🌹
بر آستان قیام قائم 
 
از القاب امام حاضر و امام زمان، القائم است 
انچه را خدا میخواست قائم کند و سقیفهٔ فکر و میل بشر انرا نکشید ،نفس غدیریهٔ امام عصر انچنان قدرتی دارد که انرا ایستا و قائم کند من جمله 
أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ...شوری
وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ...بقره ۱۲بار
وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ ..اعراف.
وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ (٩)الرحمن
وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّه...طلاق 
 
او همه این ها را که خدا دستور به قیامش داده قائم میکند از اقامهٔ دین ،نماز شهادت ، وجه به طرف مسجد و اقامه وزن 
از زندان اینها را  رها کند دین را قائم کند از   حالت نشسته وخوابیده خارج کند اگر در برخی جاهها دین جواب نمیدهد چون الان دین نشسته است انسان نشسته که نه قدرت دفاع دارد و نه حمله پس الان دین نه میتواند حمله کند و نه میتواند دفاع کند  
اوست که  کانال وجودی  قیام اولیاء و اوصیاء ست 
اوست که رسول خدا  در بین نور ارواح اولیاء نورش را  ایستاده مشغول  نماز خواندن دیدند 
اوست که به سبب قیام اش دین را ، وزن را ، نماز را ، انتقام راه سقیفهٔ جاهلیت اُولی و جاهلیت اُخری که از رنسانس شروع شده میگیرند 
اوست که اگر به سبب  ادم کسی با او محاجه کند به ادم اُولی است به نوح اولی ست به ابراهیم اولی ست به  موسی اولی است به عیسی اولی است
به محمد اولی است 
تا دیگران 
کس نتواند خود را به ادم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد ببند و خلاف او کند چون او اولی به همه انهاست 
سلام علیه یوم ولد ویوم استشهد و یوم یبعث حیا
 
بلکه 
سلام بر او انگاه که رکوع و سجده کند انگاه که قیام کند بر تمام لحظات و آنائش 
 مادامت الصلاة و السلام
 
دو سه کلمه ذکر مصیبت 
اوست که گریه بر جد خود ،سیدالشهداء را قائم کند 
انگاه که در بدایت ظهور خود فریاد کنند 
الا یا اهل العالم ان جدی الحسین قتلوه عطشانا 
قتلوه مظلوما 
سحقوه عریانا 
او را بر بدن برهنه اش  ،با نعل اسب تازه  تاختند بطوری که مسحوق شد انا لله و انا الیه راجعون 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 19:57 |
🌹ما انقلاب کردیم ولی
 
🌹از علائم اخرالزمان ، وارونه شدن پوسته اسلام است
 
🕋پارلمان و مجلس قوه مقننه غرب بعد از رنسانس و پشت کردن  به گلیسا و کتاب مقدس ناچار از قانون شد و چون خود را جای خدا معاذالله نشاند و به قول خودش از یوق خدایان رهیده بود پارلمان و قوه مقننه را تاسیس کردند در حالی که در اسلام قوه مقننه نداریم کتاب خدا ست و سنت که امام و نائب ان تشخیص میدهد 
و این خطر وجود دارد که مجلس  ما در تهران مصداق  روایتی شود که دراخرالزمان مجلسی در ان شهر باعث تغییر احکام اسلام میشود و حتی مجلس تشخیص مصلحت نظام که اگر نگوییم تمام احکام تصویب شده اش قطعا خیلی از احکام تصویب شده اش مخالف فقه و فقه هاست و اصلا معنی ندارد انچه فقها های شورای نگهبان سه بار مخالف شرع تشخیص داده در جمعی از سیاسیون تصویب و اجرا شود بله اگر فقاهت انها بالاتر بود چیزی 
🕋ترویج مشاوره و توسعه دادن مشاوران که به قول شوان  نقشه مدرنیته برای جایگزینی انبیاء ست و به وضوح تعالیم ضددینی ان در دروس اموزشی انها  محرز است در قبال رجوع به عالم دینی و مغتنم شمردن مجلش اش و مشاوره با حکیم و عاقل که در روایات و ایات امده 
 
🕋 مهدکودک و پیش مدرسه ی  و علم زدگی که باعث زود بیرون بردن بچه از اغوش خانواده، در حالی که فرمودند بچه را رها کن تا هفت سال بازی کند این باعث پایین امدن عاطفه جامعه در دراز مدت میشود 
 
🕋امدن زنان به جامعه و بازار به بهانه تحصیل و شغل 
در مقابل افضل چیزها برای زن که از حضرت زهراء سلام الله علیها رسیده یعنی ندیدن مردی او را و ندیدن او مردی را و مسجدالمراة بیتها و ...
 
🕋 امدن زنان در سیاست و مشاور، با اینکه نهی شده از دخالت انها  در سیاست و مشاوره « هن نواقص العقول »
 
🕋تاسیس سازمان منابع ملی  طبیعی و جلوگیری از تولید با عنوان زمین خواری با اینکه در جامعه شیعی اسلامی احیاء زمین مَوات توصیه شده که «هرکس زمین مرده ی را زنده کند مال خودش است» 
بالاخره دولت زمین ها را چنگ انداخته هم هزینه برای نگهداری ان میدهد و هم تولیدی درش نمیشود،شده نه خود خوری نه به کس دهی گنده کنی به سگ دهی انچه باید تولیدی شود و چند خانوار را مستقیم و تولید ملی را غیرمستقیم جلو ببرید شده بار بر جامعه و دولت، یعنی انچه باید هزینه بدهد هزینه می خورد
سیاست احیای زمین های  موات ،شیعی است  و در قبال ارض خراجی زمان خلفای جور میتواند انرا دانست 
 
🕋 گسترش طب صنعتی با دکتر و دارو و هزینه های سرسام اور بر دولت و ملت و خانواده ها و بیمه ها 
با اینکه اسلام انگونه است که طبیب واحدی هم که در مدینه بود میخواست برود چون به «المعدة بیت کل داء و الحمیة رأس کل دواء» اهمیت می داد ولی الان محور شده خوردن و بیشتر خوردن و اصلا به اصلاح مزاج و معده و روده اعتناء نمیشود سر در گاهدان مدرنیته ،بخور بخور شده 
 
🕋 گسترش ورزش در حد وزرات خانه  و چند شبکه تلویزیونی و رادیویی  بخصوص ورزش قهرمانی با اینکه اسلام کار بدنی و تلاش روی زمین و صنعت را بهترین تفریح می داند  و قهرمان را نه کسی که سنگ سنگین تر را بلند کند بلکه کسی که بر هوی خود غلبه کند میداند چنانچه در حدیث نبوی صلی الله علیه واله امده 
در بین ورزشها توجه به ورزش بانوان کرده اند با اینکه« المراة ریحانه لیست بقهرمانه »حضرت علی فرمودند زن گل است نه قهرمان 
 ورزشهای که باعث ضرر بدنی و بی مروتی است مثل بوکس و ...
 
🕋سربازی اجباری با اینکه درزمان جنگ ،حکم اسلام جهاد است انهم هیچ گاه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و اله و حضرت علی علیه السلام هم کسی را اجبارا میدان جنگ نبردند ولی الان در زمان صلح هم مردم را جبرا به سربازی اجباری میبرند 
 
🕋سیستم مالیات و بیمه در مقابل زکات و خمس
 
🕋 سیستم اقتصادبسته به ارث رسیده از گشور سوسیالیستی همسایه با اینکه سیاست اقتصاد اسلامی  بازار ازاد «دعوا الناس یرزق الله بعضهم ببعض است » مردم را در معاملات رها کنید خداوند برخی را به برخی روزی میدهد  
 
🕋بانک و وام های با سود بالا به جای قرض الحسنه قرانی ، انهم با کاغذ بازی و صوری 
 
🕋عدم اعتماد به جای اعتماد و حسن ظاهر  و حسن ظن  قرانی در ادرات و روابط دولت با مردم 
 
 🕋تغییر الفبای امام و امت به دولت و ملت 
ایمان و کفر به فرهنگ و ضد فرهنگ 
اطاعت و گناه  به قانون پذیری و بزهکاری  
حق و حقیقت به منافع ما 
حق والی و رعیت به حقوق شهروندی و دولت
 
🕋 روح مدرنیته و فرهنگ ماشینی، تاختن بطرف تولید بیشتر و در نتیجه تبلیغ برای مصرف بیشتر است چنانچه صدا و سیما و در و دیوار شهرها و خط موبایل ها و روزنامه هاو... از این تبلیغات حکایت میکند  حال اینکه روح اسلام قناعت و «فاجمل فی الطلب» است
 
 
این ها حالت سیستماتیک و دولتی دارد و لذا فرهنگ عمومی شده توجه داشته باشید که 
الناس علی دین ملوکهم
 
اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی.
 بر آورندغلامان ان درخت از بیخ
ما قصد اصلاح داشتیم «ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب »
الحمدلله اولا واخرا و ظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 8:34 |
🌹
إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَاب
واقعا عجیبه،عجیب 
 
وَبَکى لَهُ
 
جَمیعُ الْخَلائِقِ * وَبَکَتْ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَالاَْرَضُونَ السَّبْعُ وَما فیهِنَّ وَما بَیْنَهُنَّ
 
* وَمَنْ یَـتَـقَلَّبُ فی الْجَنَّهِ وَالنّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنا * وَما یُرى وَما لا یُرى * 
 
در زیارت نامه سیدالشهداء علیه السلام امده 
من شهادت میدهم 
برای سیدالشهداء همه خلایق گریه کرده 
هفت آسمان و هفت زمین و انچه در انهاست و انچه بین انهاست  
و انچه در بهشت و انچه در جهنم است از خلق پروردگار ما  
انچه دیده میشود و انچه دیده نمیشود همه برای او گریستند 
 
میخواستم توضیح بدم ولی بند بندم وجودم سوخت گریه امانم را برید 
 
 
خاموش محتشم كه دل سنگ آب شد
 
بنیاد صبر و خانه‏ ى طاقت خراب شد
 
خاموش محتشم كه ازین حرف سوزناك
 
مرغ هوا و ماهى دریا كباب شد
 
خاموش محتشم كه ازین شعر خون چكان
 
در دیده اشك مستمعان خون ناب شد
 
خاموش محتشم كه ازین نظم گریه خیز
 
روى زمین به اشك جگرگون پر آب شد
 
خاموش محتشم كه فلك بس كه خون گریست
 
دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
 
خاموش محتشم كه به سوز تو آفتاب
 
از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد
 
السلام علی الحسین و
 علی علی بن الحسین و علی اولاد  الحسین و
علی اصحاب الحسین
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 15:33 |
[5/19،‏ 12:28] بهاری : هو
در سرزمینی که امام های زنده، سفره انداخته اند تا گرسنگان ظاهر و باطن بی هیچ ممانعتی گرد هم جمع آيند، هیچ فاصله ای نیست حتی طبقاتی.
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
[5/19،‏ 14:02] ن: 🌹
احسنت 
اقای بهاری 
خوشحالم کردید خدا خوشحالتون کنه 
من خواهش میکنم از دوستان 
قلم به دست شوید 
مطالب علمی تونسید بنویسید  الحمدلله 
مطالب علمی را ادبی و شیوا کنید 
الحمدلله 
اگر یک روز برای امیرالمومنین میثم ها دست و پا و زبان دادند امروز من و شما باید دست به قلم بشیم کار علمی ادبی بکنیم کار فرهنگی بکنیم 
نخل میثم من و شما کدام است 
یه نفر را برای خدا کار کنیم تو راه بیاریم 
یه متن برای خدا بنویسیم 
شیعه مرتضی علی وقت تلف نمیکند
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 14:7 |
رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ (٩) 
پرودرگارا، تو مردم را روزی جمع کننده هستی که شکی درش نیست. خدا تخلف وعد نمیکند 
این ایه چند سؤال ایجاد میکند 
روز قیامت را فرمود لاریب فیه در حالی که انسانها نوعا با این مساله مشگل دارند 
برپایی قیامت را فرمود میعاد یا وعده از ان تعبیر کرده با اینکه چنین روز دهشت زایی نوعا وعید است تا وعد، باعث عقوبت است تا جزاء ،انهم برای ناس نه خواص 
 
این ایه در ادامه ایات محکم و متشابه و دعای راسخون در علم است پس ربط این دعا به بحث متشابه  و محکم قرانی هم باید معلوم شود 
کلمه جامع ،گویا کلید خوبی برای فهم این مسائل باشد خداوند متعال جامع الناس است یعنی شتات و اختلاف در ایات محکم و متشابه که باعث اختلاف در جامعه و سلوکها شده جامع اش الله است و او قیامت به مظهر جامعیت ظهور کرد و سفره این اختلاف ها برداشته میشود نه اینکه همه ،شرعه و منهاج  یکسانی پیدا کنند که ان روز هم هر کس با امام اش محشور شده و منهاج ها باقی است هرکس ایه خودش را باید بخواند وبالا برود« اقرء و رق »
 خداوند در ان روز رسیدگی به این اختلافات میکند البته اگر در ظرف ظهور جامعیت جامع  اختلافی  مانده باشد والا «اقرء کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا» هرکس روی کانال وجودی و کتاب نفس اش، خودش قیامت میفهمد که چه خبراست و چه قصور و تقصیراتی داشته 
اینکه فرمود لیوم لاریب فیه 
ایا انشاء حق تعالی است 
یا خبر است 
اگر انشاء باشد لازم نیست پیش ما هم لاریب فیه باشد 
اگر خبر باشد  باید نزد ما هم لاریب باشد شکی درش نباشد الا اینکه همین که نزد حق تعالی لاریب است کافی باشد 
 
در هر صورت اگر کسی در محکم و متشابه کتاب قران و کتاب تکوین و هستی نگاه کند به این میرسد که این تشابه و محکم باید جامعیتی داشته  باشد لیوم لاریب فیه ،یعنی نفس توجه به این کانالهای وجودی مختلف و متشابه علم اور است و لاریب فیه میکند که اینچنین روزی وجود خواهد داشت 
 
