 . قرآن کریم رسالت حضرت عیسی را متوجه بنی اسرائیل می داند (آل عمران، آیه ی 49، الصف، آیه ی 6). در اناجیل نیز از قول حضرت عیسی آمده است که گفت: «فرستاده نشده ام مگر به جهت گوسفندان گمشده خاندان بنی اسرائیل.» (متی 15: 21- 28، مرقس 7: 24-30).
به ادعای اناجیل، حضرت مسیح در واپسین روز زندگی، پیش از صعود به آسمان به شاگردان خود سفارش کرد که بشارت را در سراسر جهان بگسترانند و همه ی امتها را شاگرد خود سازند. (متی 28:16-20، مرقس 16:14-18، لوقا 24ک36-49، یوحنّا 20:19-23). بدین شیوه مسیحیت به دینی جهانی تبدیل شد.
2 . لوقا 23:3.
3 . لوقا 22:4.
4 . توماس میشل، کلام مسیحی، ص 46 – 48.
مشاء الله چقدر تشبیه دارد 
چقدر از روش قصه درنانی استفاده شده
قصه درمانی
لوقا میگوید 
شواهد عینی مطالب را نوشته اند من همه انرا خوانده و این را نوشتم
تو ی زکریا لال شوی تا انجام این امور یعنی تولد یحیی.چرا که تو در موقع گفتن این مطلب انرا باور نکردی 
 
در قران این تکلم نکردن سه روز است و علامت است نه عقوبت
زکریا گفته که چگونه ممکن است 
ولی مریم گفته باشد انچه خدا گوید من کنیز خدا هستم
از لوقا بر میاید که الیزابت مادر یحیی نه ماهه به دنیا امده ولی در روایات ما شش ماهه  ذکر شده 
یحیی را مثل قران لم یکن سمیا 
 
 
گویا از لوقا فهمیده میشود که زکریا کاهن بود از موقع تولد و اسم گذاری یحیی از روح القدوس پر شده و نبوت کرده و شروع به حمد و سپاس خدایی کرده ...
یحیی تا بزرگ شد در بیابان به سر می برد
با ذکریا و وعده به یحیی شروع شده 
یحیی هرگز به شراب و باده لب نخواهد زد 
پیشاهنگی است در پیش خداوند 
مردانی مستعد برای خداوند اماده کند یعنی مسیح
برای سرشماری عمومی یوسف با مریم از ناصره به. بیت اللحم میایند که فرزندان داود انجا بودند 
طفل که به دنیا امد در آخر گذاشتند چون در مسافر خانه جا نبود 
فرشته بر چوپانان اطراف تجلی کرد که در شهر خدا مسیح به دنیا امده
در شرایع نخست ذکور از ان خداست لذا انرا به   معبد اوردند 
و یک جفت قمری قربانی کردی برای مسیح هم
زنی نبیه ؟ که ۸۴سال بیوه بود در معبد عبادت کرده چون مسیح را در کودکی دید درباره او سخن گفت ...
در لوقا امده که یحیی در بیان فریاد میزد چناپچه در اشعیای نبی امده و مردم را به توبه امام امدن خداوند (مسیح)شویق مرد و اینکه به پسر ابرتهیم بودن اکتفا نکنند که خدا قادر است از سنک فرزند برای ابراهیم بیاور ای مارها کحا نیگریزید 
هرکس دو پیراهن دارد یکی را به انکه ندارد بدهد و غذا هم 
من شما را با اب تعمید کنم و کسی خواهد امد که شما را با اتش و روح القدوس تعمید کند و  من لایق ان نیستم که بند کفش اش باز کنم 
او چنگال خود را در دست دارد تا گندمها را انبار جمع کند و کاها را بسوزاند 
مسیح را هم یحیی تعمید داد و روح القدوس چون کبوتر بر او نازل شد که تو پسر خوشنود من هستی او نبوت را شروع کرد در حالی که سی ساله بود ( انجیل دعوت او را یک سال میداند ولی قران از بچگی نبوت او را میداند انی عبدالله اتانی الکتاب ...این مطالب بلند جالب است که در انجیل نیامده یعنی سخن گفتن در گهواره مسیح در انجیل ذکر نشد و قران فقط اصلاح نواقص انجیل نکرده بلکه جاهایی مثل این مورد که مهم است ‌و انجیل نیاورده ذکر کرده یعنی اتمام نواقص هم میکند )
۴ 
عیسی پر از روح القدوس از رود اردن بازگشت و روح خدا او را به بیابان برد شیطان او را تا چهل روز وسوسه کرد  
تا کرسنه شد 
وسوسه شیطان 
اگر پسر خدایی به این سنگ بگو نان شود 
در کتاب امده انسان فقط به نان زنده نیست 
او را به بلندی برد و همه دنیا را نشتن داد گفت سجده ام کن تا به تو بدهم 
جواب  داددر کتاب امد فقط خدا را باید سجده کرد و پرستید باز گفت خود را ازبلندی بینداز که در کتاب امده فرشتگان حفظت کنند جوابش داد در کتاب امده که کس خدای خود را امتحان نکند 
بعد به ناصره امده و در سبت برای قرائت طومار اشعیاء را باز کرد امده روح خدا بر من است مرا مسح کرده تا به بینوایان مژده دهم  فرستاد تا ازادی اسیران و شفای بیماران و...را مژده دهم 
انگاه گفت این جملات چنانچه شنیدید به حقیقت پیوست 
شما میگوید ای طبیب خود را شفا بده همان معجزها را اینجا انجام بده 
ولی هیچ پیامبری در شهر خود مقبول  نیست 
سه سال و شش ماه در الیاس قخطی شد و الیاس سراغ غیر بنی اسرائیل ها رفتند ..بر او شوریدند او را از شهر بیرون کردند
او به کفر ناهو در جلیل امده 
کلام او با قدرت اداء میشد مردم تعجب میکردند
( این همان اولوالعزم بودن است )
۵
ای دوست گناهان تو بخشیده شد 
به جذامی چنین گفت 
عده ی شک کردند 
فرمود این مشگل تر است یا اینکه به او که مفلوج است بگویم بلند شو و دشک خود را بردار و برو و چنین گفت 
 
باج گیری را عیسی و حواری را دعوت کرد باجیگران گرد انها جمع بودند فریسیان اعتراض کردند که چرا با باجگیران نشینند فرمود 
مریضان به طبیب محتاج اند نه تندرستان من امده ام تا گناه کاران را به توبه دعوت کنم نه پرهیزگاران را 
گفتند شاگزدان یحیی و فریسیان روزه اند  ولی شاگردان شما میخورند و می اشامند
فرمود رفقای داماد که با دامادند به روزه مجبور نکنند روزه نگیرند و لی چون داماد از میان انها رفت البته انها هم روزه گیرند 
هیچ گاه لباس گهنه را با لباس نو وصله نکنند که هم نو پاره شود و هم کهنه قابل پوشش نشود 
هیچ گاه شراب نو را در مشک کهنه نریزند که مشک پاره شود و شراب له هدر نرود شراب تازه را در مشک تازه ریزند هرکس شراب کنه خورد دیگر شراب نو ننوشد میگوید شراب کهنه بهتر است 
 
باید با مقایسه و بازسازی صحت و سقم این جملات را بررسی کرد
۶
یک روز سبت حواری خوشه های گندم میخورند فریسیان اعتراض کردند فرمود مگر در کتاب مقدس نیامده که داود در روز سبت وارد معبد شد و غذاهای معبد که فقط مخصوص معبدیان بود در بین یاران خود تقسیم کرد 
پسر انسان صاحب روز سبت است 
 
در روز سبت دیگر کسی را که مفلوج بود شفاء داد 
ایا در روز سبت نیکی کردن بد است یا بدی جان انسانی را نجات دادن یا هلاک کردن 
 
شمعون پطرس 
اندریاس برادر او 
یعقوب و یوحنا 
فلیپوس و بالتروما
متی 
توما 
یعقوب پسر حلفی 
شمعون فدایی 
یهودی اسخر یوطی 
یهودی پسر یعقوب 
این دوازده را رسول نامید 
 
 
مردم سعی کردند دست خود را به او بزنند که نیروی صادر میشد که مریضان را شفا میداد
 
به حواری فرمود خوشا بحال شما که فقیرید پادشاهی خدا از ان شماست 
خوشا به حال شما که  گرسنه اید سیر خواهید شد 
خوشا به حال شما که اشک میریزید خندان خواهید شد 
خوشا به حال شما که به خاطر پسر انسان اهانت شوید شاد باشید که در ...
وای به حال ظالمان که سیراند کرسنه شود میخندند اشک میریزند 
 
به دشمان خود محبت کنید به کسانی که متنفراند از شما نیکی کنید  
برای کسانی که دشنام میدهند دعا کنید بد کنند دعا کنید 
کسی به صورت تو میزند طرف دیگر صورت را جلو او بگیرید 
عبایت را برد پیراهنت را بگذار ببرد کسی چیزی خواست ببخش و چون مالت را برد مطالبه نکن
با دیگران طوری رفتار کن که دوست داری با تو همان کنند 
 
اگر کسانی را دوست بداری که دوستت دارند چه افتخاری است که خطاکاران هم چنین کنند 
اگر فقط احسان کنی به که احسانت کند چه فخر که خطاکاران هم چنین کنند
اگر به کسی قرض دهی که توقع پس گرفتن داری چه فخر که گناهکاران هم اگر بدانند پولشان باز میگردد به هم قرض میدهند 
بدون توقع به هم قرض دهید 
که پاداش سرشاری خواهد داد 
پدر شما به خطاکاران رحیم است پس مثل پدرتان رحیم باشید 
درباره دیگران قضاوت نکنید تا قضاوت نشوید محکوم نکنید تا محکوم نشوید 
ببخشید تا بخشیده شوید بدهید تا عطا شوید با هر پیمانه دهید با همان دهند 
کوری عصاکش کور دیگر نشود شاگرد از استاد بالاتر نرسد ولی اگر تحصیلات خود پایان رساند به رسد
چرا به کاهی که در چشم دوستت هست هستی و به فکر تیر داخل چشم خودت نه اول تیر از چشم خود بدرار تا ببینی کاه از چشم دوستت بدر اوری 
هرگز درخت خوب میوه بد و درخت بد میوه خوب نیاورد و هر درخت از میوه اش شناسند از خار انجیر نچینند و از خاربن انگور 
مرد نیکو از خزانه درون خود نیکی اورد و مرد بد بد 
چرا نزد من امده خداوند خداوند کرده و به اپچه گویم عمر نکنید 
ان که عمر کند چون کسی است که خانه را در بنیاده وپایه های عمیق کار گذاشت و چون سیل امد سیل نبردش ولی انکه بشنود و عمل نکند مثل خانه ی بدون شاهلوده است که با سیل برود 
 
عمل و انجیل
البته جمع بین ثبوت و اثبات را دارد لکن رنگ اثباتی دارد راه باز است و شفاف با طراوت
۷
ای جوان به تو میگویم برخیز 
و جوان در تابوت بلند شد 
ایا تو همان کس هستی که قرار است منتظر بمانیم این جمله را یحیی از مسیح پرسید 
او به رسولان یحیی گفت انچه دید برایش نقل کنید از معاجیز و خوشابحال انکه شک نکند 
انگاه از یحیی گفت که چون به بیابان رفتید منتظر دیدن چه کسی بودید انکه لباس فاخر پوشیده بود پس انتظار دیدن چه کسی را داشتید بله یک پیامبر بدانید پیامبری به بزرگی او نیامده است لکن بدانید کوچگ ترین افراد در پادشاهی خدا ازذاو بزرگ تر است و مردم که از دست یحیی تعمید گرفته بودند شاد شدند
یحیی امد نه میخورد و نه می اشامید گفتید دیو دارد پسر خدا امد میخورد و مینوشد گفتید یک ادم پرخور و رفیق باجگیران و خطاکاران  است با چه آواز شما رقص باید 
بدانید درستی حکمت خدا برای کسی است که قبول کند 
در خانه فریسی مهمان بود زنی بدکار با گلاب دانی امده بود و کنار مسیح میگریست تا اینک از اشک پاهای مسیح شستی و با گیسوانش خشک کردی فریسی گفت اون اگر پیامبر بود دانست کع این زن چه کاره است مسیح فرمودش مثلی زنم دو نفر بدهکار بودند یکی ۵۰۰و یکی ۵۰ هردو را بخشید کدام بیشتر در حقش لطف شده گفت انکه ۵۰۰ انگاه ادامه داد که من مهمان تو بود پایم نشستی او با اشک شست نبوسیدی او پایم را  بوسه باران کرد روغن نزدی او به پایم روغن زد او به سبب محبت زیادس گناهانش بخشیده شده  
کسی که کم بخشیده شده باشد کم محبت میکند 
ای زن گناهان تو بخشیده شد ایمان تو تو را نحات داده است به سلامت برو
۸
برزگر دانه های را پخش کند برخی بر سر راه افتد طعمه پردنگان شود  و برخی بر سنگلاخ که زود خشکد و برخی بر تیغ ها که خفه شود  و برخی در جای مناسب افتد که بزرگ شوذ و صد برابر شود 
اگر گوش شنوا دارید بشنوید .
شاگردان از معنایش پرسیدند فرمود درک معانی پادشاهی خدا به شما داده شده ولی برای سایرین مثل گفته اند نفهمند   شما معانی مثل را فهمیده اید  (این همان  مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (٤١)إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (٤٢)وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ (٤٣)عنکبوت    )
انگاه فرمود دانه کلام  خداست که در قلوب افتد انکه در در راه افتد قلوبی است که مستعد نیست شیطان دزد انک بر سنگلاخ افتد قلوبی است که به شادمانی قبول کنند ولی ریشه ندواند انگه بر خار افتد و خفه شود در مال و دنیا و هوی خفه  کندو انک مناسب خاکی افتد  با قلب خالص  گیرد و نگه دارند و با پشتمار ثمرات فراوان اورند  (وانذلو استقاموا علی الطریقة ..مثل ما ینفقون فی سبیل الله کمثل حبة انبت سبع 
مثل انان که ریای انفاق کنند کمثل صلد )
 
هیچ کس چراغ روشن نکند و زیر تشت گذارد یا زیر تخت بکذارد بلکه انرا روی چراغ پایه گذارد تا اشکار شود
 زیرا انچه  پنهان است آشکار خواهد شد مواظب باشبد که چگونه اید 
انکس که دارد بیشتر به داده خواهد شد ( ویزیدالله الذین اهتدوا) ولی انکس که ندارد انچه که به گمان خود دارد از دست میدهد (و خسرالذین ظلموا انفسهم)
گفتند مادر و بردرانش منتظر اند گفت مادر و برادران من کسانی اند که سخنانم بشنود و عمل کنند 
در دریا طوفان شدو عیسی خواب بود حواریون بیدارش کردند با تندی طوفان را فرمود ساکت شد و حواری را گفت ایمانتان چه شده چون طوفان ارام شد گفتند او کیست که باد و طوفان امر کند
۹
حواری را قدرت داد تا مردک را شفا دهند و به شهرها بروند و پادشاهی خدا اعلام کنند فرمودشان که مراهی چیزی نبرند نه پول نه لباس نه هیچ نان و هیچ جامه اضافی 
چون به خانه ی قبولتان کردند تا هستید همان جا بمانید وچون شمارا  راه نپادند برای عبرتشان گرد پای خود بتکانید
هزارن نفر را با چند قرص نان و دو ماهی اطعام کرد م
نانها را بعد دعا پاره کرد همه خوردند ودوازده سبد از خورده نانها جمع کردند و جمعیت پنچ هزار نفر بود
لازم است که پسرانسان دچار رنج شود و توسط سران یهود کشته شود و روز سوم زنده شود 
این بهدنظر اضافاتی کسانی است که فکر کرده اند از روح القدوس پر شده اند تمنی ممکن است باشد که القی الشیطان فی امنیته 
هر چه باشد مخالف اعتباری جمالی بودن مسیح است که نباید دچار رنج میشد و خلاف قرانذهم هست شبه لهم پس اینها انحیل نویسان برای حل شبهاتی که در ذهن مردم و پیروان بود اضافه کرده اند ولله الحمد الاخرة و الاولی
هر کس میخواهد پیرو من باشد باید دست از جان بشوید و همه روزه صلیب خود را بردارد با من بیاید 
اینها اگر همه اش تخلیط نباشد رنگ گرفتن دارد صلیبی نبود شبه لهم
هر کس خواهد جانش را حفظ کند جانش را از دست خواهد داد 
 
ایندجمله هم یا مراد از دست دادن جان در پادشاهی خدا یا همان مقام ولایت الهی است که به تعبیر قران خسروا انفسهم شوند 
یا مراد الناس من خوف الذل فی الذل   همین که بقیة السیف ابقی و انمی
هر کس بخاطر من جان خود را فدا کند انرا خواهد یافت 
هر کس از من و سخنان من عار دارد وقتی که پسر انسان در جلال خود با ملائکه بیاید از انها عار خواهد داشت 
.همین که فرمودند  تو نزد من جایگاهت مثل من نزد تو ام الحدیث .
اینجا کسی هست که تا پادشاهیذخدا را نبیند خواهد مرد 
.این بحث رجعت خود حضرت یا رجعت حواری است یا اشتباه نویسندگان انحیل .
در مناجات موسی و الیاس بر او نازل شده و درباره کشته شدنش در اورشلیم سخن میگفتند
شاگردان نتوانستند روحی خبثی را از پسری بیرون کنند و مسیح با پرخاش دستور داد دیو خارج شود 
 
 
پسر انسان به دست انسان تسلیم خواهد شد
در بین حواری این سخن شد که کدامشان بالاتر است مسیح کودکی را در اغوش گرفت و فرمود
هرکس این کودک را به نام من پذیرد مرا پذیرفته و هر کس مرا بپذیرد فرستنده مرا پذیرفته است در بین شما انکس از همه بالاتر است که از همه کوچک تر باشد
یوحنا گفت کسی با اسم تو دیو بیرون میکرد ما انرا منع کردیم مسیح فرمود با او کاری نداشته باشید هرکس علیه شما نباشد باشماست
حواری میخواستند نفرین کنند که از اسمان اتش اید چرادکه دهکده ی قبول مسیح نکردند مسیح انها را منع کرد
مسیح کسی را گفت همراش رود گفت اول  پدرم را خاک کنم مسیح گفتش بگذار مردگان مردگان خاک کنند تو باید پادشاهی خدا را همه جا اعلام کنی 
( مراد مردگان از ولتیت خداست 
در روایات ما هم اهمیت مجلس علم وعالم مقایسه با تشیع جنازه شده و بسیار از ان بافضیلت تر شمرده شده )
کسی گفت اول با خانواده ام خداحافظی کنم 
مسیح گفت انکه شخم میزند اگر به عقب برگردد لیاقت انرا ندارد که برای پادشاهی خدا خدمت کند 
 
 
.این نظیر دعوت سیدالشهداء است که نباید درک میکردند نباید اذوقه برای اهل بیت ببری که طرماح میشدی ...
انجیل یوحنا با اناجیل دیگر تفاوت دارد سه انجیل اول بیشتر از ادبیات یهودی الهام می گیرند در حالی که انجیل یوحنا متأثر از فلسفه ی یونانی است.به همین دلیل محققان سه انجیل اول را اناجیل همنوا (همگون) و انجیل یوحنا را انجیل غیر همنوا می نامند.
عیسی 25 بار در قرآن آمده است که 16 مورد آن همراه با نام مریم است ؛ زیرا عیسی (ع) غالبا با عنوان پسر مریم یاد شده است .این گونه نامیدن، ویژگی تولد او را تصدیق می کند و نام مریم (س) 34 مرتبه در قرآن ذکر شده است که 24 مورد آن در ارتباط با عیسی(ع) است. عبارت «عیسی بن مریم » 13 بار« المسیح عیسی بن مریم» 3 بار، « ابن مریم»3 بار، « المسیح بن مریم» 5 بار در قرآن کریم ذکر شده است.
۱۰
بعد از این عیسی ۷۰نفر را تعیین نمود و دو نفر دو نفر به شهرها و ...فرستاد و فرمود محصول فراوان و کارگر کم پس باید از صاحب محصول بخواهید که کارگر بفرستد 
بروید و بدانید که من شما را مثل بره  در میان گرگها میفرستم هیچ کیسه یا گوله باری با خود نبرید یا کفش نبرید در بین راه با کسی سلام و علیک نکنید چون به خانه ی شدید اولین کلام شما این باشد سلام بر اهل این خانه باد اگر اهل صلح و صلاح باشد سلام بر انها قرار گیرد والابه شمابازگردد اگر راه دادند همانجا بمانید تا در ان جا هستید خانه به خانه نگردید هر چه پیش شماگذاشتند بخورید که کارگر مستحق اجر است 
بیماران را شفا دهید وبگوید پادشاهی خدا نزدیک است
اخر الزمان 
اگر شما را راه ندادند گرد پای خود را هم پاک کنید 
روز اخر برای سدوم بیشتر قابل تحمل خواهد بود تا برای ان شهر 
    وای بر تو ای خورازین 
وای بر تو ای بیت صیدا  اگر معجزاتی که در شما شد  در سور و صیدون میشد خاکسترنشینان هم ایمان اوردی 
روز داوری برای سور و صیدون بیشتر قابل تحمر خواهد بود تا شما 
اما تو ای کفر ناحوم میخواستی سر به اسمان بکشی سر به دوزخ خواهی برد
هرکس شما را رد کند مرا رد کرده و هرکس مرا رد کند شما را رد کرده 
 
