[۵/۱۱, ۱۲:۱۰] .: أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

و ایا در زمین سیر نکردند تا نگاه کنند عاقبت کسانی که قبل از انان بوده چگونه بوده انانی که از حیث قدرت بسیار شدید بوده و زمین را زیر و رو کردند و ابادش کردند بیشتر از انکه انان اباد کردند و رسولانشان با دلایل روشن سراغشان امده و خدا به انان ظلم نمیکرد انان به خودشان ظلم میکردند.

ایا سیر نمیکنید یعنی تحریض و تشویق به سیر است یکجا ماندن پوسیدگی می اورد جمود می اورد هر قطعه یک چیزی دارد وقتی سیر میکنی گویا با همه هستی همه چیز را همگان دانند

در ایه قبل سیر انس و الباطن را تشویق میکرد( أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ)
و این ایه سیر افاق را که (أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ)
و این دو ،در کنار هم چه خوب همدیگر را بازخوانی و کامل میکنند خواشا انان که هر دو را دارند ،نه ،خواشا دورانی که مردان علم و عمل هر دو را توجه دارند و الا یک تفر به تنهایی شاید نتواند یوم المجموع این دو شود

سیر در زمین نمیکنید :
هر قطعه ای از زمین حرفی دارد حرفهایی دارد شاهد ماجراهایی یست در خود اسراری دارد دریا غیر از جنگل است برخی چیزها را انسان در بیابان فقط یاد میگیرد برخی احساسات را فقط در کنار دریا به دست می اورد برخی علوم را فقط در جنگل یاد می گیرد و تازه جنگل مناطق کوهستانی غیر از جنگل مناطق کنار دریاست و اندو غیر از جنگل کنار رودخانه هاست ،هر جنگلی حرفی دارد احساسی را تداعی میکند مظهر اسمی از اسماء ست مثل سبک موسیقی تازه هر کدامش یک گوشه ای دارد یک مضاف و مضاف الیهی دارد ادم های کوهستان دیده و کوهستان بزرگ شده، غیر از ادم های کویر اند و اندو غیر از ادم های کنار دریا هستند و انان غیر از ادم های شهر های بزرگ اند و اهل بازار غیر اهل صنعت اند
در هر موضوعی یک سیر است و در موضوعات هم یک سیر است سیر در موضوعات مختلف سیر مرکب میشود و هر چه سیر مرکب، بیشتر و بیشتر شود رب المشارق و المغارب بیشتر و بیشتر میشود،
فرمود ایا سیر در زمین نمیکنید ،ما زمینهای مختلفی داریم از زمین ظاهری بگیر تا زمین های تمثیلی ،زن زمین مرد است ،دانش اموز زمین معلم است...
سیر مفرد یعنی شما در دریا سیر میکنی دریاهای مختلف.
سیر دریا نسبت به کوهها و اندو نسبت به دشتها ..این سیرها را با هم اوردن و در کنار هم دیدن و مقایسه کردن،سیر مرکب است

سیر در طبیعت به گستردگی ش ،در جنب سیر در علوم اجتماعی به گستردکی ش این سیر رب المشارقی و المغاربی یست سیر اسمایی یست با این سیرها ادم خودش را می شناسد پروردگارش را، قبل و بعدش را، رسولان و معجزهایشان را و معنای ظلم کردن را لذا فرمود
: أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا ..وَجَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

ادم که سیر نکند و در حرف خودش بماند دید خوبی ندارد فکر میکند به او ظلم شده با اینکه با تک، حرف خودش وقتی سیر در حروف دیگر که از ان دیگران است بکند کلمات و جملات بسیاری میتوانست بسازد باید سیر کرد در خود نماند همه ابادی ها ریشه در سیر دارد و فهم اینکه کی ظلم کرد لذا فرمود: أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا

«کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً»: از کفّار مکّه نیروی بیشتری داشته‌اند «أَثَارُوا»: کاویده‌اند. شخم زده‌اند. زیر و رو کرده‌اند. مفهوم آن شامل کشت و زرع، و کندن چاه و قنات و نهر، و استخراج معادن و فلزات می‌گردد. «عَمَرُوهَا»: آن را عمران و آبادان کرده‌اند، با کشت و زرع و ساختمان. «الْبَیِّنَاتِ»: معجزات. دلائل روشن و براهین واضح. «فَمَا کَانَ اللهُ لِیَظْلِمَ»: این بخش بیانگر آن است که آنان مرتکب ظلم و ستم شده‌اند فعل «کانوا» با فعل مضارع «یظلمهم» مفید استمرار و اِصرار است.


أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا ،با سیر گویا نظر حاصل میشود نکاح اسمائی حاصل میشود این سیر اعم سیر ظاهری یا معنایی در تاریخ در قران و سنن الهی ست


- «سئل الصادق(ع) عن قول اللّه - عزّوجلّ - «أَوَلم یسیروا فى الأرض» قال: معناه أَوَلم ینظروا فى القرآن;[خصال ص] از امام صادق(ع) درباره این سخن خداوند «أوَلم یسیروا فى الأرض» سؤال شد. فرمود: مقصود «أوَلم ینظروا فى القرآن» است. توضیح: از روایت این گونه استفاده مى شود که مراد از سیر در زمین، سیر علمى و تاریخى است و قرآن از منابع آن است.»

فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا ، یکی از نتایج این سیر عاقبت فهمی ست عاقبت کسانی که اشد بوده اند قوه و اکثر بوده اند عماره در برخی وجوه از سایرین جلو بوده اند جلوه های ظاهری انها بیشتر بوده اند


وَجَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ، این قوم هایی که اشد بودند قوه و اکثر عماره ،اینها انبیا شان امدند خدا به انها ظلم نکرد بلکه خودشان کم خود گذاشته در عالم ذر در علم الهی در عین ثابته ،کم خود گذاشتتد
[۵/۱۵, ۰۷:۲۸] .: ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُون


سپس عاقبت کسانی که بدی روی بدی اوردند تکذیب کردن ایات الهی شد و دائم بدان استهزاء میکردند

ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى ، ایا گناه میتواند اعتقادات را عوض کند این ایه میگوید بدی روی بدی و شدت گناه باعث تکذیب ایات الهی که همان تکذیب انبیا و اوصیاست، میشود پس باید مواظب بود که گناه باعث تغییر اعتقادات نشود و باعث استهزاء مومنین و ایات الهی و استهزا امام نشود وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُون ، اعاذنا الله باید مراقب دل بود و پیش از ان مراقب رفتار و اعمال بود که در سیر اثباتی چنان این طرف کلافِ ظاهر انسان میچرخد که ان طرفِ باطن انسان را عوض میکند و این ریشه بدا ست البته بدا در اصحاب شمال است طبق برخی روایات ، نسال الله العفو و العافیه و المعافات

«السُّوأی»: مونث (أَسْوَأ) است که اسم تفضیل است. یعنی کارهای بسیار زشت و پلشت. این واژه مفعول به (أَسَآءُوا) است. اگر (السُّوأی) را اسم (کانَ) بدانیم، معنی آیه چنین می‌شود: عاقبت کار کسانی که اعمال بد انجام می‌دادند، بدترین سرنوشت شد.مفعول مطلقِ «أسائوا» و «أن کذّبوا» اسم مؤخر فعل «کان» باشد. بنابراین، جمله، چنین مى شود: «ثمّ کان التکذیبُ عاقبةَ الذین أساؤوا». لازم به ذکر است که آورده شدن جمله با فعل ماضى «کان»، دلالت بر حتمیّت آن مى کند.مفعول مطلقِ «أسائوا» و «أن کذّبوا» اسم مؤخر فعل «کان» باشد. بنابراین، جمله، چنین مى شود: «ثمّ کان التکذیبُ عاقبةَ الذین أساؤوا». لازم به ذکر است که آورده شدن جمله با فعل ماضى «کان»، دلالت بر حتمیّت آن مى کند.س الکتاب


انکه باد میکارد توفان درو میکند، ضرب المثل پرتغالی ،عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى


ابلیس و دشمنی یا دوستی با امیرالمومنین

ایا ابلیس علی را دوست دارد برای زیارت علی می اید ولی در اثر گناه کاری تکذیب ایات میکند و این محبت از او گرفته میشود ؟
ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ..
یا او (اول من نصب لنا العدواه )است

ایا در خطبه قاصعه ،امیرالمومنین علیه السلام، او را امام متعصبین و ریشه مستکبیرین نمیدانند
فَعَدُوّ اللّهِ إِمَامُ المُتَعَصّبِينَ وَ سَلَفُ المُستَكبِرِينَ ألّذِي وَضَعَ أَسَاسَ العَصَبِيّةِ

و میدانید که پیروی نکردن از امیرالمومنین در امت اسلام به سجده نکردن ابلیس جلوی ادم در روایات تشبیه شده
گفته اند ابلیس
(اول من نصب لنا العداوه )است و لذا
اگر چه گفت " ما انا من موالیک و شیعتک و لکن احبک " دروغ میگوید