اخر ایه و وعید یا وعده الهی به چنین روزی ،می رساند که این جمله رنگ انشائی دارد تا خبری 
ممکن است کسی بگوید اصل قیامت به خیر است لذا از ان تعبیر به وعد شده یا اینکه حالت تمسخره گناهکاران را دارد که از وعید تعبیر به وعده و میعاد شده ولی با توجه به اینکه عقلا و نقلا خلف وعده محال است نه خلف وعید پس ایه در مقام وعده دادن است نه وعید اینکه خداوند  وعده اش را تخلف نمیکند نه وعیدش را 
اری انجا که هرکس طبق محکم کانال وجودی اش جزاء و عقاب داده میشود باید میعاد باشد تا وعید چون مطابق نفس خودش است «کل میسر لما خلق له»
هر کس برای هر چه خلق شده برای ان آسان است هرکس هر کانال وجودی داشته باشد عمل ان کانال را انجام دهد ان میسرش هست ان میسر محکم وجود اوست ، «البر  مااطمئن به نفسک» بر و نیکی ان چیزی است که نفس تو به ان محکم و مطمئن باشد یعنی حاکی از یک بِر اضافی و نسبی به حسب کانال وجودی است قیامت جزاء دادن اینگونه ی باید میعاد باشد نه وعید والله العالم الهادی 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 13:1 |
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (٨)رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ (٩) 
پروردگارا ،قلوب ما را بعد از اینکه هدایت کردی به باطل وسستی میل مده و از پیش خودت برای ما رحمتی خاصه ببخشای که تو بدرستی وهابی
پرودگارا،تو جمع کننده مردم در روزی هستی که شکی درش نیست همانا،خداوند خلف وعده نکند
 
محکم و متشابه و دعاء 
اینقدر این بحث مهم و حیاتی است که راسخ در علم اولا میگوید ما به همه «کل من عند ربنا»ایمان اوردیم که همه وحی الهی است و انگاه دست به دعا برداشته و عامل انحراف در متشابهات قرانی یعنی زیغ قلب را ،از خداوند میخواهد که دچارش نشود یعنی هم خود سعی میکند هم از خدا میخواهد پس تمام امکانات خود را از هوا و زمین در این موضوع جمع میکند و این اهمیت این موضوع را می رساند
 
 ربنا لاتزغ قلوبنا
ظاهر این عبارت این است که معاذالله قلب هدایت یافته یک افت دارد چطور هر چیزی یک آفت دارد آفت قلب و لو قلب هدایت شده زیغ است و زیغ چنانچه در لغت امده میل از استقامت است یعنی بعد از اینکه شخص استقامت در راه حق تعالی  کرد و به صراط مستقیم راه یافت بعد از این نفس یک سستی ممکن است از خود نشان دهد که ولش کن رها کن  و خلاصه از ادامه راه مستقیم ،که استقامت است لنگ بزند 
اینکه از خدا میخواهیم قلب ما را دچار زیغ نکن ، نه اینکه خداوند ابتداء زیغ و شری برای بنده ی بخواهد  بلکه این  امر اینقدر مهم است که از دست بشر گویا کاری ساخته نیست، از نفس خودش انسان به خدا پناه میبرد اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی 
 این زیغ قلب در واقع میلی است که در نهاد درون انسان رخ میدهد و نه در دست انسان است و نه میتوان با ان مبارزه کرد به تعبیری قلب در این موضوع سر ی در خاک و اعمال و رفتار انسان دارد این را میتوان کنترل کرد که گناه نکنیم ،چشم و‌گوش را لقمه را کنترل کنیم و یک سر قلب در عرش وجود خودمان است در خزینه عرشی وجود خودمان است که« ان من شئ الا عندنا خزائنه و ما ننزله الابقدر معلوم»  این دومی را بشر چگونه میتواند کنترل کند این که میفرمایند اعوذ بالله از ایمان عاریتی ،از ایمان مستعار ، یعنی همین .اعاذناالله من شرور انفسنا و سئات اعمالنا ، هم از سیئات و اعمال به خدا پناه برده میشود هم از شر نفس یعنی از قضای انسان، از کانال وجودی انسان به خدا پناه برده میشود البته قلب بین این زمین اعمال و این عرش قضاء انسان معلق است و بشر بیچاره جزء دعا که «الدعاء یرد البلاء و لو ابرم ابراما» راهی ندارد دعا کن که دعا بلاء و قضای حتمی را هم از میان برمی دارد دعا کن که دعا یحول الله الشقی سعیدا چرا که
وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا (٤)مریم
وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا (٤٨)مریم 
 
همانگونه که بِر و نیکی به مادر انسان را از شقاوت نجات دهد 
وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا (٣٢)مریم
 
اینقدر این امر یعنی جلوگیری از زیغ قلب مهم است که از خداوند درخواست هبه میکنیم  وهب لنا من لدنک
  او را به وهاب بودنش میستایم یعنی اگر ما کانال وجودی و ایه وجودیمان خراب باشد و ما خود به خود ظلم کنیم که «ماظلمونا ولکن کانوا انفسهم یظلمون» لکن تو از پیش خود چیزی را به ما هدیه کن چیزی که در وجود ما نیست جزء« و آتاکم من کل ماسالتموه »وجود مانیست ولی تو این استقامت در راهت ،صراط مستقیمت ،اینکه قلبمان زیغ نگیرد این را به ما هدیه کن هب لنا من لدنک... انک انت الوهاب 
آمین یا رب العالمین  
در تفسیر عیاشی روایت نقل شده که زیاد این دعا را بخوانید 
عن سماعة بن مهران، قال: قال أبو عبد الله (عليه السلام): «أكثروا من أن تقولوا:
 
 رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا و لا تأمنوا الزيغ» 
 
در حدیث هشام از اقا موسی بن جعفر علیهما السلام نقل شده که صالحین میگویند خدا قلب ما را زیغ مگردان چون میدانند قلب دچار زیغ میشود یعنی همان که گفتیم این زیغ ، آفت قلب است معاذالله هر چیز آفتی دارد آفت قلب هم زیغ است 
«يا هشام، إن الله حكى عن قوم صالحين: أنهم قالوا: رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ حين علموا أن القلوب تزيغ و تعود إلى عماها و رداها، 
خدای وهاب از پیش خودت به ما بیچارگان رحم کن و قلوب ما از زیغ در راهت حفظ فرما انک انت الوهاب 
الحمدلله اولاو اخرا و ظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 12:21 |
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (٧)
اوست که بر تو کتاب نازل کرد از ان کتاب ایات محکم که ام و اصل کتاب است و ایات دیگر متشابه است انان که در دل 
 
منحرف از استقامت اند از ایات متشابه تبعیت کنند تا فتنه بپاکنند و دنبال تاویلش اند در حالی که تاویل کتاب کس نداند جز خدا و راسخون در علم گویند ایمان بدان اوردیم همه اش از خداست وکس متذکر نشود  مگر صاحبان لب و مغز  
 
فرمود  
 
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ 
 
پس ایات محکم و متشابه داشتن ریشه در «هو »دارد و دلیل دیگر ،دلیل دیگر یعنی دلیل غایی ان  رسول الله است  چون تو مُنزل الیه بودی قران این ظرفیت عظیم را پیدا کرد که ایاتش محکم و متشابه گونه شود .
بیشتر از انکه به محکم و متشابه قرانی از جهت منفی نگاه کنیم باید از دید مثبت و بالابردن ظرفیت قران بدان نگاه کرد این بحث انقدر قدرت ایجاد میکند که رسوخ در علم می اورد و با درگیری با همین محکم و متشابه است که قران راسخ در علم تحویل میدهد والراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا
کلمه راسخ فی العلم دوبار در قران بکار برده شده یکبار اینجا و جای دیگر هم تقریبا در همین راستا برای اهل کتاب ،اهل کتابی که بتواند میان ایات مختلف حرف و نقل ها به پیامبر خاتم ایمان بیاورد گویا در کتب قبل نیز شمه ی از این رگه یعنی محکم و متشابه بوده لکن ظهور این حقیقت در قران شده 
لَكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْك...نساء
 
اللّه الذى انزل احسن الحديث كتابا متشابها.;( زمر , 23 )
امـيـرالمؤمنين على (ع ) فرموده اند : ان القرآن حمال ذو وجوه ( قرآن دربردارنده وجوه معانى گوناگون است ).
 
لغت زیغ
بساطی بوداز گیاه یا حصیر بافته از دوخ . (از لغت فرس اسدی چ اقبال )
میل کردن از حق بسوی دیگر. (غیاث ).
زیغ زیغ. (اِ صوت ) آواز در و یا دریچه ٔ تازه ساخته شده و هر چیز که مشابه آنها باشدچون آن را بگشایند. (ناظم الاطباء)
 کند شدن چشم .
(تاج المصادر بیهقی ).
کند شدن بینائی .
(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
|| میل کردن آفتاب بسوی پستی .
 
قال الراغب المیل عن الاستقامة  الی احد الجانبین 
 
 
اجمالا اینکه 
قران کتابی است که به جهت حقیقت اسماء و اعیان ثابته افراد و به جهت ظرفیت وجودی خاتم انبیاء صلی الله علیه و اله  محکم و متشابه در ان نمود ویژه پیدا کرد و این محکم و متشابه با قلب ارتباط دارد بطوری که قلب زیغ دار یعنی قلبی که از اعتدال و استقامت در راه حق خارج شده و صدای خرابی ازان  بلند شده ،چنین قلبی دنبال متشابه می رود دیگر یا خود را به خواب میزند و حلیه شرعی درست میکند یا واقعا دچار جهل مرکب شده و از محکم وجودی خود و ایه وجودی خود چشمه وجودی خود خارج شده و مشابه  خود، مشابه  ایهٔ محکم ،مشابه صراط مستقیم را پیدا میکند و طی میکند که« نسوا الله فانساهم انفسهم »معاذالله 
برخی میپرسند چرا شعراء و ادباء عرفانی از واژه های می و شراب و ابرو خط و شاهد سیمین و...استفاده میکند ،جواب این سخن ریشه در بحث محکم و متشابه قرانی دارد اینکه ما در برخورد با محکم و متشابه چه بکنیم حرفی است اینکه چرا محکم و متشابه در قران امد حرف دیگری است تلاقی اسماء و نکاح اسماء باعث سیل فیوضات مختلف در کانال های الفاظ و هیاکل وجودی میشود فسالت ادویة بقدرها 
اما انچه که مربوط به معدن وجودی هر شخصی می باشد محکم او یعنی همان چه به او نفع می رساند می ماند اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض 
خدا می داند که تلاقی اسماء و نکاح اسماء مثل ترکیب اعداد و اضلاع در ریاضی چه عالم گسترده وسیعی را پدید می اورد که 
َإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا ..ابراهیم 
نعمتهای و مظاهر وجودی  ، ایه های وجودی ،علم ، هرچه که بشماری پایان پذیر نیست چرا که ریشه در تلاقی و شرکت اسماء با هم دارد و این میشود که
وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ 
هر چه سوال استعدادی هست هرچه جان وجودتان طلب میکند یعنی یکی اسمی از اسماء الهی ،ترکیبی اسمی از اسماء الهی در وجود شما مظهر و مجلی میطلبد و البته پر میشود که رازق دنبال مرزوق است چنانچه مرزوق دنبال رازق است و ...
این سیلِ فیض اسماء در کانال ها و جدول های خارجی و لفظی کف به بار می اورد انسان ایه خود را اشتباه میگیرد این جاست که تشابه پدید می اید راه خارج شدن از تشابه رجوع به قلب است همچنانچه کلمه قلب در ایه متشابه و محکم دوبار تکرار شده  
«استفت قلبک و ان افتاک المفتون »
از قلبت استفتاء کن ،حرف بکش اگرچه مفتی ها تو را فتواها بدهند ،چرا که حرف قلب تو محکم است برای وجود تو ،ولی حرف های مفتی ها متشابه است 
 
ابتغاء الفتنه وانتغاء تاویله 
کسانی که تبعیت از متشابه میکنند تبعیت از مشابه محکم میکنند چند ویژگی دارند 
یکی «فی قلوبهم زیغ» است کسی که دچار میل و انحراف از حق شده چه در گرایشها و میل ها چه در اخلاق بطوری که معاذالله میشود گفت قلب کج شده این دیگر دنبال شبه حق است شبه محکم است شبه وظیفه است 
دوم اینکه کسانی که تبعیت از متشابه و بدلی ها میکنند   که خواست انها فتنه انگیزی است البته ممکن است کسی بگوید این افراد میخواهند  جامعه را بهم بزنند ولی ممکن است گفت همیشه چنین نیتی ندارند بلکه اینگونه میشود گفت که نتیجه اینکه هر چیزی سر جای خودش قرار نگرفته و متشابه حق ، مشابه ایه وجودی ، مشابه وظیفه، مشابه عقل اضافی عمل شده که همان جهل است ،نتیجه چنین گزینشی فتنه است معاذالله بلاء و سختی است نتیجه اش همان درگیری جنود عقل و جهل است که ۷۵ تای مشابه اند 
در کانال وجودی خود نبودن در مجرای خودش نبودن ،که عَرَفَ مَجْرَاهُ وَ مَوْصُولَهُ وَ مَفْصُولَهُ وَ أَخْلَصَ الْوَحْدَانِيَّةَ لِلَّهِ 
باعث میشود انسان ،دنیا برایش کج و تیر و تار شود با اخلاص  نباشد موصول و مفصول وجود خویش را نشناسد وبه «اخلص الواحدانیة »نرسد لذا دچار فتنه و امتحان میشود شاید بازگردد شاید پاک شود 
ابتغاء تاویله 
افرادی تبعیت از متشابه میکنند که دنبال مصادق می روند تا میگی وظیفه این است وظیفه تو این است خودش را با دیگران و شرایط دیگران قیاس میکنندو میگوید چطور فلانی فلان بود و فلان جا رسید درحالی که هرکس ایه وجودی خودش است با دیگران خیلی تفاوت دارد هر کس محکم خودش را باید بچسبد «علیکم انفسکم» ای الزموا انفسکم چرا مقایسه میکنید مقایسه کار شیطان است
 
نکته 
همچنانچه در  قران ایه محکم و متشابه است 
در اجتماع هم افرادی محکم اند و افرادی متشابه ،باید این دو را با هم شناخت اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَرَكَهُ 
نهج البلاغه 
 
محکمات در اجتماع محمد و ال محمد اند و روایات زیر دال این مطلب است چون مومن از فضل طینت انهاست محکم هر فرد، ایه هر فرد ،کانال وجودی اوست و مومن از شعاع نور امام است و
« معاذالله ان ناخذ الا من وجدنا متاعنا عنده»  
این روایات را از تفسیر برهان اوردیم و مضامینش در بحث امده  ممکن است توضیحاتی  بر ان بیفزاییم 
عن عبد الرحمن بن كثير، عن أبي عبد الله (عليه السلام) في قول الله تعالى: هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ قال: «أمير المؤمنين و الأئمة (عليهم السلام) ». وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ قال: «فلان و فلان». 
فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ: «أصحابهم و أهل ولايتهم». فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ: «أمير المؤمنين و الأئمة (عليهم السلام) »
 
 
قال: قلت: جعلت فداك، إن أبا الخطاب كان يقول فيكم قولا عظيما، قال: «و ما كان يقول»؟ 
قلت: إنه يقول: إنكم تعلمون علم الحلال و الحرام و القرآن، قال: «إن علم الحلال و الحرام و القرآن يسير في جنب العلم الذي يحدث في الليل و النهار». 
 