هفتاد شاگرد گفتند با اسم تو دیوهها تسلیم ما شوند 
من دیدم که شیطان مثل برق از زمین فرود امد من به شما قدرت دادم که مار و عقزبها تسلیم شما شوند 
از این که دیوها تسلیم شما شوند شا نباشید از این شاد باشید که اسامی شما در عالم بالا ثبت شده
در این لحظه شاد عظیمی روح القدوس به مسیح داد ه گفته خدایا تو را شکر که این حرفها را از دانایان و عقلاء پوشاندی بر بچه ها اشکار کردی 
(منظور ضعفاو فقرا همان مضطرها و مفلس ها که السلام بدء غریبا و ...همان علیکم بالاحداث همان خالفنی الشیوخ و حالفنی الشباب  )
کسی از فریسیان گفت چه کنم که داخل حیات جاودان شوم فرمود در تورات چه امده گفت امده 
با تمام دل و تمام جان و تمام ذهن و تمام قدرت خدا را دوست داست داشته باش و همسایه خود را محترم بدار 
مسیح گفت درست جواب دادی عمل کن 
گفت همسایه من کیست 
مسیح گفت مردی دزدان مالش را برده او را زخمی رها کرد در راه رفتند کاهنی و و لاوی به ان محل رسیده او را دیده از طرف دیگر جاده رفت تا اینکه سامری از راه رسید دلش سوخت زخمش شست و بست و او را به کاروانسرا برد پول به صاحب کاروانسرا داد و گفت از او پرستداری کن تا من برگردم اگر بیستر هزینه کردی چون امدم می دهم 
به نظر تو کدوم همسایه اوست فرمود اون سامری  فرمود برو و مثل او عمل کن
مرتاح به مسیح گفت که خواهرم که نشسته و سخنان تو گوش گیرد را بگو که مرا در کمک کردن و پذیرایی مهمانان کمک کند هیچ فکر این نیستی که مرا رها کرده  
مسیح فرمودش مرتاح مرتاح تو برای چیزهای بسیاری ناراحت هستی انچه خواهرت مریم انتخاب کرده از همه بهتر است و از او گرفته نخواهد شد
علم و با عالم بودن مجلس علم
۱۱
وقتی مسیح از دعا فراقت یافت حوا ی گفت ما را هم چون یحیی دعا یاد ده 
فرمود بگویید 
خداوندا نام تو مقدس باد پادشاهی تو بیاید 
نان روزانه ما را هر به ما بده و گناهان ما را ببخش زیرا ما  کسانی را که  به ما بدی کرده اند می بخشیم 
ما از وسوسه ها دور نگه دار
فرض کنید کسی در خانه دوستش رفته و بگوید من میهمان دارم قرص نان بده و او گوید مزاحم نشو که به رختخواب رفته و در قفل کرم اگر او برای رعایت دوستی هم بلند نشود سماجت او باعث میشود که او بلند شود 
طلب کنید که داده خواهد شد بجویید که پیدا خواهید کرد 
بکوبید که درب باز خواهد شد 
که هر کس بخواهد داده خواهد شد وهرکس درب بکوبد باز خواهد شد 
ایا در میان شما هست پدری که چون بچه نانی بخواهد مار در دستش نهد  یا عوض تخم مرغ عقربی 
پس اگر شما که جایزالخطائید میدانید چیزهای خوب را به فرزند خود دهید خداوند اولی تر است که ..
گفتند مسبح با بعل زبور رئیس شیاطین دیوها را من جمله دیو لالی را بیرون کرد 
مسیح فرمود هر حکومتی تفرقه درش افتند هر خانواده ی دو دستگی شود رو به نابودی رود چطور من با شیاطین شیاطین بیرون کنم
اگر شیطان علیه خود تفرقه اندازد چطور ریاستش ماند 
یاران شما چطور دیو بیرون میکنند اگر بعل زبور است رد میکند و اگر با خدا چنین کنند من هم پس پادشاهی خدا نزدیک است 
اگر کسی زورمند باشد تواند از خانه خود دفاع کند الا اینکه کسی زورمندتر اید که او را از پای دراورد
هر کس با من نیست ضد من است هرکس با من جمع نکند پراکنده کند
وقتی روح ناپاکی از کسی دارید به بیابانها رود چون چیزی نیابد گوید به همان جسم برگردم چون بیاید خانه را اب و جاروب شده و منظم یابد میرود هفت روح شریراز خود با خود  اورد و اوضاع او از اول بدتر میشود
زنی گفت خوشا به حال مادری که تو را زایید و شیر داد 
فرمود خیر خوشا به حال انکه سخنان مرا شنید و عمل کرد
مردمان این زمان چقدر شریراند ایت خواهند تنها ایت ایت یونس نبی است که برای نینوا ..
مردم نینوا با پیامبر یونس توبه کردند و انکه اینحاست از یونس بالاتر است
هیچ کس چراغ روشن نکند که زیر تشت گذارد بلکه بر ..
چراغ بدن توست چشم توست چون چشم تو روشن است کل تو روشتن است پس چشم خود را باز کن 
(چشم باطن گوید )
در میهمانی فریسی مسیح دست خود را برای غذا نشست او تعجب کرد لذا مسیح فرمود 
ای فریسیان شما بیرون پشقاب را تمیز میکنید ولی درون خود جز شرارت ندارید 
انچه در درون ظرفهاست انفاق کنید که همه ان برای شما پاک خواهد شد 
شما از نعنا و سداب و..ده یک میدهید ولی از اجرای عدالت و محبت به خدا غافل اید انچه که نباید غافل شوید  
شما صدر مجلس در کنیسه و سلام و تعارف بازار را دوست دارید شما مثل قبرهایی هستید که  هیچ نشانه ی رون ان نیست ومردم روی ان راه میروند  
کسی از معلمان شریعت گفت به ما هم با این حرفها توهین شود 
مسیح فرمود اری وای بر شما  شما که بارهای سنگین بر دوش مردم مینهید و خود یک انگشت هم به ان نمی زنید 
وای به حال شما که ارامگاهی که پدرتان کشته اند می سازید و اینگونه اعمال انها را امضاء میکنید
بدانید که مردم روزگار پاسخگوی این اعمال و خونهای انبیاء از هابیل تا زکریاء که در بین  قربانگاه و درون معدن کشته شد 
شما معلمان کلید درب معرفت را برمیدارید خودتان داخل نمیشوید و دیگران را هم مانع میشوید
این است حکمت خداوند که برایشان پیامبر فرستادیم برخی را کشته و برخی را ازار داده ...
همین مطلب در قران امده 
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ (٨٧)بقره
یکی از توجه های که در انحیل نیست پدر و مادر است بلکه گاهی بی لطفی هایی نم دیده شد شاید ثمره اس همین بی نچتوحهی عمومی غربی ها به والدین و رها کردن جوانها معاذالله واردین خود را و نتیجه ان سستی بنیان خانواده میشود چون فرزندان در نیمه دوم عمر خانواده بلکه از ثلث به بعد عمر خانوادگی اثر بسیار عمیقی در انس و طراوت خانواده دارند 
اینکه به کسی گفته شده دنبال من بیا و پدری که بیمار است یا مرده است را به مردکان بسپار 
اینکه مادرشان پشت دزب منتظر اوست بگویند مادر من کسی است که حرف مت عمل کند .
 
 
ما کاری با صحت و سقم این سخنان نداریم فرهنگی کع این کتاب مقدس باشد رها کردن واردین توسط نوجوان و جوان ساده است خواه به قصد الهی باشد مثل حواری و خواه به قصد غیر الهی باشد چون راهش باز شده توسط متدین 
ولی اسلام اصرار دارد مومن و غیر مومن متدین و غیر متدین ان اشکرلی و لوالدیک 
حتی کسب برای جهاد امده گفت والدینم راضی نیستند پیامبر فرمودند برگرد یک شب انس با انها یک سال جهاد است 
ایا عملی از جهاد افضل هست اینگونه احسان و انس به والدین را اسلام ارزش نهاد لذا متدین و غیرمتدین اینگونه در دامنه اسلام به والدین اهمیت میدهند
لا تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً و بِالْوالِدَینِ اِحْساناً
قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.
اِنْ جاهَداک عَلی اَنْ تُشْرِک بِی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفَاً
این هم از بس والدین والدین فرموده بود خوف این مطلب میرفت که تذکر داد
۱۲
از خمیر مایه فریسیان یعنی ریاکاریشان برحذر باشید 
.خمیر مایه یعنی  آشی که درست کرده اند  حقه ی که زدند 
هر چه پنهان کرده اید اشکار خواهد شد 
انچه در شب  پنهان گفته اید در روشنایی روز شنیده خواهد شد انچه در پشت دربهای بسته نجوا کرده اید روی بامهای اعلام خواهد شد 
به شما که دوستان من  اید بگویم از کسی  که فقط جسم را میکشد و بعد کاری از او برنیاید نترسید از کسب بترسید که بعد از مردن قدرت دارد در جهنم اندازد 
قیمت پنج  گنجشگ دو ریال بیشتر است که ولی در پیشگاه خدا مخفی نیستند قدر شما در پیشگاه خدا از انها کمتر بیشتر علاوه موهای شما تماما شمرده شده است هیچ نترسید شما از گنجشگان بیشمار بیشتر ارزش دارید 
بدانید هرکس دربرابر مردم بگوید مرا میشناسد در پیشگاه فرشتگان پسر خدا او را میشناسد واگر انکار کند ناشناس خواهد شد 
هر کس کلمهی به پسر انسان گفته شود بخشید خواهد شد ولی تگر به روح القدوس بد گوید بخشیده نخواهد شد 
چون شما را به دادگاه خوانند ناراحت نباشید که چه بگپید چون روح القدوس به شما خواهد گفت چه بگویید
کسی مسبح را گفت به برادرم بگو اثر خانواده را تقسیم کنید 
فرمودش کی مرا در بین شما حکم قرار داده انگاه فرمود برحذر باشید از حرص  طمع که زندگی  واقعی را مال زیاد دنیا نیست
کسی ثروت بسیار داشت فکر قلعه و انبار بود که کوچگ بود انرا خراب کرد و بزرگ کرد و چون ساخت گفت حالا خوش باش ولی همان شب روحش گرفته شد 
از این جهت است که من به شما شاگردن میگویم ناراحت روزی نباشید اتبار نکنید به ملاغها نگاه کنید نه انبار دارد و نه کاهدان خدا انها را روزی میدهد
شما بیشتر از پرندگان ارزش دارد 
شما نمیتوانید یک لحظه به عمر خود بیافزاید این عمر است به این مهمی  بقیه چیزها هم همینگونه 
سوسن ها را ببینید نه می ارایند و نه میریسند ولی حتی سلیمان هم مثل سوسنها آراسته نشد 
اگر خدا علفی را که امروز در بیابان میروید و فردا در تنور میسوزد می اراید چگونه شما را ای کم ایمانان می اراید و توجه دارد 
اینقدر در خوردن و پوشیدن ناراحت نباشید که مردم دنیا هم دنبال همین هستند شما پادشاهی خدا را هدف قرار دهید و بقیه چیزها را به پدرتان که میداند شما به این چیزها نیاز دارید واگذار کنید که بقیه چیزها  به دنبال شما می اید
انچه دارید بفروشید و به فقرا دهید 
وبرای خود  کیسه های بخرید که کهنه نشود و ثروتی که تباه نشود و دزده نشوید 
زیرا مال هرکجا باشد قلب انسان همانجاست 
مانند کسی باشید که منتظر است اربابش از مجلس عروسی بیاید هر وقت امده او را به داخل بیاورند خوشا به حال نوکرانی که ارباب بیاید انها را منتظر او ببیند 
اگر صاحب خانه میدانست دزد کی می امد نمیکذاشت داخل شود 
پسر انسان وقتی می اید که شما انتظار ندارید 
خوشا به حال مباشری که وقتی ارباب امده او را مشغول کار ارباب ببیند نه اینک حق کارگر ها خورده و مستی کرده تکه تکه شود ..
هرکس زیاده داه شود زیاده طلب خواهد شد از او 
هر کس زیادتر داده شود زیادتر طلب میشود 
من امده ام تا اتشی بر
من امده ام تا اتشی بر پا کنم که ای کاش زودتر برپا میشد 
فکر میکنید من امده ام صلح ایجاد کنم خیر
 من اماده ام تا تفرقه ایجاد کنم زیرا زین پس تفرقه ایجاد خواهد شد در خانواده پنج نفری سه نفر مخالف دو نفر و دو نفر مخالف سه نفر خواهد بود پسر مخالف پدر و پدر مخالف پسر دختر مخالف مادر و مادر مخالف دختر و..
شما تا میبیند ابر از مغرب می اید گوید باران مخواهد بیاید و همینطور شود 
و چون باد از جنوب اید گویید گرما شدیدی شود و همینطور هم خواهد شد 
ای ریاکاران شما که اینگونه از ظواهر پی به حالت ها ببرید 
شما از دنیا و ظواهر ان پی حقیقت ان نمی برید
وقتی با کسی در راه دادگاه هستید سعی کن با هم کنار بیاید والا او ترا به پیش قاضی و او به پاسبان و او به زندانت اندازد و تا دینار اخر ندهی بیرون نخواهی امد
منظور 
از من امده ام تا اختلاف اندازم 
همان لایزیدالظالمین الاخسرا 
همان که حق در صحنه امده انبیاء امدند یا  اوصیاء مثل ایرالمومنین در صحنه بیاید جنگ و اختلاف هم میشود 
كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (٢١٣)بقره 
 
وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (١٩)یونس
۱۳
ایا کسانی که فلان حاکم خون انها را با قربانیانشان یکی کرد از سایر مردم گناه کار تر بودند نه شما هم دوبه نکنید نابود شوید ایا کسانی کن در ایر فروریختن ساختمان برج  کشته شدند از سایرین گناه کار تر بودند نه شما هم ..
مردی در تاکسان درخت انجژری داشت برای چیدن میوه چیزی نیافت به باغبان گفت سه سال است می ایم میوه بچینم و چیزی نیابم انرا ببر چرا زمین اشغال کند 
باغبان گفت ارباب یک سال دیگر مهلت بده تا دورش را بکنم و کود ریزم اگر میوه نداد انگاه ببر
این مثل از گناهکاران و مهلت دادم خداوند و در زمین تهدید اوست که به شفاعت اسم رحمان یا رحیم .مسبح یا غیره واقع شده 
 
در ضمن اگر درخت شکی را تهدید به بریدن کنی به تجربه ثابت شده سبز سده و میوه میدهد الله اکبر کمتر از چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو 
بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را, کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو
زنی که ۱۸ سال به احناء کمر مبتلی بود را در روز سبت شفا داد صاحب معبد اعتراض کرد مسیح فرمود ایا شما روز سبت گاو گویفند خود را اب و غذا نمیدهید ایا نجات گاو و‌گ‌وسفند مهم تر اند یا نجات یک فرزند ابراهیم که مدتها به مبتلی بوده
برای شما پادشاهی خدا به چه چیز تشبیه کنم 
مانند دانه خردلی است میرود و بزرگ شود و با شاخه هایش پرندگان اشیانه درست کنند
یعنی خیر باشد بزرگ شد روی پای خود 
سر سبز شو 
دیگران را اشیانه شو
مثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطئه فازرفاستوی علی سوقه ..
پادشاهی خا را برای شما به چه چیز تشبیه کنم 
مانند خمیر مآیه ی است که  زنی انرا با سه پیمانه آرد مخلوط کرد تا ور بیاید
پادساهی خدا را یک بار 
مثل مردانه و کشت زد 
یک بار مثل زنانه و خمیر کردن 
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (١٣)حجرات
پادشاهی خدا خمیر مایه است ولتیت ریشه است اخلاص ریشه است مرد خدا ریشه همه خیرات است باعمل که سخت افزاری است جمع شود که همان ارد است خوب که وراید یعنی جابیافتد و‌ تجربه و امتحانها طی شود فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما
کسی گفت افراد کم نجات یابند 
فرمود سخت بکوشید تا خود را به داخل  درب تنگ رسانید بدانید که عده زیادی تلاش خواهند کرد ولی موفق نخواهند شد وقتی که صاحب خانه بلند شود و درب را ببند و شما بیرون بمانید پشت درب در زنید صاحب خانه گوید من نمی دانم از کجا شما امده اید 
بعد گوید ما با تو سر یک سفره خوردیم و راه رفتیم گوید من شما را نمیشناسم 
مردم از مشرق و مغرب می ایند و سر سفره پادشاهی خدا مینشینند و شما حسرت خواهید برد 
انان که اولین هستند اخرین و انان که اخرین اند اولین خواهند شد
منظور 
از درب تنگ همان الجنة حفت بالمکاره است که ظاهره من قبله العذاب و باطنه فیه الرحمة 
همان الدنیا سجن المومن 
لن یدخل الجنة حتی یلج الجمل فی سم الخیاط
مراد از بستن درب 
استانه مرگ که باب توبه بسته شود ولی با قرائن دیگر بعید نیست رجعت باشد 
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (١٥٨)انعام 
 
نشناختن صاحب خانه 
مثل اینکه اصحاب رسول الله بعد از او چه کردند و قیامت از حوض رانده شوند 
یا مراد معرفت به امام است که نسب میشناسمت ولی انگاه که اروح مومن بر کن عرضه شد تو نبودی
محال است که پیامبر جز اینکه در اورشلیم کشته شود 
ای اورشلیم که کسانی که ف ستاده میشوند از پیامبران را سنگ سار میکنی و میکشی 
چه بسیار ارزو داشتم که بسان مرغی که فرزندان خود را زیر بال و پر گیرد فرزندان تو را زیر بال و‌پر گیرم ولی نخواستی 
 
خانه های شما متروک به شنا واگذار خواهد شد 
دیگر مرا نخواهید دید تا  وقتی که بگویید متبارک است کسی که به نام خداوند می اید
این جملات کامل و تمام نیست به نظر دست کاری شد
۱۴
    در میهمانی که فریسیان سعی میکردند بالای مجلس نشینند مثلی زد که 
اگر شما را مهمانی کردندبالای مجلس نشینی بعد از تو چه بسا افراد مهم تری از تو دعوت شده باشند و تو را بلند کنند ولی اگر پایین مجلس نشینی صاحب منزل می اید میگوید دوست من برو بالای مجلس وهمه احترامی که به تو گذاسته شده را میبینند 
هرکس بزرگی کند خوار خواهد شد و هر که فروتنی کند سرافراز خواهد شد
به میزبان فرمود چون میهمان دعوت کنی دوستان و ثروتمندان را دعوت نکن (کنی) انها تو را عوض دهند و دعوت کنند بلکه فقراء و ضعفاء را دعوت کن که انها بدرت عوض دادن ندارند و تو خوش بخت خواهی شد در روزی که پادشاهی خداست ..
کسی گفت خوشا به حال انکه پادشاهی خدا را درک کند 
حضرت فرمود 
کسی دوستان خود را دعوت کرد موقع مراسم که شد غلام خود فر ستاد تا میهمان را بیاورد هرکس عذری اورد که من باید قطعه زمینی بخرم یا گاو خریدم میروم امتحان کنم یا تازه زن گرفته ام معذور برو 
ارباب هم گفت به گوچه برو مفلوج ها و فقرا را دتوت کن و باز جا بود فرمود به شاه راهها برو همع را دعوت کن وانها که دعوت مرا نادیدگرفتند از غذا نچشند
کسی که پیش من بیاید و من فرزند و همسر و برادران و پدر و مادر دست نشوید نمیتواند شاگرد من باشد 
کسی که صلیب خود را برندارد و همراه من نیاید نمیتواند شاگرد من باشد
منظور این رسول احب الیکم من امه و ابیه باشد بلکه بیعت کند بر کشتن پدرش چنانچه در حدیث امده اگر چه رسول چنین نگوید لکن نطقه صعف اون شخص این والدین و بیش از اندازه بالابردن  انها بوده لذا چنین رسول خدابهش ف مود
کسی که به فکر خانه است اول   مخارج انرا براورد کرده اگر از عهده براید شروع کند والا مسخره اش کنند 
یا پادشاه قبل از اینکه با لشکر ده هزار نفری بخوتهد با لشکر بیست هزار نفری بخواهد در بافتند فکر میکند که میتواند یا نه والا قبل از سر رسیدن لشکر سفیر صلح میفرستد 
همچنین شما اگر حاضر نباشید تمام هستی خود را در راه من بدهید نمیتوانید شاگرد من باشید نمک چیز خوبی است ولی اگر خراب شود به چه وسیله انرا را اصلاح کرپ دیگر چه سود باید انرا دور ریخت 
هر چیز بگندد نمکش بزنند وتی اگر بگندد نمک
۱۵
فرسیان اعتراض کردند که چرا مسیح با باجکیران و خطاکاران مینشیند 
در جواب فرمود اگر شما صد گوسفند داشته باشب و یکی گم شود ایا نود ونه گوسفند را در چراگاه رها نکرد دنبال گم شده میگردید و چون پیدایش کنید روی دوش خود نمیگذارید و شادی کنان به منزل اید و همسایگان و دوستان را میگویید با من شادی کنید که من گم شده خود پیدا کردم 
بدانید توبه گناه کار در ملکوت بیشتر از شادی خواهد بود تا نود ونه پرهیزکار که نیازی به توبه ندارد 
همچنین است زنی که صد سکه دارد و یکی را گم کند بقیه را رها کند و چراغ روشن کند چاروب کند خانه را تا گمشده را پیدا کند و چون پیدا کند زنان همسایه را خبر کند که بیایید با من سادی کنید گمشده خود پیدا کردم
مردی دو پسر داشت پسر کوچگ پدر را گفت سهم مرا از مال بده و پدر مال را بین اندو تقسیم کرد پسر مال را پول نقد کرد و به سر زمین دور دست رفت و همه را در عیاشی خرج کرد و به فلاکت رسید انجا قهتی شد او نوکر یکی از ملاکین شد و ارزو داشت انچه به خوکان دهند به دهند ولی چیزی به او نمیدادند تا به خود امد که نوکران پدر من غذای کافی و اضافی دارند اونوقت من اینجا ...
میروم و به پدرم میگویم من نسبت به خدا  و تو بد کردم مرا ببخش من لایق اینکه پسر تو باشم نیستم با من مثل یکی از نوکرانت رفتار کن 
چون به خانه نزدیک شد پدر به طرف او دوید و او را بقل کرد و پسر همان را گفت 
پدر نوکران را گفت زود عبای قیمت بیاورید انگشتر و کفش بپوشانیدش گوساله پرواری را سر ببرید مجلس جشنی بر پا کنید این پسر من مرده بود زنده شد گم شده بود پیدا شد 
جشن و سرور شروع شد 
پسر بزرگ تر لب به اعتراض گشود که او پولها را بر باد داده و قهر کرد و داخل جشن نشد و گفت سالها که او به عشرت بود من چون کارگر کار کردمی و تو بزغاله ی هم ندادی به من که با دوستانم خوش گذرانم و اینک برای این پسر چنین کنی  پدرش او را گفت ای پسر من من با تو ام هر چه دارم برای توست این برادر توست که مرده بود زنده شده گم شده بود پیدا شده
اربابی را گفتند مباشرت 
اموالت حیف کند او را گفت حسابش تحویل دهد و برود مباشر باذخود گفت نه روی گدایی دارد و قوت بیل زدن لذا بدهکاران ارباب را جمع کرد و انکه صد پیمانه زیت بود گفت پنجاه نویسد و انکه صد خروار گندم بود را هشتاد گفت بنویسد ارباب چون فهمید او را تحسین کرد که مردم در مراودهای دنیایی بیشتر ایمان دارند  زیرک اند 
 