برخی از کتاب های حدیثی، روایاتی درباره خبر دادن شیطان از عظمت امام علی (ع) قبل از خلقت حضرت آدم (ع) و ایمان و دوستی شیطان به علی (ع) وجود دارد، ولی در آن روایات به گمراهی شیطان تصریح شده و نیز بر اساس روایتی از امام باقر (ع)، ایمان و دوستی ابلیس نسبت به امام علی (ع)، ظاهری بوده، در حالی که در دل کافر است
"کان من الکافرین "
مانند این حدیث: امام على (ع) می فرماید که من نزد کعبه نشسته بودم، ناگاه دیدم پیرى کمر خمیده که از سالخوردگى ابروانش روى چشمانش افتاده و عصائى بر دست و کلاه سرخى بر سر و روپوش موئین بر تن دارد آمد و نزدیک پیامبر (ص) رفت که پشت به خانه کعبه داشت و گفت: یا رسول اللَّه! براى من آمرزش بخواه، پیامبر (ص) فرمود: پیرمرد، تلاشت سودى ندارد و آن حضرت دانست که او گمراه است و چون آن پیر پشت کرد و رفت، پیامبر به من فرمود: اى ابا الحسن! او را می شناسى؟ گفتم نه، فرمود: این لعین ابلیس است. على (ع) می فرماید: به دنبالش دویدم تا به او رسیدم و به خاکش افکندم و بر سینه‏اش نشستم و دست به نایش فشردم تا او را خفه کنم، گفت: اى ابا الحسن! مکن که من تا روز وقت معلوم مهلت دارم، به خدا اى على! من به حقیقت تو را دوست دارم. (شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)


=
[۵/۲۰, ۱۶:۲۰] .: اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

الله خلق را ابتدا میکند و بعد از مدتی باز میگرداند به همان نقطه ابتداء و بعد از مدتی بسوی او رجعت داده می شوید

اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ خلق دو مرحله دارد ابتدا و اعاده به مرحله ابتدایی که از ان اغاز شده ، و یک سیر اسمائی تکاملی إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ. که گویا این شیره و نتیجه ان خلق است اینست که اهل معنا گفته اند ما برای ابدیت خلق شده ایم نه برای مردن این سیر سومِ اسمایی همان انا لله و انا الیه راجعون است.و الله العالم الهادی

سیر ابتداء همان نزولی ست که ابتداء از عدم خلق شده( یا من خلق الاشیاء من العدم ) البته از عدم محض که تناقض لازم شود نه، بلکه عدم اضافی که فرمود ( انا لله ) و در ناسوت نبودیم اگر چه در علم الهی خزینه داشتیم ، در مقام عماء در مرحله علم بودیم شئ مذکور نبودیم هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا (۱)انسان

ثُمَّ يُعِيدُهُ : این باز گشت به مرحله اغازین است، این غیر از تناسخ است هر کس مسیری که امده را به نقطه اولش با دست پر یا خالی باز میکردد در کانال وجودی خودش باز میگردد البته ان حقیقت غیبیه هر شخص باز میگردد پیداست در باطن عالم باز میگردد ثُمَّ يُعِيدُهُ ،دقت کنید با ضمیر غائب تعبیر کرد ،
یک احتمال هم هست که اعاده امثال بازگشت انسان به بچگی خود در پیری یست چنانچه ایه سوره حج بیان میکند (مَّن یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا)
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَیِّنَ لَکُمْ ۚ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ۖ وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّی وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا ۚ وَتَرَی الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ.۵ /حج
و الله العالم الهادی

اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ،ایا مراد همان سیر اجمال به تفصیل در سیر نزول و بعد از تفصیل به اجمال سیر صعود است چیزی شبیه سیستم شنیدن و حرف زدن نظیر سیستم روزی ،مِّثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ (۲۳)ذاریات
[۵/۲۰, ۱۶:۳۸] .: وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ

روزی که قیامت برپا می شود، مجرمین نا امید اند

مفردات راغب ؛ ابلاس حزن شدید ناشی از شدت خطر الإِبْلَاس: الحزن المعترض من شدة البأس

خاصیت جمع ساعه با مجرم اینگونه است وقتی سعی و تلاش باید بکند ولی مجرم است نا امید میشود شاید همین علت غم و اندوه اخر روز جمعه است روزی که ساعه در ان قیام میکند بین ظهر و عصر ولی تو در ان بیشتر وقت گدرانده ای بلکه از امام خود جدا بوده ای مجرم یعنی منقطع ،نسال الله العفو و العافیه و المعافاه

«یُبْلِسُ»: غمزده و ناامید از نجات و مأیوس از هر چیز و بهت زده می‌شوند . سایت الکتاب .

وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ ، جرم و گناه ،انچه انسان را از اصل ش قطع کند نا امید میکند (یبلس المجرمون )

و ابلیس مردم را نا امید میکند (لا یئس من روح الله الا القوم الکافرون )

چرا با قیام ساعت برای مجرمین نا امیدی می اید چون ساعت ،سعی نفوس بسوی محشر است این شان نفس است که انکه بشارت دارد شاد و انکه تلخی دارد ناراحت


نا امید یا غاتی میکنند یا اشتباه میفهمند يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ
و الله العالم الهادی


علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ أَیْ یَئِسُوا.

علیّ‌ّّّّبن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ المُجْرِمُونَ، یعنی ناامید شدند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۴۴. البرهان

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَ الْجُمُعَهًِْ بَیْنَ صَلَاهًِْ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- رستاخیز در روز جمعه میان نماز ظهر و عصر برپا خواهد شد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۴۴ نورالثقلین

الصّادق (علیه السلام)- تَقُومُ الْقِیَامَهًُْ یَوْمَ الْجُمُعَهًْ.