در این روایت اخیر 
علم امام را  علم حلال و حرام و علم قران و یک علم دیگری میداند که در جنب قران اندک شمرده شده و ان علم «یحدث فی اللیل و النهار»معرفی شد علمی که در شب و روز حادث میشود به نظر علم حاصل از تجلی اسماء در خارج است (حق است که عالم را اداره میکند هستی  حیات است علم است) 
البته مراد از علم قران در این روایت ، علم ظاهر قران است که انروز مردم میفهمیدند نه علم قران که اسماء الله است 
این علم که یحدث فی اللیل و النهار  همان علمی است که شبهای جمعه بر امام افزوده میشود واگر نبود علم امام تمام میشد. 
كَانَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا. 
 
 
سئل أبو عبد الله (عليه السلام)، عن المحكم و المتشابه، فقال: «المحكم ما يعمل به، و المتشابه ما اشتبه على جاهله». 
 
فقالوا: آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا و قد مدح الله اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم يحيطوا به علما، و سمى تركهم التعمق فيما لم يكلفهم البحث عنه [رسوخا]».
 
اینکه واو و الراسخون عطف است یا استیناف بحثی هست در روایت فوق که از نهج البلاغه است واو استینافیه گرفته شد و راسخون را معترف به نداستن تاویل قران می داند و همین را رسوخ در علم میشمارد ولی برخی روایات انرا عطف به الله گرفته یعنی خداوند و راسخون تاویل را می دانند 
به نظر هر دو‌میتواند درست باشد مراتب دارد تاویل امور مربوط به خودش را راسخ چه بسا نداد ولی نسبت به امت را بداند والاه العالم الهادی 
نکته پایانی 
اینکه محکم و متشابه چیزی است که اهل لب از ان متذکر میشوند 
چون ما متشابه و محکم را مطابق قلب فرد و ایه وجودی فرد معنی کردیم قطعا هرکس در کانال وجودی خودش هست لب دار شده و صد البته متذکر شده 
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع دِعَامَةُ الْإِنْسَانِ الْعَقْلُ وَ الْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَةُ وَ الْفَهْمُ وَ الْحِفْظُ وَ الْعِلْمُ وَ بِالْعَقْلِ يَكْمُلُ وَ هُوَ دَلِيلُهُ وَ مُبْصِرُهُ وَ مِفْتَاحُ أَمْرِهِ فَإِذَا كَانَ تَأْيِيدُ عَقْلِهِ مِنَ النُّورِ كَانَ عَالِماً حَافِظاً ذَاكِراً فَطِناً فَهِماً فَعَلِمَ بِذَلِكَ كَيْفَ وَ لِمَ وَ حَيْثُ 
...کافی
 
تاویل چیست 
تاویل را مرادف تفسیر دانسته اند یا معنای خفی را تاویل دانسته اند برخی هم تفسیر را از سنخ مفهوم و ذهن دانسته و تاویل را از سنخ مصداق خارجی دانسته اند لذا یوسف که خوابش در خارج امد فرمود هذا تاویل رؤیای 
ولی به نظر از روایات بصائرالدرجات فهمیده میشود که تاویل بطن قران است خواه تفسیر باشد خواه مصداق «ظهره تنزیله و بطنه تأویله» لذا سه ماجرای خضر که برای موسی اماده کرده بود یک تاویل دارد یک بطنی دارد «ذلک تأویل ما لم تسطع علیه صبرا »خواه از مصداقی معنی کنیم و خواه مفنومی توضیح دهیم 
این معنای تاویل با لغت تاویل هم که به معنای بازگشت است هماهنگ است چون هر معنای ظاهری به معنای باطنی برمیگردد و هر معنای باطنی به معنای ظاهری بازمیگردد طبق این معنا برای تاویل باید گفت روایات اهل البیت نوعا تاویل است تا تفسیر بلکه مکتب اهل البیت علیهم السلام تأویلی است تا تفسیری ،چون  حقایق و بطن قران و ایات را امام میداند ،لذا در روایات امده ثلث قران  در فضایل اهل البیت و ثلث دیگرش  در بیان دشمنان اهل البیت است این همان تاویل است بطن قران است
 ظاهر قران عرفی است و کسی نمیتواند از ان سوء استفاده کند لذا  فتنه را به ظاهر قران نسبت نداد بلکه در بطن و معانی بطنی است که ضمینه فتنه میشود و عده ی انرا «ابتغاءالفتنه »انرا دنبال میکنند و همین معنای باطنی است که رسوخ در علم میخواهد تا بتوان انرا تشخیص داد یا  اقرار کند که تاویلش را خدا میداند ما ایمان اوردیم به همه ایات ،همه ش از پروردگار ماست 
 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا  
 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 8:26 |
میدونید  کریم یعنی چه 
خدا کریمه 
اصلا هر صفت که خدا داره خوبه ادم قل قلیش میشه که داشته باشه 
من خیلی صفت کرامت را دوست دارم 
ولی خیلی دورم 
خرما بر نخیل و دست ما کوتاه 
دنیا ادم را کثیف میکنه دستامون را ، لباسمون، فکرمون  ،معاذالله 
ما را اشیانه بلندی بود فریب دادند زمینگیر شدیم 
بال شکسته شدیم 
اگه کریم دست ما گیرد ،
 
فطرس بال و پر سوخته شده ایم
حر سر راه گرفته شده ایم 
کی روح الامین برای تبریک می اید که ما را با خود به پر قنداق کشتی نجات بزند 
کی به ما بگویند نعم الحر ،حر بنی ریاح 
کی اواز خوش  یا بنی الکرام به گوش میخورد 
ولاحول ولاقوة الابالله
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 20:19 |
[5/18،‏ 18:10] ن: لطفا یه پاسخ  به این متن بدید
[5/18،‏ 18:10] ن: ممنون میشم
[5/18،‏ 18:10] ن: در سرزمینی که "امام های مرده" ثروتمندتر از انسانهای زنده اند 
و ارزش امامزاده بیشتر از "کودک گرسنه" است 
فاصله طبقاتی بیداد میکند!
در چنین سرزمینی
نه اندیشه ای رشد میکند نه فقر نابود میشود،
جیب برها شایعه کردند خدا در آسمان است
زیرا می دانستند جیب آدمهای سر به هوا را آسان تر میشود زَد!
 
[5/18،‏ 18:10] : سلام علیکم و الرحمة 
ای کاش همه مومنین به نوبه خود  برای خدا از قلم و فهم خود بلکه از قلب خود در این دورانِ حمله به دین و  اسلام استفاده میکردند که نه تنها در هر سری فهمی هست در هر قلبی و هر قلمی خیری هست
 قد علم کل اناس مشربهم
[5/18،‏ 18:10] : من به چند نکته اشاره میکنم ولی قلم و ادبیاتش از شما، یعنی بیندیشید که با چه قلم ادبی ،جوابشون را بدید چون حمله ادبی را باید ادبی جواب داد نه علمی
ثروت حَرم امام و و امامزاده برای عموم مراجعین و زوار استفاده میشود محل استراحت و استفاده خود زوار است اگر چینین است پس بگوید شهری که پارکهایش از مردم و کودکانش ثروتمند تر است ... یعنی حرف کودکانه را مزخرفی کرده زیبا و با افاده بیان کرده 
گویا مثلا امامزاده یا امام دارد می خورد یا مثلا کسی از امامزاده ها یا ازحرم ها  کیسه درست کرده ،شما داخل ایران زندگی کرده اید خدا وکلیلی کدوم امزاده ها و حرم ها باعث ارامش روحی مردم نبوده ؟باید غرب باشد که ماهی دلارها خرج  نسخه اعصاب کنی و اخرش شبها با قرص مسکن خوابت ببرد تا بفهمی امامزاده معصومه قم یعنی چه حرم امام رضا یعنی چه 
بله شما که اعتقاده ندارید این پول ها را خرج میکنید و فقراء که خودشون را با اینها درمان میکنند چشم دیدن این را هم برای فقرا ندارید و قصد غارت انها ، غارت اعتقاد انها را دارید   کسانی که گرد چراغ این حرم ها  میچرخند چیزی هم از جیب خودشان خرج ان میکنند ولی نه اینکه چیزی از گلوی امام زاده پایین برود بلکه انهم محل انس و عبادتی میشود برای خود مردم 
دزد واقعی یه مشت مردم غرب زده اند بی دین اند که میخواهند یه ذره اعتقاد مردم را هم غارت کنند و الا دین و امام گفته قربانی کن گوشتش را گفته به امامزاده بده و به متولی امامزاده بده ؟ یا گفته به فقراء بده به ارحام و همسایه ها بده 
 
دین و امام  گفته 
حتی اگر نزدیکانت محتاج اند حق نداری صدقه ات را به دور ترها بدی 
لاصدقة و ذو رحم محتاج 
 
درد این دست ادم ها که به امام و امامزاده گیر میدهند  جای دیگر است مشگل با فقر ندارد چون هرجا دین و امام پررنگ بود فقر می رود ،اهل البیت اینگونه دستور داده اند ،مشگل انها دشمنی با خود امام است خود را پشت این جملات قشنگ پنهان میکنند به نظر شما بغض با امام ریشه اش کجاست تو بدان که اصل از ریشه خراب است معاذالله
راجع اصحاب کهف و ساختمان بر قبرشان ساختن در سوره کهف امده 
ْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا (٢١)
 
امار بیمار روانی و طلاق بالا رفته بخاطر اینکه زندگی ما رو به فرهنگ رنسانس رفته ربطی به حرم و امامزاده نداره بلکه برعکس اعتقاد بطور کلی ارام بخشه امروزه حتی غرب پست مدرنیته میگوید ای کاش میشد به چیزی اعتقاد داشت یعنی اعتقاد و ضرورت انرا پذیرفته لذا محصولات فرهنگی اش در افتادن با اصل اعتقاد نیست 
امامزاده یک مرکز توحید و ولایته ، باید دید نتیجه خارجی ش چیه اونجا جمع میشند چیکار میکنند ؟نماز و دعا و توسل میکنند 
به نظر با توسل مشگل دارید اون ادله خودشو داره
گاهی یک حرف به ظاهر مشگله نداره ولی داخله یک پروسه شیعه ستیزی محسوب میشه ما با حسن ظن به حرف شما نگاه کنیم شما یک جانبه مشگلات گشور و مملکت را زیر سر امامزاده دانسته اید در حالی که این مراکز برای تشیع نظیر پایگاه بسیج بعد از انقلاب بوده بستگی داره کی و چطور ادراه کنه میشه مرکز تحول اجتماعی و امنیت بشه ، و میشه مرکز چیزهای دیگه بشه هر چه در قران و نهج البلاغه  نیامده ، الزاما بد نیست برخی چیزها بقول قران رهبانیتی است که از پیش خود  ابتداع میکنند و خدا میفرماید ما هم این برنامه ی که نگفته بودیم امضاء کردیم 
وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ..۲۷حدید 
 
پس اولا در جریان اصحاب کهف  بنیان و ساختمان بر سر مزار بزرگان ساختن در قران تصریح شده 
ثانیا بر فرض در سنت و قران نباشد و یک امر ابتدائی باشد که مثل رهبانیت مسیحی که در اصل دین نبوده اگر حق رعایتش رعایت شود و پایگاه توحید و دستگیری ضعفاء و خانه توحید و ولایت شود چنانچه این امامزاده ها هست ،میتواند «ابتغاء رضوان الله» باشد
ثالثا مشگل و امار گشور را نباید روی سر امامزاده ها پیاده کرد مملکت هزار مشگل و ریشه مشگل داره این بی انصافی است که همه را رها کنی بگو ریشه مشگلات اینه ،ایران از قبل حرم و امزاده داشته این مشگلات که شما اشاره کردید یا نبوده یا بسیار نادر بوده
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 18:44 |
إِنَّ اللَّهَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ (٥)هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (٦)هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ..
 