مال دنیا را برای بدست اوردن دوستان مصرف کنید تا چون تمام شود شما را در خانه های جاودانی قبول کنند 
کسی که در کارههای کوچگ درست کار باشد در کارههای بزرگدهم درست کار است و کسی که در امور کوچگ نادرست باشد در امور بزرگ هم .اگر درباره ثروت دنیا امین نباشید چطور درباره ثروت حقیقی امین باشید وقتی درباره مال دیگران امین نیستید کی ثروت خود شما را به شما خواهد داد هیچ نوکری نمیتواند نوکر دو ارباب باشد چون از یکی بدش می اید و یکی را خوس دارد شما نمیتوانید بنده خدا باشید و هم بنده دنیا
فرسیان از این سخنان مسخره کردند مسیح را چون پول دوست بودند انها را فرمود
شما خوبی هایتان را به رخ مردم کشید ولی خدا از درونتان اگاه است انچه نزد مردم ارزش دارد نزد خداوند بی ارزش است 
تا زمان یحیی تورات و نوشته های انبیا در کار بود بعد از ان مژده پادشاهی خدا در کار است و همه مردم میمواهند با جد و جحد در ان درایند اسان تر است که آسمان و زمین بافتد و نقطه ای از تورات بیافتد
این همان نسخ شریعت قبلی است منظور جمله اخیر این است که نقطه اخری که مژده پادشی است امده و تورات با این جمله دیگر تمام شده شما باید دنبال پادشاهی خدا باشید
مراد از دو ارباب 
همان ء ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد 
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (٢٩)زمر
هر مردی زن خود را طلاق دهد و زن دیگر بگیرد مرتکب زنا شود و هرکس زن طلاق داده شده را بگیرد مرتکب زنا میشود
این کهگفتیم در مقام بیان نسخ تورات اند این جمله هم تایید ان چون طلاق در تورات رسما مورد قبول است و حتی در انجیل دیگر امده که فریسان اشگال کردند که در تورات موسی امده در جواب فرمود موسی این گفته بخاطر بی رحمی شما والا زن و شوهر  یکی شوند..
این هم دلیل نسخ تورات است
اینکه در انجیل دیگر امده زنی زنا کرده را اوردند گفتند چه میگویی فرمود انکه گناه نکرده سنگ سارش کند همه عقب عقب رفته و مسیح او تنها ماند مسیح فرمود من هم تو را محاکمه نمی کنم 
به این مضامین 
این هم دلیل نسخ تورات است
اینکه در برخی انجیل ها امده من نیامده ام تورات را باطل سازم بلکه امده ام تا به کمال رسانم 
مراد همان ادامه راه انبیاء است که با نسخ راهی که حسن است می انجامد یعنی با امدن احسن دیگر حسن که در زمان خود حسن  احسن بود دیگر از حسن هم می افتد نظیر همین حرف در قران امده فاتبعوا احسن ما انزل الیکم یعنی احست تعییی است نه نسبی 
رسول خدا هم فرمود بعث لاتم مکارم الاخلاق یعنی با اینکه شریعت نسخ شرایع کرد باز فرمود من برای تمامیت اخلاق امدم حرف حضرت عیسی نیز همین است
ثروتمندی بود که پول از سرو دوشش بالا میرفت فقیری به نام ایلاذر در پشت دربش بود که آرزوی ته سفره او می کرد ولی انقدر بود که سگان زخم های ایلاذر بیجاره می لیسیدند 
بالاخره ایلاذر مرد و فرشتگان او را در آغوش ابراهیم بردند او هم مرد و در عذاب شد ولی دید که ایلاذر در اغوش ابراهیم است گفت پدر ایلاذر را بفرس تا سر انگشت بر اب زند و به زبان من مالد 
ابراهیم فرمود فرزندم یادت باشد که همه چیزهای خوب نصیب تو بود و همه سختی ها نصیب ایلاذر بود و اینک او اسوده وتو در عذاب
وحالا شکافت عمیقی بین ما و شما شده که نمیشود کسی از این طرف ان طرف و از ان طرف این طرف اید
وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ (٢٠)احقاف
يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (١٢)يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ (١٣)يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (١٤)فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (١٥)حدید
او باز میگوید 
پس ایلاذر بفرس تا به پنج برادرم هشدار دهند تا مثل من در عذاب نیفتند 
فرمود انان موسی و انبیا دارند به حرف انان گوش کنند 
گفت اگر از مردگان کس زنده شود حرفش شنوند
فرمود اگر حرف انبیا نشنوند مرده هم زنده شود باز نشنوند
بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (٢٨)وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ (٢٩)انبیا
إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ (٣٦)وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (٣٧)انعام
۱۷
از روبرو شدن وسوسه ها گریزی نیست ولی وای بر او‌که سبب وسوسه شود 
اگر کسی با سنگ اسیاب به دریا انداخته شود برایش راحت تر است تا سبب گمراهی کسی شود
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ (١٥٩)إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (١٦٠)بقره
انجیل قرانی 
قران انجیلی
مواظب باشید اگر برادرت به تو بدی کرد او را متنبه ساز اگر عذر خواست او را ببخش اگر روزی هفت بار عذر خواست باید او را ببخشی
همانکه ضع امر اخیک علی احسنه 
کذب عینیک و صدق اخاک 
حتی اگر هفتاد نفر قسامة هم شهادت دهند 
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (٢١)وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (٢٢)نور
حواری گفتند ایمان ما  بیفزای 
فرمود اگر به اندازه دانه خردلی ایمان داشتید و به این درخت توت میگفتید از ریشه درا و در دریا کاشته شو از شما اطاعت میشد
رسول خدا را گفتند مسیح بر اب راه رفتی فرمودنداگر یقین فزون بود بر هوا هم رفتی
وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا..رعد
اگر ارباب اید غلام را که تا حالا مشغول انجام وظایف چرا و کشاورزی بود ایا به او میگوید بنشین یا میگوید کمر به خدمت ببند و غذا بیاور و نوشیدنی 
بعد میتوانی غذای خودت را بخور 
ایا او از غلام بخاطر انچه وظیفه اش بوده تشکر میکند 
درباره شما هم وضع همینطور است وقتی انچه گفته شده اید انجام دهید باید بگویید ما غلامانی بیش نیستیم وظیفه خود را انجام داده ایم
این درباره طلبه و مداح ها و خادمین دین صادق است چرا که خطاب به حواری است انهم وقتی گفتند ایمان ما بیفزای 
 
يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا (٧)وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا (٨)إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا (٩)إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا (١٠)انسان 
این روحیه خوب است که خود را خادم بداند نه بیشتر طلبکار نباشد 
مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (١١٧)إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (١١٨)مائده
بلند شو و برو ایمانت تو را شفا داده
فریسیان پرسیدند پادشاهی خدا کی می اید 
فرمود پادشاهی خدا چیزی نیست که بتوان گفت کی می اید یا در اینجا یا انجاست بلکه در حقیقت 
در میان خود شماست
ایا مراد خودشان بود 
ما که پادشاهی را به ولایت خدا معنی کردیم البته میگوییم خودشان در ان روز مصداق جلی این معنا بوده و با عبارات دیگر هم قابل جمع است که پادشاهی خدا نزدیک است یا می اید چون منظور اولیا و انبیا دیگر یا رجعت ایشان است یا خود عنوان ولایت خدا و معنایی نه مصداقی  که توجه ویژه به بندگان و کلاس جدیدی از وحی است و جمال چرا اینبدر انجیل پادشاهی دارد چون جمالی است چون ولایت است و محبت است ولی تورات سرزمین موعود است که بیشتر به حکومت ظاهری و زمینی می ماند تا ولایت جمالی حیات جاودان
انجیل بیشتر معنا را با مصداق یکی کرده تا تورات 
تورات معناگراست تا مصداق 
انجیل رنگ  قرانی بیشتر دارد که روی بار توجه دارد تا بر 
صراط الذین انعمت علیهم
به حواری فرود روزی برسد که ارزوی دیدن یک روز پسر انسان را دارید ولی او را نخواهید دید 
به شما میگوید او اینجا یا انجاست توجه نکنید زیرا پسر انسان امدنش چون برق است که از این طرف اسمان به طرف اسمان میدرخشد
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (٢١٠)بقره
زمان پسر انسان مانند زمان نوح است 
که تا نوح داخل کشتی شد مردم میخوردند و می اشامیدند و نکاح میکردند
منظور 
زمان رجعت حضرت و اخرالزمان است زمان پسر انسان
یا نظیر زمان حضرت لوط  ...چون لوط از شهر بیرون شد اتش  و گوگرد و عذاب همه جا را گرفت
 
در ان روز کسی که در بر پشت بام خانه اش هست نباید برای بردن دارئیش پایبن بباید 
همچنین کسی در مزرعه است نباید برگردد زن لوط را بیاد داشته باشید 
در ان روز هرکس برای نجات جان خود تلاش کند از دست میدهد 
هرکس جان خود را نثار کند زنده می ماند 
در ان روز از دو نفر که در بستر هستند یکی را برده و یکی را میگذارند 
در ان روز از دو زن که دستاس  کنند یا دو مرد که در مزرعه اند یکی راببرند و یکی واماند 
پرسیدند کجا
فرمود هر کجا که لاشه باشد لاشخور ها جمع شوند
این هم همان وصف اخرالزمان است 
در روایات ما امده حلس و پلاس خانه شو و چون صیحه اسمانی شنیدی ولو بر برف هم هست بسوی پرجم ما بیا
مراد از لاش خور همان الطیبات للطیبین و الخبیثات لل..
یعنی هرکس درونیاتش هویدا شود معاذالله 
مراد از اینکه اگر پشت بامی پایین نیا و نظایر ان همان بطرف پرجم حق رفتن است ولو بر برف
۱۸
مثلی برای دعا و خسته نشدن 
قاضی دنیایی ترس از خدا و خلق نداشت پیرزنی اصرار به نزد قاضی میرفت او مهل نمیگذاشت تا اینکه گفت درست است که ما ترسی نداریم از خدا و خلق ولی او مزاحم ما شد لذا به دادرسی اش پرداخت 
ایا خداوند از ان قاضی بی انصاف  نسبت به کسی که شبانه روز به درگاهش دعا و تضرع کند کم کذارد  توجه نکند و تعحیل به کمک نخواهد کرد
ولی روزی که پسر انسان می اید ایا اثری از ایمان خواهد بود
این مطلق تشویق به دعاست 
قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا (٧٧)شعرا
ولی دعا در اخرالزمان هم میتواند به قرینه دنبالش باشد 
که در روایات ما توصیه به عا غریق برای حفظ ایمان در اخرالزمان شده
برای اینکه برخی خود را بزرگ و دیگران را کوچگ میدانستند این مثل اورد 
دو نفر برای دعا به معبد رفتند یکی فریسی یکی باج گیر
فریسی گفت تو را شکر که مثل برخی حریص یا مثل این باحگیر نیستم هفته ی دوبار روزه و ده یک مالم را میدنم 
ولی باج گیر دور ایستاده روی نگاه به اسمان نداست با دیت به سینه زدی که خدایا مرا ببخشایی 
بدانید که این بتجگیر بخشیده شدی نه ان دیگیری
هر که خود را بزرگ شمارد خوار و انکه کوچگ شمارد بزرگ شود
حواری چون مردم کودکان را نزد مسبح اوردی منع کردی مسیح گفتشان بگذارید کودکان را نزد من  اوردی چون 
پادشاهی خدا به انان تعلق دارد 
یقین بدانید اگر کسی پادشاهی خدا را مانند ان
یک کودک نپذیرد هیچ گاه وارد ان نشود
در روایات ما امده 
من کان للصبی فلتصابی 
کودکان جدیدالعهد به پرودگار و عهدی که با خروج از رحم در اثر ملک زاجر فراموش کردند 
با کودکان بودن رقت قلب و با زنان قساوت اورد
کسی گفت ای استاد نیکو
برای حیلت جاویدان چه کنم 
فرمودش نیکو فقط خداست 
احکام را میدانی زنا نکن قتل نکن والدین احترام کن 
او گفت من از جوانی چنین کنم 
فرمود یک چیز مانده مالت بفروش به فقرا ده دنبال من ایی او ناراحت شد که توانگر بود 
حضرت فرمود چه دشواراست که توانگری به پادشاهی خدا دراید رد شدن شتر از سوراخ سوزن اسانتر است تا توانگری به پادشاهی خدا دراید
همان الفقر فخری 
همان که کسب از اغنیا جام جمع کرد فرمودش ترسبدی از فقرش به تو برسد گفت نه من نیمی از ثروتم را به بخشیدم و ان فقیر نپذیرفت شاید مثل او شود اینگونه حضرت اصحاب شان را پرورش دادند 
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ (٤٠)اعراف
کسی پرسید پس کی وارد پادشاهی خدا شود 
فرمودند انچه برای دیگران سخت است برای خداوند اسان است 
 
پطرس گفت ببین ما از همه چیز خود دست کشیده ایم 
فرمودند هر کس برای من از برادر و خواهر و فرزند و والدین و همسر دست بکشد در این دنیا چندین برابر عوض خواهد گرفت و حتی جاویدان نصیبش مواهد شد
ما به اورشلیم می رویم و پسر انسان تسلیم میشود به او اهانت شود کشته شود و روز سوم زنده شود
۱۹
زکی رئیس باج گیران بود و سخت گیر و کوتاه قد بر درختی شد که چون مسیح رود او را ببیند چون به درخت رسیدند مسبح او را آواز داد که فرود ایی که من مهمان توام امروز 
او با خوسرویی استقبال کرد مردم نق زدند که چرا مهمان خطاکا ان شده زکی گفت انروز نیم مالم را به فقرا دهم و مال هر کس برده ام چهار برابر پس دهم 
مسبح فرمود امروز رستگاری  به این خانه رو کرده چرا که این هم پسر ابراهیم 
و پسر انسان امده گمشده را پیدا کند
مردم فکر میکردند هر لحظه پادشاهی خدا فرا برسد لذا برای انان مثالی زدند که
 
 شریف زادهی 
سفر طول و درازی به خارج کرد تا با عنوان پادشاهی بازگردد قبل از ان سه غلام را سه سکه داد تا با ان کار کنند پست سرش هم وطنانش فرستادند که ما نمی خاهیم او بر ما حکومت کند او باز گشت با عنوان فرماروا غلامی یک سکه را ده سکه و غلامی پنج و غلامی همان سکه را پس داد که تو سخت گیری ترسیدم که نکاشته را درو و نگذاشته را بر داری عیسی دوتای اولی را تحسین کرد و ده و پنچ شهر گفت به انا دهند و سومی را توبیخ کرد و کفت سکه از او بستانید و به اولی دهید گفتند ده تا دارد گفت هر دارد بیشترش دهند و انکه ندارد اندکش را هم میستانند انگاه مخالف را گفت بیاورند و گردن زنند
این که هر که دارد بیشترش دهند همان هدایت واخلاص است که 
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنْكَفُوا وَاسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا (١٧٣)نسا
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا (٨٢)اسرا
وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَرَدًّا (٧٦)مریم
وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَالْكَافِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ (٢٦)شوری
إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ (٢٩)لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ (٣٠)فاطر
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (٣٨)وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ (٣٩)أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ (٤٠)نور
چون بعد از این راهی بیت اللحم شد نزدیک به شهر که شد شاگردان را فرمود تا کره الاغی که هنوز کسی سوارش نشده را از کوچه باز کنند و بیاورند و چون کسی پرسید چرا بگویید خداوند نیاز دارد و چنین کردند شاگردان لباس خود بر ان انداختند و عیسی بر ان سوار شد و مردم لباس های خود را زیر ان می انداختند و شاگردان فریاد میزدند مبارک است انکه به نام پادشاهی خدا می اید فریسیان گفتند شاگردانت بگو خاموش باشند فرمود اگر انان خاموش شوند سنگ ریزه ها فریاد کنند
ای کاش سر چشمه صلح را ای اورشلیم می دانستی ولی چنین نخواهد شد 
روزی تورا از هر طرف دشمانت محاصره کنند 
و تو و ساکنانت را به خاک میکوبند و سنگی را بر سنگی وا نگذارند چون تو وقت دیدار پر فیض الهی را درک نکردی
چون وارد معده بزرگ شد به بیرون کردن فروشندگان مشغول شد و فرمود کتاب مقدس فرمود خانه من  نماز خانه خواهد بود ولی شما انرا کمینگاه دزدان ساخته اید
بد از انکه بافریسیان که پرسیدند با چه اختیار این کارها کنی جواب داده که یحیی با چه اختیار تعمید میکرد و انها ماندند چه جواب دهند که او را پیامبر نمیدانستند و مردم او را پیامبر میدانستند 
مثلی زده فرمود 
اربابی باغ تاکستان به باغبان دادی بعد مدتی غلام فرستاد که سهم من بدید باغبان غلام را کتک زدی و بیرون مردی غلام دیگر فرستاد همین کردند تا اینک پسر خود فرستاد که شاید حرمت کنند ولی باغبانان گفتند او وارث است بکشیم تا خود مالک باغ شویم پسر را کتک زده بیرون کردند و کشتند حال صاحب باغ با انها چه میکند باز میگردد انها بکشد و باغ به دیگری دهد مردم گفتند خدا نکند فرمود پس معنی این قسمت از کتاب مقدس چیست 
ان سنگی که بنا رها کرده اند بصورت سنگ اصلی بنا دارمده هرکس بر ان بیافتد خرد شود و چون ان سنگ بر هرکس افتد نرم شود 
ملایان یهود خواستند او را بگیرند چون دانستند مقصودشان انان است ولی از مردم ترسیدند
برای بدست اوردن بهانه ی در پیشگاه قیصر  
فریسیان کسانی نزد مسبح فرستادند تا بپرسند نظرت راجع مالیات دادن به قیصر چیست 
فرمود سکه ی به من دهید عکس چه کس بر ان است گفتند قیصر فرمود پس مال قیصر به قیصر و مال خدا به خدا دهید و اینگونه توطئه ذا خنثی فرمود
صدوقیان منکر قیامت پرسیدند 
موسی برای ما نوشته چون کسی برادرش بمیرد باید زن برادر بگیرد حال هفت برادر به ترتیب زنی برادر خود را گرفتند قیامت با کدام یک از انان خواهد بود 
فرمود زنان و مردان در این دنیا  ازداوج میکنند ولی در اخرت در زندگی باقی زن نمیگیرند و شوهر نمیکنند چون مثل فرشتگانند و مرگ ندارند و فرزندان خدایند و در پادشاهی خدایند 
و زنده شدن مردگان در داستان بوته سوزان تورات امده و خدا خدای زندگان است نه مردگان چون پیش او همه زنده اند
چه طور میتوان گفت مسیح پسر خداست در حالی که در کتاب مقدس امده 
داود فرمود خداوند به خداوند من گوید سمت راست من بنشین 
انوقت چطور پسر داود است
پیداست این تعابیر احترامی و مجاز است چنانچه فرمود همه در عالم قیامت پسر خداوند محسوب میشویم
از ملایانی که دوست دارند با عباهای بلند رفت و امد کنند پرهیز کنید 
و بهترین جاهای را در مجالس می خواهند 
انها مال بیوه زنان را میخورند ولی محض ریاکاری نماز را طول میدهند 
انها شدیدترین کیفرها را خواهند دید
۲۱
    در معبد کسانی پول ها به صندوق ریختند پیرزنی فقیر هم دوریالی کمک کرد
مسیح فرمود بدانید که این پیر زن فقیر بیش از همه کمک کرده است چون انان از انچه مصرف نداشته دادند ولی او از انچه نیاز داشته داده
زمانی خواهد امده این سنگ های معبد روی هم نخواهد  بود 
بسیار خواهند امد و گوید ما مسیح هستیم فریب نخورید 
 
