[۵/۲۱, ۱۸:۵۶] .: وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ

و برای اوست همه حمدها( بر زیبایی ها و خوبی ها)در آسمانها و زمین و وقت عصر و حین که ظهر میکنید
برای او ست ان حقیقت غیبیه ( و له الحمد ) ولی تسبیح را فرمود( فَسُبْحانَ اللَّهِ) یعنی تسبیح رفته روی الله ،که حقیقتی نزدیک تر و در نزدیک تر از ان حقیقت عیبیه احد که فرمود (له الحمد ) شاید وجهش اینست که شرور به عوامل دم دسترس برمیگردد و خوبی هاریشه در عوامل باطنی تر و عمیق تر دارد و الله العالم الهادی.
کسی میتواند حمد کند و حمد را بفهمد که چشمش به دور دست ها و انتهاء باشد نه ابتداء و ظاهر ،به غیب عالم نگاه کند به عشی و ظهر ان نه به اول و اخر ان یعنی مساء و صبح و الله العالم الهادی
زیبایی دیدن و تحسین ان ،در اسمانها و در زمین برای اوست این بند اول حمد رفته روی انچه از خوبی در اسمان ها و زمین است ولی بند بعدی رفته روی زمان ، وقت عشاء و ظهر ،چه طور حمد جامع شده هم ظرف و هم زمان را در بر گرفته اینقدر دید مثبت و زیبایی دیدن و حمدی بودن به انسان سعه وجودی میدهد ماشاء الله لاحول ولاقوه الا بالله
برای اوست حمد در عشاء (عصر)و در ان دم که ظهر میکنید این اوقات، اوقات جمالی یست وقت زیبایی دیدن است.

برای تسبیح حین اورد ولی برای حمد حین نیاورد شاید وجهش به جلالی بودن تسبیح و رعایت آداب و مقدمات بر میگردد و اینکه حمد، جمالی و انسی یست و الله العالم الهادی

بعضى معتقدند كه از ابتداى ظهر تا غروب آفتاب «عَشِىّ» نام دارد، و از ابتداى طلوع صبح تا هنگام ظهر، «ابْكار» است.ویکی فقه

بعد از تسبیح است که انسان به مقام حمد میرسد نیم اول میزان را تسبیحپر نیکتد و بعد و الحمد یملاه هر چه نقصی از مرحله ی قبل مانده با امدن حمد میرود ولی با این وجود تسبیح و گذار از نرحله متهم نکردن خداوند و منزه دانستن او هز مشگلات خود مرحله اول است تا جشم انسان باز شود و زیبایی ها را ببیند لذاست که در ایه قبل حرف از تسبیح و این ایه حمد امد تا تریب سلوک رعایت شود

وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ، هر انچه زیبایی در اسمانها و زمین است برای اوست خوشگلی ها نرمی ها لطافت ها ،راحتی ها خوشی ها ،کمال ها و در نتیجه ثناء و تعریف ها ،از اوست حمد در لغت ثناء بر جمیل اختیاری ست در اسمانها و زمین ما رایت الا جمیلا ها از اوست

وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ این دوقت جمالها اشکار میشود یا باید لشکار شود خبر باشد یا انشاء مقتضی حمد باشد یا باید مقتضی را ایجاد کرد تا از مقام حمد فاصله نگرفت ،هر جه باشد وقت حمد است است

«الْحَمْدُ»: معنی امر دارد. یعنی: إِحْمَدُوا ... (سُبْحانَ) و (الْحَمْدُ) در این دو آیه می‌توانند امری هم به حساب نیایند. «فِی السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ»: مراد از سوی ساکنان عالم افلاکی و بندگان کره خاکی است. این آیات اوقات پنجگانه نماز را در خود جمع کرده‌اند. بدین ترتیب: «حِینَ تُمْسُونَ»: شامل مغرب و عشاء است که خیلی به هم نزدیک هستند. «حِینَ تُصْبِحُونَ»: نماز صبح را شامل است. «عَشِیّاً»: بیانگر نماز عصر است. «حِینَ تُظْهِرُونَ»: نماز ظهر

فسبحان الله حین تمسون و حین تصبحون .ایا میتوان برداشت کرد که مساء و صبح جلالی است و از له الحمد ..عشیا و حین تظهرون برداشت کرد که دو وقت عشاء و ظهر جمالی است ؟

جمله «و له الحمد...» خبرى باشد و «فى السماوات» متعلق به «الحمد» باشد، نکته بالا قابل استفاده است. گفتنى است که تقدیم «له» بر «الحمد» مفید حصر است و «ال» در «الحمد» براى جنس است.

«الْحَمْدُ»: معنی امر دارد. یعنی: إِحْمَدُوا ... (سُبْحانَ) و (الْحَمْدُ) در این دو آیه می‌توانند امری هم به حساب نیایند. «فِی السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ»: مراد از سوی ساکنان عالم افلاکی و بندگان کره خاکی است. این آیات اوقات پنجگانه نماز را در خود جمع کرده‌اند. بدین ترتیب: «حِینَ تُمْسُونَ»: شامل مغرب و عشاء است که خیلی به هم نزدیک هستند. «حِینَ تُصْبِحُونَ»: نماز صبح را شامل است. «عَشِیّاً»: بیانگر نماز عصر است. «حِینَ تُظْهِرُونَ»: نماز ظهر. اگر معنی امری از (الْحَمْد) منظور نظر نباشد، مفهوم آیه چنین است: حمد و ستایش (ساکنان عالم افلاکی و بندگان کره خاکی) در آسمانها و زمین (در همه وقت و حین، به ویژه) عصرگاهان و زمانی که به وقت ظهر می‌رسید، سزاوار و زیبنده خدا است.الکتاب
[۵/۲۱, ۲۰:۲۹] .: يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ

زنده را از مرده بیرون میکند و مرده را از زنده بیرون میکند و زمین را پس از، مردنش زنده می سازد و شما نیز این چنین از گورها بیرون کرده شوید

اگر ایه ادامه ایه قبل و حمد ان باشد این افعال سبب حمد اوست و وجه ( له الحمد )اوست
اگر (کذلک تخرجون) به ایات قبل بخورد یعنی تسبیح مساء و صبح یعنی خوابیدن و بیدار شدن انسان ،ایه و نشانه قیامت و معاد است
حمد در اسمان و زمین و وقت عشی و ظهر دلالت میکند که باید معادی و اخراجی برای حساب و معاد باشد

يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ ، مومن را از کافر خارج میکند یعنی زنده و مرده معنوی یا مراد همین مرده ظاهری و زنده ظاهریست یا اخراج اشیاء از علم به عین

وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ ، روش قران بلکه وحی استفاده از معلومات عرفی مردم برای رسیدن به بالاترین معارف است یعنی مثل فلاسفه وضع اصطلاح انتزاعی نمیکند از خاک شروع کرده و افلاک را با ان تشبیه میکند (کذلک تخرجون)


الکاظم (علیه السلام)- فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَالَ لَیْسَ یُحْیِیهَا بِالْقَطْرِ وَ لَکِنْ یَبْعَثُ اللَّهُ رِجَالًا فَیُحْیُونَ الْعَدْلَ فَتُحْیَا الْأَرْضُ لِإِحْیَاءِ الْعَدْلِ وَ لَإِقَامَهًُْ الْحَدِّ لِلَّهِ أَنْفَعُ فِی الْأَرْضِ مِنَ الْقَطْرِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً.

امام کاظم (علیه السلام)- یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها، زمین را با باران زنده نمی‌کند، بلکه خداوند عزّ‌وجلّ مردمی را می‌فرستد که عدل را زنده می‌کنند و زمین با احیاء عدل و با اقامه حدّ زنده می‌شود. و این حیات و زنده شدن، سودمندتر از چهل روز باران است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۴۸

الکافی، ج۷، ص۱۷۴/ تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۱۴۶/ وسایل الشیعهًْ، ج۲۸، ص۱۲/ نورالثقلین

۱ -۲

(روم/ ۱۹)

الصّادق (علیه السلام)- الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام): حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا مَاتَ لَمْ یَکُنْ مَیِّتاً فَإِنَّ الْمَیِّتَ هُوَ الْکَافِرُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ یَعْنِی الْمُؤْمِنَ مِنَ الْکَافِرِ وَ الْکَافِرَ مِنَ الْمُؤْمِنِ.

امام صادق (علیه السلام)- امام عسکری (علیه السلام) از پدرنش از امام صادق (علیه السلام) روایت فرمود: مؤمن هرگاه بمیرد؛ او درحقیقت نمرده است بلکه این کافر است که درحقیقت می‌میرد؛ خداوند می‌فرماید: یُخْرِجُ الحَیَّ مِنَ الْمیِّتِ وَ یُخْرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ، یعنی مؤمن از کافر و کافر از مؤمن بیرون می‌گردند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۵۰

بحار الأنوار، ج۶، ص۱۵۶/ بحار الأنوار، ج۶۴، ص۹۲/ معانی الأخبار، ص۲۹۰

۱ -۳

(روم/ ۱۹)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- قَولُهُ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ قَالَ یُخْرِجُ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْکَافِرِ وَ یُخْرِجُ الْکَافِرَ مِنَ الْمُؤْمِن وَ قَولُهُ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ رَدٌّ عَلَی الدَّهرِیَّهًْ.