امام صادق (علیه السلام)- قیامت روز جمعه برپا می‌شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۴۴. بحار الأنوار، ج۷، ص۵۹/ نورالثقلین


الرّسول (صلی الله علیه و آله)- وَ مَا مِنْ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَ لَا سَمَاءٍ وَ لَا أَرْضٍ وَ لَا رِیَاحٍ وَ لَا جِبَالٍ وَ لَا بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا وَ هُنَّ یَشْفَقْنَ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهًِْ أَنْ تَقُومَ فِیهِ السَّاعَهًْ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- و هیچ فرشته‌ی مقرّب، آسمان، زمین، باد، کوه، صحرا، دریا نیست مگر اینکه از روز جمعه بیمناک هستند که قیامت در آن بر پا شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۴۴ الخصال، ج۱، ص۳۱۶/ نورالثقلین


مفردات راغب ؛ ابلاس حزن شدید ناشی از شدت خطر الإِبْلَاس: الحزن المعترض من شدة البأس،
الإِبْلَاس: الحزن المعترض من شدة البأس، یقال: أَبْلَسَ، و منه اشتق إبلیس فیما قیل. قال عزّ و جلّ: وَ یَوْمَ تَقُومُ السّٰاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ [الروم/ ۱۲]، و قال تعالی: أَخَذْنٰاهُمْ بَغْتَةً فَإِذٰا هُمْ مُبْلِسُونَ [الأنعام/ ۴۴]، و قال تعالی: وَ إِنْ کٰانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسِینَ [الروم/ ۴۹].
و لمّا کان المبلس کثیرا ما یلزم السکوت و ینسی ما یعنیه قیل: أَبْلَسَ فلان: إذا سکت و إذا انقطعت حجّته، و أَبْلَسَتِ الناقة فهی مِبْلَاس: إذا
لم ترع من شدة الضبعة. و أمّا البَلَاس: للمسح، ففارسیّ معرّب [۱] .
----------
[۱]: قال أبو عبیدة: و مما دخل فی کلام العرب من کلام فارس: المسح، تسمیه العرب البلاس، و هو فارسی معرّب. و من دعائهم: أرانیک اللّه علی البلس، و هی غرائر کبار من مسوح یجعل فیها التین.
[۵/۲۱, ۰۷:۳۶] .: وَلَمْ يَكُن لَّهُم مِّن شُرَكَائِهِمْ شُفَعَاء وَكَانُوا بِشُرَكَائِهِمْ كَافِرِينَ

از شریکانی که شریک خدا قرار داده بودند هیچ شفیعی نیست و انان به شریکان شان کافر شوند
بالاخره هر چه مسیر به طرف جلو میرود ظهور و ساعه و قیامت، تکامل و علم هست ولی گاهی وقت ها حتی ایمان هم،دیگر نفعی ندارد وقتی بعض ایات رب می اید اینها هم به شریکانی که در دنیا شریک ولایت الهی کردند در مقابل امر خدا و دستور خدا ،حرف و دستور انها را بی دلیل و حجت گوش کردند، امروز چون شفاعتی ندارند و کاری برایشان نمیکنند به انها کافر میشوند ولی چه سود
هَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ ۗ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا ۗ قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ (۱۵۸)انعام
انانی که در برابر غدیر راه سقیفه رفتند در قیامت از انها شفاعت نمیشود و اصلا به شفاعتی قایل نیستند و مطابق اعتقاد و ایمان انها عمل شود و چون شفاعتی در موقف شفاعت ندارند به انان کافر شوند این ایه شبیه ایه مستضعفین و مستکبرین و گفتگویی انها ست

وَلَمْ يَكُن لَّهُم مِّن شُرَكَائِهِمْ شُفَعَاء ، رابطه انها دو طرفه خرابه ،هم شرکائشان ،شفاعتی نمیکنند یا نمیتوانند بکنند، بخاری از انها برخواسته نشود و هم اینها به شرکائشان از اول ارادتی اصیل نداشتند بلکه کافر بودند وَكَانُوا بِشُرَكَائِهِمْ كَافِرِينَ

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَکائِهِمْ شُفَعاءُ یَعْنِی شُرَکَاءَ یَعْبُدُونَهُمْ وَ یَطِیعُونَهُمْ لَا یَشْفَعُونَ لَهُمْ.

علیّ‌ّّّّبن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- وَ لَمْ یَکُن لهُم مِّن شُرَکَائِهِمْ شُفَعَاء، یعنی شریکانی که آن‌ها را پرستش کرده و اطاعت میکنند بی‌آنکه آن‌ها بتوانند برایشان شفاعت کنند.