خدای چیزی برایش مخفی نماند چه در زمین و چه در آسمان 
اوست که شما را در ارحامِ مادران انگونه که خواهد صورتگری کند 
اوست که بر تو کتابی نازل کرد  که از ان کتاب  ایات محکمی که چون مادر کتاب 
و ایات دیگرش  متشابه  است 
 
به نظر این توصیف خداوند در صدر ایات مقدمه توضیحی برای کتاب و تقسیم کتاب به محکم و متشابه است 
 
ایات محکم و متشابه داشتن قران ریشه در خود انسان دارد 
 
چرا قران متشابه شده چون در ارض و سماء چیزهایی هست که بر خدا مخفی نیست و چون او شما را در رحم صورت گری کرده 
در ارض و سماء چه چیزی هست ؟یکی مدل گیری ذهن  انسان از انچه میبیند و میشنود که در اکتشافات انسانی ملموس و مشهود است 
دیگر تحت تاثیر واقع شدن نطفه و تکوین انسان از محیط زمینی و آسمانی بطوری که انسان را بچه منطقه ی و آسمانی که در زیر سقف ان زندگی میکنند بنامی بعید نیست 
در این مقدمه ، عمده علت اختلاف انسانها را باهم فهرست کرده اند 
 زمین از
اسمان که مواقع نجوم و هوا و موقعیت ماه و ستارگان در انعقاد نطفه و مراحل زندگی انسان است  
دیگر رحم و انچه در رحم گذشته و البته اثر رحم و صورت گری ان انقدر ماندگار است که در عقیب اثر ان حرف از عزیز حکیم امده حرف از شکست ناپذیری حق تعالی امده حرف حکمت و اتقان ان امده 
 
ما یک انسان کلی داریم و یک کتاب کلی برای انها میخواهیم نازل کنیم ولی در درون این انسان کلی عالمی نهفته که هر کدام با دیگری بکل فرق دارد خوب برای این انسان، بخواهی کتاب نازل کنی باید کتابی باشد که ظاهرش یکی است پلی در درونش داخل شوی بکل فرق کند وبتواند نیاز این نوع انسانی مختلف را بدهد راهش چیست ؟همین ایات محکم و متشابه در قران است  این است سر تعاقب این چند ایه والله العالم الهادی 
چون هر کس یک عین ثابته دارد یک معدن دارد یک ایه وجودی دارد یک ایه قران درباره ش نازل شده ، ان ایه ، ایه محکمی است که سایر ایات برایش متشابه است  و باید با توجه با ایه وجودی انرا معنی کند 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 17:41 |
 
قلب مومن عرش خداست 
عرش تقدیرات است یا بگو علم است اتفاقهای که در عالم می افتد عالمی که مربوط به مومن است  تو دل مومن اول تقدیر میشه 
قلوب عده ای اوعیه و ظرف مشیت الهی میشه 
امام در اوج این مطلبه و سایرین مومنین هم سهمی دارند 
لذا دشمنی با مومن نهی شد 
که چنانچه علی با حق است و هرکجا علی برود حق هم میرود مومن نیز سهمی از این دارد چرا که قلبش عرش خداست و مراد از عرش، عرش تدبیرات خود او و اطرافیان اوست تا حدی که ولایت دارد المومنون بعضهم اولیاء بعض
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 11:15 |
فاطمه مادر کیست؟
 
پیامبر فرمودند من و علی دو پدر این امت هستیم در برخی روایات امده فاطمه سلام الله علیها مادر شیعه است پس باید حضرت زینب سلام الله علیها ،حضرت معصومه سلام الله علیه عمه ما باشد 
کی جرأت دارد موقع زیارت امیرالمومنین بگوید پدرجان یا موقع زیارت حضرت معصومه بگوید عمه جان ؟
به قول استاد مفسر ما ،انان ما، را به فرزندی قبول کرده اند مهم این است که ما خود را فرزند انان بدانیم 
نظیر اینکه خداوند ما را دوست دارد ولی مهم این است که ما باور کنیم ،خداوند ما را دوست دارد این داستان را توجه کنید ، خشک سالی بود امام سجاد علیه پرده های کعبه را گرفته و میفرمودند خدایا به محبتی که به من داری باران رحمتت رادببار و چون این فرمود ابرها، آسمان را گرفته و شروع به باریدن کرد کسی که این صحنه دیده بود گفت چون شما فرزند رسول خدا بودید این دعا مقبول شد فرمودند نه هرکس اینگونه خدا را بخواند که خدایا به محبتی که به من داری ،حاجت روا شود 
آری از اون طرف کار درست است ما از این طرف باید احساس نزدیکی کنیم و خود را در این دریای خروشان رحمت الهی بیندازیم 
این چه عزة و شقاقی است که در درون وجود ماست چرا اینگونه خود را محکم میگیریم چرا خود را شل نمیگیریم تا رحمت الهی کار خود را بکند چرا اگر گریه نیامد تباکی نمیکنیم ،اصلا تباکی و خود را به گریه زدن یعنی همین خود را محکم نگرفتن خود را دور ندیدن   خود را یکی دانستن 
 
اما براستی اگر کار به همین سادگی است که ما این حس بدی و جدایی بین خود و خدا ،بین خود و امام و اولیاء الهی برداریم چه باید کرد که این حس برود ؟
گویند دو داش  با هم  دوست  بودند ولی بینشان نزاع امد با هم دعوا کردند خطاکار برای عذر خواهی آمد طرف  مقابلش گفت ترا میبخشم به یک شرط و اون که یادت برود با من چه کردی 
گاهی این حس دوری ،این حس دوگانگی ،این حس اینکه ما را راه نمیدهند کار دست ما میدهد و این تنها جهنم و دلیل جهنم ما میشود 
 
 
ولی یک راه حل خوب دارد که این حس دوگانگی و دوری بین تو و خدا ،بین تو واولیاء الهی برداشته شود و اون گریه بر سیدالشهداء ست به همین راحتی با گریه و ریختن اشک . خودت هم بارها احساس کرده ای این دیوار جدایی شکسته میشود و جهنم تو تمام میشود حالا معلوم شد که چرا اینقدر سفارش به گریه کرده اند چرا فرموده اند یک قطره اشک تمام گناهان را می آمرزد ولو به اندازه کف دریاها یا ریگهای بیابان باشد 
 
گریه ی انسان بر حقیقت باعث خودی انسان با حقیقت و یک دل شدن با آن و از بین رفتن دیوار شقاق و عزت کاذبی است که بین تو و حقایق است و کفار مشگلشان  همین احساس دوری و خود را محکم گرفتن و عزت کاذب است به این آیات دقت کنید 
 ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ (١)بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ (٢)
 
و مومن خود را با خدا مومن یکی میداند طوری که اسمشان یکی است حتی عرش خداوند هم قلب مومن شده دوستی و دشمنی با مومن ،دوستی و دشمنی با خدا شده لذا ست که میگوییم 
انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم
الحمدلله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 11:12 |
 
بسم الله النور 
 
ایا شنیده اید که 
طهارت٬  شرط حقیقی نماز و طواف است ولی نجس نبودن لباس شرط ذکری است؟ 
توضیح اینکه 
شرط عبادات گاهی حقیقی است مثل وضو داشتن برای نماز اینکه نیاز به غسل  نداشته باشی ٫
حقیقی یعنی چ بدانی چه ندانی شرط است لذا اگر مدتی بی غسل نماز خوانده مانعی به دستش بوده متوجه نبوده بعد فهمید باید دوباره نمازها را قضا کند 
اما نجس نبودن لباس و بدن برای  نماز حقیقی نیست یعنی اگر بعد نماز نگاهت افتاد به نجاستی در لباست دیگر نیاز به اعاده ندارد 
 
یکی از مسائلی که به قول معروف دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره مرگ و مردن است
 
 كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ (٣٥)انبیا
هر نفسی مرگ را مینوشد میچشد و ما شما را به خیر و شر امتحان کنیم و بسوی ما باز گردانده شوید 
 
بالاخره این دنیا و اول اخرش امتحانی بیشتر نیست گفت صد سال پیش یکی از ما اینجا نبودیم صد سال آینده هم یکی از ما اینجا نخواهیم بود 
هیچ یقینی به مثل یقین به مرگ اینقدر در حقش ظلم نشده که به قول روایت شبیه به شک شده باشد با اینکه همه میدانیم می میریم ولی عمل ما و فکر ما گویای شک به انست 
مرگ ٬هر چیزی را کوچگ میکند هر ناگواری را کوچگ میکند لذتها را مکدر میکند ترک گناه را آسان میکند و بیست بار یاد مرگ در روز انسان را به قافله شهدای بدر میرساند اینقدر یاد مرگ به انسان رشد میدهد 
چند چیز است انسان را از زمین میکند و مثل هواپیما سیر انسان را از افقی عمودی میکند انهم با سرعت سرسام آور یکی از اینها یاد مرگ است 
لحظه قبض روح برخی حتی از مومنین معاذالله چنان فشاری میبینند که در حدیث امده وقت ظهور امام زمان انها را زنده میکنند تا یاری امام کند او میگوید اگر به دنیا  باز کردم باز جان کندن دارم میگویند بله. او میگوید نمیخواهم دیگر به دنیا بازگردم اینقدر لحظه جان کندن بر او سخت بوده معاذالله 
یا امده که در قبر چنان فشاری به برخی داده شود که معاذالله شیری که زمان بچگی از مادر خورده از او خارج شود 
آری این گفتم چرا که دوست کسی نیست که همه ش  ترا بخنداند بلکه دوست کسی ست که ترا بگریاند چنانچه در خبر امد
مسمع به امام صادق گفت من نمیتوانیم کربلاء بروم امام فرمودند ایا یاد مصائب امام حسین میکنی 
 
قَالَ لِي أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ‏ مِنَ‏ الطَّعَامِ‏ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَكَ- أَمَا إِنَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا...کامل الزیاره ص ۹۹
 
عرض کردم: آری. فرمودند: آیا جزع و فزع می کنی؟ عرض کردم: آری به خدای قسم، به خاطر این یادآوری، اشکم جاری می شود تا آنجا که خانواده ام اثر آن را در صورتم می بینند و نیز از خوردن غذا امتناع می کنم تا آنکه اثر آن در صورتم پدید می آید امام فرمود: خدا اشکهای تو را رحمت کند آگاه باش که تو از افرادی هستی که از اهل جزع بر مایی و از کسانی هستی که شادند به شادی ما و محزونند به حزن ما ..
 
انگاه فرمودند لحظه جان کندن پیامبر و امیرالمومنین بر بالینت ایند و سفارشت را به ملک الموت کنند و او از مادر به تو مهربان تر شود 
آری اثر جزع بر سیدالشهداء این است 
 
برخی حاضر به رجوع به دنیا برای نصرت امام زمان نیستند
 اما در حدیث امده برخی هم مشتاق اند که به دنیا بازگردند به خاطر اینکه دوباره طمع مرگ و لحظه جان کندن را بچشند اینقدر برای انها گوار بوده 
حالا معلوم شده سیر با امام و سیر با سیدالشهداء چقدر ادم را بالا میبرد
 
 
«اَلسَّلام عَلَی المُغَسَّل بِدَمِ الجَراحِ»
سلام بر اون آقایی که او را از شدت زخمها و خونریزی ها غسل دادند 
 
سلام بر کسی که با خون زخم هایش غسل داده شد.
 
«اَلسَّلام عَلَی المُجَرَّعِ بِکأساتِ الرِّماحِ»
 
سلام بر کسی که با جام های نیزه و شمشیر شربت شهادت به کامش ریخته شد.
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 10:52 |
روضه جوان 
جوان خوب یک عیب داره 
و از همه بیشتر این عیب را جوان امام حسین ،علی اکبر داشت
عیبش اینه که وقتی می ره همه چیز را پشت سر خودش خاکستر میکنه 
لذاست که وقتی علی اکبر اجازه میدان گرفت امام حسین فرمودند چند قدمی جلوی من راه برو تماشا کنم تو را 
محاسن خود را روی دست گرفتند فرمودند خدایا شاهد باش« اشبه الناس خلقا و خلقا منطقا  برسول الله» را روانه این قوم کردم 
وقتی علی اکبر با دل امام اینچنین کرد با دل عمه ش زینب چه کرد آخه عمه ،پسر برادر را خیلی دوست داره 
همینقدر بگم که تا اون وقت نامحرمی  زینب را ندیده بود ولی وقتی علی شهید شد دیدند بی بی زینب از خیمه ها امدند بیرون فریاد کنان عزیز برادرم علی 
لشگر کوفه و شام ایستاده 
به تماشای شه و شهزاده  
شه روی نعش علی افتاده  
همه گفتند حسین جان داده.
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 6:50 |
دروغ شاخه دار یمانی 
 
سد احمد بن الحسن که در بصره عراق است و ادعاء دارد 
پسر امام زمان علیه السلام است 
وصی امام زمان بلکه وصی از طرف پیامبر و خداست چرا که در وصیت پیامبر به حضرت علی امده 
12مهدی بعد حضرت مهدی خواهد امده 
ادعاء دارد اعلم همه علماء از اولین و آخرین است 
میگوید من ادعاء وصایت میکنم و هرکس ادعاء وصیت کند هلاک میشود و من هلاک نشده ام پس حقم
حقانیت خود را با خواب و استخاره ثابت میکند 
بقیه علماء و شیعه را ملعون و جایز القتل میداند 
اولا اینکه پسر امام زمان باشد دروغ آشکار است در بصره خانواده و پدرش معلوم است 
ثانیا سید یمانی از یمن باید قیام کند نه از بصره عراق 
ثالثا در نوشته هایش الی ماشاء الله اشتباهات فاحش است و بسیار از کتب عرفاء و تاویل استفاده میکند و چون مردم کتب عرفا را آشنا نیستند فکر میکنند از خود اوست 
اینکه هر کس ادعاء وصایت از طرف پیامبر و خدا را میکند انهم به اسم هلاک میشود من ادعاء کرده ام و هلاک نشده ام پس حقم 
این جمله صدر و ذیلش باطل است کی گفته هرکس ادعاء وصایت و اینکه من وصی رسول الله هستم و مرا با اسم تعیین کرده، بکند هلاک میشود؟
کی این حرف را زده ؟هلاک شدن اگر در حدیثی آمده هلاک معنوی است یعنی جهنمی میشود  نه بلافاصله می میرد و خدا به او فرصت عمر کردن نمیدهد والا الی ماشاء الله ادعاء اینکه وصی موسی و عیسی و وصی پیامبر ما کرده اند و کسی هلاک نشد بلکه ادعاء خدایی کردند از این بالاتر؟فرعون ادعاء خدایی کرد و 300سال عمر کرد خدا کریم تر  و حلیم تر از انست که با این موضوعات همه را از دم تیغ بگذراند
 