علیّ‌ّّّّبن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- یُخْرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتِ وَ یُخْرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ، یعنی اینکه مؤمن را از کافر و کافر را از مؤمن بیرون می‌آورد. و امّا این کلام خداوند: وَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ کَذَلِکَ تُخْرَجُونَ، پاسخی است به دهریّون».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۵۰

القمی، ج۲، ص۱۵۳ نورالثقلین/ البرهان

زمین را پس از مردنش حیات می‌بخشد

۲ -۱

(روم/ ۱۹)

العسکری (علیه السلام)- فِی کِتَابِ کَمَالُ الدِّینِ وَ تَمَامُ النِّعْمَهًِْ‌بِإِسْنَادِهِ إِلَی حَکِیمَهًَْ بِنْتِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (علیه السلام) عَمَّهًِْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ (علیه السلام) أَنَّهَا قَالَتْ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فَقَالَ (علیه السلام) یَا عَمَّهًِْ بَیِّتِی اللَّیْلَهًَْ عِنْدَنَا فَإِنَّهُ سَیُولَدُ اللَّیْلَهًَْ الْمَوْلُودُ الْکَرِیمُ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ الَّذِی یُحْیِی اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قُلْتُ فَمِمَّنْ یَا سَیِّدِی وَ لَسْتُ أَرَی بِنَرْجِسَ شَیْئاً مِنْ أَثَرِ الْحَبَلِ فَقَالَ مِنْ نَرْجِسَ لَا مِنْ غَیْرِهَا قَالَتْ فَوَثَبْتُ إِلَیْهَا فَقَلَبْتُهَا ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَرَ بِهَا أَثَرَ حَبَلٍ فَعُدْتُ إِلَیْهِ فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا فَعَلْتُ فَتَبَسَّمَ ثُمَ قَالَ لِی إِذَا کَانَ وَقْتُ الْفَجْرِ یَظْهَرُ لَکِ بِهَا الْحَبَلُ لِأَنَّ مَثَلَهَا مَثَلُ أُمِّ مُوسَی (علیه السلام) لَمْ یَظْهَرْ بِهَا الْحَبَلُ وَ لَمْ یَعْلَمْ بِهَا أَحَدٌ إِلَی وَقْتِ وِلَادَتِهَا لِأَنَّ فِرْعَوْنَ کَانَ یَشُقُّ بُطُونَ الْحَبَالَی فِی طَلَبِ مُوسَی (علیه السلام) وَ هَذَا نَظِیرُ مُوسَی (علیه السلام).

امام عسکری (علیه السلام)- در کتاب کمال الدّین و تمام النّعمه به سندش حکیمه دختر امام جواد (علیه السلام) و عمّه‌ی امام حسن‌عسکری (علیه السلام) آمده است: نزد امام حسن عسکری (علیه السلام) بودم که به من فرمود: «امشب را نزد ما به سر ببر که در این شب مولود مبارکی متولّد می‌شود، که زمین مرده را زنده می‌گرداند». گفتم: «این مولود مبارک از چه زنی خواهد بود؟ من که چیزی در نرجس نمی‌بینم». فرمود: «با این وصف فقط از نرجس خواهد بود»! سپس من نزدیک نرجس رفتم و او را نگریستم اثری از حمل در وی ندیدم! لذا رفتم موضوع را به امام (علیه السلام) هم اطّلاع دادم. حضرت (علیه السلام) تبسّمی نمود و فرمود: «عمّه! موقع طلوع فجر اثر حملش آشکار می‌شود، او مانند مادر موسی (علیه السلام) است که اثر آبستنی در وی مشهود نبود و تا موقع تولّد موسی (علیه السلام) هیچ‌کس اطّلاع نداشت. زیرا فرعون برای دست‌یافتن به موسی (علیه السلام) شکم زنان باردار را می‌شکافت، این هم مانند موسی (علیه السلام) است [که دشمنان در صدد کشتن او هستند]».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۵۰

روضهًْ الواعظین، ج۲، ص۲۵۸/ نورالثقلین
[۵/۲۲, ۰۸:۰۷] .: وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

و از نشانه های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به ایشان آرامش یابید، و میان شما دوستی و مهربانی نهاد در ان نشانهایی یست برای مردمی که تفکر می کنند

خداوند از خودتان ازواجی خلق کرد یعنی از جنس شما چون زن از جنس مرد است
یا اینکه چون زن و شهر بهمدیگر محبت و علاقه دارند گویا یک من انفسکم فردی خاص بین انهاست مثل (ان الارواح جنود مجنده..)
خلق ازواج و زوجیت به معنای خاص و عامش ،لفظی و معنویش ،برای سکونت است لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا
بعد از زوجیت یک موده و رحمت ثانویی هم می اید لذا فرمود وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً
یکی از مورد تفکر قرانی ،تفکر در احوال این دختر و پسر نامحرم و دور از هم است که اکنون اینقدر بهم نزدیک شده اند و همه ی نزدیکان قبلی خود را رها کرده و بهمدیگر جسبیده اند باید قومی قیام کنند برای تفکر در این موضوعات خانوادگی إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ


وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا ، زن اگر چه تفاوتهایی از جهت جسمی و روحی با مرد دارد تا سبب الفت و محبت بیشتر بشود ولی باز از جنس مرد است تا باز الفت و عشق ایجاد شود واگر غیر از این بود اصلا عشق ایجاد نمیشد که انسان عاشق غیر خود مثلا ماشین نمیشود هر کس به خودش نایل است و محبت شدید دارد عاشق خود را در معشوق میبیند و علاقه شدید پیدا میکند

خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
من انفسکم است لذا لذت دارد هم جنسی و هم مشرب وجودی و کفو اوست ، با این نکاح عنصری و روحی و اسمائی موده و رحمت ایجاد میشود خواه ابتدا خواه در اثر تزاید و وسعتی که در این جمع اسماء و نعمم و تولد نعمتهای جدید است ، موده ایجاد میشود چون (تماسوا تحابوا) چون (تهادوا تحابوا) ، رحمت است ،عطاء و هم سفرگی ست
اینها مطالبی ست که قومی که قیام کرده اند به تفکر میفهمند


شب و روز سکونت است هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (۶۷)

زن هم سکونت است لتسکنوا الیها دست روی هر چیزی بگذری در حال حرکت است زن سکونت میدهد اروپایی ها میگدیند زن پیر نمیشود مزه ابدیت را در هر سنی میچشاند .
مشگل اساسی دنیای امروز زن است چون هر مشگلی پیش امده چیزی خیری از زن باید به او میرسیده نرسیده
زن نیروی نهفته است وقتی اشکار میشود که بفهمد کسی که حاضر است تمام وجودش را فدای او کند هی میپرسد این اون هست پیچکی که وجود قائمی میخواهد خود را به او تکیه دهد خیرکم خیرکم لاهله و انا خیر لاهلی .


آن‌چنان که جلال زن در جمال او نهفته، جمال مرد در جلال او تجلّی یافته

ابن عربی، سرّ محبوب بودن زن را چنین میگوید : «چون ذات اقدس اله منزّه از آن است که بدون تجلّی و مظهر مشاهده شود و هر مظهری که بیشتر جامع اسماء و اوصاف الهی باشد بهتر خدا را نشان می‌دهد، زن در مظهریت خدا کامل‌تر از مرد است؛ زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است؛ چون مخلوق حق است و زن گذشته از آنکه مظهر قبول و انفعال الهی است، مظهر فعل و تأثیر الهی نیز هست؛ چون در مرد تصرف می‌کند و آن را مجذوب خویش قرار داده و محبّ خود می‌سازد و این تصرّف و تأثیر، نموداری از فاعلیت خداست. از این جهت، زن کامل‌تر از مرد است. اگر مرد بخواهد خدا را در مظهریّت خود مشاهده کند شهود او کامل نیست، ولی اگر بخواهد خدا را در مظهریّت زن بنگرد، شهود او به کمال و تمام می‌رسد.ابن عربی در این مقام شأن‌ زن را تا آن حدّ بالا می‌برد که فرزند را ملحق‌ به مادر و از آن او می‌داند و حدیثی از پیامبر نقل می‌کند که فرمود «الولد للفراش» و در معنی آن می‌گوید صاحب فراش زن است نه‌ مرد. می‌افزاید برای همین است که خداوند زنان را محبوب پیامبر اکرم گردانید و به نکاح‌ توانا ساخت؛ تبعّل (ازدواج) را ستود و تبتلّ‌ (بریدن از مردم و ترک ازدواج) را نکوهید (فتوحات،ج 7،باب 855،ص 653) و نیز تأکید می‌کند که نشئه عنصری‌ِ وصلت و پیوندی عظیمتر از (نکاح) نیست. (فصوص الحکم،فص محمدی،ص 712) نکاح مفروض افضل فرایض و نکاح نافله‌ افضل نوافل خیرات است و نکاح‌ اصل در همه اشیاء است؛مقام عشق کامل با عشق محمدی تناسب‌ دارد، که برتر از پیامبران دیگر است؛ و خداوند وی را به عنوان حبیبش‌ برگزیده است، زیرا خداوند تنها با عشق به انسان همانند آنها بر آنان‌ مؤثر است‌«اساس گفتار او این حدیث نبوی است:

«حبب الی من دنیاکم ثلاث:النساء و الطیب و جعلت قره عینی فی‌ الصلاه»

سه چیز از دنیای شما برای من پسندیده شد:زن و بوی خوش؛و نور چشم من در نماز است.

آوردن فعل«حبب» بدین معناست که «رسول آن‌را به خود اختیار نکرد، بلکه تعلیمی بود از حق، رسول(ص)را از خزائن فضل محض».

سپس ابن عربی چنین ادامه می‌دهد که حکمت قرار دادن بوی‌ خوش بعد از نساء،آن است که در زن، نسیم تکوین قرار دارد؛ و آن، از خوشبوترین معطرات است. وی معتقد است که صحبت بانوان و یاد آنان، انسان را به خداوند نزدیک می‌کند. زیرا خداوند چیزی را محبوب پیامبرش‌ می‌گرداند که باعث تقرب او به خداوند شود و «از آنجاکه موسی(ع)قدر این معرفت را دریافت، در برابر مهر زنی، خود را ده سال اجیر گردانید». ابن عربی حب زنان را کمال عرفا و میراث نبوی و حب الهی می‌شناسد.
ان النساء شقائق الذکران،فی عالم الارواح والابدان؛والحکم متحد الوجود علیهما و هو المعبر عنه بالانسان؛وتفرقا عنه بامر عارض،فضل الاناثات به من الذکران: « زنان گل هاي شقایق مردان در عالم روح و جسم هستند. به حکم وجودي هر دو یکسان اند و از آن تعبیر به انسان شده اند، تنها بر اثر یک امر عارضی تفاوت دارند که بخاطر آن زنان بر مردان برتري دارند».(ابن عربی،1420،باب 324،ص127


رسول گفت علیه السلام" الشیطان مع الواحد" و بحقیقت مرد یا زن که تنها بود قرین وی شیطان بود که شهوت را اندر پیش دل وی می‌آراید» (هجویری،1383ه.ش، ص 529 الی 531).