«کَانُوا بِشُرَکَآئِهِمْ کَافِرِینَ»: آنان در دنیا به سبب اعتقاد به انبازهائی برای خدای خود کافر شده بودند. آنان در آخرت از انبازهائی که برای خدای خود گمان می‌بردند بیزاری می‌جویند و منکر (الوهیّت و شرکت) آنها خواهند شد،الکتاب
[۵/۲۱, ۰۷:۵۱] .: وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَتَفَرَّقُون

و چون قیامت برپا شود، در آن روز از یکدیگر جدا شوند فرقه فرقه شوند
بالاخره یوم الفصل و روزی که هر چیز به اصل خود بر میگردد و در عالی که تفاضل و مراتب و درجات و درکات زیاد است حتی صف پیروانِ باطل از صف رهبرانِ باطل جدا میشود و این به دلیل عدم سنخیت این دو و ناخلاصی و نفسانیت این رابطه است

و روزی که ساعت می ایستد (قیامت بر پا میشود)در این روز متفرق میشوند چون با قیامت همه چیز قیامت میکند و هر چیز کوچکی بزرگ میشود و حقیقت خود را چه در جلوه خیر و چه در شر نشان میدهد

وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ ، ساعت یعنی شانی از شوون هستی که نفسها بدان سعی و شتاب میکنند وقتی این شان قیامت کند روی پا بیاستد در این روز متفرق شوند چون نیت ها معلوم شود استعداد ها معلوم شود هر کس به اصل خودش بر میگردد به اسم مناسب خودش، لذا متفرقون میشوند

«یَتَفَرَّقُونَ»: مراد از تفرق، جدا شدن صف مؤمنان از صف کافران است که دسته‌ای به بهشت و گروهی به دوزخ می‌روند و هر یک سرنوشت ابدی خود را می‌آغازد.الکتاب

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ قَالَ: إِلَی الْجَنَّهًِْ وَ النَّارِ.

علیّ‌ّّّّبن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ، یعنی به‌سوی بهشت و دوزخ.
[۵/۲۱, ۱۷:۰۳] .: فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ

اما آنها که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، در باغی به شادمانی و تحسین مشغولشان کنند

پس کار به عمل براید به سخندانی نیست امنوا و عملوا الصالحات
و نتیجه ایمان و عمل هم شادی یست
نتیجه ایمان و عمل هم تحسین است یحبرون است اگر این نشد راه را اشتباه امدیی
باید در روضه وارد شوی و شادی کنی در بوستان درونی که حسن ش را درک کرده به تو را به تحسین وا دارد

«حِبر» درلغت به معناى اثر تحسین برانگیز است (مفردات راغب) و «فى روضة یحبرون» یعنى در باغى شادمانند.
بهشت جایی یست که حسن را ببینی درک کنی و تحسین کنی( یحبرون ) نزدیک به معنای حمد .

فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ أي يكرمون.[البرهان فی تفسیر القران]]

فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ ، حقیقت ایمان و عمل باغستانی یست نه در بیرون انسان بلکه در درون او باغی که میوه ها و ثمراتش به بار مینشیند و شادی و نشر و سرسبزی می اورد ، این فکر و ذهنیتها و فشارهای درونی ست که انسان را پیر میکند و این نشاط و سرسبزی درونی یست که سرسبزی بیرونی می اورد که جسم از انچه روح قوی شود ضعیف نشود

تعبیر باغی که زاید الوصف است نشاط و سرسبزی یست ،ایمان و عمل صالح است و روابط نیکو با اطرافیان است

باغ یعنی روابط نیکو و با شادی خواه با ارحام خواه با دوستان خواه با مومنین و اخوان دینی فرمود اهل ایمان و عمل همین الان در روضه هستند همین الان انان که به جانشان نشسته و شیره را خورده اند مزه و شیرینی ش را حس میکنند فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ
البته میتوانی بگویی مراد عقیب ان مباحث قیامت در ایات قبل است یعنی قیامت که بر پا میشود اهل ایمان و عمل را در باغستان میبرند تا شادی کنند نه این الان در ان هستند ،ولی نحو تعبیر ایه طوری یست که برای اهلش معنایی که دکر شد را هم میتواند داشته باشد و الله العالم الهادی

الحِبرُ: الأثر المستحسن، و منه ما روي:
«يخرج من النّار رجل قد ذهب حبره و سبره» [۲] أي: جماله و بهاؤه، و منه سمّي الحبر، و شاعر آن مُحَبِّر، و شعر آن مُحَبَّر، و ثوب آن حَبِير: محسّن، و منه: أرض آن مِحبَار التی یظهر أثرها علی الوجه أیضا، و حیث أن قلوب أهل الجنّة فی غایة السرور و الفرح بحیث أن آثارها تظهر فی وجودهم قاطبة، فقد استعمل هذا التعبیر لهذه الحالة أیضا. و«الروضة»معناها المکان الذی تکثر فیه الأشجار و الماء،[الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل - مجلد۱۲،صفحه۴۸۴]
[۵/۲۱, ۱۷:۳۷] .: وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاء الْآخِرَةِ فَأُوْلَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ

و اما آنهایی که کفر ورزیدند وآیات ما را و دیدار آخرت، را دروغ شمردند ، انان در عذاب احضار شونده اند