وقت اغتشاشات و جنگها نترسید این کارها باید اتفاق بیافتد ولی اخرکار به این زودی نمی رسد 
ملتی با ملت دیگر مملکتی با مملکت دیگر جنگ میکنند 
زمین لرزه های سخت خواهد روی داد 
خشک سالی 
علامتهای در اسمان و شگفتی های دیده خواهد شد
شما را به کنیسه ها برای باز خواست میبرند فرصت خوبی برای شهادت است نهراسید لازم نیست از پیش مطلب اماده کنید خود من به شما خواهم فهماند چه بگویید که کس قدرت مقاوت با شما را نخواهد داشت 
حتی والدین و خویشاونان شما را به دام اندازند و شما را میکشند به خاطر اسم من بر شما از شما روی گردانند
ولی موی از شما کم نخواهد شد با پایداری جانهایتان را رهایی خواهد داد
هر وقت اورشلیم را در محاصره لشکر دیدید  بدانید نابودی ان نزدیک خواهد بود کسانی که در یهودیه هستند باید به کوهها  پناه برند 
کسانی که در شهراند ان را ترک کرده انکه در حومه شهر است نباید داخل ان شود 
این زمان است زمان مکافات که تمام نوشته های کتاب مقدس به حقیقت پیوندد
وای به حال زنانی که حامله یا شیرده اند
وای بر انها که دچار عذاب خداوند واقع  خواهد شد 
به دم شمشیر خواهند رفت و زنان اسیر شوند 
 
اورشلیم تا دورانی که پایان حکومت ملل بیگانه نرسد پایمان انان خواهد بود 
در خورشید و ماه و ستگاران علامتها پدید می اید 
مردم از خرش دریا وحشت کنند 
مردم از وحشت تصور انچه به سر دنیا خواهد امد از هوش می روند 
قدرتهای اسمانی به لرزه خواهد افتاد 
انوقت خواهند دید که پسر انسان در ابرها خواهد امد 
انوقت شما راست بایستید و سر را راست کنید که رستکاری شما نزدیک است
به درخت انجیر نگاه کنید چون جوانه زند میدانید بهار نزدیک است 
همچنین وقتی همه این حوادث روی دهد بدانید پادشاهی خدا نزدیک است
یقین بدانید این اتفاقات پیش از بین رفتن نسل حاضر اتفاق افتد یقین بدانید اسمان و زمین زایل شود ولی حرفهای من نه
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ (١)يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ (٢)حج
دعا و الحاح به خداوند در اخرالزمان در روایات ما هم امده 
مثل دعا غریق و ..
۲۲
عید فطیر که فسح معروف است نزدیک شد 
یهودای اصغر یوطی شیطان به دلش وارد شد با پول گرفتن خواست مسیح را تسلیم کند
مسیح شاگردان را فرمود در شهر روید اولین کس که دیدی مشک اب بر دوش داشت به دنبالش به خانه ی که رود بروید صاحب خانه را گوید استاد  گوید ما در کجا فسح را بخوریم اتاقی در طبقه بالا نشان دهد اماده ش کنید 
(این جملات انشاء بود که همان شد چنانچه خویش فرموده بود اگر یقین داشتید درخت را میگفتید کنده شو در دریا یافتد میشد 
یا خبر از غیب بود 
یا انس بود و ان استمع لمایوحی که شاگردان هم یعنی محیط )
اتاق بزرگ و مفروش در طبقه دوم 
سر سفره فسح فرمود چقدر مشتاق بودم که این فسح را با شما بخورم 
بعد از این تا درپادشاهی خدا این فسح بکمال نرسد از ان نخواهم خورد 
پیاله ی گرفت وبعد از شکر الهی  فرمود از این بین خود تقسیم کنید  از این لحظه تا پادشاهی خدا من شراب نخواهم خورد معاذالله 
بعد تکه نانی گرفته بعد از شکر به شاگردان داد و فرمود بخورید این بمنزله بدن من است که تسلیم شما میشود این کار را به یاد بود من انجام دهید 
بعد شام پیاله به انها داد و گفت با خون خود پیمانه جدید با شما بسته ام و این پیاله نشانه ان است 
بدانید که دست تسلیم کننده من در سفره است
این جملات نه خاطر اینکه 
اصلا مسیح کشته نشد بلکه شبه لهم ..ماقتلوه یقینا 
این اصلاح هم در قران منحصر به فرد است مگر در کلام خدا جای شک هست که یقینا ماقتلوه
 
و نه از جهت اینکه پیامزران شراب نمیخوردند و این قطعی است 
ونه از جهت اینکه باید ریشه های این اداب را در کفار دید در هندو و بودا یا غیره دید که یضائهون قول الذین کفروا 
بلکه از جهت بررسی داخلی و این اداب جای تامل دارد که صرف از حسن تجمع و انس اش چه حسن با این کار نهفته است که انسان خون و گوشت مسیح را بخورد معاذالله مگر قاتل و خونخوار ....خود این ادم را جسور میکند
در بین شاگردان بحث در گرفت که چه کس بزرگتر و بالاتر است 
مسیح فرمود در میان ملل بیگانه  پادشاهان بر مردم حکومت میکنند و ولی پعمت محسوب میشود ولی شما اینگونه نباشید بزرگترین شما باید بصورت کوچک ترین دراید 
ورئیس باید مثل نوکر باشد 
چه کسی بزرگ تر است انکه بر سرسفره مینشیند یا نوکری که خدمت میکند یقینا کسی که سر سفره مینشیند ولی با این وجود من در بین شما مثل یک خدمتگزار هستم‌
شما در ازمایشهای سخت با من بوده اید همانطور که پدر خق سلطنت را به من سپرد من هم به شما میسپارم 
شما در پادشاهی خدا سرسفره من خواهید خورد و خواهید نوشید و به عنوان داروان دوازده گانه  اسرائیل بر تخت خواهید نشست
ای شمعون 
شیطان خواست مثل بیرون اوردن گندم از کاه همه شما را بیازماید ولی من برای تو دعا کردم مه ایمانت از بین نرود 
وچون برگشتی باید برادرانت را استوار کردانی 
شمعون گفت حاضر است با او بمیرد گفتش تا قبل از بانگ زدن خروس سه بار مرا منکر شوی
شاید این سخن از ساخته های مخالفان پطرس باشد همانانی که مسیحیان را مسیحی کردند
ایا ان روز که گفتم چیزی همراه نبرید چیزی کم داشتید گفتند نه 
ولی امروز گویم که هرکس کیسه دارد همراه خود برگیرد و هرکس شمشیر ندارد عبا بفروشد و شمشیر بخرد چون پیشگویی کتاب مقدس که او در زمره جنایت گران در امد باید بانجام رسد
شمشیر خریدن اگر ساخته گروه موافق کارهای انقلابی نباشد 
همان من انصاری الله است که قال الحواریون نحن انصارالله که در سوره صف که سوره جهاد است ان الله یخب الذین یقاتلون فی سبیل الله صفا 
 
از جهتی تا مسیح هست نرمش معنا دارد ولی بعد ردالحجر کن حیث جا
به عبا تی در جبهه داخلی همان رحما اند و در جبهه خارجی شمشیر است پس رو بطرف سیلی کن تا سیلی بزند در جبهه داخلی است رحماء بینهم  
 
اینکه در زمره حنایت ماران دراید اعم است از کشته شدن یا نه 
تازه ممکن است با دعای مسیح این پیمانه را پدر به ارده خود از پسر دور کرده باشد به بداء و نویسندکان اناجیل متوجه نبوده اینگونه این ها را آورده ان.
شاگردی گفت اینحا دو شمشیر است فرمودند کافی است
شب در کوه زیتون با شاگردان بود به دعا مشغول شدند و فرمودند
 دعا کنید تا از وسوسه ها در امان بمانید 
دعا کردند که به اراده خود این پیمانه را از من دور کن نه به اراده من 
فرشته ی فرود امد او را تقویت کرد 
شاگردان از غم بخواب رفته بود
جمعیت امده یهوا با بوسه مسیح را تکویل داد مسیح فرمود ایا پسر انسان را با بوسه تحویل دهی 
کسی شمشیر کشید گوش خادم اعظم را برید مسیح فرمود دست بکشید و دستش را به گوش او کشید و خوب شد 
من هر روز در معبد با شما بودم چرا شب امده اید برای دستگیری من 
اما این ساعت که تاریکی حکم فرماست ساعت شماست
یعنی تاریکی ظاهری و باطنی
در محاکمه به جرم اعتراف به پسر خدا بودن که  کفر شمرده شده محکوم شد
پس پسر خدا هستی 
گفت خودتان میگویید که هستم
ای دختران اورشلیم برای من گریه نکنیدبرای خود و بچه های مود بگیرید 
روزی خواهد امد که گوید خوشا انان که در رحمی نیامند و شیر نخوردند 
ان روزی گویند ای کوهها بر ما فرود اید ای تپه ها ما را بپوشانید 
اکر با چوب تر چنین کنند با خشک چه خواهند کرد
خدایا انان را ببخش که ندانند چه میکنند 
لباس هایش را به قید قرعه تقسیم کردند.و مسخره میکردند اگر دیگران را شفا داد خود را نحات دهد
دو گناهکار اعدامی یکی مسیح را مسخره و یکی از مسیح حمایت کردی
ظهر تا سه بعد از ظهر تاریکی و وحشت همه جا را گرفت و پرده معبد دو تکه شده 
عیسی با فریادی بلند گفت روح خود را به تو تسلیم میکنم 
افسر نگهبان گفتند او بی گناه بود 
اشیانان از دور می دید 
یوسف از شورای یهود جنازه مسیح را گرفته و در کتان پیچیده و در مقبره که کسی در ان نگذاشته بودند گذاشت فردی سبت بود روز بعد سبت امده عیسی را ندیده زنان امده برای دیدن مسزح دو مرد نورانی را دیدند که گفته 
چرا زنده را در میان مردگان میجویید زنده شده است 
انچه را خود گفته یاد بیاورید که روز سوم زنده شود 
این زنانرا بخ رسولان گفتند 
پطرس در قبر جز کفن ندید 
دو نفر در دو فرسنکی اپرشلیم در این باره سخن میگفتند اندو مسیح را دیدند که با انها از تورات انچه درباره اوست گفته و چون بر سر سفره تک نان از گرفته چشمانشان باز شد او را شناخته مسیح غیب شدع اندو بازکشته خبر به ۱۱حواری داده انها هم گفته شمعون او را دیده 
در این هنگام مسیح حاضر شده گفته صلح و سلامت بر شما باد 
همه ترسیدند فرم.دند نترسید خودم هستم شبه که اینگونه نیست و تکه ماهی خورد 
این است انچه نوشته شده که مسیح باید کشته شد روز سوم زنده شود 
شما گواه باشید
  
من عطیه خدا را بر شما نازل کنم  
تا نزول قدرت خدا در این شهر بمانید 
با انها تا بیت عنیا برد و دعای خیر کرد و برکتشان داد
در حالی که او بالا برده میشد با او خدا خافظی کرده 
انها با شادی و حمد  خدا کنان جدا و اوقات خود در معبد سپری کردند 
این قسمت اخر هم که موشوش است 
بالا رفتن مسیح امده همان بل رفعه الله الیه است 
ماجرای کشته شدن و این حرفها توضیح انحیل نویسان است پیداست که در مقام رد شبهات بوده و از طرفی از یه عده زن در قبرستان که ممکن است دوار وحشت شده اند یا از دو نفر ناشناس مطلبی را که اعتمادی نیست نقل کرده و با تنچه حواریون کفته اند امیخته حواری حرف از رفعت اسمانی زده انها حرف از کشته شدن و زنده شدن و بالارفتن زده اند 
البته ممکن است در کتاب مقدس اینگونه امده ولی بداء شده و با خواسته مسیح این پیمانه از پسر دور شده ولی نوشته های کتب عتیق انها را به خطا برده والله الهادی 
البته تاثر انها از کفار مسلم است ممکن است این یضائهون قول الذین کفروا ناظر به اول انحیل ناهمگون یوحنا باشد که حرف کلمه و کلمه با خدا بودن و همه چیز را خدا از کلمه خلق کرده ...
بوده باشد ثالث ثلاثه به نظر مشگل اصلی انهاست و همین تاثر از قول کفار باشد 
والله الهادی 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در سه شنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 0:21 |
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ (٣٣)ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (٣٤)ال عمران 
خداوند ادم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر عالمیان برگزید 
ذریه بعضیش از بعض دیگر است و خداوند سمیع و داناست 
 
اینکه فرمود الله این کار کرد یعنی دست الوهیت و جامعیت اسماء در کار بوده این اصطفی همراه محبت و دوستی هم هست( یکی از معانی الله، از فرط دوستی و عظمت حیران شدن است) 
 
مصب ایه اصطفاء فردی و خانوادگی است ادم و نوح بطور فردی مصطفی شده اند و ابراهیم و تمران بطور خانوادگی ،شما در ایات مربوط به این دو پیامبر و اطرافیانشان نگاه کنید یک نحو توجه و تمرکز روی خانواده بود مثلا ابراهیم علیه السلام به محض امام شدن برای ذریه خودش هم خواست یا از خدا کسی را خواست که در بین انها تزکیه و تعلیم کتاب کند یا محبت در قلوب را برای ذریه خود خواست واجعل افئدة من الناس تهوی الیهم 
 
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ (٣٥)رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (٣٦)رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (٣٧)رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ (٣٨)الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ (٣٩)رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ (٤٠)رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ (٤١)ابراهیم 
 
خلاصه اینقدر ذریه، ذریه کردن اثرش هم اصطفای خانوادگی شد ،من و شما هم به اندازه خود میتوانیم تنها برویم میتوانیم ذریه ،ذریه کنیم و اصطفای خانوادگی در حد خود پیدا کنیم 
 
اما حضرت مریم عزارء و ال او 
عمران نام پدر موسی کلیم است لکن در قران هرحا حرف از عمران است نوعا پدر مریم مطرح است اوست که خانواده ش نذر معبدش کردند اوست که «تقبلها ربها بقبول حسن وانبتها نباتا حسنا »شد 
 
فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ (٣٦)فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا...ال عمران 
 
در توجه به سیر خانوادگی خداوند در قران فرمود «قوا انفسکم و اهلیکم نارا»
به فکر خودتان و خانوادتان از اتش باشید 
یا فرمود از من و ارحامان بترسید 
در اسلام سیر نوعا خانوادگی است شجرة نبوت ال محمد و این البته اثار عحیب غ یبی دارد هم الحاق ذریه به اباء دارد و هم «فطل »
 
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ (٢١)وَأَمْدَدْنَاهُمْ بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (٢٢)يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ (٢٣)وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ (٢٤)وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ (٢٥)قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ (٢٦)طور 
اینها که خانوادگی سیر دارند بهشتشان هم یک بهشت شیرین است که «یتنازعون کاسا»دارد گعده های خانوادکی دارد داستانها و خاطرات خانوادگی دارد «و اقبل بعضهم علی بعض یتسائلون ....»یادتان هست ما سر اهل و خانواده مشفق بودیم ...
 
وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (٢٦٥)
 
اینجا هم میفرماید انفاق بین ارحام و دوستان هم فال است و هم تماشا هم خر،است و هم خرما ،هم دنیاست و هم اخرت ،دوبرابر نتیجه دارد اگر کم کاری هم درش بشه نم ارحام و دوستی این باغستان را زنده نگه دارد و ببار ناشند چرا ما از این ظرفیتها استفاده نمیکنیم ؟چرا تکرو شویم چقدر خوب است اقشار مذهبی و طلاب رو به جلسات خانودگی بیاورند و از این ظرفیت عظیم استفاده عظیم ببرند که هم صله  رحم است و هم خدا ،هم دنیا و هم اخرت 
 
در ایه بعد همین بحث سیر خانوادگی است لکن در جهت انذار و خوف که شما از ترس برای ذریه خودتان هم که هست در راه بیاید و به صراط مستقیم شوید و ظلم به دیگران و ذریه دیگران نکنید 
أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (٢٦٦)بقره 
اصطفاء،برگزیدنی هست 
که صافی و صفایی هم دارد 
تو پاک باشی تکوینا نطفه ات هم پاک میشود ،اخلاق  نیکویت  با روی اخلاق زن و بچه ها و نسل ات اثر دارد اگر هیچی نبود مگر اینکه کودک درون و والد درون نسل اینده ات تحت تاثیر اخلاق شما بود کافی بود گذشته از اینکه بسیاری از اخلاقیات ارثی منتقل میشه 
  ارام رام هرچه ملکه شده باشد در نطفه و ژن تو هم برای نسل اینده داخل خواهد شد 
و این خودش یک اصطفای تکوینی است 
پس این ایه به عنوان نمونه اصطفای های مهمی که در مسیر انسانیت و نسلها رخ داده را متعرض شده ولی منحصر به فرد نیست که دیگر این راه ادامه نداشته باشد بلکه رگ رگ است این اب شیرین و شور در خلایق میرود تا نفخ صور  
 
اینکه بعد ایهٔ اصطفاء حرف از ذریه زد 
یعنی این اصفای تکوینی است به نسل و نطفه و ذریه برمیگردد گندم از گندم روید جو زجو‌ ،
اما« ذریة »منصوب است مفعول له برای اصطفای ال میتواند باشد نه برای ادم و نوح الا به اعتبار اینکه بالاخره اصطفای ال ابراهیم و عمران به یک معنا ذریه ادم و نوح هم هستند 
فراموش نکنیم هرکس و کسانی  بر قله ی می ایستند حاصل دسترنج عده ی است که اگر چه در چشم نمی اید برای اینکه  ال ابراهیم و ال عمران بوجود بیاید فقط ابراهیم و عمران کافی نیست ادم و نوحِ مصطفی هم لازم است  
 
اینکه فرمود «بعضها من بعض»شاید وجهش این مطلب ژنتیکی باشد که در هر نطفه برخی ژنهای مربوط به نسل قبل فعال و برخی غیر فعال به نسل بعد منتقل میشه همه ذریه ال محمد هم از ال محمد اند لکن در برخی از انها ژنتیک بیشتری اشکار و فعال میشود لذا انتسابش بیشتر میشود 
اگر در حین رفتن علی اکبر امام حسین علیهم السلام  به میدان امام این دو ایه را قرائت کردند یعنی اصطفای او هم در ردیف اصطفای ان انبیاء و اوصیاء بود و ژن های انها در این بزرگوار فعال بوده «ذریة بعضها من بعض» 
محاسن خود را روی دست گرفتند و فرمودند 
خدایا شاهد باش که «اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسول الله »را بطرف این قوم فرستادم 
الا لعنة الله علی القوم الظالمین 
 
اینکه فرمود «والله سمیع علیم »یعنی خداوند به استعداد این نطفه و ذریه در مسیر اصطفای سمیع و علیم است به ندای استعدای ش گوش میدهد «و لقد اتیناکم من کل ماسالتموه»
 
گاهی حرف از اصطفاءست 
قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَبِكَلَامِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ (١٤٤)اعراف 
 
وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (١٣٠)بقره
 
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ (٥٩)نمل .درجریان لوط نبی
 
أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِينَ (١٥٣) صافات
لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (٤)زمر
وَ وَصَّى بِها إِبْراهيمُ بَنيهِ وَ يَعْقُوبُ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ 
البقرة : 247 وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتي‏ مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ 
 
گاهی خبر از اختیار است 
وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ (١٥٥) اعراف 
 
آل‏عمران : 179 ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي‏ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ 
 
الأنعام : 87 وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ 
 
الأعراف : 203 وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحى‏ إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ 
 
يوسف : 6 وَ كَذلِكَ يَجْتَبيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ عَلى‏ آلِ يَعْقُوبَ كَما أَتَمَّها عَلى‏ أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَليمٌ حَكيمٌ 
النحل : 121 شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ 
 
مريم : 58 أُولئِكَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْراهيمَ وَ إِسْرائيلَ وَ مِمَّنْ هَدَيْنا وَ اجْتَبَيْنا إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا 
 
طه : 122 ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‏ 
 
الحج : 78 وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ في‏ هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصيرُ 
 
 
الشورى : 13 شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‏ وَ عيسى‏ أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبي‏ إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ 
 
القلم : 50 فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالحین
 
 آنچه علمای اهل لغت گفته اند اجتباء و اصطفاء به یک معنا بوده و هردو افاده معنای" تناول خالص شیء" یا همان" برگزیدن" می کنند؛ اصطفا از ریشه صفو به معنای خلوص شیء ازهرنوع آمیختگی است بطورمثال درآیه شریفه
 
وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى»(سوره محمد آیه 15)به همین معنا بکاررفته است. 
براساس آنچه راغب و دیگرلغت دانان گفته اند اجتباء به معنای جمع كردن است بطور اختيار و بر گزيدن ؛ همچنانکه آیه
شري فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ به این معنا اشاره دارد
اصطفاء» از «صفو» است؛ یعنی صاف و زلال چیزی را گرفتن، تصفیه كردن. «اجتباء» یعنی كشیدن، چیزی شبیه عصاره چیزی را كشیدن. «اختیار» هم از ماده «خیر» است؛ یعنی چیزی را به عنوان خیر برگزیدن.
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در دوشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 16:29 |
🌹
عطر و اُنس
در حدیث شریف کساء که اوج انس بود که جبرئیل را به هوس حضور کشاند و از همه مجالس ارض و سماء برترش کرد بوی خوشی داشت که همه در بدو ورود حس میکردند 
(إنّی أشَمُّ عِندَکِ رائِحَةً طَیِبَه کَأَنَّها رائِحَةُ جَدّی رَسول الله) 
من بوی خوشی نزد تو احساس می‌کنم گویا بوی جدّم رسول خدا می‌باشد. 
مواردی از بوی خوش در اسلام 
موقع نماز ، 
امام صادق علیه السلام می‌فرماید: (اَنَّ الصَّلوةَ مُتَطَیِّب اَفضَلُ مِن سَبعینَ صَلاةً به غیرِ طَیِّب) 
 دو رکعت نماز با عطر بهتر از هفتاد رکعت نماز کسی است که عطر نزده است
 
برای هر وضو  ،
هر روز یا یکی نه یک روز
هفته ی یکبار جمعه 
در ازدواج و جهیزیه زن 
در زمان روزه داری ،که تحفه روزه دارست« تحفة الصائم »
روز اول ماه رمضان که رأس السنة است مستحب است یک مشت گلاب بر سرت بریزی 
موقع سفر ،
روز نوروز 
موقع زیارت اولیاء الهی
 زیارت مومنین 
موقع حضور در اجتماع 
زن برای شوهر و بالعکس
موقع غسل دادن میت با «شئ من الطیب» میت را بعد غسل حنوط میکنند 
 
برای هدیه دادن بهترین نوع هدیه است که سبک و پر ارزش است
 
عطر به سبیل و محاسن زدن سفارش شده و از اخلاق انبیاء دانسته شده   در گودی پشت گردن ،
و سجده گاه را عطر زدن نیکوست 
 
 امام رضا علیه السلام فرمود: (کانَ یَعرِفُ مَوضِعَ سُجُودِ اَبِی‌عَبدِالله به طیبِ رِیحَه) جایگاه سجده امام صادق علیه السلام از بوی عطر آن‌جا شناخته می‌شد.
🌹بوی عطر گل و بهشتی شدن 
جعفرصادق علیه السلام دادم، ایشان گلی را گرفتند و بوییدند و بر دو دیده گذاشتند سپس فرمودند: هرکه گلی را بگیرد و ببوید و بر دیده‌ها بگذارد و بگوید (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد) هنوز گل را بر زمین نگذاشته گناهانش آمرزیده می‌شود. 
 و در روایت دیگری به همین مضمون امام علی النقی هادی علیه السلام فرمودند: هر که گلی را ببوید و بر چشمانش بگذارد و صلوات بر محمد و آل‌محمد بفرستد، حق‌تعالی برای او به قدر بیابان عالج که مابین مکّه، شام و عراق کشیده شده است حسنه بنویسد و به عدد ریگ بیابان از گناهان او بزداید. 
 پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: هرگاه به یکی از شما گلی دادند، پس آن را ببوید و بر چشمانش بگذارد که آن از بهشت است پس هرگاه گلی به شما هدیه دادند، آن را رد نکنید. 
 و می‌فرماید: هر کس گلاب را به صورت بمالد، در آن روز پریشانی و بدحالی به او نرسد و هنگامی که گلاب را به صورت و دست‌ها می‌مالد، حمد خدای را بکند و صلوات بر محمد و آل او بفرستد
اینقدر بوی خوش و گل انسان را لطیف میکند و بالا میبرد چرا از ان غفلت داریم ؟!
🌹بوی خوش و اهمیت به ان  هم اُنس می اورد و هم گویای انسی بودن فرد و امت است
 اگر دینی، پیامبری توجه  به عطر و طیب دارد حاکی از شدت انسی بودن این دین است و اینکه از تمام ظرفیتها خوب استفاده کرد فقط «بعثتُ بالسیف »نیست «بعثتُ معلما» هم هست «بعثتُ لاتمم مکارم الاخلاق »هم هست« بعثتُ و الساعة کهاتین» هم هست ظرفیت وجودی این پیامبر قیامت به پا میکند  که او و قیامت مثل ،دو انگشت دست اند 
وقتی اینقدر به بوی خوش و سیر دادن با نرمی و لطافت و اُنس و عطر اهمیت میدهند پس او به راه طیب و معطر  هم مبعوث شده  
 
پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: (الطِّیبُ یَشُدُّ القَلب) بوی خوش قلب را تقویت می‌کند. 
زیادی عقل: امام صادق علیه السلام می‌فرماید: (الرُّیحُ الطَّیِّبَةُ تَشُدُ العَقلَ وَ تَزِیدُ فِی البَاه) بوی‌خوش عقل را استوار و بر توان جنسی می‌افزاید. 
 
دقت کنید که در سیر و سلوک بلکه اصلاح امت و خانواده  یکی عقل مهم است یکی قلب «قد احیاء عقله ...بمااستعمل قلبه » که هردو را با بوی خوش میتوان تقویت کرد 
 
سرور و شادمانی: امام علی علیه السلام می‌فرماید: به کار بردن بوی خوش و... از موجبات سرور و شادمانی است.
توجه دارید که عصر مدرنیته عصر غم   هم شده  وبا غم چه مشگلاتی که نمی اید باید  از تمام ظرفیت برای دفعش قیام کرد  یکی از انها بوی خوش است  
هند جایی است که بوی عطربهشتی  گیسوان حواء انجا پخش شده لذا از هند عطریات نیکو می اورند که جاهای دیگر نیست 
 
دو سه کلمه ذکر مصیبت 
غلام امام حسین علیه السلام  میخواست میدان برود امام او را معاف کردند تو برو غلام ما بوده ای نمیخواهم کشته شوی ،او گریست که نکند بوی بد بدنش و رنگ سیاهش باعث شده که امام حسین چنین بگوید
امام فرمودند خدایا صورتش را نیکو و بویش را خوش کن و چون اجساد را دفن میکردند جسدی در بین اجساد  بود که صورتش درخشان و بویش همه جا را گرفته بود آری او جُون غلام سیدالشهداء بود 
السلام علی الحسین و 
علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در دوشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 11:51 |
وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (٢١)انسان 
..وپروردگار و پرورش دهنده انها ایشان را  شرابی پاک بیاشامد در حدیث در کتاب مجمع ذیل ایه  امده ای یطهرهم من کل دنس سوی الله منظور از شراب طهور پاک کردن انها از غیر خداست چرا که اذ لاطاهر من التدنس چون طاهری غیر از خدا نیست از الودگی های دنیا 
این میرساند که شراب و مستی و عشق واقعی جداشدن از تعلقهای غیر خداست و کس این ندانست جزء انکه این راه رفت 
ربهم یعنی رب اضافی پرورش دهنده ی که به کانال وجودی انها ربط دارد رب انهاست با مشربه انها خواناست قد علم کل اناس مشربهم است این رب همان ساقی میتواند باشد ساقی حوض کوثر هر شخصی که از کوثر رسول الله صل الله علیه و اله با دستان امیرالمومنین  است که اسم دیگرش شجره طوبی است که در خانه همه مومنین است 
الا یا ایها الساقی  ادر کاسا 
کاسه را در ظرف دور بزن
 کاسه و مشربه وجودی شخص و سهمش از اسماء الله میتواند باشد همان سهم شجره طوبی همان کوثر اضافی همان قد علم کل اناس مشربهم 
و ناولها    کاسه را در ظرف شراب چرخی بزن و به من بده ادر فعل امر دار یدور به معنی دور بده و ناول هم فعل امر به معنی بده 
خلاصه ما را حال به حال کن دستی بگیر که خود فرمودی اعینونی بورع مرا در بردن خودتان کمک کنید ولی ساقی ما را با شراب ببر با جذبه 
چرخ زدن کاسه میتواند همان ایجاد نفحات عشق و شور باشد که جذبه ی است الا ان لکم فی الدهر نفحات فتعرضوا لها 
که عشق اسان نمود اول   عشق و محبت کار را اسان کند ولی افتاده مشگلها که همان استقامت قرانی است که ماء غدقا اشامند و همان است که فاستقم کما امرت است که پیر کند ادم را شیبتنی سورة هود
ولی باید دانست که ساقی از ما ورع از گناه و اجتهاد و سداد در سخن خواسته تا روزی چه باشد ایا شود سهم ما سفره هجم بهم العلم ایا شود سهم ما از ساقی کاسه ی که سر سفره هجوم علم باشد مباشرت یقین باشد شاید 
دوستان از این مادبه استفاده کنند ولی ادرس این وبلاک را در وبلاک های خودشان بگذارند هل جزاء الاحسان الا الاحسان 
 الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 16:4 |
🌹
بو درمانی ۲
در مدینه مشرکین صدای عجیبی ایجاد کردند پیامبر صلی الله علیه و اله 
و بعد ایشان، اصحاب در پی منبع صدا رفتند کسی را نیافتند ،دربازگشت ابو قتاده پیشنهاد مسابقه اسب های خود را دادند 
پیامبر قبول کردند در این مسابقه رسول الله برنده شدند حضرت میفرمودند
انا بن العواتک  
من پسر زنهای هستم که خوش بو بودند 
در بین اجداد پیامبر سه تا نُه زن را گفته اند که عواتک بوده  ،مادر هاشم و قصی و‌ ...
در این پیروزی حضرت دو عامل را معرفی میکنند یکی پسر عاتکة بلکه عواتک بودن 
دوم اینکه اسبشان خوب بوده است 
فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ نَسْتَبِقَ فَقَالَ نَعَمْ فَاسْتَبَقُوا فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَابِقاً عَلَيْهِمْ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَنَا ابْنُ الْعَوَاتِكِ مِنْ قُرَيْشٍ إِنَّهُ لَهُوَ الْجَوَادُ الْبَحْرُ يَعْنِي فَرَسَهُ. 
 
اینکه بعد از ان عملیات شبانهٔ شبیه خون دشمن پیامبر ،روحیه خود را نباخته بودند  لذا مسابقه را بردند و هرکس نترسد میبرد و‌کسی نمیترسد که مادر نترسی داشته باشد (چنانچه حنفیه به‌گفته امیرالمومنین ترس را از مادرش ارث برده بود ) 
و مادری بچه نترس به دنیا می اورد که عواتک باشد یعنی یا بو خوش بدهد یا بوی خوش استعمال کرده باشد 
و این در نکته ،اهمیت بوی خوش کافی است 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 11:34 |
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (٣١)ال عمران
 
بگو اگر شما خدا را دوست دارید از من تبعیت کنید ،تا خدا شما را دوست بدارد و از گناهتان درگذرد  و خدایی غفور است و رحیم 
فرمود «قل»این از جمله مطالبی است که رسول الله باید با تاکید اعلام کند با اینکه ممکن بود حشرت پای خودشان در میان است این مطلب کمتر تکیه شود ولی حق تعالی خصوصا امر فرمودند که این را اعلام رسمی کن بگو 
بالاخره داخل شدن در کشتی رسول خدا ،نفس رسول خدا که در میان اهل البیت و علمای امت همه و همه از رسول خدا و همه اوازها از شه است باعث میشود که محبت خدا بیاورد و گناهان امرزیده شد و جلو غفور و رحیم خدا نمودار شود 
یک محبت ذاتی خداوند به همه بندگان دارد که ان الله یحب العبد ولی یک محبت اکتسابی از ناحیه بنده هست که با اکتساب اعمال حسنه جلب محبت خداوندی میکند و دیگر نه تنها «و یبغض عمله »نمیشود بلکه « فاتبعونی یحببکم الله »هم میشود 
انچه در ثواب روایت گریه و زیارت امام حسین و اهل البیت در امرزش گناهان و ولایت الهی ذکر شده مستند قرانی ش میتواند این ایه شریفه باشد والله العلم الهادی
عمل درمانی از راه محبت 
 
دائم در قران حرف از «امنوا » و «عملوا الصالحات»است 
 در روایات اهل البیت امده که ما با خدا خویشاوندی نداریم انچه نزد خداوند است حاصل نشود مگر به تقوا و ورع 
حضرت امیر فرمودند 
اعینونی بورع و اجتهاد و عفة و سداد 
پیامبر فرمودند 
مرا با طول سجده کمک کن 
خیلی از مشگلات ما ریشه در ندانستن ندارد بلکه ریشه در عنل نکردن دارد ما نوعا خیر و صلاح ها را میدانیم ولی عمل  لنگه یک راه مرض عضال ما دارد بک داروی شفابخش درد عفونی مزمن ما دارد تا دریچه های بعدی باز شود و کارستان شود و ان این است که انچه بلد هستیم عمل کنیم والسلام شده داستان آفتابه لگن هفت دست ،شام و نهار هیچی 
((وَ أنْ لَیسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی * وَ أنّ سَعْیهُ سَوْفَ یری * ثُمّ یجْزاهُ الْجَزاءَ اْلأوْفی))؛
«بهره ای برای انسان جز سعی و کوشش او نیست و تلاش او به زودی دیده می شود. سپس به او جزای کافی
 
داده خواهد شد».
 
در جنگ احد، بر اثر نافرمانی و عدم انضباط نظامی جمعی از مسلمانان، شکست سختی دامنگیر اسلام و مسلمین گردید و تعدادی از شخصیت های برجستة اسلام، از جمله حمزه عموی پیامبر(ص) به شهادت رسیدند. از این رو، خداوند متعال خطاب به مسلمانان حاضر در جنگ می فرماید: ((أمْ حَسِبْتُمْ أنْ تَدْخُلُوا الْجَنّةَ وَ لَمّا یعْلَمِ اللّهُ الّذینَ جاهَدُوا مِنْکمْ وَ یعْلَمَ الصّابِرینَ))؛
 «آیا چنین پنداشتند که (تنها با ادعای ایمان) وارد بهشت خواهند شد در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است».
 
این آیة شریفه بیانگر آن است که سعادت معنوی و بهشت ابدی، فقط با انتخاب نام مسلمان و یا عقیده
 
بدون عمل ممکن نیست؛ یعنی تا زمانی که اعتقادات واقعی، در میدان عمل نشان داده نشود، کسی بهره ای از آن
 
سعادت ها نخواهد برد.
 
همچنین در آیاتی بیان می شود که عمل و تلاش هر یک از مسلمانان، آن ها را از یکدیگر متمایز می نماید: ((وَ لِکلّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا وَ ما رَبّک بِغافِلٍ عَمّا یعْمَلُونَ))
 «و برای هر یک درجات و مراتبی است از آنچه عمل کرده اند و پروردگار تو از آنچه می کنند، غافل نیست».
 
این آیة شریفه بر این حقیقت اشاره دارد که تمام مقام ها و درجات و ادراکات، زاییدة اعمال خود آدمی
 
است
 بنابراین اگر انسان خواهان کمال و رسیدن به هدف نهایی خلقت، یعنی عبودیت و تقرب الی اللّه می باشد، باید
 
از مرحله اعتقاد درونی و باطنی، به مرحله عمل وارد شود و آنچه در باطن به آن عقیده و ایمان دارد، در ظاهر با
 
عمل نشان دهد؛ زیرا تلاش و سعی آدمی سازندة شخصیت انسان می باشد و جایگاه و مقام او را مشخص
 
می کند.
 
پیامبر گرامی اسلام(ص) خطاب به یاران خود می فرماید: «فانّکم الیوم فی دار عمل و لا حساب و انتم غدا
 
فی دار حساب و لا عمل
 شما امروز در خانة کردارید نه حساب، و فردا در خانة حسابید، نه کردار» و در جای دیگر نیز می فرماید: «العملُ کنزٌ و الدّنیا مَعْدِنٌ
عمل گنج است و دنیا معدن»؛ به این معنا که جای
 
بیرون آوردن گنج و بهره بردن از آن دنیا می باشد.
 
امام کاظم(ع) نیز در مورد اهمیت عمل، خطاب به هشام می فرماید:
 
«ای هشام همه مردمان ستارگان را می بینند، ولی کسی می تواند به وسیلة آن ها راه را پیدا کند که از گذرگاه ها
 
و منازل آن ها آگاه باشد. شما نیز حکمت را به درس می خوانید، ولی کسی از شما به وسیلة آن راه را می یابد که به آن
 
عمل کند»
 بنابراین اعتقاد درونی و قلبی بدون عمل ارزشی ندارد؛ بلکه آنچه در میزان سنجش قرار می گیرد،
 
عمل آدمی می باشد.
 
کیفیت عمل
 
عمل در تربیت انسان و پرورش اعتقاد درونی و باطنی، از اهمیت به سزایی برخوردار است؛ اما
 
آنچه در عرصة «عمل» اهمیت دارد، «کیفیت» است نه «کمیت»؛ به عبارت دیگر اهمیت عمل بیش از آنکه به
 
مقدار و اندازه آن مربوط باشد، به چگونگی آن ارتباط دارد. خداوند متعال در این زمینه می فرماید: ((الّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیبْلُوَکمْ أیکمْ أحْسَنُ عَمَلاً))
«آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را
 
بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید».
 
 
»
عن أبي عبيدة زياد الحذاء، عن أبي جعفر (عليه السلام) في حديث له، قال (عليه السلام): «يا زياد، و يحك، و هل الدين إلا الحب، ألا ترى إلى قول الله: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ». 
 
-البرهان فی تفسیر القران
عن أبي عبيدة الحذاء، قال: دخلت على أبي جعفر (عليه السلام)، فقلت: بأبي أنت و أمي، ربما خلا بي الشيطان فخبثت نفسي، ثم ذكرت حبي إياكم، و انقطاعي إليكم فطابت نفسي، فقال (عليه السلام): «يا زياد، و يحك، و ما الدين إلا الحب، ألا ترى إلى قول الله تعالى: إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ». 
 
-البرهان فی تفسیر القران
 
عن حفص بن غياث، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: «إني لأرجو النجاة لمن عرف حقنا من هذه الأمة، إلا لأحد ثلاثة: 
صاحب سلطان جائر، و صاحب هوى، و الفاسق المعلن» ثم تلا: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ. 
 
 قال: كنت عند أبي جعفر (عليه السلام) إذ دخل عليه قادم من 
 
 خراسان ماشيا، فأخرج رجليه و قد تغلفتا، و قال: أما و الله ما جاء بي من حيث جئت إلا حبكم أهل البيت. 
فقال أبو جعفر (عليه السلام): «و الله لو أحبنا حجر حشره الله معنا، و هل الدين إلا الحب، إن الله يقول: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ و قال: يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ «4» و هل الدين إلا الحب». 
1658/ [10]- عن ربعي بن عبد الله، قال: قيل لأبي عبد الله (عليه السلام): جعلت فداك، إنا نسمي بأسمائكم و أسماء آبائكم، فينفعنا ذلك؟ 
فقال: «إي و الله، و هل الدين إلا الحب، قال الله: إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ». 
 
-البرهان فی تفسیر القران
 
امام باقر می فرماید: «من کان لله مطیعا فهو لنا ولی»، اطاعت خدا اگر کسی بکند، منتهی می شود به اطاعت مولی امیرالمومنین، و منتهی می شود به اطاعت آقا بقیه الله الاعظم. «و من کان لله عاصیا فهو لنا عدو»، کسی که تقوا ندارد و ادعای ولایت و پیروی اهل بیت را بکند، خود اهل بیت می گوید «فهو لنا عدو». «و ما تنال ولایتنا الا بالعمل و الورع»، ولایت ما نمی رسد مگر به وسیله عمل صالح و ورع و زهد و پارسایی. یعنی اگر کسی می خواهد اهل ولایت مولی باشد، مصداق آیه محبت باشد، و مورد محبت خدا قرار بگیرد
 
 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 1:7 |
انی لاجد ریح یوسف

 

بوی یوسف را فرمود من حس میکنم 

پیامبر ثلث مال خود را برای بوی خوش و عطر میدادند 

عطر چیزی است که رد کردنش احمقی و نشانه خریت است لایرد الاحسان الا الحمار درباره عطر و‌متکی است 

عطر زدن ثواب نماز را هفتاد برابر میکند 

حبب الی من دنیاکم الطیب ..پیامبر از دنیا عطر و زن را دوست داشتندو نور چشمشان در نماز بود 

بوی بهشت از پانصد سال راه استشمام میشود 

یکی از جهاتی که سالک به ان میرسد مثل چشم برزخی شامه برزخی است بوی افراد و کارها و حتی بوی نیتها افراد را میفهمد 

خوب است انسان با استفاده از بوی خوش ظرفیت خود را چندین برابر کند و با بوی خوش در اماکن مذهبی و کارهای مذهبی و شخصیتهای مذهبی زمینه جذب مردم را به دین و مذهب چندین برابر بکنیم امروز یکی از ابزار تبلیغاتی بوی خوش ایجاد کردن در حین خرید کالا و تبلیغات است که ناخواسته خریدار به دنبال این بوی و حس خوش به خرید ان کالا میاید 

 رسول الله با اینکه بوی خوش ذاتی داشتند ولی یکی از چیزهایی که خیلی خرید میکردند عطر بود و چون از گوچه عبور عبور میکردند بعدها از بوی خوش ان حضرت مردم میفهمیدند که رسول الله از انجا عبور کرده اند 

حالا انصاف بدید 

چه کسی به خریدن عطر های خوش بو و‌گرانبها و استفاده و هدیه دادن آن اولی است مؤمنین،مسجدی ها،هیاتی ها یا ...

الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 18:29 |
🌹
مدیریت شخصی 
تکنولوژی فکر و شخصیتی
 
در سوره زمر از قول رسول خدا صلی الله علیه و اله بزرگترین راز شخصیتی را بیان فرمود که  
وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ 
من ،اهل تگلف نیستم 
من خود هستم ،نه راه دیگران را میروم نه راه دیگران را میبندم نه فشار می اورم نه فشار دیگران تحمل میکنم خلاصه من خودم هستم راه خودم را می روم امده ام دیگران را به راه خودشان ببرم «انا و من تبعن» «علیکم انفسکم» 
هر کس باید از چشمه خودش از جوی شخصیتی خودش اب بخورد از انچه برایش اسان است و دسترس 
 «قد علم کل اناس مشربهم»
«کل میسر لما خلق له »
 
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: بَاشِرْ كِبَارَ أُمُورِكَ بِنَفْسِكَ وَ كِلْ مَا شَفَّ إِلَى غَيْرِكَ قُلْتُ ضَرْبَ أَيِّ شَيْ ءٍ 
 
امام صادق فرمودند کارها بزرگ و مهم را خودت  بنفسه انجام بده ولی کارهای کوچگ را به دیگران بسپار (این خصوصا برای شخصیتهای اجتماعی  مطلب مهمی است )
 
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: عَدُوُّ الْعَمَلِ الْكَسَلُ. 
دشمن عمل کسالت است 
 
عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّكَ إِنْ كَسِلْتَ لَمْ تَعْمَلْ وَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تُعْطِ الْحَقَّ. 
امام کاظم فرمودند 
از کسالت و ضجر پرهیز کن 
کسالت باعث میشه عمل را ترک کنی 
ضجر باعث میشه حق را عطا  نکنی 
 
کسالت و تنبلی باعث ترک عمل میشه واضح است 
اما ضجر باعث عدم حق محوری میشه یعنی چه ؟!
به نظر این کلید بسیار مهمی است که مغفول واقع شده 
ضجر یعنی همینکه مردم میگویند ادم نارحتیه 
ادم مضطرب و مشوشیه 
برخی بخاطر شرایط اجتماعی خصوصا دوران کودکی همش یک احساس بدی او را همراهی میکند 
راحت نیست انگار با عالم و ادم سر جنگ داره نِقْ نِقُو  هست کنارِ اب است و تشنه است کنار آتش است و از سرما یخ زده کنار علم است و از جهالت داره می میره 
این بدترین عیبهاست 
کم و بیش همه ادمها شمه ی از این معنا درشان هست یا این ضجر و ناراحتی بین خودش است و خودش
 یا بین خودش است و دیگران
 یا معاذالله بین خودش است و خداوند متعال 
تلاش انسان برای رضا و تسلیم  در برابر خداوند و قضای او و اینکه «ان الله شاء ان یراک قتیلا» بلکه خدا خواسته تو را در ان چه تو نمیتوانی تغییر دهی ببیند و عبودیت تو را در ان نقطه ببیند ، با ان شجره ممنوعه تو را ازمایش کند تا ببیند عبد هستی یا نه 
این رضا و تلسیم، ضجر بین تو و خدا را از بین میبرد و انگاه ضجر بین تو و خودت و مردم هم از بین میرود چون 
«من اصلح ما بینه و بین الله اصلح الله ما بینه و بین الناس» 
هر کس بین خود و خدا را اصلاح کند خداوند بین او و خلق را اصلاح میکند. 
سر تسلیم نشدن در برابر این مساله باعث ضجر و نا رضایتی میشه ،میشه عنصر مریض ،
خداوند به حضرت مسیح فرمود «اَلِن لی قلبک و کُن حیا و لاتکن میتا» قلبت را با من صاف و نرم کن و در عین حال سر زنده باش نه مرده 
 
وقتی انسان از ضجر نجات پیدا کرد که به قول حضرت علی در خطبه ۲۲۰ عقلش را تا انجا  زنده کرد که «حتی دق جلیله و لطف غلیظه»
غلظتی که باید در نفس سالک با زنده کردن عقل از بین برود ، یکی از مصادیقش همین ضجر است
اینکه فرموده اند ،رضا و عفو سرنوشت انسان را عوض میکند چون ضجر و نق نق زدن را از بین میبرد 
 
اینکه گفته اند حسن خلق ،یسر و آسانی است چون حسن خلق درش ضجر نیست و هرچه درش ضجر نباشد یسر و اسانی است 
 
اینکه فرمودند در ایه  « یرید الله بکم الیسر » یسر و اسانی علی است و عُسر و سختی دشمنان علی ،چون ولایت علی هرکس را در مسیر و کانال خودش  میبرد و هرکس در راه خودش  باشد عسر و ضجر ندارد بلکه یسر دارد هر کس در خانه خود اسوده است و هیچ جا مثل خانه خود ادم نیست «علیکم انفسکم» 
خدا ما از کسالت و ضجر به حق محمد و ال محمد نجات بده تا چشمان ما باز شود و از  پیلهٔ خود بیرون  اییم و لجن زار و  اردک های لجن خوار را  بطرف اسمان ابی وجود خود رها کنیم 
 تا حق را بتوانیم انطور که هست ببینیم تا 
اللهم ارنا الاشیاء کما هی 
شود قبل از «بصرک الیوم حدید»
والحمدلله اولا وداخرا و ظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 15:12 |
ϢϠدوستی می گفت:
سمیناری دعوت شدم که در ورودی, به هر یک از مدعوین بادکنکی می دادند!
سخنران بعد خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰نفر بودند,تقاضا کرد با ماژیک اسم خود را روی بادکنک نوشته و آن را در اطاقی که سمت راست سالن بود بگذارند و خود در سمت چپ جمع شوند.
سپس از آنها خواست ظرف ۵دقیقه به اطاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود رابیاورد.
من به همراه سایرین دیوانه وار, به جستجو پرداختیم,همدیگر را هل می دادیم و زمین می خوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود,تماشایی...
مهلت ۵دقیقه با۵دقیقه اضافی به پایان رسید,اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد.
این بار سخنران,همگان را به آرامش دعوت و پیشنهاد کرد,هرکس بادکنکی رابردارد و آن را به صاحبش بدهد!بدین ترتیب کمتر از ۵دقیقه همه به بادکنک خود دست یافتند.
سخنران ادامه داد:
این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما می افتد,دیوانه وار در جستجوی سعادت خویش به این سو و آن سو چنگ می اندازیم و نمی دانیم:
***سعادت ما در سعادت و مسرت دیگران است***
به یک دست سعادت آنها را بدهید و سعادت خود را از دست دیگر بگیرید...
و آیا...هدف از خلقت انسان,چیزی جز این بوده است؟؟؟؟؟؟؟؟
پیامبر صلی الله علیه واله فرمودند خوشبخت کسی است که دیگران در زندگی او خوشبخت باشند 

اسراء، 29: «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُواً»؛ هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، [و ترک انفاق و بخشش منما] و بیش از حدّ [نیز] دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرومانی.

[4]. فصلت، 34، «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ»؛ هرگز نیکى و بدى یکسان نیست بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه [خواهى دید] همان‌کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است.

[5]. لقمان، «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛ پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى از منکر کن، و در برابر مصایبى که به تو می‌رسد شکیبا باش که این از کارهاى مهمّ است.

[6]. نوح، 10 – 12، «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ إِنَّهُ کاَنَ غَفَّارًا. یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکمُ مِّدْرَارًا. وَ یُمْدِدْکمُ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ یجَعَل لَّکمُ‏ْ جَنَّاتٍ وَ یجَعَل لَّکمُ‏ْ أَنهْاراً»؛ به آنها گفتم: «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است ... تا باران‌هاى پربرکت آسمان را پى در پى بر شما فرستد، و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغ‌هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار دهد.

: «مَن عَملَ صالحاً مِن ذَکَرٍ او انثَی وَ هوَ مُومن فَلَنُحیِیَنَّه حَیَاهً طَیبهً وَلَنَجزیِنَهُم اجرهُم بِاحسنِ مَا کَانوا یَعملُونَ؛هر کس کار شایسته­ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مومن است، او را  به حیاتی پاک، زنده می­داریم و پاداش آن­ها را به بهترین اعمالی که انجام می­دادند خواهیم داد»
«کُلُ نَفسٍ بِمَا کَسَبَت رَهِینه؛(آری) هر کس در گرو اعمال خویش است.»

و نیز در آیه­ی دیگر می­فرمایند: «وَالّذینَ یَقُولُونَ رَبَنّا هَب لَنَا مِن ازوَاجِنَا وَ ذُرِیّاتَنا قُرهَ اعَیُنٍ وَ اجعَلنَا للمُتّقِینَ امَاماً و کسانی که می گویند: پروردگارا! از همسران و فرزندان­مان مایه­ی روشنی چشم ما قرار بده و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان.»

 

پیامبر اسلام(ص) فرمود:
1. «إِنَّ مِنْ‏ سَعَادَةِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ: أَنْ یُشْبِهَهُ وَلَدُهُ، وَ الْمَرْأَةُ الْجَمْلَاءُ ذَاتُ دِینٍ، وَ الْمَرْکَبُ الْهَنِی‏ءُ، وَ الْمَسْکَنُ الْوَاسِع‏»؛[7] از عوامل خوشبختی مرد مسلمان این است که فرزندش مثل او باشد و همسر متدیّن زیبارو داشته باشد و از مَرکَب خوب و خانه وسیعی برخوردار باشد.
2. «أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ نَشَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ کَنَفَهُ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ فِی رَحْمَتِهِ حُسْنُ‏ خُلُقٍ‏ یَعِیشُ‏ بِهِ فِی النَّاسِ وَ رِفْقٌ بِالْمَکْرُوبِ وَ شَفَقَةٌ عَلَى الْوَالِدَیْنِ وَ إِحْسَانٌ إِلَى الْمَمْلُوکِ»؛[8] هرکس که این چهار صفت را داشته باشد، خدا او را در پناه خود قرار داده و وارد بهشت می‌کند: کسی که دارای اخلاق نیکویی باشد که با آن در بین مردم زندگی کند. به افراد رنج کشیده رحم کند. نسبت به پدر و مادرش مهربان باشد. و به بردگانش [زیردستاننش] نیکی کند.

رسول خدا(ص)مى فرماید: «من سعادةالمرء المسلم الزوجةالصالحة و المسکن الواسع و المرکب الهنىء و الولد الصالح ؛ از سعادت مرد مسلمان است که همسر شایسته ، خانه وسیع ، مرکب راهوار و فرزند شایسته داشته باشد».
7- پند پذیرى ؛ امام على (ع)مى فرماید: السعید من وعظ بغیره ؛ سعادت مند کسى است که از سرنوشت دیگران پند گیرد.
8 -عاقبت به خیرى ؛ امام صادق (ع)از امام على (ع)نقل مى کند: حقیقت سعادت این است که آخرین مرحلهء زندگى انسان با عمل سعادت مندانه اى پایان پذیرد و حقیقت شقاوت این است که آخرین مرحلهء عمر با عمل شقاوت مندانه اى خاتمه یابد»

امیرالمومنین علی(علیه السلام) فرمود: السعید من وعظ بغیر والشقی من انخدع لهواه و غروره. 
سعادتمند و خوشبخت کسی است که از زندگی دیگران عبرت آموزد و شقاوتمند و بدبخت کسی از که فریفته هوا و هوس خود گردد.
همچنین فرمود: فإن الشقی من حرم نفع ما أوتی من العقل والتجربه. 
همانا تیرو روز و بدبخت کی است که از عقل وتجربه خود محروم ماند و از آن بهره نگیرد.
حضرت علی(علیه السلام) فرمود: توقوا المعاصی و احسبوا انفسکم عنها؛ فان الشقی من أطلق فیها عنانه 
از گناهان باز ایستید و نفس های خود را از آنها بازدارید؛ زیرا بدبخت کسی است که عنان خود را در عرصه گناهان رها سازد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: ان الشقی من حرم غفران الله فی هذا الشهر العظیم.
بدبخت کسی است که در این ماه بزرگ (رمضان) از آمرزش خدا محروم ماند.

نشانه های بدبختی

پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) خطاب به حضرت علی (علیه السلام) فرمود:
یا علی اربع خصال من الشقاء: جمود العین و قساوة القلب و بعد الامل و حب البقاء.
ای علی، چهار چیز نشانه بدبختی است: خشکی چشم و قساوت قلب و آرزوی دراز وعشق به زنده ماندن.
حضرت امیر مومنان علی(علیه السلام) فرمود: من علامة الشقاء غش الصدیق
از نشانه های بدبختی، دغل کاری با دوست است.
امام علی (علیه السلام) فرمود: من علامة الشقاء الاساءة الی الاخیار. 
از نشانه های شقاوت، بدی کردن به نیکان است.
حضرت امیر مومنان علی(علیه السلام) فرمود: من الشقاء افساد المعاد. 
تباه کردن معاد از بدبختی است.
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: من الشقاء أن یصون المرء دنیاء بدینه. 
از بدبختی است که انسان، دین خود را وسیله حفظ دنیایش قرار دهد.

عوامل واسباب بدبختی

امام رضا(علیه السلام) فرمود: جف القلم بحقیقة الکتاب من الله بالسعادة لمن آمن واتقی. و من الله تبارک و تعالی لمن کذب وعصی. 
قلم تقدیر خداوند بر خوشبختی کسی که ایمان آورد و تقوا داشته باشد و بر بدبختی کسی که ایمان نیاورد و نافرمانی ورزد، رقم خورده است.
امام حسین (علیه السلام) در دعای عرفه می فرماید: اللهم اجعلنی اخشاک کأنی أراک و أسعدنی بتقواک و لا تشقنی بمعصیتک. 
خدایا، کاری کن از تو چنان بترسم که گویی می بینمت و با تقوا و ترس از خودت، خوشبختم گردان و با معصیت و نافرمانی ات، شوربختم مکن.
امیر مومنان علی(علیه السلام) فرمود: من کثر حرصه کثر شقاوة.
کسی که آزمندی اش زیاد باشد، بدبختی اش بسیار است.
حضرت علی(علیه السلام) فرمود: سبب الشقاء حب الدنیا. 
دنیا دوستی، مایه بدبختی است.
امیر مومنان علی(علیه السلام) می فرماید: الحرص والشره یکسبان الشقاء والذلة. 
آزمندی و سیری ناپذیری، بدبختی و خواری می آورد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: عقوق الوالدین من الکبائرلأن الله جعل العاق عصیا شقیا. 
نافرمانی و عقوق پدر و مادر ازگناهان بزرگ است؛ زیرا خداوند، کسی را که نافرمانی پدر و مادر کند، نافرمان و بدبخت خوانده است.
4- بدبخت ترین مردم
امیرمومنان علی(علیه السلام) در پاسخ به این پرسش که بدبخت ترین مردم کیست، فرمود:
من باع دینه بدنیا غیره کسی که دین خود را به دنیای دیگری بفروشد.
پیامبراکرم(صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: اشقی الأشقیاء من اجتمع علیه فقر الدنیا و عذاب الآخرة 
بدبخت ترین بدبخت ها کسی است که فقر دنیا و عذاب آخرت در او جمع شود.
امیر مومنان علی (علیه السلام) فرمود: من اعظم الشقاوة القساوة (25). یکی از بزرگترین بدبختی ها، سنگدلی است.

خوش بخت کیست؟

امیر مومنان علی(علیه السلام) فرمود: السعید من وعظ بغیره فاتعظ 
خوش بخت آن کسی است که از دیگری پند گیرد و به کار بندد.
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: انما السعید من خاف العقاب فأمن و رجا الثواب فأحسن واشتقاق الی الجنه فأدلج. 
خوش بخت کسی است که از کیفر خوا ترسید. پس ایمن گردید و به پاداش امید بست و نیکوکاری پیشه کرد و شوق بهشت دردلش جای گرفت و شبانه راه پیمود.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: خوش بخت کسی است که سرای باقی را که نعمتش پایدار است، بر سرای قانی که عذابش بی پایان است، برگزیند و از آنچه در اختیار دارد، به سرایی که بدانجا رود، پیش فرستد. پیش از آنکه آنها را برای کسی گذارد که وی با انفاق آن خوش بخت می شود، ولی خود او با گردآوردن آن (دارایی ها اکنون) بدبخت شده است. 
امام صادق(علیه السلام) فرمود: السعید من وجد فی نفسه خلوة یشغل بها 
خوش بخت کسی است که در نفس خود فراغتی یابد و به کار اصلاح آن پردازد.
امیر مومنان علی(علیه السلام) می فرماید: السعید من أخلص الطاعة 
خوش بخت کسی است که در طاعت (خدا) اخلاص داشته باشد.
و همچنین فرمود: السعید من استهان بالمفقود. 
خوش بخت کسی است که به آنچه از دست رفته است، بی اعتنا باشد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) به امیر مومنان علی(علیه السلام) فرمود:
ان السعید حق السعید من احبک و أطاعک 
خوش بخت حقیقی کسی است که تو را دوست بدارد و اطاعتت کند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: لا ینبغی لمن یکن عالما أن یغد سعیدا. 
کسی که عالم نباشد، سزاوار نیست که خوش بخت شمرده شود.

عوامل خوشبختی

امیر مومنان علی(علیه السلام) فرمود: اعملوا بالعلم تسعدوا (
به علم عمل کنید تا خوش بخت شوید.
جالس العلما تسعد  با دانشمندان هم نشینی کن تا خوش بخت شوی.
بالایمان یزیقی الی ذروة السعادة و نهایة الحبور 
به وسیله ایمان می توان از قله خوشبختی واوج شادمانی بالا رفت.
فی لزوم الحق تکون السعادة خوش بختی، در پایبندی به حق است.
من حاسب نفسه سعد 
هر کس نفس خود را محاسبه کند خوش بخت شود.
ثلاث من حافظ علیها سعد: اذا ظهرت علیک نعمة فاحمد لله و اذا أبطأ عنک الرزق فاستغفر الله و اذا أصابتک شدة فاکثر من قول: لا حول و لا قوة الا بالله 
سه چیز است که هر کس رعایت کند، خوش بخن می شود: هر گاه نعمتی به تو رسید، خد را سپاس گوی؛ هر گاه روزی ات دیر رسید ، ازخدا آمرزش بخواه و هرگاه سختی به تو رسید، جمله لا حول و لا قوة الا بالله را زیاد بگو 

نمونه های رفتاری
بینوا و بدبخت حقیقی

روزی رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) به اصحاب خود فرمود: فقیر و بینوا کیست؟ اصحاب پاسخ دادند: کسی که درهم و دینار نداشته باشد و دستش از مال دنیا تهی باشد. حضرت فرمود: آنکه شما می گویید فقیر نیست. بینوا کسی است که در قیامت بیاید و حق اشخاص به گردن او باشد. به این طریق که یک نفر را زده و دیگری را ناسزا گفته، حق شخص دیگری را ضایع کرده است. اگر کار خوبی داشته باشد، در قبال حقوق مردم از او می گیرند و به صاحبان حقوق می دنند واگر حسناتی نداشته باشد، از گناهان کسانی که به این شخص حقی دارند، برداشته می شود و آن گناهان را بر او بار می کننذد. بینوا و فقیر چنین کسی است. همین موضوع ، مقصود خداوند تبارک و تعالی در این آیه شریفه است: « ولیحملن اثقالهم و أثقالا مع اثقالهم». (عنکبوت: 13) (

 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 18:13 |
🌹🌹🌹
 
نگین انگشتر سیدالشهداء 
لا اله الا الله ،عدة للقاء الله   بوده 
یعنی لا اله الا الله سرمایه و دست مایه برای لقاء خداست یا 
ان الله بالغ امره   بوده که یعنی خدا امرش را به کرسی نشاند 
این نشانگر روحیه حضرت است 
یا وظیفه حضرت یا  آینده حضرت یا همه اینها ؟
انگشتر و نگین انگشتر مهم است باید هرکس راه خودش را برود و لو در انتخاب انگشتر و نگین اش این یعنی انگشتر بهش بیاد 
ان جملات بر نگین  سیدالشهداء  یعنی همان ان الله شاء ان یراک قتلا خدا خواسته ترا کشته ببیند 
اینکه در روایات امده هر امام یک کتاب مکتوب از رسول الله دارد که سر به مهره است و چون امام شود انرا باز میکند و میخواند و عمل میکند درسته که کتاب ظاهری میتواند باشد ولی کتاب باطنی هم میتواند باشد  این کتاب یعنی نفس وجودی امام  که البته تین نفس از رسول خداست وارث رسول الله است ،هر امامی روی کتاب وجودی خود رفتار میکند  که 
 ان الحسن والحسین امامان قاما او قعدا 
حسنین امام اند چه قیام کنند چه صلح 
این اشاره به دو کتاب نفس دو امام بود 
ممکن است قضایا را تاریخی سیاسی و مصلحت اجتماعی نگاه کنیم و بگوییم در زمان امام حسن  مصلحت در صلح بود و زمان امام حسین تسلیم نشدن 
ولی امر از اینها بالاتر است ،
کسی در عرفات بر خیمه امام حسین داخل شد همه روزه دار و مشغول دعا بودند او به خیمه امام حسن رفت انجا سفره بود و طعام واطعام ،میخوردند و میبردند او تعجب کرد قضیه را از امام حسن پرسید فرمودند خداوند خواسته بر امت توسعه دهد هر کس خواست به من اقتداء کند و هر کس خواست به برادرم حسین 
 