در میان عرفا اختلافی در افضل بودن تزویج و تجرد، روی داده است. برخی تزویج را برتر از تجرد دانسته‌اند و گروهی تجرد را افضل از تزویج انگاشته‌اند، اما چنانچه
سهروردی در عوارف المعارف آورده است، این اختلاف در موردی است که فتنه‌ی معصیتی نرود، زیرا درچنین فرضی بی‌هیچ شائبه ازدواج واجب خواهد بود. این اختلاف در اساس، ریشه در کلمات رسول‌الله- دارد زیرا پاره‌ای از روایات حاکی از فضیلت تزویج و پاره‌ای دیگر حاکی از فضیلت تجرد است، لکن چنانچه سهروردی گفته است تعارضي میان این دو طائفه از روایات نیست و تنوع کلمات پیامبر اکرم- به جهت تنوع احوال انسان‌هاست (سهروردی، 1420ق، ص 99).


در مکتب عرفاني محی‌الدین حداقل چهار مرتبه‌ی از نکاح که عبارتند از: «نکاح اسمائی»، «نکاح روحانی»، «نکاح طبیعی ـ ملکوتی»، و «نکاح عنصری ـ سفلی»، تبیین و تشریح می‌شود (قونوی، ص 378) و چه بسا بحث و بررسی در اطراف انواع نکاح‌ها در آثار ابن‌عربی با عنوان «علم النکاح» طرح می‌شود. (ابن‌عربی، ج3 و ج2، ص586).

کثرت زوجات رسول الله-‌ از یک طرف و قلّت فرزندان آن جناب از سوی دیگر، نشان می‌دهد که مراد آن حضرت از ازدواج‌های متعدد، خود نکاح و عمل زناشویی بوده است.


نکاح همانند توجه ایجادی حق تعالی است که خلقی بر صورت خود مي‌سازد و از روح خود در او می‌دمد (و نفخت فیه من روحی) و او را خلیفه خود قرار می‌‌دهد و جمال و کمالش رادر او به نظاره می‌نشیند. در نکاح نیز انسان نطفه خود را که مشتمل بر بعض روح اوست در رحم زن نفخ می‌کند و متوجه ایجاد فرزندی همانند خویش می‌شود که او را خلیفه خود کرده و خویش را در او ببیند. ابن‌عربی در فص محمدی- می‌گوید: «وهو (ای النکاح) نظير التوجه الالهی علی مَنْ خَلَقَه علی صُورتِه لِیَخلُفَه فیری فیه صورتَه بل نفسَه فسوّاه و عدّله و نفَخ فیه مِن روحه الذی هو نفسه» (قیصری، ص478).

مرد از آنجا که از حق‌تعالی است به اصل و ریشه خود میل و عشق دارد، چنانچه زن نیز چون از مرد است به اصل و ریشه خود علاقمند و محب است و از سوی دیگر خداوند متعال به مرد به جهت آنکه از او و بر صورت او خلق شده محبت دارد، چنانچه مرد نیز به همین جهت که زن از او و بر صورت او خلقت یافته است به او محبت دارد. ابن‌عربی می‌گوید: «...فحَنّ َالرجلُ الی ربه الذی هو اصله حَنینَ المراةِ الیه فحبَّب الیه ربُّه النساءَ کما احبَّ الله مَن هو علی صورته.» (قیصری، ص 476)
[۵/۲۲, ۱۰:۰۷] .: وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ

و از نشانه های الهی آفرینش آسمانها و زمین ، و اختلاف زبانها، ورنگهایتان است در ان عبرتهایی است برای علماء

اختلاف زبانها و رنگها در کنار خلق آسمانها و زمین از نشانه های الهی شمرده شده شاید انچه در بالا باشد را بتوان با دقت انچه در پایین نزد ماست از اختلاف زبانها و رنگها پی ببریم که انچه در بالاستی سری در پایین دارد و شاید از این جهت در اخر ایه فرمود إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ

تخمین زده می‌شود که تعداد زبان‌های انسانی در جهان بین ۵٬۰۰۰ تا ۷٬۰۰۰ زبان متفاوت باشد. برآوردهای دقیق به تَمایُز دلخواه (دوگانگی) بین زبان‌ها و گویش‌ها بستگی دارد.ویکی پدیا

گاه میفرماید لایات للعالمین و گاه برای صابران شکور، گاه قوم یومنون ،گاه قوم یتفکرون ،گاه ایات للسائلین :
إِن یَشَأْ یُسْکِنِ الرِّیحَ فَیَظْلَلْنَ رَوَاکِدَ عَلَیٰ ظَهْرِهِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ (۳۳)شوری

أَوَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (۵۲)زنر
اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَیٰ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَیٰ إِلَیٰ أَجَلٍ مُّسَمًّی ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (۴۲)زمر

لَّقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِّلسَّائِلِینَ (۷) ۞یوسف


ایه تطبیق شده بر اهل البیت که مردم را در اصناف مختلف ایمان میشناسند عالمین علماء ال محمد ص است
<
قال: قلت: أصلحك الله، فحين أجابهم بهذا الجواب يعرفهم الإمام؟ قال: «سبحان الله! أما تسمع الله يقول:
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ «۲»، و هم الأئمة (عليهم السلام) وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ «۳» لا يخرج منها أبدا». ثم قال لي: «نعم، إن الإمام إذا أبصر إلى الرجل عرفه، و عرف لونه، و إن سمع كلامه من خلف حائط عرفه، و عرف ما هو، إن الله يقول: وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ، و هم العلماء، فليس يسمع شيئا من الأمر ينطق به إلا عرفه ناج أو هالك، فلذلك يجيبهم بالذي يجيبهم». رواه الصفار في (بصائر الدرجات)


خلق اسمانها و زمین و اختلاف زبانها و رنگها از ایه هایی یست برای علماء

ا لم تر ان الله انزل من السماء ماء فاخرجنا به ثمرات مختلفا الوانه و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها و غرابیب سود . و من الناس و الدواب و الانعام مختلف الوانه کذلک، انما یخشی الله من عباده العلماء ان الله عزیز غفور» غرابیب: جمع غربیب است به معنای سیاهی شدید واز این روی کلاغ را نیز غراب می گویند . اضافه شدن سود (که آن نیز به معنای سیاهی است) به غرابیب از باب بدل و یا عطف بیان است و شاید برای شدت سیاهی به کار برده شده است .

جدد: جمع جده به معنای جاده و راه است . احتمالا مراد از راه های کوه ها، خود کوه ها باشد نه تنها راه هایش و گویا کوه ها از دور به صورت خطوطی روی زمین دیده می شود .

«انما یخشی الله من عباده العلماء»: تنها بندگان عالم و دانای خداوند از او می ترسند و خشیت واقعی دارند .

زبان‌ها در گروه‌هایی به نام خانواده زبانی طبقه‌بندی می‌شوند. زبان‌هایی که در یک خانواده قرار می‌گیرند از یک زبان مشترک ریشه گرفته‌اند. زبان‌های هندواروپایی پرگویشورترین خانواده زبانی در دنیای امروز است که زبان فارسی نیز به آن تعلق دارد. خانواده‌های آفریقایی-آسیایی (شامل زبان‌های سامی)، آلتایی، چینی-تبتی و بانتو از دیگر خانواده‌های مهم زبانی هستند.

امام صادق (علیه السلام)- احمدبن‌فارس از پدر خود نقل کرد: چند نفر از مردم خراسان خدمت حضرت صادق (علیه السلام) رسیدند؛ قبل از سؤال به آن‌ها به لهجه‌ی عربی فرمود: «هرکس ثروت برهم انباشته کند خدا به همان مقدار او را عذاب می‌کند». عرض کردند: «آقا ما نفهمیدیم زبان عربی نمی‌فهمیم» با زبان فارسی فرمود: «هر که درم اندوزد جزایش دوزخ باشد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۵۸

بحار الأنوار، ج۴۷، ص۱۱۹

۸

(روم/ ۲۲)

الرّضا (علیه السلام)- عَنِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: کَانَ الرِّضَا (علیه السلام) یُکَلِّمُ النَّاسَ بِلُغَاتِهِمْ وَ کَانَ وَ اللَّهِ أَفْصَحَ النَّاسِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِکُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَهًٍْ فَقُلْتُ لَهُ یَوْماً یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنِّی لَأَعْجَبُ مِنْ مَعْرِفَتِکَ بِهَذِهِ اللُّغَاتِ عَلَی اخْتِلَافِهَا فَقَالَ یَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّهًُْ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ مَا کَانَ لِیَتَّخِذَ حُجَّهًًْ عَلَی قَوْمٍ وَ هُوَ لَا یَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ أَ وَ مَا بَلَغَکَ قَوْلُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أُوتِینَا فَصْلَ الْخِطَابِ فَهَلْ فَصْلُ الْخِطَابِ إِلَّا مَعْرِفَهًُْ اللُّغَاتِ.