برخی در روضه یحبرون
برخی در عذاب محضرون اند
هر کس سر سفره نفس خود میهمان است هر کس ان با او میکنند که کرده ان میکنند که کاشته ،ان میکنند که نیک پنداشته و بر ان بوده ،با ان پیمانه ای که ادا کنی با تو ادا کنند (یستوفون ) انان که بنایی کفر و ندیدن و انکار دارند بنایی تکذیب دارند حقیقت را منکر و تکذیب کنند و موعد دیدارش در اخرت را یا کفروا یعنی عالما عامدا منکر اند یا سر به مخالفت و ردش بلند کرده و کذبوا ،اینان در عذاب احضار میشوند این غیر از عذاب درونی یست عذابی یست که فضای خارج از نفس است که در ان عذاب احضار میشوند اگر چه ریشه در نفس دارد الا اینکه بگوییم اینها همه تجسم نفس است و عذاب و شادی و روصه ای خارج از نفس انسان نیست مثل خواب و رویا که همه در نفس است چه شادی چه عذاب چه احضار چه غیر احضار

وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاء الْآخِرَةِ ، کفر اول ، مراتب خفیف کفر است ولی تکذیب ایات مراحل بالاتر انست کفر ۵ معنا دارد و شاید انچه در روایت از پنچ مرحله ان امده مصادیق مهم یا خفی ان باشد و بیشتر از ان مراتب داشته باشد کفر اول در قران ،کفر نعمت یا کفر به معنای گناه و معصیت های عملی یست چیزی شبیه( ثم کان عاقبه الذین اساوا السوی ان کذبوا بایاتنا) میباشد و الله العالم الهادی

(و لقاىِ الأخرة) اضافه مصدر «لقاء» به مفعول خود (الأخرة) نشان دهنده این است که فاعل آن حذف شده است و عبارت این طور بوده است «لقائهم الأخرة»


كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاء الْآخِرَةِ ، این سه کلمه در یک ردیف و در طول هم اند (کفر و تکذیب ایات و تکذیب لقاء ) کفران و نا دیده گرفتن حق و به اندازه اینکه که سنگی را بگوید هسته خرماست یا بالعکس باعث تکذیب ایات الهی ،میشود انچه خدا را نشان میدهد یعنی ایاتنا را و کم کم لقاء الله را دیگر نیز رجائی ندارد و همین رجا نداشتن به تکذیب ان می انجامد ، این لقاء الله میتواند خود لقاء ایاتنا ست وقتی در دنیا به ایاتنا تکذیب ورزیده لقاء الله که ایاتنا ست طبعا تکذیب میکند بلکه یکی یست ،ولی اول ایات را تکدیب میکند بعد لقاء را حتی ممکن است لقاء الله را

فَأُوْلَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ ، پس انان در عذاب حاضر میشوند ،اسم مفعول است ، خودشان حاضر میشوند یا احضار میشوند چون روح اتش جهنم همان کفر و تکذیب است
یا لقاء الله است یا لقاء اتش و جلال
یا ایمان است یا کفر
نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا
[۵/۲۱, ۱۸:۲۸] .: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ (۱۷)

پس منزه است خداوند هنگامی که شب میکنید و هنگامی که صبح میکنید

تسبیح رفته روی وقت شام کردن و صبح کردن و حمد رفته روی ملکیت آسمان و زمین و وقت عشا و ظهر
شاید وجهش اینست که وقت مساء کردن و صبح کردن جلالی یست و چه بسا انساندچار نا ارامی شود و کسی را متهم کند لذا خداوند را باید تنزیه کرد و نواقص را از او منزه رد نمود
تسبیح یعنی ان نواقصی که هست به او ربطی ندارد پس مقام ، مقام دیدن نواقص است در مقابل حمد که مقام ، مقام دیدن زیبایی ها و خوشی هاست
وقت عشی که عصر گفته اند و وقت ظهر، وقت جمال و شادی لذا حمد رفته روی ان خود اوقات اقتضائاتی اینچنینی دارد( الاُمورُ مَرهونَةٌ بأوقاتِها ) و الله العالم الهادی

سُبْحانَ اللهِ ...»: مصدر است و معنی امر دارد. خداوند بندگان خود را رهنمود می‌فرماید به این که او را منزّه و بری بدانند از همه صفات نقصی که سزاوار خدا نیست، و وی را در همه اوقات به ویژه در دو وقت سحرگاهان و شامگاهان به پاکی بستایند. اگر (سُبْحانَ) معنی امری از آن گرفته نشود، معنی آیه چنین است: در بامدادان و شامگاهانتان تسبیح و تقدیس، زیبنده خدا است و بس.الکتاب


الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) أَنَّهُ قَال أَنَّهُ قَالَ جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَکَانَ مِمَّا سَأَلَهُ أَنَّهُ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ لِأَیِّ شَیْءٍ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ هَذِهِ الْخَمْسَ الصَّلَوَاتِ فِی خَمْسِ مَوَاقِیتَ عَلَی أُمَّتِکَ فِی سَاعَاتِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) ... وَ أَمَّا صَلَاهًُْ الْمَغْرِبِ فَهِیَ السَّاعَهًُْ الَّتِی تَابَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِیهَا عَلَی آدَمَ (علیه السلام) وَ کَانَ بَیْنَ مَا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَهًِْ وَ بَیْنَ مَا تَابَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَیْهِ ثَلَاثُمِائَهًِْ سَنَهًٍْ مِنْ أَیَّامِ الدُّنْیَا وَ فِی أَیَّامِ الْآخِرَهًِْ یَوْمٌ کَأَلْفِ سَنَهًٍْ مَا بَیْنَ الْعَصْرِ إِلَی الْعِشَاءِ وَ صَلَّی آدَمُ (علیه السلام) ثَلَاثَ رَکَعَاتٍ رَکْعَهًًْ لِخَطِیئَتِهِ وَ رَکْعَهًًْ لِخَطِیئَهًِْ حَوَّاءَ (سلام الله علیها) وَ رَکْعَهًًْ لِتَوْبَتِهِ فَفَرَضَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ هَذِهِ الثَّلَاثَ رَکَعَاتٍ عَلَی أُمَّتِی وَ هِیَ السَّاعَهًُْ الَّتِی یُسْتَجَابُ فِیهَا الدُّعَاءُ فَوَعَدَنِی رَبِّی عَزَّوَجَلَّ أَنْ یَسْتَجِیبَ لِمَنْ دَعَاهُ فِیهَا وَ هِیَ الصَّلَاهًُْ الَّتِی أَمَرَنِی رَبِّی بِهَا فِی قَوْلِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَسُبْحانَ اللهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُون.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- از امام حسن (علیه السلام) روایت است: عدّه‌ای از یهودیان به خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسیدند و داناترینشان از آن حضرت سؤالاتی کرد، از جمله سؤالاتشان این بود: «به من خبر بده که چرا خداوند این پنج نماز را در پنج نوبت شبانه روز بر امّتت واجب کرد»؟ نبیّ اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «... و امّا نماز مغرب ساعتی است که خداوند در آن توبه‌ی آدم (علیه السلام) را پذیرفت و فاصله‌ی میان خوردن میوه‌ی درخت تا زمانی که خداوند توبه‌ی او را پذیرفت، به اندازه‌ی سیصدسال از روزهای دنیا بود و یک روز آخرت برابر با هزار سال است و همان فاصله از نماز عصر تا عشاء است. پس حضرت آدم (علیه السلام) سه رکعت نماز خواند، یک رکعت برای اشتباه خود، یک رکعت برای اشتباه حوا (سلام الله علیها) و یک رکعت برای توبه خود. پس خداوند عزّوجلّ این سه رکعت را بر امّت من واجب فرمود و این ساعت، ساعتی است که در آن دعا مستجاب می‌شود، پروردگار من نیز به من وعده داد که هرکسی در این ساعت حاجتی را از او بخواهد، دعایش را مستجاب گرداند و این نمازی است که خداوند عزّوجلّ مرا به آن امر فرمود: فَسُبْحانَ اللهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُون.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۴۶

من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۱۱/ وسایل الشیعهًْ، ج۴، ص۱۴/ بحار الأنوار، ج۹، ص۲۹۶/ علل الشرایع، ج۲، ص۳۳۷/ روضهًْ الواعظین، ج۲، ص۳۱۶/ نورالثقلین/ البرهان

۲

(روم/ ۱۷)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَابَکْرٍ عَنِ الْحِینِ وَ کَانَ نَذَرَ أَلَّا یُکَلِّمَ زَوْجَتَهُ حِیناً فَقَالَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ لِقَوْلِهِ تَعَالَی وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ فَسَأَلَ عُمَرَ فَقَالَ أَرْبَعِینَ سَنَهًًْ لِقَوْلِهِ تَعَالَی هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ فَسَأَلَ عُثْمَانَ فَقَالَ سَنَهًًْ لِقَوْلِهِ تَعَالَی تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ فَسَأَلَ عَلِیّاً (علیه السلام) فَقَالَ إِنْ نَذَرْتَ غُدْوَهًًْ فَتَکَلَّمْ عَشِیَّهًًْ وَ إِنْ نَذَرْتَ عَشِیَّهًًْ فَتَکَلَّمْ بُکْرَهًًْ لِقَوْلِهِ تَعَالَی فَسُبْحانَ اللهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ فَفَرِحَ الرَّجُلُ وَ قَالَ اللهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَاتَهُ.