آری ان الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا 
ولی خدا ، به جایی میرسد که نفس اش  و راهش برای دیگران وظیفه و راه میشود و خلافش جهنم میشود ان الحق مع علی حق با علی است و علی با حق است و اصلا هر جا علی برود خدایا حق را همان جا قرار بده ،این جمله رسول خدا مخصوص علی علیه السلام نیست  سایر ائمه و اولیاء خدا را هم شامل میشود یعنی این امام هر کجا رفت و هر چه رفتار کرد ، چه قیام ،چه قعود وظیفه میشود  انهم  نه از روی مصلحت زمان و اجتماع بلکه از روی کتاب وجودی اش ، و البته این کتاب وجودی امام دقیقا به مصلحت اجتماعی و زمانی هم ختم میشود اگرچه مردم ان زمان نفهمند  و امام به این تحلیلهای سیاسی و اجتماعی توجه ندارد  استنساخش از اصل است از کتابی است که هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ29جاثیه 
لذاست کسانی که به امام حسین برخورد میکنند روی مصلحتهای اجتماعی و زمانی که خودشان میفهمیدند امام حسین  را برحذر میداشتند لکن امام میفرمودند من اینها را میدانم که کوفه اهل وفا نیست و..ولی گاهی برای برخی که اهل بودند پرده برمی داشتند که  ان الله شاء ان یراک قتیلا 
این است معنی باز کردن مسیر  فیض حسینی در عالم که با نفسش وراهش یک کشتی در عالم ایجاد  شده که اسرع است و اوسع ، او شده قتیل الله 
ایا رسیدن به این کتاب وجودی شخصی  و عمل مطابق آن برای غیر معصوم هم مقدور هست ولو به اندزه رشحاتی ؟ ایا میشود من و شما کتاب وجودی خود را پیدا کنیم و مطابق ان عمل کنیم ....؟
والله الهادی القائم 
الحمدلله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 15:2 |
السلام علی الشیب الخضیب 
سلام بر محاسن خونی ات حسین 
 
کجا محاسن حسین خونی شد
انجا که پیشانی اش سنگ خورد و خون از پیشانی اش جاری شد و سر و صورت حسین را به خونش خضاب کرد
 
یا انگاه که بر جنازه جوانش ،علی صورت به صورت علی گذاشت و لشکر گمان کرد حسین جان داده  و چون صورت بلند کرد از محاسن و صورتش خون میچکید 
 
یا وقتی که طفل شیر خوارش، علی را روی دست گرفته بود طلب اب می کرد ولی جوابش را با تیر سه شعبه ....با خون علی خود را خضاب کرد که اینگونه بر خدا وارد شود و خدا او را تسلیت داد 
صبرلک یا حسین 
حسین جان صبر کن 
او را به ما رها کن 
دعه یا حسین ان له مرضعة  فی الجنة 
سلام بر مظلوم بدون ناصر 
سلام بر شهید الشهداء 
سلام بر غریب الغرباء
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 14:55 |
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (٣٠)ال عمران
 
این جمله میتواند حاکی از همان تجسم اعمال یا بقول استاد بهتر از این تعبیر تمثل اعمال است که در پی نوشت این ایات و روایاتش از کتب اهل فن بیاید 
اما 
چرا خیر محضر است و تود فاصله بین نفس و اعمال شر است 
ایا چون با گذر زمان کار حل میشه 
چرا بلافاصه فرمود یحذرکم الله نفسه 
میتوان گفت چون اینها تحت تاثیر اسماء الله و به نفس برمیگرددلذا فرمود یحذرکم الله نفسه 
ایا چون بار این تحدید سنگین بود بین خوف و رجا نگه داشت و فرمود والله رئوف بالعباد 
والله العالم الهادی 
 
تا بنده دعاکننده خسته نشود خدا خسته نمیشود الحدیث 
تا زائر خسته نشود امام مزور خسته نشود 
تا زائر خسته نشود امامزاده هم 
تا شاگرد و متعلم خسته نشود معلم خسته نشود 
تا انکه گوش میکند خسته نشود گوینده خسته نشود (در حدیث امده گوش کننده زودتر خسته شود )  
 
تجسم اعمال یا تمثل 
← نظریات علماء
غالب مفسران، خصوصا متقدمان نیز می‌گویند خود اعمال در قیامت مجسم نمی‌شود. (مانند: طبری، زمخشری، فخر رازی، بیضاوی، ذیل آیه.)
همچنین مخالفان نظریه تجسم اعمال استدلال کرده‌اند که اعمال، عرض است و عرض طبق قاعده‌ی «العرض لایبقی زمانتین در دو زمان باقی نمی‌ماند و به همین سبب، تجسم آن هم بی معناست.
فخر رازی در این باره می‌گوید: «چون عمل انسان عرض است و عرض (که) فانی می‌شود، نمی‌تواند در آخرت به صورت جسم درآید و جوهر گردد. بنابراین، مراد از وجدان عمل: «یوم یجدکل نفس ماعملت»   جزای عمل است یا مقصود، یافتن نامه و صحیفه عمل است؛ یعنی: یوم یجدکل نفس صحیفه اعمالها.» 
علامه مجلسی نیز ضمن نقد نظریه تجسم اعمال می‌گوید: «محال دانستن انقلاب عرض به جوهر در این دنیا ممکن دانستن آن در سرای دیگر نوعی سفسطه است، زیرا دو نشئه دنیا و آخرت با هم تفاوتی ندارند، مگر از این جهت که مرگ و احیاء دوباره، میان آن دو فاصله ایجاد کرده است و این تفاوت نمی‌تواند وجه اختلاف احکام یاد شده باشد.» 
بنابراین مخالفان نظریه ی تجسم اعمال به دو مطلب تمسک کرده‌اند:
الف) اعمال انسان پس از صدور و مرگ، معدوم می‌شوند و چیزی نمی‌ماند تا در سرای دیگر تجسیم یابد.
ب) اصولا تجسم عمل از قبیل تبدیل عرض به جوهر است که امری محال است.
 
 استدلال به آیات
۱. یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امدا بعیدا  یعنی؛ روزی که هر انسانی هرکار نیکی انجام داده است، نزد خود حاضر می‌یابد، و هر کار بدی را که انجام داده است نیز حاضر و آماده می‌یابد، و آرزو می‌کند که میان او و آن عمل بد فاصله مکانی یا زمانی بسیاری وجود می‌داشت و او آن عمل بد را که در دنیا انجام داده است، در قیامت مشاهده نمی‌کرد.
پس خود آن کار خیر و عمل بد و همان عنوان که به عمل داده شده را، می‌بیند، نه آنکه مصادیق و مواد خام آن را ببیند.
۲. ان الذین یکتمون ما انزل الله من الکتاب و یشترون به ثمنا قلیلا اولئک ما یاکلون فی بطونهم الا النار ولایکلمهم الله یوم القیمة و لایزکیهم و لهم عذاب الیم• اولئک الذین اشتروا الضلاله بالهدی و العذاب بالمغفره فما اصبرهم علی النار. 
یعنی بدرستی آنهائی که از کتاب خدا، آنچه را که خدا نازل کرده کتمان می‌کنند و با کتمان آن ثمن اندک، به دست می‌آورند، آنها آنچه می‌خورند جز آتشی نیست که به درون خود می‌کنند و خدا روز قیامت، با آنها سخن نخواهد گفت و آنها را تزکیه نکرده بلکه عذابدردناک خواهند داشت. آنان با سرمایه هدایت، گمراهی را خریدند و مغفرت را با عذاب معاوضه می‌کنند، به راستی چقدر بر چشیدن آتش تحمل دارند؟!
این دو آیه شریفه، بیانگر آن است که، آنچه افراد از راه کتمان حقایق الهی به دست می‌آورند، در حقیقت آتش را، درون خود جای می‌دهند. شکی نیست که صورت ظاهری و دنیوی اموال یاد شده، آتش نیست، بلکه به صورت انواع لذت‌های دنیوی نمایان می‌شوند. پس باید بگوئیم اینگونه اموال، صورت دیگری دارد که اکنون از چشم ظاهر بین انسان پوشیده است ولی در سرای دیگر (که پرده‌ها بالا می‌رود و حقایق پنهان آشکار می‌گردد) مشاهده می‌کنند. 
علامه طباطبایی درباره آیه مذکور می‌فرماید: «در آیه شریفه دلالتی که بر تجسم اعمال و تحقق نتایج آن دارد، برکسی پوشیده نیست، چون اولا می‌فرماید: اینکه علمای اهل کتاب احکام نازله از ناحیه خدا را، در برابر بهائی اندک فروختند، همین اختیار ثمن اندک عبارتست از خوردن آتش و فرو بردن آن در شکم، و ثانیا در آیه دوم، همین اختیار کتمان و گرفتن ثمن اندک در برابر احکام خدا را، مبدل کرد به اختیار ضلالت بر هدایت، و ثالثا این اختیار را هم مبدل کرد به اختیار عذاب بر مغفرت، و در آخر می‌فرماید چقدر بر سوختن در آتش صبر دارند. پس معلوم می‌شود اختیار بهای اندک، بر احکام خدا، اختیار ضلالت است بر هدایت، و اختیار ضلالت بر هدایت، در نشئه دیگر به صورت اختیار عذاب بر مغفرت مجسم می‌شود و نیز ادامه دادن بر کتمان حق در این نشئه، به صورت ادامه بقاء در آتش، مجسم می‌گردد. 
 
←← استدلال به روایات
همچنین مسئله تجسم اعمال، در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است. از جمله روایتی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خطاب به قیس بن عاصم که در آن آمده است:
«ای قیس، تو را لاجرم همدمی است که با تو دفن می‌شود و او زنده است و تو با او دفن می‌شوی در حالی که تو مرده‌ای، اگر کریم و بزرگوار باشد تو را گرامی می‌دارد، و اگر پست و فرومایه باشد، تو را تسلیم می‌کند. سپس آن همدم جز با تو محشور نمی‌شود و تو جز با آن برانگیخته نمی‌شوی و جز درباره‌ی او، از تو بازخواست نمی‌شود، آن را جز صالح قرار مده، زیرا اگر خوب باشد با وی انس می‌گیری و اگر بد باشد جز از او وحشت نمی‌کنی، آن همدم کردار توست.» [۳۲]
 
برخی اصحاب دل در این باره گفته‌اند: مارها و عقرب‌ها (بلکه آتشی که در قبر و قیامت پدید می‌آید) عین کردار ناشایست، اخلاق پست و باورهای باطلی است که در این جهانرخ می‌نماید. چنان که حور و میوه‌های بهشتی نیز همان اخلاق پاک، کردار ناشایست و باورهای حقی است که در این جهان به ظهور می‌پیوندد. 
امیرالمومنین (علیه‌السّلام) می‌فرمایید: «و اعمال العباد فی عاجلهم نصب اعینهم فی آجالهم». یعنی کردار بندگان در این دنیا، در روز قیامت، در برابر دیدگانش مجسم خواهد بود.
امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
اذا وضع المیت فی قبره مثل له شخص، فقال له : یا هذا کنا ثلاثه : کان رزقک فانقطع بانقطاع اجلک و کان اهلک فخلفوک و انصرفوا عنک و کنت عملک فبقیت معک. اما انی کنت اهون الثلاثه علیک
 
یعنی وقتی میت در قبر قرار می‌گیرد، شخصی بر او مجسم می‌شود و می‌گوید: ما سه چیز، همراه تو بودیم، یکی رزق تو که با مرگ تو قطع شد و دیگری اهل و عیال تو که تو را پشت سر گذاشتند و بازگشتند، و من که عمل تو هستم با تو خواهم بود. من همان چیزی بودم که به من اهمیت نمی‌دادی و در میان این سه چیز کمترین جایگاه را داشتم.
شیخ بهایی در تبیین تجسم اعمال می‌گوید: «عمل نیک به روح، توانایی خلق صورتی خاص، متناسب با عمل نیک، و عمل بد نیز به روح، قوت آفریدن صورتی ویژه متناسب با عمل بد می‌دهد و بدین سان کردارهای نیک و بد، پیکر می‌پذیرند و اعمال، تجسم می‌یابند، کردارهای نیک و باورهای درست، در هیئت‌های نورانی و شکل‌های زیبا چون حوریان، کاخها و رودهای بهشتی، و اعمال بد و اعتقادات باطل، در هیئت‌های ظلمانی و شکل‌های زشت چون عقرب‌ها و مارها و آتش سوزنده‌ی دوزخ؛ آن هیئت‌ها موجب سرور و شادمانی نیکان، و این اشکال، سبب اندوه و رنج بدان می‌گردد و بدین سان نیکان و بدان به تصریحقرآن کریم [۳۶] کردارهای نیک و بد خود را که تجسم یافته است، عیان می‌بینند و در پرتو این مشاهده شادمان و اندوهگین می‌شوند و بدین سان به جزای کردارهای خود می‌رسند
 
← تبیین عرفانی
عارفان در تبیین مسئله تجسم اعمال، بر مبنایی فلسفی، که همانا «تبدیل امر بالقوه به امر بالفعل» است، تکیه می‌کنند. بر این مبنا خلق‌ها، خوی‌ها و باورها در این جهان نسبت به سرای آخرت، اموری بالقوه به شمار می‌آیند و فعلیت یافتن آنها در عالم آخرت، عینیت یافتن و مجسم شدن آنهاست.
شبستری در مثنوی خود به این معنا اشاره می‌کند، و نیز ابن عربی در فتوحات، مطالبی در این باره دارد. 
صاحب مفاتیح الاعجاز برای تبیین و توضیح نظریه‌ی تجسم اعمال، در شرح ابیات شبستری از قوت عنصری و تبدیل آن به موالید ثلاث (جماد، نبات، حیوان) شاهد می‌آورد؛ بدین معنا که قوت عنصری، که بالقوه موالید ثلاث محسوب می‌شود، در این جهان، به تدریج فعلیت می‌یابد و به جماد و نبات و حیوان بدل می‌گردد. بر این اساس اخلاق، اعمال و اعتقادات آدمی «یعنی جمیع ملکات خیر و شر از افعال و اقوال که در نفس مدخر (مدخر گشته: ذخیره گشته، پس انداز گشته.) و مخزون گشته» در این جهان، حالت بالقوه دارند و در عالم برزخ و سپس در جهان آخرت، فعلیت می‌یابند و در هیئت‌های زیبا (حوریان، کاخ‌ها، رضوان و...) و زشت (سگ، خوک، مار و...) تجسم پیدا می‌کنند.
 
مولوی نیز آشکارا در مثنوی به زبان تمثیل و نماد، از تجسم اعمال سخن گفته است. زبان نمادین و بیان تمثیلی مولوی موجب شده است تا به جای اصل «قوه و فعل» به استناد یکحدیث نبوی مبنی بر اینکه: «مردم، در خواب‌اند و چون بمیرند بیدار شوند»  از تمثیل «خواب و بیداری» بهره می‌جوید: باز از آن خوابش به بیداری کشند که کند بر حالت خود ریش خند• که چه غم بود آنکه می‌خوردم به خواب چون فراموشم شد احوال صواب
نسبت عالم خواب به عالم بیداری، همان نسبت «قوه به فعل» می‌باشد. و بر اساس این تمثیل، هر نیک و بد را که انسان، در خواب این جهان می‌بیند، در بیداری آخرت بر او آشکار می‌گردد. همچنین مولوی از طریق تلمیح، (اشاره) به بخشی از داستان حضرت یوسف (علیه‌السّلام)، بر تجسم اعمال تاکید می‌ورزد:
‌ای دریده پوستین یوسفان گرگ برخیزی (گرگ برخاستن در اینجا به معنی تجسم اعمال است.)• از این خواب گران گشته گرگان یک به یک خوهای تو می‌درانند از غضب، اعضای تو 
 
← تبیین حکمت متعالیه
طرح فلسفی تجسم اعمال، حاصل تلاشی است عقلانی که با هدف تبیین فلسفی نظریه‌ی دینی پیکرپذیری کردارها، صورت گرفته است. این تلاش به بهترین وجه از سوی یکی از شاگردان برجسته شیخ بهائی، یعنی صدرالمتالهین، و سپس از سوی طرفداران وی انجام گرفت. 
وی کوشیده است با مبانی عقلی و موازین حکمی، به نحو مشروح و معتدل به مساله تجسم اعمال بپردازد. این نظریه بخشی از نظام فکری اوست و با دیگر نظریاتش، از جمله درباره‌ی حرکت جوهری و معاد جسمانی و اتحاد عاقل و معقول، سازگاری دارد
در حقیقت ملاصدرا نخستین متفکری است که، نظریه‌ ی تجسم اعمال را چونان حرکت جوهری و معاد جسمانی و دیگر اصول فلسفه‌ی خود، در نظام فلسفی خویش وارد کرد و بدان صورت ویژه ی عقلی فلسفی بخشید. وی در این کار، هم از آیات و روایات بهره گرفت و هم از نظریه ی عرفانی تجسم اعمال، سود جست.
مبنای ملاصدرا در تبیین فلسفی نظریه‌ی تجسم اعمال، همانا «تاثیر و تاثر ذهن و عین، یا نفس و جهان واقع در یکدیگر» است. بر اساس این تاثیر و تاثر، هر پدیده‌ی بیرون ذهنی، در ذهن یا در نفس اثر می‌گذارد و هر صورت درون ذهنی یا هر صورت نفسانی نیز در واقعیت‌های بیرون ذهنی مؤثر می‌افتد. مثلا پدیده‌ی رطوبت، به عنوان صورتی بیرون ذهنی در حس، خیال و عقل تاثیر می‌کند و صورت محسوس و متخیل رطوبت در حس و خیال، و صورت کلی رطوبت در عقل پدید می‌آید. اختلاف صورت‌های پدیدآمده از آن جهت است که نحوه‌ی اثر یک موثر، در مواطن مختلف و به تبع این مواطن، متفاوت خواهد بود. عکس مسئله هم صادق است، یعنی، مثلا خشم، که صورتی درون ذهنی یا نفسانی است، بیرون از ذهن اثر می‌گذارد و موجب برافروختگی چهره‌ی شخص خشمگین می‌شود، (و) نیز بسا که این تاثیر، شدت بیشتری بیابد و خشم درونی، آتشی بیرونی (عالم آخرت) پدید آورد. [۴۷]
در جریان تاثیر درون بر بیرون (ذهن بر عین)، خلاقیت نفس که حاصل خداگونگی نفس است نقش بنیادی دارد. این خلاقیت به دنبال غلبه‌ی صفات نیک و بد بر باطن انسان و استیلای این صفات بر نفس و در نهایت تبدیل شدن آنها به ملکات نفسانی، تحقق می‌یابد، یعنی نفس با همین ملکات است که موجب می‌شود تا کردارهایی نیک یا بد از انسان سرزند. همچنین بر طبق اصل بقای نفس، نفس پاینده یا روح جاویدان با صفات و ملکاتی که کسب کرده است، پس از مرگ جسم، به جهان دیگر می‌رود و در آنجا نیز منشا آثاری نیک یا بد می‌گردد. [۴۸] دلیل این امر آن است که طبق نظر ملاصدرا، روح (نفس) «جسمانیه الحدوث» است و در این جهان، معلول بدن است و به زبان تمثیل و تشبیه بسان پرتویی است که بر دیوار می‌افتد، [۴۹] اما در آن جهان با ملکاتی که کسب کرده است، منشا بدن اخروی و آفریننده‌ی پیکر آن جهانی است که از نفس، زاده می‌شود و به مثابه سایه و پرتو روح است و بدان سبب که آن جهان، موطنی خاص است، خلاقیت نفس کمال می‌باید و آفریده‌های نفس، کمال می‌یابد و آفریده‌های نفس عینیت و تجسم پیدا می‌کند و بدین سان تجسم یا تجسد اعمال محقق می‌گردد. [۵۰] [۵۱]
ملاصدرا و پیروان وی کوشیده‌اند تا صورت‌ها و پیکرهایی، به ویژه متناسب با ملکات نکوهیده‌ی نفسانی، در جریان پیکرپذیری کردارها مشخص کنند. وی خود از حیوانی برزخی، که میانه‌ی حیوان عقلی و حسی است، سخن می‌گوید و بر این باور است که اینحیوان، درون پیکر هر انسانی موجود است و با مرگ وی نمی‌میرد و در روز رستاخیز و در آن جهان، به صورتی مناسب و متناسب با ملکات نفسانی هر شخص محشور می‌شود وپاداش و کیفر می‌بیند. [۵۲]
فیض کاشانی، که از پیروان و مفسران برجسته ی فلسفه‌ی صدرایی به شمار می‌آید، درباره تجسم اعمال می‌گوید: «تکرار کردارها در این جهان، سبب پدید آمدن خوی‌ها و ملکات می‌گردد و هر ملکه‌ای که در این جهان بر نفس چیره گردد، موجب ظهور صورت و پیکری مناسب خود در آن جهان می‌شود و تجسم می‌یابد. و از آنجا که کردارهای مردم بدکار، کردارهایی است حیوانی و ناپسند، ناگزیر در سرای دیگر به صورت حیواناتی زشت مجسم می‌گردند
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 11:27 |
تکنولوژی فکر و سوره حمد و قران 
اثر درونی و اثر بر ناخوداگاه تا رسیدن به خداوند 
 