امام رضا (علیه السلام)- هروی گوید: امام رضا (علیه السلام) با مردم به هر زبانی تکلّم می‌کرد، به خداوند سوگند! از هرکسی به زبانش آشناتر و فصیح‌تر بود، یکی از روزها خدمتش عرض کردم: «ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! من در تعجّب هستم که شما چگونه همه‌ی زبان‌ها را می‌دانید»؟ فرمود: «ای اباصلت! من حجّت خداوند در میان مردم هستم و خداوند درصورتی با مردم اتمام حجّت کرده است که حجّت وی همه‌ی زبان‌ها را بداند، آیا نشنیده‌ای که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «به ما فصل‌الخطاب داده‌اند». و فصل‌الخطاب هم شناختن لغات مختلف است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۵۸

بحار الأنوار، ج۲۶، ص۱۹۰

رنگ‌های شما

۱ -۱

(روم/ ۲۲)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- فِی خَبَرِ ابْنِ سَلَّامٍ أَنَّهُ سَأَلَ النَّبِیَّ ص عَنْ آدَمَ لِمَ سُمِّیَ آدَمَ قَالَ لِأَنَّهُ خُلِقَ مِنْ طِینِ الْأَرْضِ وَ أَدِیمِهَا قَالَ فَآدَمُ خُلِقَ مِنَ الطِّینِ کُلِّهِ أَوْ مِنْ طِینٍ وَاحِدٍ قَالَ بَلْ مِنَ الطِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ خُلِقَ مِنْ طِینٍ وَاحِدٍ لَمَا عَرَفَ النَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ کَانُوا عَلَی صُورَهًٍْ وَاحِدَهًٍْ قَالَ فَلَهُمْ فِی الدُّنْیَا مَثَلٌ قَالَ التُّرَابُ فِیهِ أَبْیَضُ وَ فِیهِ أَخْضَرُ وَ فِیهِ أَشْقَرُ وَ فِیهِ أَغْبَرُ وَ فِیهِ أَحْمَرُ وَ فِیهِ أَزْرَقُ وَ فِیهِ عَذْبٌ وَ فِیهِ مِلْحٌ وَ فِیهِ خَشِنٌ وَ فِیهِ لَیِّنٌ وَ فِیهِ أَصْهَبُ فَلِذَلِکَ صَارَ النَّاسُ فِیهِمْ لَیِّنٌ وَ فِیهِمْ خَشِنٌ وَ فِیهِمْ أَبْیَضُ وَ فِیهِمْ أَصْفَرُ وَ أَحْمَرُ وَ أَصْهَبُ وَ أَسْوَدُ عَلَی أَلْوَانِ التُّرَاب.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- در روایت ابن سلام آمده است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) سؤال کرد: «چرا آدم (علیه السلام)، آدم نامیده شده است»؟ فرمود: «چرا که او از خاک زمین و پوسته آن آفریده شده است». گفت: «پس آیا آدم (علیه السلام) از تمام گل زمین آفریده شده یا از یک نوع گل»؟ فرمود: «بله! از تمام گل زمین و اگر از گل خاصی خلق می‌شد مردم یکدیگر را نمی‌شناختند و تنها به یک صورت بودند». گفت: «آیا آنان در دنیا شبیه و مانندی دارند»؟ فرمود: «خاک، سفید، سبز، زرد، غبارآلود، قرمز و آبی است و برخی خاک‌ها شیرین و برخی شور هستند، برخی خشن و برخی نرم و برخی سرخ‌گون هستند. به همین دلیل مردم نیز در میانشان نرم خو و خشن دیده می‌شود و مانند رنگ‌های خاک، به رنگهای سفید، زرد، قرمز، گل گون و سیاه هستند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۵۸

بحار الأنوار، ج۱۱، ص۱۰۱/ نورالثقلین

۱ -۲

(روم/ ۲۲)

العسکری (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیَّ (علیه السلام) یَقُولُ عَاشَ نُوحٌ (علیه السلام) أَلْفَیْنِ وَ خَمْسَمِائَهًِْ سَنَهًٍْ وَ کَانَ یَوْماً فِی السَّفِینَهًِْ نَائِماً فَهَبَّتْ رِیحٌ فَکَشَفَتْ عَوْرَتَهُ فَضَحِکَ حَامٌ وَ یَافِثُ فَزَجَرَهُمَا سَامٌ وَ نَهَاهُمَا عَنِ الضَّحِکِ وَ کَانَ کُلَّمَا غَطَّی سَامٌ شَیْئاً تَکْشِفُهُ الرِّیحُ کَشَفَهُ حَامٌ وَ یَافِثُ فَانْتَبَهَ نُوحٌ (علیه السلام) فَرَآهُمْ وَ هُمْ یَضْحَکُونَ فَقَالَ مَا هَذَا فَأَخْبَرَهُ سَامٌ (علیه السلام) بِمَا کَانَ فَرَفَعَ نُوحٌ (علیه السلام) یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ یَدْعُو وَ یَقُولُ اللَّهُمَّ غَیِّرْ مَاءَ صُلْبِ حَامٍ حَتَّی لَا یُولَدَ لَهُ إِلَّا السُّودَانُ اللَّهُمَّ غَیِّرْ مَاءَ صُلْبِ یَافِثَ فَغَیَّرَ اللَّهُ مَاءَ صُلْبَیْهِمَا فَجَمِیعُ السُّودَانِ حَیْثُ کَانُوا مِنْ حَامٍ وَ جَمِیعُ التُّرْکِ وَ الصَّقَالِبَهًِْ وَ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ وَ الصِّینِ مِنْ یَافِثَ حَیْثُ کَانُوا وَ جَمِیعُ الْبِیضِ سِوَاهُمْ مِنْ سَامٍ (علیه السلام).

امام عسکری (علیه السلام)- عبدالعظیم حسنی گوید: شنیدم امام عسکری (علیه السلام) می‌فرمود: «نوح دوهزاروپانصد سال زیست و روزی در کشتی خواب بود و باد وزید و عورت او پیدا شد و حام و یافث خندیدند و ولی سام آن‌ها را توبیخ کرده و از خنده نهی کرد. نوح (علیه السلام) متوجّه شد و به آن دو گفت: «خداوند تا قیامت نسل شما را از بردگان و زیردستان نسل سام قرار میدهد؛ چون او به من نیکی کرد ولی شما به من بیحرمتی کردید. پیوسته و تا زمانی که دنیا پابرجا است نشانه بی‌احترامی شما به من در نسل شما باقی خواهد ماند و نشانه نیکی در نسل سام باقی خواهد ماند». و همه سیاهان هرجا که باشند از نسل حام و همه ترک‌ها و صقالبه و یأجوج و مأجوج و چین، هرجا که باشند، از یافث و همه سفیدپوستان غیر از آنان که گفتیم از فرزندان سام هستند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۶۰

بحار الأنوار، ج۵۹، ص۶۰/ نورالثقلین


تخمین زده می‌شود که تعداد زبان‌های انسانی در جهان بین ۵٬۰۰۰ تا ۷٬۰۰۰ زبان متفاوت باشد. برآوردهای دقیق به تَمایُز دلخواه (دوگانگی) بین زبان‌ها و گویش‌ها بستگی دارد.
چند نقطهٔ عطف در تاریخ علم زبان‌شناسی وجود دارد. اولین انقلاب علمی در حوزهٔ زبان‌شناسی، تاریخ‌گرایی است که در قرن هجدهم شکل گرفت. آنچه به‌عنوان شروع انقلاب اول در تاریخ زبان‌شناسی ثبت و ضبط شده، به ۱۷۸۶ بازمی‌گردد و خطابهٔ معروف حقوق‌دان انگلیسی، ویلیام جونز، که وقتی متون سانسکریت را با فارسی باستان و لاتین مقایسه کرد، شباهت‌های فراوانی بین این متون یافت و معتقد شد که این زبان‌ها از یک منشأ واحد، که زبان هندواروپاییِ مادر است، سرچشمه گرفته‌است. این شروع انقلاب اول در تاریخ زبان‌شناسی است. متعاقبِ آن، بحث سرنوشت زبان‌ها، خانوادهٔ زبان‌ها و اینکه این زبان‌ها از چند گروه سرچشمه گرفته‌اند، شروع شد و این، اولین انقلاب در تاریخ زبان‌شناسی، ذیل عنوان «تاریخ‌گرایی» مطرح شده‌است. در این دوره، نگاه زبان‌شناسان معطوف به تحولات تاریخی و به‌اصطلاح «در زمانی» بود و تبیین هر پدیدهٔ زبانی را با توجه به گذشته می‌دیدند. این انقلاب با پیدایش گروهی از زبان‌شناسان، که بعدها نودستوریان نام گرفتند، تکمیل شد. آن‌ها به‌دنبال یافتن قوانینی برای تغییرات زبانی بودند.
دومین انقلاب در زبان‌شناسی، ساخت‌گرایی است که فردینان دوسوسور به بنا نهادن آن مشهور شد.ویکی پدیا
[۵/۲۲, ۲۳:۲۹] .: وَمِنْ آيَاتِهِ مَنَامُكُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُكُم مِّن فَضْلِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ

و از نشانه های قدرت او خوابیدن شماست در شب و روز،و به طلب روزی برخاستن شماست در ان نشانهایست برای مردمی که می شنوند

در این ایات پشت سرهم (من ایاته ) را می شمارد ایات الهی خلق از تراب ،بحث ازدواج و اختلاف زبانها و رنگها و خوابیدن و دنبال کار و کاسبی رفتن .. و هر کدام از اینها را میفرماید ایه برای یک گروهی یست بحث ازدواج را برای قوم یتفکرون ،بحث اختلاف زبان و رنگها برای علماء و خواب و دنبال فضل رفتن را ایه برای قوم یسمعون می داند
شاید اگر استماع خوب داشته باشیم دستورات شرعی را ترتیب اثر دهیم به ندای دلمان گوش کنیم راه برای خوابیدن درست و طلب فضل الهی برایمان باز میشود
فرمود( منامکم باللیل و النهار ) پس بهتر است هم در شب خواب داشته باشیم هم در روز تا از ظرفیت هر دو استفاده کنیم خوابمان را پخش کنیم نه اینکه یکسره ۷،۸ ساعت بخوابیم بلکه مقداری شب و مقداری روز بخوابیم ،در روز قیلوله داشته باشیم و در شب هم نصیبمان از دنیا را فراموش نکنیم
وجه امدن خواب و خوابیدن در کنار فضل الهی چیست ایا خوابیدن فضل الهی یست یا کسی میتواند ابتغاء فضل کند دنبال روزی و فضل برود که خوب خوابیده باشد


وَمِنْ آيَاتِهِ مَنَامُكُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ ،
اصل خواب و خوابیدن انسان تعطیلی نیمه ای جسم او و خروج روح از بدن ایه الهی ست که (النوم اخ الموت) چقدر انسان باید خوابیدن سبک میشود چقدر تصمیماتش عوض میشود( ما انقض النوم لعزائم الیوم)..