تمام مستندات روایی که این گروه  ضلاله تمسک میکنند 
تمام روایات است که در مقابلش شاید صدها  روایت مخالف دارد  اینها همه را رها کرده و به این یک روایت جسبیده اند دریغ که حرفهای اساسی شان را از کافی که اعظم کتب امامیه است ثابت کنند حالا معلوم میشود چرا امام زمان علیه السلام فرمودند کافی برای شیعیان ما کافی است
 
برای اینکه جلوی انها باز باشد به تاویل و تفسیر عرفانی روآورده اند مثلا اینکه رجعت میشود میگویند نه اینکه خود امام بیاید بلکه حقیقت امام در ذهن ها و قلبها می اید اینکه مالک اشتر یا اصحاب کهف برای یاری امام زمان می ایند نه اینکه خود مالک یا اصحاب کهف می ایند بلکه کسانی هستند که شیوه زندگی انها شبیه متلک اشتر یا اصحاب کهف  است این حرفها را میزنند تا فردا که حکم جهاد و قیام و آدم کشی و شیعه کشی داد کسی نگوید پس مالک اشتر و اصحاب کهف گو؟چون میگوید مالک اشتر خود تو هستی منتظر کی هستی؟
میگوید صیحه آسمانی که در روایت امد همه میشنود تا جایی که خوابیده بیدار شود و بیدار بلند میشود می ایستد ،این نداء را برخی در جان خویش میشنوند نه هرکس با گوش برزخی میشنود نه همه با این گوش 
چرا این حرفها را میزند تا وقتی قیام کرد کسی نگوید روایت هست  هر قیامی قبل صیحه آسمانی باطل است، را چه میکنی؟ تا بگوید صیحه در جان اشخاص خاص ،که یاران و انصار من  اند شنیده شده  نه هر کس 
نظیر توجیه باب برای خاتمیت پیامبر که میگفت محمد صلی الله علیه واله  فرمود تا قیامت نبی بعد من نمی اید درست ولی مراد از قیامت ظهور و قیام نبی بعدی است با قیام نبی بعدی قیامت برپاشده 
ببینید با این توجیه ها ایا سنگ روی سنگ بند میشود ؟
به خدا پناه میبریم از این فتنه های آخرالزمان و دورغ پردازی ها
 
برخی میگویند اصلا احمد ابن الحسن ،یا همان سید یمانی که موضوع بحث ماست اصلا وجود خارجی ندارد چون کسی او را ندیده این طوری با کتاب و ماهوار عده ای را جمع کرده تا جمعیتی که شدند دستور به قیام دهند و مردم را به جان هم اندازند 
 
موضوع 12مهدی هم که بعد مهدی می اید 
در روایات دیگر امده 12 تن از شیعیان ما هستند که ما را در اجرای دین کمک می کنند نه 12حجت اعتقادی  یعنی مهدی سیاسی اند چیزی مثل مالک اشتر حالا ممکن است از فرزندان حضرت باشند یا نباشند در تشکیل حکومت و مدیریت حضرت را کمک میکنند 
 
گذشته از اینکه روایت 12مهدی امدن در بعد قیام حضرت قطعا برخی ازانها ، این مراد است  که همان دوازده امام که همه به عبارتی مهدی و هدایت کننده هستند رجعت میکنند بحث رجعت ائمه را میگوید 
 
اینها احمد ابن الحسن را در حد امام معصوم و حجت خدا بالا میبرند و میگویند اگر کسی به او نگرود سوسک میشود میگویند او مامور است قیام کند و کار را آماده کند و به امام زمان ارواحناه فداه تحویل دهد حال اینکه اینقدر روایت داریم که شما تا این علایم که مربوط به شخص امام زمان و یارنش هست ،تا ندیده اید از خانه تان تکان نخورید 
به خدا پناه میبریم از گمراهی بعد از هدایت از بخواب رفتن بعد بیداری بلکه از بخواب زدن خود بعد از بیداری 
 
تازه از  تمام  حرفها و مستندات روایی ضد و نقیض و شاذ انها بگذریم چه دلیلی دارند که این روایت بر این شخص موجود و این احمد ابن الحسن تطبیق میکند 
میگویند هر کس از این شخص بیزاری بجوید در کمتر
 از یک هفته هلاک میشود، فلانی چنین کرد و مرد 
 من خودم و دیگران بارها از او بیزاری جسته ایم و هیچ طوری هم نشده ایم الان هم بیزاری از ادعاء کذب این احمد ابن الحسن یمانی فعلی میجویم تا رسوا شود دروغ و دروغ پرداز و هدایت شود انکه در دلش غشی نیست 
 
میگویند سه روز روزه بگیر تا خوابی صادقه در تایید یمانی ببینی وقتی چنین میکنی و نمیبینی میگوید خوب من که دیده ام آیا تو مرا قبول نداری؟
من شخصا در ایامی که به شدت با این گروه در افتادم بهترین خوابهای زمان عمرم را دیدم 
 
اینکه اقا بهجت نقل کرد ظهور امام زمان نزدیک است و پیرتر از من هم درک میکنند پس یمانی حق است 
 
به خدا قسم اگر اینها مرجع و مرجعیت و بهجتی را قبول داشته باشند همه را  لعن میکنند اصلا اجتهاد را قبول ندارند اخباری هستند انهم نه اخباری باسواد نه حدیث شناس اند نه رجالی
تازه دیدید که اقا بهجت و مثل اون پیر مرد ناقل هم مردند و خبری نشد وقتی هم این مطلب مطرح شد یمانی تبلیغ میکرد اگر خودش هم مهدی بود باید میگفتند مهدی ظهور کرده نه ظهور خواهد کرد 
 
 
این یمانی دروغی بلکه چه بسا موهوم یک کتابی دارد به اسم وهم الحاد در ان کتاب با استفاده از تئوری تکامل انواع داروینی میگوید آدم و حوا یک مرتبه درست نشده اند بلکه ادم و حوا خود پدر و مادر داشته اند 
این در حالی است که عیسی که انها هم قبول دارند بدون پدر بوده، خداوند درباره اش میگوید مثل عیسی در بی پدر بودن مثل ادم است که خدا از خاک خلقش کرد
 
البته تکامل انواع با خلق ادم و حواء از خاک بدون پدر و مادر هیچ تنافی با هم ندارند اگر مجالی شود من این مطلب را به تفصیل خواهم بیان کرد این میتواند تکامل در خاکی است که در مسیر جماد و گیاه و حیوانات است که گل ادم در این مسیر  تکامل انواع موجودات پخته و بیخته شده تا عزائیل یا همان مامور مرگ و پاییز امده این خاک را به مرحله جدیدی یعنی خلق ادم و به قول تکامل انواع جهش ژنی و نوعی رسانده 
 
به هر روی به آسمان و ریسمان تمسک میکنند و مطالب دیگران من جمله عرفاء را به اسم خود و کتاب خود جا میزنند و خود را اعلم معرفی میکنند و میگویند پس ما حقیم 
کسی که با کتب ابن عربی آشنا ست تمام حرفهای او را مشرب و منشأش را میداند کجاست 
فسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 6:1 |

ابوبصیر به امام صادق علیه السلام گفت یاران امیرالمومنین مثل میثم که علم  منایا و بلایا داشتند(علمی که به ضر و نفع و مرگ و زندگی انسان را اگاه میکند و این علم را امیرالمومنین برای برخی از اصحاب خاص برملا کرده بودند) چرا این اصحابی که علم بلاء و مرگ ها را میدانستند دچار این فتنه ها شدند چرا استفاده نکردند؟
امام فرمودند این فتنه ها از جهت خودشان بود ریشه اش خودشان بودند (از ادامه روایت بر می اید که علتش فاش کردن این اسرار بوده یا مطلبی است که هر کس هرچه سرش می اید فبما کسبت ایدیکم است )
راوی به امام صادق گفت چرا شما این علم را بر ملآ نمیکنید 
فرمودند این بابی است که بسته شده فقط سیدالشهداء شب عاشوراء اندکی، این باب را باز کرد و خبر از آینده اصحاب خود دادند 
انگاه فرمودند آنان بر دهانشان چفت و بست بود اسرار فاش نمیکردند
کافی
🌹🌹🌹
کتمان  سر و علم بلایا و منایا 
 
سمعت أبا بصير يقول: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: من أين أصاب أصحاب علي ما أصابهم
مع علمهم بمناياهم وبلاياهم؟ قال: فأجابني - شبه المغضب -: ممن ذلك إلا منهم؟!
فقلت: ما يمنعك جعلت فداك؟ قال: ذلك باب أغلق إلا أن الحسين بن علي صلوات
عليهما فتح منه شيئا يسيرا ثم قال: يا أبا محمد، إن أولئك كانت على أفواههم أوكية.
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 5:58 |
ޙچرا در دستگاه امام حسین گریه کردن ملاک است 
 
کسی برای کسی گریه میکند که با او همدل شود 
هم دل شدن ،خوشش امدن از او ، معرفه شدن پیش او ، خوب شمردن او ، قیمة کل امرء مایحسنه 
اینها همه عبارت های مختلف حقیقت طینت عالم ذر یا بگو اصل وجود ساخته شده انسانی است 
انسان را عملش فقط نمی سازد بلکه عمل جزء اخیر و جزئی وجود انسانی است
چه چیز حقیقت انسان است؟ چه چیز معیار درون و واقعیت انسان است؟ حب و بغض اش 
تا چه کسی را دوست داشته باشی و از چه کسی بدت بیاید عنوان کارنامه مومن حب علی ابن ابی طالب علیهم السلام  است آن سرتیتر حب است 
فرمود بگو دوستت کیست تا بگویم کیستی چرا که حب و بغض ات را مشخص می کند  
ممکن است کسی کار خوب را  انجام ندهد بلکه احیانا کار بد هم بکند  ولی از کسانی که اهل خیراند  خوشش می اید او اهل نجات است این نشانگر این است که ذات وجودش شیرین است خیر است
 
 در طرف شر هم ممکن است کسی کار بد نکند لکن از اهل شر خوشش می اید این اهل شقاوت است چون ذات وجودش خراب است شور است
 این عمل نیست که حقیقت شخص را آشکار میکند بلکه این است که از چه چیز و یا چه کس خوشش می اید یا بدش  می اید به حب و بغض است 
  اینکه چه کسی یا چه چیز را نیکو بشماری و تحسین کنی  ملاک این است که میزان خوبی و بدی ات چه کسی باشد میزان عمل مهم است نه خود عمل
 امامن ثقلت موازینه فهو فی عیشة راضیه 
هرکس معیار سنجشش ،ترازوی سنجشش سنگین باشد در زندگی خوش  بسر میبرد نه اینکه عملش سنگین باشد دقت کنید قران معیار را چی قرار داده  اگر علی معیار خوبی و بدی در وجودت باشد علی میزان باشد این ترازو سنگین است  پس روی عمل تمرکز نشد
 تا در درون وجود شخص،  ویندوز شخصیتی فرد  یا همان حب و بغض فرد  چه چیز را خوب و بد بشمارد  
ان الله  یحب العبد و یبغض عمله 
خدا بنده اش را دوست دارد ولی از عملش بدش می اید پس حساب عمل با ذات شخص جداست 
عمل بردش محدود است اثرش در همین دنیاست ولی انچه اثر خلود دارد حب و بغض است 
تا از چه خوشش یا بدش بیاید 
گریه بر امام حسین ،گریه بر مظلوم یعنی من از امام حسین خوشش می اید دلم با او یکی است این یعنی خاکش پاک است عمل او هرچند بد باشد کف روی دریاست دریای او صاف است و اشک بر امام حسین تمام گناهان را میبرد اگرچه به اندازه کف ابهای دریا باشد الحدیث
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 5:54 |
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ (٤)ال عمران
 
...کسانی که کفر به ایات خدا ورزیدند برایشان عذاب شدید است و خدای شکست ناپذیر، صاحب انتقام است (معاذالله)
 
ایه ایا موعظه ی است در لسان تهدید 
بعد از اینکه از راه توصیف و تصور موضوع ،توحید و نزول وحی را توضیح داد به کافر به ایات الهی وعید عذاب می دهد به کافر انچه انقدر ایه شده ، اینه حق تعالی شد سر اینکه فلان مطلب ایه ظده یا نه جنگ و دعوا ندارد قطعا انچه خبر میدهد در زندگی ایه میشود اینه قدرت و ولایت خداوندی میشود حال اگر کفر ورزید بداند که با عزیز ذو انتقام روبروست اعاذنا الله و ایاکم 
ایا تهدید در کتب علمی جایگاه دارد اصلا قران، سیاق کتب علمی را دارد 
 
قران کتاب علمی است یا موعظه ؟
 
شکی نیست که قران علم مندمج است  به قطع و وجدان من  شهادت میدهم که سراسر قران علم است که فوران میکند از هر سنخ که بگویی قدیم و جدید روح و جسم ،سیاست و اقتصاد ، داخله و خارجه ...
اما اینکه سیاق و ادبیات قران به چه کتابی شباهت دارد به کتب علمی یا به کتب موعظه ؟
به نظر به موعظه بیشتر می ماند تا به کتاب علمی .گفتم موعظه ،نگفتم اخلاق چون علم اخلاق غیر از موعظه است و قران غیر از علم اخلاق است قران سیاقش به موعظهٔ این ایه میخورد 
قل انما انا اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فردی ثم تتفکروا 
شاید ایه در قران پیدا نکنی مگر اینکه جلوه موعظه گرش بر بقیه جلوه ها می چربد 
چرا اینگونه است 
چون بشر نوعا مشگل علمی ندارد ،مشگل عملی دارد و انچه بشر را جلو میبرد موعظه گر است ولی متاسفانه این مطلب در دنیا امروزی جایگاه ندارد شده  «وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ» (٧٩)اعراف 
ما باید راه قران را پیشه کنیم راه قران این است حوزه و دانشگاه ،صدا و سیما ، باید موعظه گر باشند ولی روش ها را باید لحاظ کرد چگونه وبه چه ترتیبی ؟روش مهم  است 
 
اینکه گاهی تهدید از عاقبت جهنم و عذاب چه تاثیر در سیستم فهم انسان میگذارد مطلبی است 
انسان موجودی چند طبقه درهم تنیده است که احساسش در فهم و فهمش در احساسش مؤثر است لذاست که گاهی برای فهماندن یک مطلب به یک نفرِ مغرور و بی باک باید او را ترساند تا شیشه غرورش بشکند و حقایق را بتواند بی پرده ببیند در زندکی اهل البیت نمونه های از این برخورد دیده میشود که در بحث علمی امام میفرمایند ثکلتک امک یا از خدا بترس این چه حرفی است انهم در اثناء مباحث علمی ؟این ایات در این جوباید نگاه کرد که فقط بحث علمی کارگشا نیست  در مباحث علمی تهدید و موعظه و ترساندن از انتقام عزیز ذوانتقام هم لازم است تا دل نرم شود و فهم باز شود چرا که انسان موجود درهم تنیده چند طبقه اطوار گونه است که «یتنزل الامر بینهن »
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
 
 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 0:54 |
‏ 
‏حاج اقا من یه دوست دارم که باهاش خیلی خوب و صمیمی ام.خیلی دختر خوبیه.اون چادری نیست.
من خواب دیدم ک ازدواج کرده و چادری شده.ن.خوشحال بود توی خوابم.ن ناراحت.ولی اروم بود.همسرشم دیدم و خوشحال بودم ک ازدواج کرده.
 