امام علی (علیه السلام)- روایت شده که مردی از ابوبکر در مورد «حین» سؤال کرد، زیرا نذر کرده بود که به اندازه «حین» با همسرش صحبت نکند. ابوبکر گفت: «تا روز قیامت، زیرا خداوند متعال فرموده است: و قرارگاه و جای برخورداری شما تا روز قیامت در زمین باشد. (بقره/۳۶) پس از عمر سؤال کرد، او گفت: «تا چهل سال زیرا خداوند فرموده است: هرآینه بر انسان مدتی از زمان گذشت و او چیزی در خور ذکر نبود؟ (انسان/۱)». و از عثمان سؤال کرد، گفت: «یک سال؛ زیرا خداوند فرموده است: به فرمان خدا هر زمان میوه خود را می‌دهد. (ابرهیم/۲۵)». پس از علی (علیه السلام) سؤال کرد، فرمود: «اگر صبح نذر کرده‌ای، شب با او صحبت کن، و اگر شب نذر کرده‌ای، صبح‌گاه با او صحبت کن، زیرا خداوند می‌فرماید: فَسُبْحانَ اللهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ». آن مرد خوشحال شد و گفت: «خدا داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار دهد (انعام/۱۲۴)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۴۶

بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۲۴۴

۳

(روم/ ۱۷)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- قوله فَسُبْحانَ اللهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ یَقُولُ سَبَّحُوا بِالْغَدَاهًِْ وَ بِالْعَشِیِّ وَ نِصْفِ النَّهَارِ.

علیّ‌ّّّّبن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- فَسُبْحَانَ اللهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ؛ وَ لَهُ الحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ؛ یعنی صبح و شام و نیم‌روز (ظهر) تسبیح بگویید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۴۶

القمی، ج۲، ص۱۵۳/ البرهان

۴

(روم/ ۱۷)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَن سهلٍ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ أَلَا أُخْبِرُکُمْ لِمَ سَمَّی اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَهُ (علیه السلام) الَّذِی وَفَّی لِأَنَّهُ کَانَ یَقُولُ کُلَّمَا أَصْبَحَ وَ أَمْسَی فَسُبْحانَ اللهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ حَتَّی یُتِمَّ الْآیَهًَْ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- سهل نقل می‌کند: پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «آیا به شما خبر بدهم که چرا خداوند ابراهیم (علیه السلام) را دوست با وفای خود [که دوستی را به کمال رسانده] نامید؟ زیرا او پیوسته هر صبح و شام می‌گفت: فَسُبْحانَ اللهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ». و تا انتهای آیه را تلاوت فرمود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۴۸

مستدرک الوسایل، ج۵، ص۳۹۴

۵

(روم/ ۱۷)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُکَالَ لَهُ بِالْقَفِیزِ الْأَوْفَی فَلْیَقُلْ فَسُبْحانَ اللهِ حِینَ تُمْسُونَ إِلَی قَوْلِهِ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- کسی که می‌خواهد با پیمانه‌ی پر و لبریز برای او کالایی را بکشند [و به او بدهند] باید این آیه را بخواند: فَسُبْحانَ اللهِ حینَ تُمْسُونَ ... کَذالِکَ تُخْرَجُونَ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۴۸

نورالثقلین

۶

(روم/ ۱۷)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- مَنْ قَالَ حِینَ یُمْسِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ سُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ لَمْ یَفُتْهُ خَیْرٌ یَکُونُ فِی تِلْکَ اللَّیْلَهًِْ وَ صُرِفَ عَنْهُ جَمِیعُ شَرِّهَا وَ مَنْ قَالَ مِثْلَ ذَلِکَ حِینَ یُصْبِحُ لَمْ یَفُتْهُ خَیْرٌ یَکُونُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ صُرِفَ عَنْهُ جَمِیعُ شَرِّه.

امام علی (علیه السلام)- کسی که به‌هنگام شب سه بار فَسُبْحانَ اللهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ* وَ لَهُ الحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ را بخواند، هیچ خیری که در آن شب می‌باشد از او دریغ نمی‌شود و همه‌ی بدی‌های آن شب از او دور می‌گردد و کسی که همان آیات را در روز بخواند، تمام خیرهای آن روز به او می‌رسد و از تمام بدی‌های آن به دور خواهد ماند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۴۸

نورالثقلین

۷

(روم/ ۱۷)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- مَنْ قَرَأَ حِینَ یُصْبِحُ فَسُبْحانَ اللهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ الْآیَاتِ الثَّلَاثِ إِلَی تُخْرَجُونَ أَدْرَکَ مَا فَاتَهُ فِی یَوْمِهِ وَ إِنْ قَالَهَا حِینَ یُمْسِی أَدْرَکَ مَا فَاتَهُ فِی لَیْلَتِه.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- کسی که وقت صبح «فَسُبْحانَ اللهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیّاً وَ حِینَ تُظْهِرُونَ یُخْرِجُ الحَیَّ مِنَ الْمیِّتِ وَ یُخْرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذالِکَ تُخْرَجُونَ را بخواند هرآنچه در آن روز از دست داده، به دست می‌آورد و اگر این سه آیه را در هنگام شب بخواند، هرآنچه آن شب از دست داده، به دست می‌آورد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۴۸

عوالی اللیالی، ج۱، ص۱۸۱/ نورالثقلین

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه نهم خرداد ۱۴۰۴ و ساعت 19:4 |