وَابْتِغَاؤُكُم مِّن فَضْلِهِ ، ابتغاء از بغی به معنای طلب شدید است طلب از فضل الهی که دنبال روزی رفتن است بعد از بیدار شدن از خواب مراد است یا در خواب هم با خوابیدن و رویا دیدن یک نحو ابتغاء من فضله برای برخی هست


إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ این خواب و بیداری از ایات الهی ست برای جمعی که بهم قیام دارند برای حرف شنیدن

یسمعون قرانی
وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ


الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ

أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا

خواب و انواع خوابها و اداب خوابیدن و مکان خواب اصحاب کهف :

( شعاعش به داخل غار می افتد) و اصحاب غار در فضای وسیع غار قرار دارند که آفتاب به آنان نمی رسد.
خدای سبحان با همین بیان کوتاه این معانی را بیان می دارد که غار اصحاب کهف شرقی و غربی قرار نگرفته بوده که از شعاع آفتاب فقط یک وعده، یا صبح و یا بعد از ظهر استفاده کند، بلکه ساختمانش قطبی بوده؛ یعنی درب غار به طرف قطب جنوبی بوده که هم در هنگام طلوع و هم در هنگام غروب، شعاع آفتاب به داخل آن می تابیده و آفتاب به خود آنان نمی تابیده؛ چون از در غار دور بودند و در فضای وسیع غار قرار داشتند.
خداوند به این وسیله، ایشان را از حرارت آفتاب و دگرگون شدن رنگ و رویشان و پوسیدن لباس هایشان حفظ فرموده و در خواب خود راحت بوده اند؛ زیرا هوای خوابگاهشان حبس نبوده، بلکه همواره در فضای غار از طرف شرق و غرب در جریان بوده و اصحاب غار هم در گذرگاه این گردش هوا قرار داشته اند و بعید نیست که از نکره آمدن «فجوه» نیز این معنی دور بودن از شعاع آفتاب استفاده و گفته شود که نکره بودن آن، دلیل بر این است که چیزی در کلام حذف شده و تقدیرش این بوده: «وَهُمْ فِی فَجْوَهٍ مِّنْهُ لَا یُصیبَهُم فیِه شُعاعِها» که معنایش گذشت. (طباطبایی، 1374: 13/353) همان طور که معلوم است سه ویژگی بالا از ویژگی های یک مکان مطلوب برای خواب می باشد.
ساده بودن مکان خواب
در روایتی آمده است که فراش رسول خدا (ع) عبا بوده است: «ثُمّ قَالَ: کَانَ فِرَاشُ رَسُولِ اللَّهِ (ع) عَبَاءَهً وَ کَانَتْ مِرْفَقَتُهُ أَدَمٌ حَشْوُهَا لِیفٌ فَثُنِیَتْ لَهُ ذَاتَ لَیْلَهٍ فَلَمَّا أَصْبَحَ قَالَ لَقَدْ مَنَعَنِی الْفِرَاشُ اللَّیْلَهَ الصَّلَاهَ فَأَمَرَ أَنْ یُجْعَلَ بِطَاقٍ وَاحِدٍ» (مجلسی، 1409: 16/252) و در روایتی دیگر آمده که حصیر بوده: «کَانَ النَّبِیُّ (ع) یَنَامُ عَلَی الْحَصِیرِ لَیْسَ تَحْتَهُ شَیْ ءٌ غَیْرُهُ.» (مجلسی، 1409: 73/201).
نخوابیدن زیر نور خورشید
در حدیثی از حضرت علی (ع) آمده است: «إِذَا جَلَسَ أَحَدُکُمْ فِی الشَّمْسِ فَلْیَسْتَدْبِرْهَا بِظَهْرِهِ فَإِنَّهَا تُظْهِرُ الدَّاءَ الدَّفِینَ.» ایشان در حدیثی دیگر می فرمایند: «لَا تَسْتَقْبِلُوا الشَّمْسَ فَإِنَّهَا مَبْخَرَهٌ تُشْحِبُ اللَّوْنَ وَ تُبْلِی الثَّوْبَ وَ تُظْهِرُ الدَّاءَ الدَّفِینَ.» (مجلسی، 1409: 73/183) همچنین در خصوصیات غار اصحاب کهف داریم که آن ها در فضایی می خوابیدند که نور خورشید به آن نمی تابید.
خواب در مساجد جایز است، حتی در مسجدالحرام و مسجدالنبی (ع). البته خوابیدن در این دو مسجد کراهت دارد: «عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ النَّوْمِ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ مَسْجِدِ الرَّسُولِ (ع) قَالَ نَعَمْ فَأَیْنَ یَنَامُ النَّاسُ.» (حرّ عاملی، 1409: 5/219).
کراهت خواب در حال احرام بر فراش زرد
«عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ (ع) قَالَ کُرِهَ أَنْ یَنَامَ الْمُحْرِمُ عَلَی فِرَاشٍ أَصْفَرَ أَوْ عَلَی مِرْفَقَهٍ صَفْرَاءَ.» (کلینی، 1429: 8/431).
کراهت خواب بر پشت بامی که حفاظ ندارد
در روایات آمده است که اگر کسی (مرد یا زن) در پشت بام غیرمحجّر (بدون دیوار و سنگ چین) بخوابد، چنانچه آسیبی ببیند، هیچ کس را جز خودش ملامت نکند. البته چنانچه در چهار طرف پشت بام، دیوار به ارتفاع حداقل یک ذراع یا شبر یا به نقل از برخی احادیث، دو زراع داشته باشد (مجلسی، 1403: 73/187).
کراهت خواب بر روی دابّه
«عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِه لَا تَنَامَنَ عَلَی (ع) دَابَّتِکَ فَإِنَّ ذَلِکَ سَرِیعٌ فِی دَبَرِهَا.» (کلینی، 1429: 15/769).
کراهت خواب در خانه ای که در و پیکر نداشته باشد
«عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ (ع) أَنَّهُ کَرِهَ أَنْ یُنَامَ فِی بَیْتٍ لَیْسَ عَلَیْهِ بَابٌ وَ لَا سِتْرٌ.» (حرّ عاملی، 1409: 5/325).
کراهت خواب در مکانی که انسان در آن تنها باشد
«عَنْ أَبِی الْحَسَنِ (ع) قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثَهً... وَ النَّائِمَ فِی الْبَیْتِ وَحْدَهُ.» (ابن بابویه، 1362:1/93)؛ «فِیمَا أَوْصَی بِهِ النَّبِیُّ (ع) عَلِیّاً (ع) یَا عَلِیُّ ثَلَاثَهٌ یُتَخَوَّفُ مِنْهُنَّ الْجُنُونُ... وَ الرَّجُلُ یَنَامُ وَحْدَهُ.» (ابن بابویه، 1413: 4/359).
رعایت نکات بهداشتی و نکات ایمنی قبل از خواب
در روایت آمده است که قبل از خواب درها بسته شود و کاسه ها (کاسه هایی که در آن غذا هست) پوشانده شده و درش محکم بسته شود. چراغ ها خاموش گردد تا موش باعث آتش سوزی نشود و آتش از خانه خارج گردد: «عَنْ سَمَاعَهَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (ع) عَنْ إِغْلَاقِ الْأَبْوَابِ وَ إِیکَاءِ الْأَوَانِی وَ إِطْفَاءِ السِّرَاجِ فَقَالَ أَغْلِقْ بَابَکَ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَفْتَحُ بَاباً

وَ أَطْفِ السِّرَاجَ مِنَ الْفُوَیْسِقَهِ وَ هِیَ الْفَأْرَهُ لَا تُحْرِقْ بَیْتَکَ وَ أَوْکِ الْإِنَاءَ.» (حرّ عاملی، 1409: 5/324) «وَ رُوِیَ أَنَّ الشَّیْطَانَ لا یَکْشِفُ مُخَمَّراً یَعْنِی مُغَطًّی.» (حرّ عاملی، 1409: 5/324) «عَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ع): أَطْفِئُوا الْمَصَابِیحَ بِاللَّیْلِ لَا تَجُرَّهَا الْفُوَیْسِقَهُ فتحرق الْبَیْتَ وَ مَا فِیهِ.» (حرّ عاملی، 1409: 5/324) «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ع): أَجِیفُوا أَبْوَابَکُمْ وَ خَمِّرُوا آنِیَتَکُمْ وَ أَوْکُوا أَسْقِیَتَکُمْ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَکْشِفُ غِطَاءً وَ لَا یَحُلُّ وِکَاءً وَ أَطْفِئُوا سُرُجَکُمْ فَإِنَّ الْفُوَیْسِقَهَ تُضْرِمُ الْبَیْتَ عَلَی أَهْلِهِ وَ احْبِسُوا مَوَاشِیَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ مِنْ حِینِ تَجِبُ الشَّمْسُ إِلَی أَنْ تَذْهَبَ فَحْمَهُ الْعِشَاءِ.» (حرّ عاملی، 1409: 5/324) «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ (ع) قَالَ: لَا تَدَعُوا آنِیَتَکُمْ به غیر غِطَاءٍ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ إِذَا لَمْ تُغَطَّ الْآنِیَهُ بَزَقَ فیها وَ أَخَذَ مِمَّا فیها مَا شَاءَ؛ وَ عَنْهُ قَالَ: لَا تَتْرُکُوا النَّارَ فِی بُیُوتِکُمْ حِینَ تَنَامُونَ.» (حرّ عاملی، 1409: 5/324).