این خوابم تعبیر داره؟
‏همسر مناسب که باعث سکونت اش هست گیرش می یاد انشاء الله چون در قران همسر به سکونت و ارامی ازش تعبیر شده و همچنین همسر در قران ازش  لباس تعبیر شده و ایشان هم لباس کامل (چادر)و هم سکونت داشته .شما هم فاطمه اید یعنی ازدواج ش ختم به خیر است چرا که فاطمه فطم من الشر است لاحول و لاقوة الا بالله  
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 23:34 |
نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ (٣)مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَان...
 
الله حی قیوم بر تو به حق کتاب نازل کرد که تصدیق قبلی ها بود تورات و انجیل نازل کرد که پیش از این هدایت برای مردم بود و فرقان (ایات محکم) نازل کرد
 
بعد توصیف خداوند به الوهیت و حی قیوم فرمود اون خدا ی چنینی بر تو کتاب نازل کرد پس این کتاب هم اینطوری است المال یشبه بصاحبه 
کتاب نازل شده ریشه در الم دارد 
ریشه در الله ی که لا اله الا هو است دارد 
این کتاب هم حی قیوم است 
الحمدلله چه کتاب خوبی نصیب ما شده 
 
در قبال تورات و انجیل از انچه بر رسول الله نازل شده تعبیر به کتاب شده گویا این شایستگی دارد که کتاب اطلاق شود ،بلکه در تمام هستی در تمام دانشگاهها دنیا در حوزه ها علمیه و مدارس اگر چیزی باشد که بتوان اسمش را کتاب گذاشت که تدریس شود قران است لذا تعبیر به کتاب شده معلمش هم حی قیوم است فرد و جامعه را ،خانواده را حی قیوم میکند 
 
اینکه فرمود نزل علیک الکتاب بالحق 
ایا نزول کتاب به غیر حق هم داریم که قران به حق نازل شده ؟
این یک قید توضیحی می توان گرفت  ولی اسرار دارد که با تمرکز روی کلمه حق در قران  اشکار میشود 
حق چیزی است که «من ربک» است و قتی می اید باطل میرود و دیگر نه ابتداء و نه رجوعا بازنخواهد گشت قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ (٤٩)فاطر، پس کتابی که بالحق امده ببینید چه قدرتی برای ماندن دارد و‌چه قدرتی برای بیرون کردن رقیبان خود دارد 
 
«مصدقا لما بین یدیه »
قران تصدیق میکند کسانی را ،مطالبی را که بین یدیه است پیشاپیش ،جلو دار ،و اماده کن این کتاب رفته بودند 
 این مطلب را هم میرساند که کتب الهی ،انبیاء الهی موافق هم اند مؤید ،هم اند و  سایر کتب طفیلی و مقدمه ساز بوده اند  بین یدیه بوده 
 
در بین کتب الهی خصوص تورات و انحیل را ذکر میکند یعنی بعنوان ذکر خاص بعد عام‌.
 از جهت اهمیت ان ، این کار را کرده «هدی للناس » هدایت برای مردم اند ناس معولا  سطح متوسط جامعه را گویند تلک الامثال نضربها للناس
پس  ایندو کتاب را نسبت به قران در سطح قرار دارد چرا که در جنب قران از ان به کتاب تعبیر نشد و از قران شد و در جنب قران از اندو تعبیر «هدی للناس »تعبیر شده و قران للعالمین 
یکی کتاب است دیگری  انجیل (بشارت است )، تورات (اتش است حجاب است )ایندو کجا و تعبیر به کتاب کجا 
و از همه مهم تره نزول قران را بالحق بیان کرد اگرچه گفتیم این قید توضیحی میتواند باشد ولی به جهت اختلاف مشرب تورات و انجیل با قران که تورات مشرب غربی و انجیل شرقی میباشد و قران امة وسطی می باشد لاشرقیه و لاغربیه است میتوان نزول به حق قران را ناظر به این اعتدال گرفت که در این صورت احترازی میشود در اینصورت نفس رسول خدا در اینگونه نزول موثر بوده لذا فرمود «نزل علیک » قابلش چون تو بودی بالحق شد 
 
من قبل هدایت بودن تورات و انجیل می رساند که بعد قران دیگر هدایت للناس هم نیستند چون من قبل «هدی للناس » بوده اند 
 
با اینکه از قران به کتاب یاد شده باز از ان یا بخشی از ان به ف قان یاد میکند«و انزل الفرقان » در برخی روایات تفسیر قمی کل قران را کتاب و ایات محکم انرا فرقان میداند قال: «الفرقان: هو كل أمر محكم، و الكتاب: هو جملة القرآن، الذي يصدقه من كان قبله من الأنبياء». 
 
-الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 12:57 |
🌹
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا 
خداوند اسم یاد داده نه استدلال 
 
 
همهٔ اسماء را خداوند به ادم آموخت ،این اسماء هرچه باشد اسم است نه فعل نه کلمه و نه جمله ،نه استدلال  این تعلیم پایه تمدن است البته در مرحله پذیرش توبه یک القاء کلمات هم شده فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (٣٧) 
 
این  علم و تعلیم نبود ،این التقاء است 
 
در تفسیر عیاشی از
  امام صادق عليه السلام روايت كرده كه گفت : از آنجناب از آيه : (و علم آدم الاسماء كلها)الخ پرسيدم ، كه آن اسماء چه بوده ؟ فرمود: اسامى دواها و گياهان و درختان و كوههاى زمين بود.
 
و نيز در همان تفسير امده  : نزد امام صادق عليه السلام بودم ، دستور داد سفره آوردند، و ما غذا خورديم ، سپس دستور داد طشت و دست سنان (لگن يا حوله ) را، آوردند عرضه داشتم : فدايت شوم منظور از اسماء در آيه(و علم آدم الاسماء) الخ چيست ؟ آيا همين طشت و دست سنان نيز از آن اسماء است ؟ حضرت فرمود: دره ها و تنگه ها و بيابانها از آنست ، و با دست خود اشاره به پستيها و بلنديها كرد.
 
از این دو روایت فهمیده میشود که اسامی انچه که انروز بوده به ادم تعلیم داده شده دشت و کوه و گیاهان و داروها ...اما تشتِ دست ساز که بعدها ساخته شده نه، یعنی موضوعش نبوده ،
با توجه به اینکه  
 هرچه صورت ذهنی بیشتری باشد زمینه تنوع فکری و رشد فردی و اجتماعی حاصل میشود چنانچه در مکانهای مهاجرتی این تنوع ها جمع شده و زمینه رشد شده 
در یک تمدن هم هر چه اسم ها مختلفی باشد، صورت ذهنی ها و تصورات مختلفی برای صاحبان ان پدید امده و باعث رشد ان خواهد بود لذاست که تعدد اسم و لغت در یک تمدن نشانه رشد ان تمدن، در ان زمینه است 
البته این را در نظر بگیرید که پیشرفت فقط سخت افزاری و به ماشین و اختراع وسایل نیست بلکه ریشه هر تمدن  در حوزه عاطفی ،هنر،ادبیات  ،اخلاق ،روابط و حوزه دیداری و شنیداری است بگو ریشه هر تمدن در تصورات است در اسماء است در  خاک علوم انسانی  قرار دارد لذا با بررسی خیزش و افت و فراز تمدنها به وضوح پیداست که قبل از هر حرکتی ، ادبیات و لغت ان تمدن دچار فراز و نشیب شده این مطلوبی بود ساده از کنارش نگذرید  
 نگاه  هستی شناسانه (ثبوتی )کافی نیست باید درس گرفت و پیاده کرد (نگاه اثباتی)  اگر تمدنی اسماء درش زیاد است و پیشرفته شده  
باید بسط اسماء در جامعه کرد خصوص در جامعه علمی با تمام قدرت از قلم و جادوی هفتم از سیستم اموزشی از ادبیات و هنر کمک گرفت تا دامنه اسماء ،تصورات ذهنی ،تصور موضوعات را بالا ببریم بلکه اصلاح کنیم 
 
خطباء بر منبر استدلال لازم نیست بیاورند تعلیم اسماء بدهند تصورات را درست کنند 
با تصور درست تصدیق هم خواهد امد
شما چاله ذهنی مقصودی که داری را در ذهن فرد و اجتماع ایجاد کن 
 
وقتی خداوند راجع خودش سخن میکند همین راه را پیشه میکند نه استدلال منطقی و عقلی ، بلکه در قران هرجا مطلبی هست همین ایجاد ذهنیت درست ،تصورات صحیح است 
مثل حیات دنیا مثل ابی است که اسمان امده 
دنیا لهو و لعب است و...
 وقتی موسی نزد خضر نبی که « وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» رفته تا رشد پیداکند سه حادثه را، سه موضوع را، سه صورت ذهنی را برایشان بیان و اصلاح کرد سوراخ کردن کشتی و قتل نفس و مجانی کار کردن 
 
هرچه جامعه پیشرفته تر باشد اموزش ان تمدن فقط در مرکب شدن این صور ذهنی و اسماء است نه بیشتر 
در سیستم اموزشی ما نباید وقت تلف کنیم و عمر خود و سیستم را تلف کنیم باید فقط تصورات موضوع و محمول را اصلاح کنیم یا ایجاد کنیم  خود ذهنِ متعلم راه استدلال را طی میکند 
شما از این دید به قران نگاه کنید سراپا قران اصلاح موضوع ،اصلاح دیده و صورت ذهنی مردم است یا همان تعلیم اسماء نه استدلال 
حتی وقتی به حضرت ابراهیم  میگویند ایا حقی اورده ای ایا دلیلی داری ایشان اصلاح موضوع میکند و شهادت به این مطلب  میدهد 
قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ (٥٥)قَالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (٥٦)انبیاء 
ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ (٦٥)قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ (٦٦)أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (٦٧)
 
 
این مطلب از احصاء کردن بیرون است شما با این دیده قران را بخوانید تا ببینید علم ادم الاسماء قران را گرفته و قران جزء مدح علی ایه ندارد قران  یا درباره ماست یا دشمنان ماست 
رجوع کنید به مقاله رنسانس تصورات ذهنی و هجرت و مهاجرت 
وراه ما از توصیف میگذرد نه استدلال 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 11:11 |
الم (١)اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ (٢)ال عمران 
الف است و لام و میم 
معبودی که جزء او معبودی نیست ،زندهٔ ایستا
 