تقویت و اصلاح ضمیر ناخوداگاه تا نیروی ها درونی ناخودآگاه درست شود 
من همراه شما نغمه های محبت میگویم و ضمیر ناخودآگاه شما میشنود و شما انسان آراسته و آرام شوید 
ذهنی ارام و جذاب اندامی ارام وجذاب 
اینک در جای خود ارام بنشینید 
صدایی که میشنوید صدای دوست 
صدای عشق است 
ذهن و ضمیر ناخوداگاه به مثل یک کامپیوتری هرچه شما بخواهید اجرای میکند 
با استفاده از الفاظ شیرین و عشقی و رحمت و سکون شخص را سحر خود میکند .از لحن هم استفاده میکند صدای ملایم و نرم و دوست داشتنی کم کم در درونت می رسد
این برخی از الفبای تکنولوژی فکر بود 
 
با این الفباء نگاهی به قران بکنیم 
بسم الله الرحمن الرحیم 
این صدای دوستی و مهربانی است صدای کسی است که تو را دوست دارد کسی که اولین حرفش برای شما این جمله سراسر محبت امیز است به نام خدای مهربانی ،خدای مهربانی عمومی و خصوصی  ،دوباره همین را تکرار کرده و در روز این سوره و این ایات را بارهها و بارهها گفته تا ما هم الرحمن الرحیم شویم 
و  حرفش بعدی هم باز دیدن درستی ها زیبایی است 
الحمدلله رب العالمین 
همه این زیبایی ها ستایشش و حمدش برای خداوند متعال است  گویا این جواب  رسیدن به بسم الله و الرحمن و الرحیم است  
یا ادامه همان راه شیرین نگاه کردن به هستی است 
کسی سختی هم دیده وارد این میخانه شراب الرحمن و الرحیم شده و لباس دیبای الحمدلله را به تن کرده شروع به رقص کرد که تو مرا لایق این دیدی که تربیت کنی و پاک کنی 
 
مالک یوم الدین  ما غافل از خوبی های ،یوم الدین تو حوصله تو دربرابر حوادث است 
ایاک نعبد وایاک نستعین. که ما هم مثل تو اینگونه مظهر مهربانی میشویم مظهر بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدلله 
اهدنا الصراط المستقیم  
ما را به این صراط مهربانی و عشق و شیرینی هدایت کن 
صراط الذین انعمت علیهم  کسانی را نگاه کن که همه در خوبی رحمت و مهربانی فرو رفتن اند 
غیرالمغضوب علیهم و الضالین  نه بیراه از این راه خوبی و شیرینی
نه گمراهان و نه دور شدگان از این سفر مهربانی رحمانی و رحیمی 
 
الیوم اکملت لکم دینکم و اتمت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا 
 
الان که در این سفره الرحمن الرحیم  دینت تمام شده و خدا از تو راضی شد 
 
آری  ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم  الملائکه ان لا تخافوا و لاتحزنوا ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون 
 
آری  ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم  الملائکه ان لا تخافوا و لاتحزنوا ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون 
 
خوشا به حال تو که ملایکه همراه تو شدند 
خوشا به حال تو مقام خلیفة الهی را به یدک میکشی  انی جاعل فی الارض خلیغفة 
تو همانی که درباره تو فرمود وعلم ادم الاسماء کلها 
خوشا به حالت ای نفس مطمئنه 
یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی 
 
خوشا به حالت ای کسی که به مقام رضا رسیدی که رضی الله عنهم و رضوا عنه 
 
شاید خواندن و تکرار بعضی ایات و سورها را در مواقف خاص حمل بر همین تکنولوژی فکر بلکه ذهن کرد 
اینکه حوادث بد را انسان نبیند حرف بد  نزند 
حسنواظنونکم بالله  ذلکم ظنکم الذی ارداکم معاذالله 
  
فقر چیزی جزء فکر فقیرانه نیست و غنی چیزی جزء اندیشه غنی  داشتن نیست 
(این بحث اثباتی تربیتی  است بحث ثبوتی و قضاو قدر بحث دیگر است)
 
از هر چهار نفر در بیمارستان سه نفر در اثر اندیشه و فکر مبتلی به ان شده اند 
(مسیح میفرمود تو باور کن که من میتوانم تو را شفا دهم تا تو را شفاء دهم  
فرمود انا عند ظن عبدی بی ان کان خیرا فخیر و ان کان شرا فشر 
هرکس فکر کند بادنجان ضرر دارد ضرر دارد و اگر بگوید خیر برایش  دارد خیر دارد الحدیث
بگو چگونه می اندیشی تا بگویم شبت، روزت ،دوستی ات قیامتت چگونه است 
بر خیز و ببین گلهای خندان صحرایی را 
قوموا لله 
تمام دنیا و اخرت ما اندیشه ما تشکیل میدهد 
چرا اندیشه فقیرانه؟ اندیشه غناو توانایی بکن 
ای انسان  تو همه اندیشه ی 
هر گونه انسان باور دارد همانگونه اندیشه دارد 
 
انسانها نونِ باوریش را میخورد هرکس سر سفره باورش نشسته 
برنده قبل مقایسهو مسابقه  خود را برنده و بازنده بازنده می بیند 
 
اگر باور کنی قشنگ ترین روز زندگیت خواهد بود
 
دفتری که با نام تو اغاز شد کارش از چرخ هم بالاتر گرفت 
حالا معلوم شد چرا اون عارف اخر نوشته هاش می نوشت
 والله یقول الحق و هو یهدی السبیل 
الحمدلله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا
                                                    
 آب زنید راه را هین که نگار می‌رسدمژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد
راه دهید یار را آن مه ده چهار را کز رخ نوربخش او نور نثار می‌رسد
چاک شدست آسمان غلغله‌ای‌ست در جهان عنبر و مشک می‌دمد سنجق یار می‌رسد
رونق باغ می‌رسد چشم و چراغ می‌رسدغم به کناره می‌رود مه به کنار می‌رسد
تیر روانه می‌رود سوی نشانه می‌رودما چه نشسته‌ایم پس شه ز شکار می‌رسد
باغ سلام می‌کند سرو قیام می‌کندسبزه پیاده می‌رود غنچه سوار می‌رسد
خلوتیان آسمان تا چه شراب می‌خورندروح خراب و مست شد عقل خمار می‌رسد
چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار می‌رسد .
دیوان شمس تبریزی 
 
 
 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه بیستم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 14:19 |
،برخی دین را از سیاست جدا کرده اند عده ای حقه باز هم به این معنا دامن میزنند که سیاست پدرسوختگیه بدرد علماء و متدینین نمیخوره تا اینطوری میدان را برای خودشون خلوت کنند 
عده ای هم زیاده روی میکنند و همه چیز شان شده سیاست به عنی حوادث امروز نه سیاست به معنای دور درست و فکر اینده ،لذا سیاست اگر میگویند بعضی جاهاه
 نباشه چون جو آرام باشه برای فکر کردن سر کلاس ریاضی و فیزیک اگر سیاسی حرف بزنی ذهنا  پریشون میشه 
همچنین گاهی سیاسی حرف زدن روز مرگی میاره و انسان را از کارهای مهم باز می داره از چشم اندازی ها مهم از برنامه ریزی چند ساله .اینکه زید و عمرو چکار کرده روزمرگی میاره باید فکر صد سال آینده و صدها سال آینده بود تو سر و کله هم زدن و زیر پا هم خالی کردن، چاه کندن برای خودمونه تازه، الباطل 
یموت بترک ذکره 
گاه یه خرابکاری را سر و صداش را دربیاری تازه بدتر میشه 
باید چهارچوب اسلام و نظام را حفظ کرد و تاخت و تازاند بهم ور رفتن موندن
از همه مهمتر سعه صدر  داشتنه
الحمدلله رب العالمین 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه بیستم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 14:11 |
🌹
استخاره ی قلبی : 
یعنی قلبا از خدا بخواه که من درمانده شده ام تو خیر مرا میدانی ،قدرت داری انچه خیر است بر قلب من جاری کن ،پیش بیاور 
 
شیخ طوسی (ره) می فرماید که کسی که اراده ی انجام کار کرده سنت
است که غسل کند و دو رکعت نماز به جا آورد و بعد از آن به سجده رود
و صد مرتبه بگوید «اَستخیرُ اللهَ تعالی فی جمیعِ اموری کلِها خیرةً عافیة»
طلب خیر میکنم در همه کارها از خداوند متعال ،خیرِ همراه عافیت 
 
این روایات زیر حمل بر استخاره قلبی میشود 
من دخل فی أمر بغیر استخارة ثم ابتلی لم یؤجر» 
هرکس کاری کند بدون استخاره و دچار سختی و بلاء شود اجری نمیبرد 
 
«ما استخار اللّه عبد مؤمن إلا خار له و إن وقع ما یکره» و
«إلا رماه اللّه بخیر الأمرین».
مؤمنی استخاره نکرد مگر اینکه برایش خیر تقدیر میشود اگرچه به ظاهر دچار سختی شود 
در برخی روایات امده بهترین کارها برایش تقدیر میشود 
امیر المومنین  
فرمودند 
اکثر استخارتک لله 
زیاد استخاره و کسب خیر از خدا متعال  بکن 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه بیستم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 12:30 |
قُلْ إِنْ تُخْفُوا مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (٢٩) 
 
بگو اگر انچه در سینه شماست مخفیش کنید یا آشکاراش کنید میداند خداوند انرا و میداند انچه در اسمان و اپچه در زمین است و خداوند بر هر چیز قدرت دارد 
 
فرمود تو این مطلب را بگو چون مخفی است و هرکس بدان توجه ندارد 
چون مطلب کلیدی و مهمی است که رشد و سقوط بسیار در پی دارد بگو 
چون یکی از وظایف معلم و استاد حکمت عملی و تزکیه توجه دادن به این است که مخفیگاه انسانرا در کنار علن وجود شاگرد اصلاح کند لذا تو این مهم را بگو 
بگو تا حق ،حقیقت شود 
بگو تا متمرکز نفس خودت شود 
بگو تا سرمشتق تعلیم و تربیت حرکت نرم افزاری حضور خداوند و علم او به تارو ‌پود انسان قرار گیرد 
بگو 
ان تخفوا ما فی صدروکم 
اگر انچه در سینه شماست مخفی کنید 
اول حرف از مخفی کردن زدن چون این مهم است شاید معادل این بخش در ادامه ایه همان یعلم مافی السماوات است یعنی اسمان وجود انسان محل مخفی گاه انسان و زمین انسان که اعضاء و جوارح و حواس اوست عَلـَن و اشکارگاه اوست 
شاید این نکته را هم دارد میتوان مخفی کردن انسان برخی مطالب را به اثار اجرام اسمانی و نجوم نسبت داد وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ (١)وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ (٢)النَّجْمُ الثَّاقِبُ (٣)إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ (٤)فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ (٥)خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ (٦)طارق 
و میتوان زمین و اثار زمین مثل اثراتش بر نطفه و مزاج انسان باعث علن و اشکار سازی طبقه ظاهر انسان دانست 
 
اینکه فرمود والله علی کل شئ قدیر 
با توشیح ما معلوم شد که این اثرات و این تاثیر و تاثر ،این کتاب و نوشته ،این استنساخ ها باعث نمیشود که یدالله مغلولة باشد بلکه یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء
این نکته را هم میتواند داشته باشد که همه اینها ریشه در علم الهی دارد والله العالم الهادی الموفق 
الحمدالله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه بیستم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 1:17 |
}��ɽɻ🌹🌹🌹
در اصول کافی امده 
جایی که سلمان از ابوذر تقیه می کرد دیگر حساب بقیه از هم معلومه 
 
یه مقداری برخی از اعتقادات را که باعث دوری از هم و جر و بحث میشه خوبه ولو از دوستان بپوشانیم البته اگر گفتگو حلش نمیکنه 
نخواهیم حرف خودمون را به کرسی بنشونیم 
 
سر اونچه که قبول داریم دور هم جمع بشیم اینقدر در ظاهر و باطن از هم دوری نکنیم خدا را خوشش نمی یاد 
یدالله مع الجماعة 
این جماعت شیعیان امیرالمومنین هستند البته نه اینکه هر کسی خودش را بالاتر بدونه  نه به حدیث امیرالمومنین در باب عقل و جهل کسی ایمانش کامل نمیشود مگر اینکه همه را بهتر از خود بداند و شر خلق را خودش بداند
 
 ويرى الناس كلهم خيرا منه، وأنه شرهم في نفسه، وهو تمام الأمر.
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 23:21 |
می‌دانید چرا در ایران تقریبا در هر جرم هولناکی مانند تعرض به مشتریان در آرایشگاه زنانه و تجاوز در مقابل چشمان شوهر و فرزند، پای یک یا چند مجرم سابقه دار در میان است؟ مهم‌ترین علت این است که این «خبر خاموش» هر روز در مهم‌ترین بخشهای خبری رسانه ملی به مجرمان اعلام می‌شود: «تبهکاران گرامی! همانطور که می‌بینید مسائل مهمتری داریم، وقت به خیر!»
 
نویسنده  مقاله اذعان داشته 
 بین فکر شیطانی و تحققش در ایران فاصله چندانی نیست ولی در غرب اینطور نیست چرا که در بوق و کرنا میکنند و به مجرمان اینده میفهمانند که گناه بکنی پیگیری دارد ولی در گشور ما روپوشی میشه ولذا تکرار میشه ..
 
من در مقام سیاست مدار جواب این مطلب را نمیدهم که ایا در ایران چنین مخفی کاری میشود و یا در غرب چنین هست که برای هر تجاوزی چه فقیر و چه دارا و چه متجاوز دستش به دهان برسد یانه چنین میکنند یا نه این سخن بماند برای سیاسیون 
لکن من در مقام بحث فرهنگی بدون تقصیرات حکومتی، این سخن را نقد میکنم 
ایا اصلا این مطلب درست هست که هر تجاوزی را در بوق و کرنا کنیم؟
اگر یک گناهی در اجتماع در اثر اعلان قبحش ریخته شود، عادی میشود اگر بگویند  این گناه را فلانی کرد فلانی هم فلانی هم دیگر این گناه قبحی در اجتماع ندارد و درست برعکس میشود  زمینه تجاوز و هنجار شکنی بیشتر میشه پس باید به مقتضای الباطل یموت بترک ذکره ،باطل و گناه با ترک یاد اوریش از بین می رود، تا جرم به نحو حقوقی ثابت نشده و گناه در ملا عام نبود روی گناه را پوشاند
 
 ،اسلام تا اثبات جرم وجرمهای بخصوص حق افشاء و رسانه ی کردن مجرم و جرم را  نمیدهد بلکه طرف حق، اعاده حیثیت دارد و این نه فقط بخاطر آبروی مومن است که احترامش از کعبه بالاتر است بلکه برای این هم هست که حریم ها در افکار عمومی حفظ شود اگر این تجاوزها به ادنی مناسبت رسانه ی شود نه تنها اثر مثبت در جمع بر جو کلی اجتماع ندارد بلکه اثر منفی دارد  در غرب  این مسائل به راحتی افشاء میشود غافل از این که هر جرمی علنی کردنش مناسب نیست حریم شکنی است و بعید نیست در این رابطه دستهایی حتی در غرب در کار است  و شما میبینید که اگر چه اینها در غرب رسانه ی میشود ولی ولی بازدارند نیست وتکرار میشود 
در غرب به لحاظ شکسته شدن قبح  اش این مسائل خیلیش اصلا رو نمیشود برعکس در شرق خصوص در ایران به علت وجود حریم ها امثال اینها خیلی نمود میکنه یعنی تو دیده 
به هر حال جرم اگر مجرمش اینقدر پست بود که رعایت افکار عمومی نکرده و طوری پرده دری در اجتماع کرده که چهار شاهد عادل کار او را دیده باشند باید کیفرش در ملا عام باشد و عده ای شاهد این کیفر باشند تا همچنانچه او این افکار عمومی را خراب کرده این تعذیب او جبران ان  خرابی افکار عمومی باشد 
پس در اسلام اجرای حکم ان هم حکم جرمی که علنی بوده ،علنی میشود نه خود جرم فرق است که جرم در لفافه کیفر به گوش مردم برسد یا خود جرم ابتداء به گوش مردم برسد 
البته در خصوص حاکم و حق مردم خوردن توسط عمال حضرت امیر درباره این حق خوری یک نحو مجازات عمومی در ملا عام را قائل است اگرچه این حق بیت المال خوری در لفافه بود ،شاید وجهش امیدوار کردن مردم به حکومت و درس گرفتن سایر عمال باشد البته در اینجا بحث شکستن قبح جرم در اجتماع نیست چرا که عمالی که دستشان به دهانشان برسد نوعا محدود اند و تحت کنترل 
الحمدلله اولا واخرا وظاهرا وباطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 23:13 |
🌹🌹
طینت و عالم ذر۳ 
بر گرفته از باب طینة اصول کافی 
امام میفرمایند 
اگر مردم ابتداء خلق خود را میدانستند هیچ دو نفری باهم اختلاف نمیکرد 
خداوند قبل از خلق ابتدا آبی را گفت شیرین باش و از تو بهشت و اهل طاعتم را خلق میکنم و آبی را گفت شور باش از ان آتش و اهل آتش را خلق میکنم انگاه انها را با هم مخلوط کرد و لذاست که مومن کافر زاید و کافر مومن  
خاکی را از ادیم زمین عرک شدید کرد...
مرور چند اصطلاح روایی 
اینکه اول دو اب خلق شد و بعد طینت درست شد این اب  همان نرم افزاری وجود شخص است سر وخفی وجود شخص است اب نطفه است که شیرین و شور است یا حلال زاده  است یا شور حرام است و بعد گوشت و استخوان براید ...
اینکه فرمود خاک را عرک شدید کردند بیختند این همان تکامل خاک انسان در مسیر گیاهان و حیوانات میتواند باشد  چرا که انسان جسمش یا از گیاه است یا از گوشت حیوانات پس با یک واسطه یا دو واسطه انسان خاک خوار است انسان از خاک و طینت است این عرک شدید همین بیختن و پختن انسان در این مسیر این غذاهای که خورده و جریان  درخت مزن تایید این سخن که بعدا خواهد امده 
و منظور از ادیم ارض طبقه چهارم زمین  نیست چرا که در روایت دیگر امده در طینت انسان هفت آسمان و طبقات زمین همه دخیل بوده 
 ادیم خالص و بیخته معنی دارد یا روی زمین چرا که بیشترین اثر را دارد   چنانچه این معنی را هم برای ادیم کرده اند 
خلاصه در سخت افزار و نرم افزار انسان تمام فلک دست دارد ابر و با و مه و خورشید و فلک در کار است و عرش و کرشی هم تا انسانی ساخته شود 
 گفتیم با تکامل انواع هم هماهنگ است تکامل خاک انسان در مسیر گیاهان و حیواناتی که بصورت غذا خورده  یک مسیر پختن و بیختن و صاف شدن و اماده شدن برای جزء بدن انسان شدن است 
مراد از اتش افروختن و اینکه امر شد داخل در اتش شوید اب شیرینی ها و مومنین داخل در اتش شدند ولی جهنمی ها نشدند 
این اتش هم میتواند همان تگلیف باشد اتش تگلیفی و دینداری  است که کسانی که اب وجودشان با نطفه و شیر مادر شیرین است زیر بار تگلیف و دین میروند ولی اب شور ها نمی روند همین که الان در خارج میبینیم 
لذا در برخی روایات امده بد اخلاقی مومنین در اثر حر اتشی بود که در عالم ذر وقتی داخل ان اتش شدند این سوزش انها را بداخلاق کرد 
این هم همان اتش تگلیف است بالاخره انسان خود را موظف کند یکسری تگلیف بیاورد نماز و روزه و..ممکن است جایی کم بیاورد بداخلاقی کند نظیر اینکه راجع خواجه ها وارد شده بداخلاقی انها بخاطر این است که به انها فشار می اید 
الحمدلله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 19:52 |
🌹🌹🌹
 
منزلتها و درجات مردم  را به اندازه روایتی که از ما می دانند بشناسید 
 
این جمله حدیث امام صادق است که در کافی شریف است  
اعرفوا منازل الناس علی قدر روایتهم عنا 
 
🌹آیا مراد قدر و اندازه عددی است ؟یعنی به تعداد روایتی که از ما  میداند منزلت و جایگاه  دارد چرا که هر چقدر ما برایش مهم تر باشیم سعی کرده بیشتر از ما استفاده کند بالاخره هر که ، برای انسان بزرگ و عالم باشد ، انسان سعی میکنند از او استفاده کنند اگر کسی از ارسطو دم به دم نقل میکند پیداست ارسطو برایش مهم است اگر حرف از انیشتن می زند پیداست انیشتن برایش مهم است و همینطور 
و به میزان مهم بودن در نزدش سعی کرده از او سود برد 
 
🌹آیا مراد از قدر و اندازه روایت ، معنای ان است ؟
یعنی منزلت هر شیعه و قدرش به معنایی است که از ما نقل میکند اگر توحید نقل کرده قدر و منزلتش توحید است اگر فقه نقل کرده ، قدر و منزلتش فقه است اگر ...
چرا که هر کس در واقع خودش را نقل میکند ،یا به عبارتی چیزی را اینجا و آنجا نقل میکند که خوشش امده باشد و هرکس از خودش و سرنوشت خودش و کتاب خودشش خوشش میاید
 قیمة کل امرء مایحسنه 
 
هر دو معنا محتمل و صحیح است 
تا قدر ما چقدر باشد
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 19:39 |