آداب پیش از خواب
الف) استحباب خوردن هفت خرما هنگام خواب؛
هر کس هنگام خواب، هفت خرما بخورد، الودگی ها داخل شکمش از بین می رود: «عن أَبِی عَبْدِاللَّهِ (ع) قَالَ: مَنْ أَکَلَ سَبْعَ تَمَرَاتٍ عَجْوَهٍ عِنْدَ مَنَامِهِ قَتَلْنَ الدِّیدَانَ مِنْ بَطْنِهِ.» (کلینی، 1429: 12/536).
ب) استحباب خوردن شکر طبیعی :
«کَانَ أَبُوالْحَسَنِ الأول (ع) کَثِیراً مَا یَأْکُلُ السُّکَّرَ عِنْدَ النَّوْمِ.» (حرّ عاملی، 1409: 25/104) «عَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: السُّکَّرُ الطَّبَرْزَدُ یَأْکُلُ الْبَلْغَمَ أَکْلًا قَالَ: شَکَوْتُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) الْوَجَعَ فَقَالَ لِی إِذَا أَوَیْتَ إِلَی فِرَاشِکَ فَکُلْ سُکَّرَتَیْنِ قَالَ فَفَعَلْتُ ذَلِکَ فَبَرَأْتُ.» (کلینی، 1429: 12/492) در روایت آمده که هر کس قبل از خواب، شکر طبرزد بخورد، بلغم او از بین می رود و همچنین آمده هر کس قبل از خواب شکر بخورد، وجع [= اسم جامِعٌ لکل مَرَضٍ مُؤْلِم (لسان العرب، 8/380)] از او رفع می شود.
ج) استحباب خوردن گیاه کاسنی:
«عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ (ع) قَالَ: مَنْ بَاتَ وَ فِی جَوْفِهِ سَبْعُ طَاقَاتٍ مِنَ الْهِنْدَبَاءِ أَمِنَ مِنَ الْقُولَنْجِ لَیْلَتَهُ تِلْکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.» (کلینی، 1407: 6/362) در روایت آمده است خوردن گیاه کاسنی، قبل از خواب از قولنج جلوگیری می کند.
د) استحباب رفتن به بیت الخلأ:
«قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ لِلْحَسَنِ ابْنِهِ (ع) یَا بُنَیَّ أَ لَا أُعَلِّمُکَ أَرْبَعَ خِصَالٍ تَسْتَغْنِی بِهَا عَنِ الطِّبِّ فَقَالَ بَلَی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ لَا تَجْلِسْ عَلَی الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ جَائِعٌ وَ لَا تَقُمْ عَنِ الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ تَشْتَهِیهِ وَ جَوِّدِ الْمَضْغَ وَ إِذَا نِمْتَ فَاعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَی الْخَلَاءِ فَإِذَا اسْتَعْمَلْتَ هَذِهِ اسْتَغْنَیْتَ عَنِ الطِّبِّ.» (حرّ عاملی، 1409: 24/245)
هـ ) شستن دست های چرب و آلوده:
«عَنِ النَّبِیِّ (ع) قَالَ لَا یَبِیتَنَّ أَحَدُکُمْ وَ یَدُهُ غَمِرَهٌ فَإِنْ فَعَلَ فَأَصَابَهُ لَمَمُ الشَّیْطَانِ فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ.» (ابن بابویه، 1413: 4/6) «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ (ع) عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ (ع) قَالَ: اغْسِلُوا صِبْیَانَکُمْ مِنَ الْغَمَرِ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَشَمُّ الْغَمَرَ فَیَفْزَعُ الصَّبِیُّ فِی رُقَادِهِ وَ یَتَأَذَّی بِهِ الْکَاتِبَانِ.» (حرّ عاملی، 1409: 3/337) حضرت رسول از اینکه کسی با دست چرب و آلوده به غذا بخوابد، نهی کردند و فرمودند: اگر کسی چنین کند و شیطان بر او دست یابد یا دیوانه شود، جز خود را ملامت نکند و همچنین فرمود: دستان کودکانتان را قبل از خواب بشویید؛ زیرا شیطان آن ها را می بوید و در خواب می ترسند.
و) استحباب طهارت:
«سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (ع) یَقُولُ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ عِنْدَ نَوْمِنَا عَشْرُ خِصَالٍ الطَّهَارَهُ» و در روایت آمده کسی که شب با وضو بخوابد و در آن شب بمیرد، به مرگ شهادت مرده است: «عَنِ النَّبِیِّ (ع) أَنَّهُ قَالَ مَنْ نَامَ عَلَی الْوُضُوءِ إِنْ أَدْرَکَهُ الْمَوْتُ فِی لَیْلِهِ مَاتَ شَهِیداً.» (مجلسی، 1409: 73/181)؛ همچنین در روایت آمده است اگر کسی در شهری زندگی می کند که در آن فاحشه هست، حتماً موقع خواب با طهارت بخوابد: «قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلَیُ بْن أبِی طَالِبٍ (ع)


وقتی زنا در جامعه جایگاه پیدا میکند معاذ الله موقعیت اجتماعی قانونی پیدا میکند وضو گرفتن شب موقع خواب لازم است
شاید وجهش اینست که وضو سبب فاصله گرفتن از چنین جوی یست وضو برای خواب ،سبب حالت خوب معنوی و دور شدن از میل به چنین گناهی میشود و الله العالم الهادی

یَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ تَرْتَفِعُ فِیهِ الْفَاحِشَهُ إِلَی أَنْ قَالَ فَمَنْ بَلَغَ مِنْکُمْ ذَلِکَ الزَّمَانَ فَلَا یَبِیتَنَّ لَیْلَهً إِلَّا عَلَی طَهُور.» (نوری، 1408: 1/296) «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ع) : طَهِّرُوا هَذِهِ الْأَجْسَادَ طَهَّرَکُمُ اللَّهُ فَلَیْسَ مِنْ عَبْدٍ یَبِیتُ طَاهِراً إِلَّا بَاتَ مَعَهُ مَلَکٌ فِی شِعَارِهِ لَا یَنْقَلِبُ سَاعَهً مِنْ لَیْلٍ یَسْأَلُ اللَّهَ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ إِلَّا أَعْطَاهُ إِیَّاهُ.» (نوری، 1408: 1/297) «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ع) : إِذَا نَامَ الْإِنْسَانُ عُرِجَ بِنَفْسِهِ حَتَّی یُؤْتَی بِهَا الْعَرْشَ فَإِنْ کَانَتْ طَاهِرَهً أُذِنَ لَهَا فِی السُّجُودِ وَ إِنْ کَانَتْ لَیْسَتْ بِطَاهِرَهٍ لَمْ یُؤْذَنْ لَهَا فِی السُّجُودِ.» (نوری، 1408: 1/297)
در روایت از رسول خدا (ع) آمده است: کسی که با وضو بخوابد، رختخوابش مسجد و خوابش نماز خواهد بود تا موقعی که صبح شود. هر کس بی وضو بخوابد، رختخوابش قبر و خودش مثل مردار است تا اینکه صبح شود: «عن رسول الله (ع) قَالَ: مَنْ نَامَ مُتَوَضِّئاً کَانَ فِرَاشُهُ لَهُ مَسْجِداً وَ نَوْمُهُ لَهُ صَلَاهً حَتَّی یُصْبِحَ وَ مَنْ نَامَ عَلَی غَیْرِ وُضُوءٍ کَانَ فِرَاشُهُ لَهُ قَبْراً وَ کَانَ کَالْجِیفَهِ حَتَّی یُصْبِحَ.» (نوری، 1408: 1/297) «عَنِ الصَّادِقِ (ع) عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ع) یَوْماً لِأَصْحَابِهِ... قَالَ (ع) فَأَیُّکُمْ یُحْیِی اللَّیْلَ قَالَ سَلْمَانُ أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ (ع)... فَغَضِبَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (ع) إِنَّ سَلْمَانَ رَجُلٌ مِنَ الْفُرْسِ یُرِیدُ أَنْ یَفْتَخِرَ عَلَیْنَا مَعَاشِرَ قُرَیْشٍ... وَ قُلْتَ أَیُّکُمْ یُحْیِی اللَّیْلَ فَقَالَ أَنَا وَ هُوَ أَکْثَرُ لَیْلِهِ نَائِمٌ وَ... فَقَالَ النَّبِیُّ (ع) مَهْ یَا فُلَانُ أَنَّی لَکَ به مثل لُقْمَانَ الْحَکِیمِ سَلْهُ فَإِنَّهُ یُنَبِّئُکَ فَقَالَ الرَّجُلُ لِسَلْمَانَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ... أَ لَیْسَ زَعَمْتَ أَنَّکَ تُحْیِی اللَّیْلَ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ أَنْتَ أَکْثَرُ لَیْلِکَ نَائِمٌ فَقَالَ لَیْسَ حَیْثُ تَذْهَبُ وَ لَکِنِّی سَمِعْتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِ (ع) یَقُولُ مَنْ بَاتَ عَلَی طُهْرٍ فَکَأَنَّمَا أَحْیَا اللَّیْلَ کُلَّهُ فَأَنَا أَبِیتُ عَلَی طُهْرٍ.» (ابن بابویه، 1376: 1/33)
در یکی از روایات، داستانی از رسول اکرم (ع) آمده است که روزی به اصحاب فرمودند: کدام یک از شما همه شب را احیاء می دارد؟ سلمان عرض کرد: من... بعد که از ایشان سؤال شد: شما که بیشتر شب را می خوابید، فرمود: از حبیبم رسول خدا (ع) شنیدم: «هر کس با طهارت بخوابد، گویا تمام شب را احیاء داشته است» و من با طهارت می خوابم.
ز) استحباب دعا کردن:
در این زمینه، دعا بسیار است که نقل همه آن ها در این مکتوب نمی گنجد. ما در اینجا تنها به تعدادی از دعاها و اثرات آن ها اشاره می کنیم:
1- قرائت سوره توحید: «مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ حِینَ یَأْخُذُ مَضْجَعَهُ وَکَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ خَمْسِینَ أَلْفَ مَلَکٍ یَحْرُسُونَهُ لَیْلَتَهُ.» (مجلسی، 1409: 73/192) طبق روایت، اثر آن این است که خداوند در آن شب، پنجاه هزار ملک را موکّل حفظ او می گرداند. «و عَنْ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ (ع)َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ع) مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ حِینَ یَأْخُذُ مَضْجَعَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَ خَمْسِینَ سَنَهً.» (ابن بابویه، 1376: 1/14) «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ع) مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مِائَهَ مَرَّهٍ حِینَ یَأْخُذُ مَضْجَعَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَ خَمْسِینَ سَنَهً.» (کلینی، 1429: 4/458).
2- دعا برای دفع دزد، غارت و فرو ریختن خانه بر سرش: «بِسْمِ اللَّهِ وَضَعْتُ جَنْبِی لِلَّهِ عَلَی مِلَّهِ إِبْرَاهِیمَ وَ دِینِ مُحَمَّدٍ وَ وَلَایَهِ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ فَمَنْ قَالَ ذَلِکَ عِنْدَ مَنَامِهِ حُفِظَ مِنَ اللِّصِّ وَ الْمُغِیرِ وَ الْهَدْمِ وَ اسْتَغْفَرَتْ لَهُ الْمَلَائِکَهُ.» (ابن بابویه، 1362: 2/631).
3- استغفار: «عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع) قَالَ:... وَ مَنِ اسْتَغْفَرَ حِینَ یَأْوِی إِلَی فِرَاشِهِ مِائَهَ مَرَّهٍ تَحَاتَّتْ ذُنُوبُهُ کَمَا یَسْقُطُ وَرَقُ الشَّجَرِ.» (ابن بابویه، 1376: 1/198).
4- ذکر «لاإله إلا الله»: «عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع) قَالَ: مَنْ قَالَ حِینَ یَأْوِی إِلَی فِرَاشِهِ لَا إِلَهَ إِلَّاالله ...