توصیف نه استدلال 
برخی را ،نظر ان است که خداوند در قران استدلالِ بر توحید کرده و به قولی جملات توحیدی وصف مشعر به علیت است و از ان استدلالهای فلسفی در می اورند 
ولی به نظر قران و سایر کتب اسمانی در توحید استدلال نمیکنند بلکه توصیف خداوند می کنند تا از باب افتاب امد دلیل افتاب بشر را بسوی خودش ببرد 
توضیح اینکه 
استدلال راهش، مفهوم و صورت ذهنی و سیر از معلومات به مجهولات رسیدن است
 ولی توصیف راهش توضیح متصور است در این راه اگر ما بتوانیم موضوع مورد بحث را فقط توضیح دهیم و بگوییم مراد ما از موضوع مورد بحث یک چنین موضوعی هست ،همین باعث تصدیق مخاطب و به کرسی نشستن مطلب ماست ،  به قول امیرالمومنین در نهج البلاغه اول دین از معرفت خداوند شروع میشود 
 معرفت نه علم چون علم با صورت ذهنی و فهم و مغز کار دارد ولی معرفت با احساس و قلب کار دارد لذا کسی معرفت دارد که طینتش پاک باشد یعنی بتواند اهل البیت را حس کند نه با استدلال بپذیرد ،دلش با امام یکی باشد و امام هم دلش با او یکی باشد 
 فرمود «من کنت مولی فهذا علی مولاه »با اینکه خطر اشتباه برداشت بود که خلافت ظاهری از ان برداشت نکنند و فقط حمل بر محبت کنند ولی باز انقدر ولایت قلبی و مودت در این راه پر رنگ بود که ظاهر را فدای باطن نکرد منظور، معرفت مهم است نه علم ،فرق معرفت با علم فرق پادشاهی است با خلافت فرق مغز است با قلب فرق دانایی و احساس و جهان را قلب و احساس اداره میکند تا علم و مغز لذاست که با وجود تجهیز تمام عیار علیه خداو ولیش باز کاری از پیش نبردند هنوز که هنوز است در ظاهر دنیا هم ،این خداست و انبیاء اویند که بر قلوب حکومت میکنند والسلام علی المرسلین و الحمدلله رب العالمین 
پس تصور مهم است تصور احساسی که معرفت نام دارد همان که امروزه میگویند ویندوزش بخواند ،اگر کسی پاک طینت باشد امام را درک میکند و امام هم او را 
در ادامه حضرت می فرمایند 
و کمال معرفته التصدیق به 
این مد نظر ما بود که کمال معرفت ، کمال تصور موضوع ، کمال تصور احساسی نسبت به حق تعالی باعث تصدیق و تایید اوست 
حالا معلوم شد چرا اشک بر امام حسین اینقدر سفارش شد چون اشک تایید احساسی است 
چنانچه در توحید، کمال معرفته التصدیق به ،نه کمال علم به خدا 
همچنین است در ولایت  ،کمال معرفت احساسی که اشک است باعث تصدیق به وَلی و راه ولی است لذاست که فرمود انا قتیل العبرة تا با اشک ریختن زمینه تایید و تصدیق ولی فراهم شود 
در هر صورت کمال تصورِ موضوع چه در علم چه در معرفت باعث تصدیق به موضوع است لذاست که قران دنبال تصورِ موضوعی می باشد این مطلب در توحید که محرز و مسلم است  در غیر توحید هم روش قران همین است
اثار این روش یعنی توصیف موضوع یک مقال و مجال دیگر میخواهد  والله الهادی الموفق 
أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُمَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ 
 
این راه قران در توحید است بلکه در تمام علوم و فنون است 
 
یکبار دیگر مطالب را مرور میکنیم 
ما میگوییم قران کتاب توصیف است تا استدلال 
 خدای که معرفی میکند را توصیف میکند، نمیگوید  به این دلیل عقلی یا برهانِ حدوث و امکان و فقر جوهری وجود این خدا وجود  دارد نه اینکه قران استدلال عقلی ندارد ،دارد ولی رنگی ندارد به نسبت کار توصیفی رنگی ندارد 
ما ادمها بلکه تمام هستی از سفری امده ایم و در درون وجود ما خاطرات بسیار کم رنگ از سر منزل مقصود هست از منزل «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یک شیئا مذکورا » 
از سفر «انا لله و انا الیه راجعون »
از سفر «و اذ اخذ ربک من بنی ادم من ظهورهم ذریتهم الست بربکم قالوا بلی  »
از 
 
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (٣٠)روم 
وقتی طوطی هندوستانِ ملکوت شروع کند به  توصیف ایام خوش، فیل ما هوس هندوستان کند و بدون کمترین هزینه ما در مسیر می افتیم 
لذاست که فرهنگ قرانی در تمام موضوعات علی الخصوص توحید بر توصیف استوار است تا استدلال .
درباره خداوند میفرماید 
قل هو الله احد الله الصمد 
هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن 
الله لا اله الاهو الحی القیوم 
این فرهنگ قرانی است تا انسان را به حضورِ« قال انا یوسف»بکشد من را که می بینی ،من همان یوسفی هستم که با تو قبلا بوده ام ، من همان یوسف کنعان توام ،یوسف گم گشته  تو 
همچنین است فرهنگ اهل البیت 
و همچنین باید باشد راه ما برای ترویج توحید و مکتب اهل البیت 
لذا بحث های کلامی را اهل البیت نهی کرده اند این راه که تو یک شبه بیندازی انها دهها شبه می اندازند غیر از اینکه نتیجه اش بالعکس شود و خوزستان ما براثر همین جرو بحث های کلامی اثر منفی گرفته باشد نتیجه دیگری ندارد 
بهتر است به جای این کارها توصیف امام و مکتب اهل البیت را بکنیم بقول امام رضا علیه السلام محاسن کلام ما اهل البیت را بگویید،ما را محبوب مردم کنید«حببونا الی الناس»نه اینکه حرفی بزنی باعث دشمنی عامه نسبت به اهل البیت شود منظور اینکه راه ،توصیف است شما بگو حسین کیست و کربلاء چه گذشت چه هست ،علی کیست 
من منکر تبری نیستم که از اسرار شیعه و ناموس شیعه  است و ناموس شیعه را لباسش را نمیکنند و در گوچه و بازار داد و هوار راه اندازند و در شبکه های ماهواری به همه مردم نشان بدهند که  امام فرمودند 
 
هر کس امر ما را آشکار کند خونش ریخته شود و چون گوسفند ذبخ شود معاذالله 
من اظهر امرنا اهرق الله دمه  یذبحهم الله علی الاسلام کما یذبح القصاب شاته ح 1۴۸۵۲کافی 
 
امرسری و مخفی   ما را بر خلاف آشکار ما بیان نکنید و امر آشکار ما را برخلاف سری ما بیان نکنید همین کافی است که هر چه ما گفتیم همان گویید و از انچه ما ساکت بودیم شما هم ساکت باشید خداوند برای احدی در مخالفت ما خیر  برایش قرار نداده 
لاتذکروا سرنا بخلاف علانیتنا و لا علانیتنا بخلاف سرنا حسبکم ان تقولوا ما نقول و تصمتوا عما نصمت...ح۱۴۸۶۶کافی
 
الم چه ربطی با الله لااله الاهو...دارد
 اگر الم انا الله المجید باشد با ادامه ایه تناسب دارد به این روایت دقت کنید
سفيان بن سعيد الثوري، قال: قلت لجعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب (عليهم السلام): ما معنى قول الله عز و جل الم؟ 
قال (عليه السلام): «أما الم في أول البقرة فمعناه: أنا الله الملك، و أما في أول آل عمران فمعناه: أنا الله المجید»
-البرهان فی تفسیر القران 
سفیان ثوری که‌کوفی و فرد صوفی مسلک بود از امام علی علیه السلام پرسیده معنای الم چیست 
حضرت الم سوره بقره را انا الله الملک 
و الم سوره ال عمران را انا الله المجید 
معنی میکنند 
 
چرا الم ذلک الکتاب لاریب فیه ،انا الله الملک است ولی اینجا انا الله المجید؟
این از خزائن علوم است ایا به ادامه ایه ربط دارد به مجوع سوره ربط دارد که مُلک در سوره بقره جلوه دارد و در ال عمرانمجد حکومت دارد ؟...والله العالم 
 
ریشه حی قیوم بودن الوهیت است
الله لااله الاهوالحی القیوم  اگر کسی محبوب باشد زنده و استوار است و اگر جایگاهی در قلوب نداشته باشد سرزنده نیست مدیریتی هم ندارد 
الحی القیوم کتاب نازل کرده پس کتابش هم الحی القیوم است انسان را حی قیوم میکند جامعه را الحی القیوم میکند 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در دوشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 9:37 |
بسم الله الرحمن الرحیم را خبری بگیریم یعنی خبر میدهیم  که به اسم خدای رحمان و رحیم است این کار من یا این برنامه من 

انشاءی یعنی نفس گوینده انشاء میکند که اسم خدا بشود« اسم علی نفسی بسمة من السمات و هی العبادة  »
باء را تجلی یا الصاق
در تجلی باید خود را مجلی ان اسم الهی بگیریم و در الصاق خود را ملصق کنیم به ان اسم و در هر صورت از میان برخیزیم 
به نظر حلوا حلوا ست تا دهان شیرین شود 
به نظر چاله خیر کندن است تا پر شود تا اسماء الهی در وجود ما و زندگی ما راه یابندپس خبری میشودالبته انشاء هم برای کملین است و این  برای خبر گرفته ی است که عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی انگاه عبودیت جوهری است که کنه ش ربوبیت میشود  
و بعد از مثلِ او شدن، بسم الله از عبد کار کن فیکون از مولی را میکند 
اقبل شأنک 
در خبری ،خبری بگو
در انشائی، انشاءی بگو
خواستی دلت به او سپار تیری باش که روانت کند یا سلامی و مرهم ، بگذار او انتخاب کند      
ولاحول ولاقوة الابالله
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در دوشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 5:43 |
سوره ال عمران را به خاطر ایه 
 
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ سوره آل عمران آيه 30، 
 
 سوره ال عمران گویند 
عمران سه عمران داريم: يكى پدر حضرت موسى و هارون عليه السّلام و يكى پدر حضرت مريم عليها السّلام و گفتند بين
اين دو عمران هزار و هشتصد سال فاصله بود. و يكى پدر حضرت امير المؤمنين عليه السّلام كه ابى طالب كنيه او بود و نامش عمران بود وظاهرا مراد عمران اول باشد 
-اطیب البیان فی تفسیر القران
 
عن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم قوله: «من قرأ سورة آل عمران أعطي بكلّ آية منها أمانا على جسر جهنم» 
 
-الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل
من قرء سورة البقرة و آل عمران جاءت يوم القيمة يظلّانه على رأسه مثل العمامتين او مثل العباءين. 
 
هرکس سوره بقره و ال عمران را بخواند روز قیامت ان سوره می اید چون ابری سایه برسرش میکرد 
 الغيابتين، و غيابة كلّ شي ء: ما سترك. «تاج العروس- غيب-
، و الذي 
في النهاية: «تجي ء البقرة و آل عمران كأنّهما غمامتان أو غيايتان»
 
، الغياية: كلّ شي ء أضلّ الاِنسان فوق رأسه كالسّحابة و غيرها.
 
و از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه اين سوره را با زعفران بنويسند و بر زنى كه حمل پيدا نميكند بند كنند حامله ميشود و بر درختى كه بار نميدهد بار ميدهد. 
-اطیب البیان فی تفسیر القران
 
اینکه چرا این سوره این خاصیت را دارد 
چون ایه ی در این سوره است که این اثر را دارد شاید ایات حامله شدن حضرت مریم و مادرش این اثر را گذاشته فتقبلها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا ،این اثر را گذاشته که درخت بارش نمی افتد و زن نیز بارش  نمی افتد و باردار میشود
اگر کسی بگوید چرا همین ایات را فقط نمی نویسند چرا کل سوره را مینویسند؟چونکه کل سوره به حسب ترکیبی این اثر را دارد 
 روي عن النبي (صلی الله عليه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله بكل حرف أمانا من حر جهنم، و اِن كتبت بزعفران و علقت علی امرأة لم تحمل، حملت باِذن الله تعالی، و اِن علقت علی نخل أو شجر يرمي ثمره أو ورقه، أمسك باِذن الله تعالی». 
1588/ [3]- عن الصادق (عليه السلام)، قال: «اِن كتبت بزعفران و علقت علی امرأة تريد الحمل، حملت باِذن الله تعالی، و اِن علقها معسر، يسر الله أمره، و رزقه الله تعالی 
 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 23:20 |
[5/15،‏ 18:36] سدمحمد: اگر در خواب ببینید یکی از دوستان خود نابینا شده معنی آن چیست
[5/15،‏ 18:41] ن: سلام سیدنا .
هشداره 
باید مواظب باشه که داره چیکار میکنه کجا میره مواظب عقایدش باشه
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در یکشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 19:37 |
تفسیر «یاسین »
گفته اند که حروف بيست و هشتگانه چون ملفوظ شود. حرف اول آن را زبر و باقي آن را بينات گويند. مانند الف که حرف اول آن زبر و لام و فاء بينات آن است. و مانند سين که حرف اول آن زبر، و ياء و نون بينات آن است و به اصطلاح ايشان زبر. ظاهر حرف و بينات باطن آن، که از تلفظ ظاهر مي شود. و در بعضي از حروف ابجد زبر آن کمتر از بينات است مانند الف که زبر آن يک و بينات آن صد و ده است و چون الف اسم ذات حق و لام و فا مطابق با علي است پس علي مظهر حق است.
 
عمان گويد:
 
 
 
به پرده بود جمال جميل عزوجل 
 
به خويش خواست کند جلوه اي بصبح ازل
 
 
 
چو خواست آنکه جمال جميل بنمايد 
 
علي شد آينه خير الکلام قل و دل
 
 
 
و در بعضي از حروف زبر زيادتر از بينات است مانند شين که زبر آن سيصد و بينات آن شصت و مانند غين که زبر آن هزار و بينات آن نيز شصت مي باشد.
 
و در سين فقط زبر و بينات آن مساوي و مطابق است که شصت باشد و چون پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم در صفات جميله باطنه و اعمال ظاهره در حد اعتدال و کمال تساوي بود خداوند او را با اين لفظ نام نهاد.
 
🌹 
 زُبُر و بَيِّنه: 
 
حرف اول از ملفوظي(آنچه تلفظ مي شود)حروف را زُبُر  و ما بقي حرف اول از ملفوظي حروف را بيّنه گويند مانند: حرف "ا" از "الف" زُبُر و حرف «ل» و «ف» بينه  و حرف "ج" از "جيم" زُبُر  و «ي» و «م»  را بَيِّنه  گويند.
 