15- استحباب سرمه کشیدن: « عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ... وَ أَمَرَ بِالْکُحْلِ عِنْدَ النَّوْمِ وَ أَمَرَ بِالاکْتِحَالِ بِالْإِثْمِدِ وَ قَالَ عَلَیْکُمْ بِهِ فَإِنَّهُ مَذْهَبَهٌ لِلْقَذَی مَصْفَاهٌ لِلْبَصَرِ.» (ابن حیون، 1385: 2/146) قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (ع) أَرْبَعٌ یُضْئِنَ الْوَجْهَ... وَ الْکُحْلُ عِنْدَ النَّوْمِ (ابن بابویه، 1362: 1/237)؛ «عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ع) یَأْمُرُنَا بِالْکُحْلِ عِنْدَ النَّوْمِ ثَلَاثاً فِی کُلِّ عَیْن.» (نوری، 1408: 1/398)؛ در روایت آمده است سرمه کشیدن، باعث نورانی شدن صورت و جلای چشم می شود و چیزی را که در چشم وارد شده و آزاردهنده است، خارج می کند. در روایتی دیگر چنین آمده که پیغمبر (ع) امر به سرمه کشیدن با سنگ می فرمودند.
16- مسح گوشه رختخواب: «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ (ع) قَالَ: قَالَ النَّبِیُ (ع) إِذَا أَوَی أَحَدُکُمْ إِلَی فِرَاشِهِ فَلْیَمْسَحْهُ بِطَرَفِ إِزَارِهِ فَإِنَّهُ لَا یَدْرِی مَا حَدَثَ عَلَیْهِ...» (حرّ عاملی، 1409: 5/341) از این جهت که شاید جانوری داخل رختخواب باشد و با این حرکت خارج شود.
آداب حین خواب
1- گرداندن شانه به چپ و راست: «وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ»؛ «مقصود این است که آنان را یک بار از طرف شانه چپ به راست و بار دیگر از راست به چپ می گردانیم تا بدن هایشان که به زمین چسبیده، نپوسد و زمین، لباس ها و بدن هایشان را نخورد و قوای بدنی شان در اثر رکود، خمود و بی حرکتی در مدتی طولانی از کار نیفتد.» (طباطبایی، 1374: 13/353).
2- خوابیدن متعبدین نه غافلین: «قَالَ الصَّادِقُ (ع) وَ نَمْ نَوْمَهَ الْمُتَعَبِّدِینَ وَ لَا تَنَمْ نَوْمَهَ الْغَافِلِینَ فَإِنَّ الْمُتَعَبِّدِینَ الْأَکْیَاسَ یَنَامُونَ اسْتِرْوَاحاً وَ أَمَّا الْغَافِلُونَ یَنَامُونَ اسْتِبْطَاراً قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ع) تَنَامُ عَیْنِی وَ لَا یَنَامُ قَلْبِی وَ انْوِ بِنَوْمِکَ تَخْفِیفَ مَئُونَتِکَ عَلَی الْمَلَائِکَهِ وَ اعْتِزَالَ النَّفْسِ مِنْ شَهَوَاتِهَا وَ اخْتَبِرْ بِهَا نَفْسَکَ مَعْرِفَهً بِأَنَّکَ عَاجِزٌ ضَعِیفٌ لَا تَقْدِرُ عَلَی شَیْ ءٍ مِنْ حَرَکَاتِکَ وَ سُکُونِکَ إِلَّا به حکم اللَّهِ وَ تَقْدِیرِهِ فَإِنَّ النَّوْمَ أَخُ الْمَوْتِ فَاسْتَدْلِلْ بِهِ عَلَی الْمَوْتِ الَّذِی لَا تَجِدُ السَّبِیلَ إِلَی الِانْتِبَاهِ فِیهِ وَ الرُّجُوعِ إِلَی إِصْلَاحِ مَا فَاتَ عَنْکَ وَ مَنْ نَامَ عَنْ فَرِیضَهٍ أَوْ سُنَّهٍ أَوْ نَافِلَهٍ أَوْ فَاتَهُ بِسَبَبِهَا شَیْ ءٌ فَذَلِکَ نَوْمُ الْغَافِلِینَ.» (مجلسی، 1409: 73/189).
3- استقبال به قبله: «سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا (ع) یَقُولُ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ عِنْدَ نَوْمِنَا عَشْرُ خِصَالٍ... وَ نَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَهَ بِوَجْهِنَا.» (مجلسی، 1409: 73/210).
4- آماده کردن مقدمات نماز شب قبل از خواب؛ از قبیل مسواک و... «وَ رُوِیَ أَنَّهُ لَا یَنَامُ إِلَّا وَ السِّوَاکُ عِنْدَ رَأْسِهِ فَإِذَا نَهَضَ بَدَأَ بِالسِّوَاکِ.» (مجلسی، 1409: 73/202).
5- باز بودن دهان هنگام خواب: «عن عَلِیٍّ (ع) (أَنَّ النَّبِیَّ (ع)) قَالَ: مَرَّ أَخِی عِیسَی بِمَدِینَهٍ وَ إِذَا أَهْلُهَا أَسْنَانُهُمْ مُنَثَّرَهٌ وَ وُجُوهُهُمْ مُنْتَفِخَهٌ فَشَکَوْا إِلَیْهِ فَقَالَ أَنْتُمْ إِذَا نِمْتُمْ تُطْبِقُونَ أَفْوَاهَکُمْ فَتَغْلِی الرِّیحُ فِی الصُّدُورِ حَتَّی تَبْلُغَ إِلَی الْفَمِ فَلَا یَکُونُ لَهَا مَخْرَجٌ فَتُرَدُّ إِلَی أُصُولِ الْأَسْنَانِ فَیَفْسُدُ الْوَجْهُ فَإِذَا نِمْتُمْ فَافْتَحُوا شِفَاهَکُمْ وَ صَیِّرُوهُ لَکُمْ خُلُقاً فَفَعَلُوا فَذَهَبَ ذَلِکَ عَنْهُم.» (نوری، 1408: 5 /116)؛ همان طور که در روایت آمده، در صورت بسته بودن دهان در هنگام خواب، گازهای معده به فضای دهان می آیند و چون راهی برای خروج نیست، این مسئله، سبب از بین رفتن دندان ها و تورم صورت می گردد.
آداب بعد از خواب
1) دعا و حمد و ستایش و تکبیر و استغفار: «فِی خَبَرِ رَجَاءِ بْنِ ضَحَّاکٍ فِیمَا کَانَ یَعْمَلُ الرِّضَا (ع) فِی طَرِیقِ خُرَاسَانَ قَالَ فَإِذَا کَانَ الثُّلُثُ الْأَخِیرُ مِنَ اللَّیْلِ قَامَ عَنْ فِرَاشِهِ بِالتَّسْبِیحِ وَ التَّحْمِیدِ وَ التَّکْبِیرِ وَ التَّهْلِیلِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ قَالَ کَانَ یُکْثِرُ بِاللَّیْلِ فِی فِرَاشِهِ مِنْ تِلَاوَهِ الْقُرْآنِ.» (مجلسی، 1403: 73 /193)؛ «کَانَ (ع) مِمَّا یَقُولُ إِذَا اسْتَیْقَظَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْیَانِی بَعْدَ مَوْتِی إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ شَکُورٌ وَ کَانَ یَقُولُ (ع) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ هَذَا الْیَوْمِ

وَ نُورَهُ وَ هُدَاهُ وَ بَرَکَتَهُ وَ طَهُورَهُ وَ مُعَافَاتَهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَهُ وَ خَیْرَ مَا فِیهِ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهِ وَ شَرِّ مَا به عده.» (طبرسی، 1412: 1/39). «قَالَ الْحَسَنُ بْنُ رَاشِدٍ إِذَا اسْتَیْقَظْتَ مِنْ مَنَامِکَ فَقُلِ الْکَلِمَاتِ الَّتِی تَلَقَّی بِهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ- سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ- إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی- إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ.» (مجلسی، 1409: 73/202).
«عَنِ الصَّادِقِ (ع) قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) إِذَا انْتَبَهَ أَحَدُکُمْ مِنْ نَوْمِهِ فَلْیَقُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ سُبْحَانَ رَبِّ النَّبِیِّینَ وَ إِلَهِ الْمُرْسَلِینَ سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ- وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ فَإِذَا جَلَسَ فَلْیَقُلْ قَبْلَ أَنْ یَقُومَ حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْعِبَادِ حَسْبِیَ الَّذِی هُوَ حَسْبِی مُنْذُ قَطُّ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ دُعَاءٌ آخَرُ- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْیَانِی بَعْدَ مَا أَمَاتَنِی وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی رَدَّ عَلَیَّ رُوحِی لِأَحْمَدَهُ وَ أَعْبُدَهُ.» (مجلسی، 1409: 10/103).
2) سجده: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ مَا اسْتَیْقَظَ رَسُولُ اللَّهِ (ع) مِنْ نَوْمٍ قَطُّ إِلَّا خَرَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَاجِداً.» (طبرسی، 1412: 1/292).
3) مسواک کردن: «فِقْهُ الرِّضَا(ع) فَإِذَا قُمْتَ مِنْ فِرَاشِکَ فَانْظُرْ فِی أُفُقِ السَّمَاءِ وَ قُلْ إِلَی أَنْ قَالَ ثُمَّ اسْتَاکَ عَلِیُّ بْنُ عِیسَی فِی کَشْفِ الْغُمَّهِ، فِی سِیَاقِ أَحْوَالِ السَّجَّادِ (ع) فَإِذَا قَامَ مِنَ اللَّیْلِ بَدَأَ بِالسِّوَاک.» (نوری، 1408: 1/367)؛ «وَ کَانَ (النبی (ع)) یَسْتَاکُ کُلَ لَیْلَهٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ... وَ مَرَّهً إِذَا قَامَ مِنْ نَوْمِهِ... وَ رُوِیَ أَنَّهُ ص لَا یَنَامُ إِلَّا وَ السِّوَاکُ عِنْدَ رَأْسِهِ فَإِذَا نَهَضَ بَدَأَ بِالسِّوَاکِ وَ قَالَ لَقَدْ أُمِرْتُ بِالسِّوَاکِ حَتَّی خَشِیتُ أَنْ یُکْتَبَ عَلَی.» (طبرسی، 1412: 1/39).
[۵/۲۳, ۱۹:۱۹] .: وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مَاء فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