در زبر و بينات محمد اسلام است و علی ايمان، ملا جلال دوانی گويد:
 
                        
 خورشيد کمال است نبی  ماه  ولی     
  اسلام محمد است و ايمان علی
 
                       
  گر بيّنه ای در اين سخن می طلبی     
 بنگر که ز بيّنات اسما است  جلی
 
به اين بيان که ملفوظی محمد ميم، حا، ميم، دال است و چون زُبُر آنها حذف شود باقی می ماند ي م، ا، ا ل که مجموع آنها 132 است و اسلام نيز 132 است و همچنين ملفوظی علی عين، لام، يا می باشد چون حروف اوائل که زُبُر است حذف شود باقی می ماند « ی ن، ا م، ا» که مجموع آنها 102 است و ايمان نيز 102 است
این اصطلاح زُبُر و بینات بر گرفته از این ایه است 
فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جَاءُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ (١٨٤)ال عمران
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 19:30 |
[5/14،‏ 15:15] ن: خودتون بارها فرمودید اسلام همه دنیارو فرا میگیره ن این که یهود نباشه هست ولی اسلام همه جهانو فرا میگیره
[5/14،‏ 15:15] ن: بله اسلام همه جا را میگیره 
با امدن استاد کل، خورشید پشت ابر قطعا اینطوری میشه 
 
ولی من یک حرف دیگه هم دارم قبل از امام عجل الله تعالی فرجه هم اسلام همه جا را میگیره اما اسلامِ معنایی نه خارجی ، اسلام کتابی نه اسلامِ وَلی 
لکن  مردم  این اسلام کتابی را دیگر کافی نمیبینند تشنه امدن اسلام وَلی میشوند
 
توضیح اینکه امروزه حرف های خوب ،  دهان پر کن ، اخلاق ، علم ، قانون کم نداریم 
مشگل این است که عده ی  این حرفهایِ خوب را ، این قانونهای خوب را به نفع خودشون توجیه میکنند به اسم ،منافعِ ما، به اسم حسبنا کتاب الله، به اسم لاحکم الا لله و...
لذا بِر ،جامعه را اصلاح نمی کند بار (نیکوکار جامعه را اصلاح میکند ) 
صراط مستقیم چیه ؟کسانی هستند که به انها نعمت بخشیده ایم نه کتاب نه عمل خوب 
اهدنا الصراط المستقیم 
صراط الذین انعمت علیهم 
 
در هر صورت ما روبه گسترش اسلامِ کتابی و معنایی هستیم 
حرف حق ، نظم ، علم ، نیکی ، عدالت ، حتی به جایی میرسیم که جامعه میفهمد که احکامِ جزئی اسلامی حق است مثل حجاب مثل ماندن زن در خانه 
ولی پیاده نمیکند چون منافع انها یا حداقل منافع عده ی نیست 
مثل جریان اسلحه فروشی در امریکا 
انها  مشگل علمی ندارند همه میدانند که چقدر کشتار بخاطر وجود اسلحه در دست مردم است ولی علم کافی نیست 
امثال اینهاست که جامعه را مضطر به وجود امام خواهد کرد، کسی که در کنار علم موعظه هم داشته باشد «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فردی »
و خودش هم متعظ باشد
 
والا علم کافی نیست حتی علمِ قرانی ، یا علم اسلامی ، کافی نیست که جامعه اسرار ایات را توی بوق و کَرنا کنه چون مشگل شبه علمی  نیست مشگل شبه عملی است  شهوت عملی است «لیفجر امامه»
در اخرالزمان قبل از امدن امام زمان چتر فهم قران و اسلام باز میشود ولی این کافی نیست امام میخواهد تا این علم را از دو حرف به ۲۷حرف برساند چون او سیر از حکمتهای ظاهر و مثالی که اوج فهم بشر پیش از ظهوراست  به حکمتهای باطنی میدهد و تا بیست و هفت عالم انرا با خود میبرد و این علم دیگر با مغز و دهان و گفتن نیست رفتن است عقول مردم را با مدیریت خود کامل میکند این حرفها را در جان فرد و جامعه مینشاند 
اللهم عجل فرجه سهل مخرجه و اجعلنا من خادمیه ، من مقوی سلطانه 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا و باطنا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 15:18 |
[5/14،‏ 14:45] ن: سلام بر استاد عزیز غرض از مزاحمت این که میبینیم  داره روز ب روز معارف اهل بیت کمرنگ میشه این چجور با روایت که  اسلام همه جهان رو فرا میگیره سازگاره یعنی با این وضع اسلام که فقط اسمش مونده ممنونم
[5/14،‏ 14:45] ن: سلام .
کدوم روایت را میگید 
اخرالزمان که ملئت ظلما و جورا 
ظلم و ستم معاذالله زیاد میشه و
روایات اخرالزمان همه حاکی از اسلام وارونه است بدحجابی و ..
بعد از امام زمان ،اسلام پیاده میشه الان خورشید پشت ابره 
یک روایت هست که به نظر در ذهن شما این باشه و اون که از علائم اخرالزمان طلوع خورشید از غرب هست 
این روایت را علماء، برخی گفتند اخه خورشید از شرق طلوع میکنه محاله که از غرب طلوع کنه پس تاویل کردند به اینکه مثالی است خورشید اسلام از غرب طلوع میکنه اینقدر اسلام رشد میکنه که غربی ها مروج اسلام میشند
این توضیح علماست روایت نیست و 
 
این توضیح اشگلات زیادی دارد 
اولا منظور از اخرالزمان در این روایت ، اخرالزمانِ برپاشدن قیامت است نه امدن امام زمان عجل الله تعالی فرجه و بین این دو به اندازه دوسوم طول عمر تاریخ زندگی بشری  فاصله است شاید نزدیک هشتاد هزار سال بین امدن امام زمان تا قیامت فاصله است و شاید بیشتر از این باشد 
 
ثانیا طلوع خورشید از غرب محال عقلی نیست بلکه زمین در مدر خود بر گرد خورشید ۲۳درجه میل از استوا دارد وبه مرور این میل به صفر و حرکت اش بالعکس میشود از این حرکت ،به حرکت رتق و فتق تعبیر میکنند  
 
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ (٣٠)
 
 به علت اصطکاک کوهها در کف دریا و اقیانوسها با ابها  حرکت زمین کُند میشود که هر صد سال یک ثانیه است پس برور زمان طول روز و شب افزوده میشود یعنی حرکت وضعی زمین کُند میشود و کم کم از حرکت میافتد بالعکس شروع به حرکت میکند این وقت است که خورشید از غرب طلوع میکند و موقع برپایی قیامت است 
در اقران امده که حضرت ابراهیم علیه السلام  از نمرود خواست خورشید را از غرب طالع کند فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَر
پس اصل طلوع خورشید از غرب شدنی است 
الحمدلله اولا و اخرا و ظاهرا
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 14:49 |
[5/13،‏ 23:35] جواد س ج: سلام بر حضرت استاد یک سوالی این که چرا مااینقدر راحت با محیط همرنگ میشیم نمیگم محیط بی تاثیره ولی ما چرا اینقدر زود رنگ عوض میکنیم و درخواست اصلی من راه یا روشی که بتوان باهاش دیر تر با محیط همرنگ شد رو میخواستم ممنون
[5/14،‏ 1:18] ن: سلام
سعی کنید از محیط فاسد و افراد نامناسب فاصله بگیرید 
اگر نشد با کسانی که مناسب تراند رفت و امد کنید
سعی کنید شما جو خوب ایجاد کنید نگذارید دیگران جو را دستشان بگیرند  
در هر حال در درون خود را مشغول کنید به خداوند و معنویت 
و نسبت به گناه و‌گناهکار در درون خود یک حالت بیزاری و جدایی را تداعی کنید قلبا منضجر باشید 
محاسبه نفس باید ادم داشته باشد 
چند صفحه قران با صوت محزون  بخوانید 
یه وقتایی را با خودتون  خلوت کنید با خودتون باشید رسول الله صلی الله علیه و اله  اوقاتِ در خانه را سه قسم کرده بودند قسمی برای خدا 
قسمی  برای اهل خانه قسمی برای خودشان
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 1:19 |
🌹الجامع
 
دارویی که با ان مریض نشود مگر به اجل الهی ،مرض مرک 
 
امام رضا فرمودند
پدرم موسی بن جعفر علیهم السلام ،مریض شدند 
کسانی که هرطور میشه زود داروهای عجیب غریب تجویز میکنند یعنی اطباء، سراغ پدرم امدند و شروع به توصیف داروهای عجیب غریب کردند حضرت فرمودند 
کجا می روید 
به سید داروها و درمانها بسنده کنید 
در ابتدای فصل گرما ،
حلیله و رازیانه و شکر  (طبیعی اگر نبود نبات) از هر کدام ۲۰گرم 
سه ماه متوالی از هر ماه سه روز متوالی از این مخلوط را ناشتا بخورد 
 
در ابتدای زمستان به جای رازیانه مصطکی (یک نوع از کندر است که دانه های  ریزتر دارد ) قرار دهید 
اگر کسی این نسخه را عمل کند در سالی که مصرف کرده بیماری سراغش نمی اید و نمی میرد مگر به مرض مرگ .
 
توضیح مفردات دارو 
 
هلیله 
هلیله سه نوع است هر سه سرو خشک اند 
هلیله زرد 
در اخرین درجه سردی و در درجه دوم خشکی است 
(سردی و گرمی و خشکی و تری چهار مرحله است از کم به زیاد )
برای جذب عالی است مسهل صفراست گرمای خون را میگیرد لذا برای فصل گرما عالی است وبا اصلاح خون  کل بدن اصلاح میشود 
هلیله سیاه گرم و خشک است 
هليله زرد از سياه آن گرم تر است . هليله هندي کمتر از هليله کابلي سرد است .همه ي هليله ها سرد و خشکند . خاصيت :همه انواعش در بيماري مراره مفيد است . 
 
رازیانه 
در اولِ سوم گرم است 
اخرِ اول خشکه 
 
اتش کبد را خاموش میکند 
(کبد فیلتر بدن است غلظت خون را تنظیم میکند )
پس نسخه امام فقط به اصلاح خون بسنده نکرد بلکه کبد را هم که مرکز اصلاح غلظت خون است را هم در نظر دارد 
رازیانه مفتح غدد است 
 
 
با هلیله حرکت ایجاد کرده با رازیانه حرکت را کنترل کرده 
رازیانه رطوبت بدن را افزایش داده و سبب میشود که خشکی هلیله زرد باعث توهم نشود چون توهم ریشه در خشکی مزاج دارد 
رازیانه کبد ،کلیه طحال را اصلاح میکند 
مسکن اوجاع است
 
شکر 
در دوم گرم و در اول خشکه 
علت بالارفتن قند و چربی ...گاهی حذف تلخی ها ست 
نوعا در ته خیار تلخی هست در پوست میوه ها تلخی طبیعی  هست 
بهترین تلخی ،تلخی کندر است که متعادل کننده شکر و ..است و در نسخه امام اماده 
کاسنی تلخی طبیعی داره ۴۰۰حدیث درباره کاسنی داریم خوردن ان در شب مستحبه و کسی شب بخورد و بمیرد گناهانش بخشیده میشود یه قطره از شبنمهای  بهشت بران مینشیند
تنها گیاهی است که نَشُسته خورده میشود هرگیاهی 
سمی دارد باید بشوید ولی کاسنی را میگویند نشوید 
شاید، چون تلخی اش باعث دوری حشرات و سموم از ان است پس مقداری از تلخی بدن با کاسنی تامین میشودو در نسخه امام مصطکی باعث تامین تلخی نسخه است و باعث جلوگیری از قند شکر است 
شکر سفید شکری که از نیشکر حاصل شود اصل شکر این است 
مصرفش در تابستان سبب میشود که در تابستان بر اثر عرق اب بدن دفع شده بیشتر دفع نشود  عرق زیاد هم خوب نیست عرق کردن زیاد  کف پا معاذالله باعث کوری است 
از احتباس اب در بدن هم جلوگیری میکند
 
مصطکی 
از خانواده کندر است (در هدیه زردتشتی ها به حضرت  مریم در تولد مسیح کندر و طلا بود پرسیدند چرا کندر اوردید  گفتند چون دودش هفت اسمان را میشکافد و بالا رود این ماده در دارو و جادو استفاده شود )
ملطف است 
مسطکی در نسخه باعث تلطیف و جذب بدن میشود
و در غذاهای زمستانی نوعا غذاهای ملطف نیست لذا در ان اضافه شده 
محلل است باعث حل کردن جمع شده غذاهاو غلظتهاست که ریشه  سرطان است 
 مصطکی 
داروی معدهٔ سرد است 
پرزدهنده معده 
نزولات بارده را از بین میبرد 
مصطکی قوی تر از کندر است 
مصطکی برای هوش و زیبایی چهره نوزاد رفع الزایمر است 
باعث هضم غذاست 
زیادی ان مضر نیست 
شب انرا بخیسانید و صبح بخورید 
جویدن  ان عمر مینای دندان را طولانی میکند 
یک نخود کندر سه گیلو میگو فسفر دارد
مصطکی گرم و خشک در درجه دوم است 
نکات  
محلل در کنار مقوی باید حضور داشته باشد
 داروها را نوعا وسط ماه قمری یا نیمه دوم استفاده میکنند تا موثرتر شود
 
اگر مزه ش بد بود با عسل مخلوط کنید
 
طب الائمه عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَمِعْتُ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ ع وَ قَدِ اشْتَکَی فَجَاءَهُ الْمُتَرَفِّعُونَ بِالْأَدْوِيَةِ يَعْنِی الْأَطِبَّاءَ فَجَعَلُوا يَصِفُونَ لَهُ الْعَجَائِبَ فَقَالَ أَيْنَ يَذْهَبُ بِکُمْ اقْتَصِرُوا عَلَی سَيِّدِ هَذِهِ الْأَدْوِيَةِ الْهَلِيلَجِ وَ الرَّازِيَانَجِ وَ السُّکَّرِ فِی اسْتِقْبَالِ الصَّيْفِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ فِی کُلِّ شَهْرٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ 
 وَ فِی اسْتِقْبَالِ الشِّتَاءِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ فِی کُلِّ شَهْرٍ ثَلَاثَةَ مَرَّاتٍ وَ يُجْعَلُ مَوْضِعَ الرَّازِيَانَجِ مَصْطَکَی فَلَا يَمْرَضُ إِلَّا مَرَضَ الْمَوْتِ 
بيان: و يجعل موضع الرازيانج أی فی الشتاء. 
 
 مجلد 57، صفحه 99-بحار
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در شنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۵ و ساعت 0:59 |