و از ایات الهی ست که برق ِ رعد و برق را به شما نشان میدهد به جهت خوف و طمع به باران و از اسمان بارانی میفرستد تا زمین را بعد از مردنش زنده کند همانا در ان نشانه هایی ست برای قومی که تعقل میکنند


وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا ،
تعبیر خواب برق ، خوف و طمع بین عقوبت و رحمت است.یا اغاز رویش و رحمت و فصل جدیدی در زندگی اوست یا معاذ الله عقوبت و هلاکت يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مَاء فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا

برق نمادی از جلال است که مقدمه رحمت و جمال است ،خوف است و طمع ،و بعد از برق ابتلائات و ان جلال است که ریزش خیرات و سرسبزی هاو رویش ها میشود و باعث زنده شدن زمین مرده است فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا
و کسی که راه تعقل و عقال از شهوت و جهل رفته میفهمد چه خبر لست و باید چه کند و مسیر چیست إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

ایه ،از برق اولش و یعقلون اخرش پیداست جلالی یست سلوک جلالی یست که آن شراب تلخ مرد افکن اگر کسی دربرابرش تحمل کند چه ابرهایی باران زایی و چه رویشهایی دارد، الحمدلله رب العالمین

رعد و برق از جهت علوم طبیعی
در اثر برخورد ذرات آب یک جبهه هوای گرم به ذرات یخ یک جبهه هوای سرد، الکتریسیته ساکن بوجود می‌آید که نسبت به زمین دارای بار الکتریکی منفی بوده و در صورتی که فاصله منبع جریان الکتریکی کم و بیش، نزدیک به سطح زمین باشد، آذرخش بروز می‌کند. در آذرخش‌های شدید بیش‌ترین برون‌داد الکتریکی رخ می‌دهد. دما در محل اصابت برق فوق‌العاده بالا می‌رود (حدود ۲۸٬۰۰۰ درجه کلوین که حدود ۵ برابر دمای سطح خورشید است)

در هنگام آذرخش معمولاً مقداری از نیتروژن هوا به ترکیبات نیتریدی محلول در آب تبدیل می‌شود. رعد و برقی که بین ابر و زمین است معمولاً از ابر به زمین می‌زند (رعد منفی) ولی در برخی موارد نادر هم رعد از زمین به ابر می‌زند (رعد مثبت). در این حالت (رعد مثبت) زمین دارای بار منفی است و ابر دارای بار مثبت.

به رعد پیشگام و کوب برگشتِ آن در تخلیه الکتریکی اَبربه‌زمین «کوب آذرخش» گفته می‌شود. درخشندگی شدیدی که در آخرین مرحله هر کوب آذرخش ناشی از تخلیه الکتریکی اَبربه‌زمین، از زمین به سوی پایه اَبر بالا می‌رود کوب برگشت یا کوب اصلی می‌گویند.

در روایات وارد شده که رعد و برق، ذاکر خدا را نمیگیرد یعنی کسی که یاد خدا میکند رعد و برق او را نمیگیرد امروزه سالانه حدود ۵۰ نفر را رعد و برق هلاک میکند دمای نطقه اصابت انرا ۵برابر گرمای سطح خورشید گفته اند و عواملی را برای جلو گیری از اصابت رعد و برق ذکر کرده اند

هنگام آذرخش باید:

فعالیت‌های بیرون خانه را متوقف کنید.
در زمان وقوع رعد و برق از منزل خارج نشوید.
در صورتی که در اتومبیل هستید، در محل مطمئن توقف کنید، موتور را خاموش کنید و آنتن ماشین را پایین بکشید.
داخل ساختمان یا خودروی سقف‌دار بمانید.
بدنه فولادی یک خودروی سقف‌دار به شرطی که فلز آن را لمس نکنید از شما به خوبی محافظت می‌کند.
از درختان تپه‌ها، دیرک‌ها، سیم برق هوایی، لوله‌های فلزی و آب دور شوید.
هنگام صاعقه می‌توانید، به داخل ساختمان یا ایستگاه ترن زیرزمینی و مترو بروید.
از رفتن به حمام و دوش گرفتن بپرهیزید چون ممکن است لوازم حمام باعث انتقال جریان الکتریسته شوند.
تنها در مواقع اورژانسی آن هم در صورت امکان از تلفن بی‌سیم استفاده کنید.
دو شاخه تمام وسایل برقی مثل رایانه را از برق خارج کنید، هواکش را خاموش کنید، به خاطر داشته باشید برق ناشی از رعد و برق می‌تواند باعث بروز صدمات جدی شود.
از قرار گرفتن در آلونک یا ساختمان‌های تک و منفرد در فضای باز خودداری کنید.
از نزدیک شدن به هر وسیله فلزی مثل تراکتور، تجهیزات کشاورزی، موتورسیکلت و دوچرخه پرهیز کنید.
اگر در محوطه جنگل هستید، سرپناهی در کنار درختان کوتاه و تنومند بیابید و هرگز زیر درختان بلند نروید.
اگر در فضای باز هستید، در صورت امکان به حالت خمیده و در دره‌های تنگ و عمیق پناه بگیرید، مراقب سیل‌های ناگهانی باشید.
به یاد داشته باشید که چنانچه در هنگام رعد و برق موهایتان سیخ شد، نشانه نزدیکی برخورد جریان رعد و برق است.
به صورت چمباتمه روی زمین بنشینید، دست‌ها را روی گوش‌ها و سر را بین زانوها قرار دهید، تماس خود را با زمین به حداقل برسانید، به هیچ وجه روی زمین دراز نکشید.
اقدامات بعد از وقوع رعد و برق در صورت نیاز به کمک با اورژانس «۱۱۵»، آتش‌نشانی «۱۲۵»، جمعیت هلال احمر یا سایر سازمان‌های امدادی تماس بگیرید. در صورت مواجهه با فرد مصدوم، فوراً وضعیت تنفس و نبض وی را کنترل کنید در صورت قطع تنفس، سریعاً تنفس مصنوعی به او دهید. محل ورود و خروج جریان الکتریسته را برای یافتن علائم سوختگی بررسی و پانسمان کنید، همچنین آسیب‌های وارده به سیستم عصبی، شکستگی استخوان‌ها و از دست دادن بینایی و شنوایی در مصدوم را بررسی کنید.

تصورات اشتباه
این تصور که آذرخش هیچ‌گاه دوبار به یک جا برخورد نمی‌کند

در روایات یحی الارض بعد موتها حمل بر احیای زمین با عدل توسط رجال شده که با اقامه عدل ،که اقامه یک حد بهتر از چهل روز باران باریدن است

يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مَاء فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا
از این ایه فهمید میشود رعد و برق ها با بارش باران تناسب دارد بلکه نوع رعد و برق با نوع بارزش باران تناسب دارد و در حیای زمین رعد و برق اثر دارد مناطقی که رعد و برق دارد با انجا که ندارد تفاوت هایی دارد حتی در زمین و بلکه در روحیات مردم
«هُوَ الَّذِى یُرِیکُمْ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَیُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ»؛
:فواید رعد و برق
- فايده اول توليد باران است . (سوره نور،آيه 43) حرارتي كه در اثر برق آسمان بوجود مي آيد به حدود 15 هزار درجه سانتيگراد مي رسد، حرارتي بسيار بالا كه سبب سوختن مقدار زيادي از هواي اطراف خود مي شود،‌در اثر اين سوختن فشار هوا كم مي شود و محيط مناسبي براي بارش باران بوجود مي آيد، شايد اين هم دليلي بر بارانهاي درشت بعد از رعد و برق باشد.(فرانكلين در سال 1752 ميلادي ، براي نخستين بار وجود جريان الكتريسيته در ابرها را ثابت كرد )

- فايده بعدي رعد و برق ، سمپاشي طبيعي است .در ار حرارت بسيار زياد ،‌قطرات باران با مقداري اكسي‍ ن اضافي تركيب مي شوندو تشكيل آب اكسي نه را مي دهند ، امروزه از اين تركيب در پزشكي براي شستشو و ضد عفوني كردن استفاده مي شود .......

- برق اسمان انيدريك ازتيك توليد مي كند كه به همراه باران بر زمين نازل مي شود ....مقدار نيترو ني كه از اين طريق توليد مي شود قريب 5/2 كيلو در هر 4000 متر مربع است .

گياهان از اين نيتراتها به عنوان كود استفاده مي كنند ....

- فايد بعدي رعد و برق توليد ازن است .تخليه برقي كه مابين توده هاي ابر صورت مي گيرد سبب يونيزه شدن هوا وتشكيل ازن مي شود .ازن مثل يك سپر حفاظتي موجودات زميني را از گزند اشعه فرابنفش خورشيد محافظت مي كند.

- فايده ديگر ايجاد آتش سوزيها در جنگل هاست . معمولا درختاني در جنگلها مورد اصابت رعد و برق قرار مي گيرند كه از همه بلند تر وبه اصطلاح پيرترند. .....
به قول رعد و برق های الهی در زندگی هم ،هر چی متواضع تر باشی و بی ادعا ایمن هستی ولاحول ولاقوه الا بالله نسال الله العفو و العافیه و المعافاه.

:إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
رعد و برق و باران و احیای زمین را فقط قوم و جمعیت قیام کننده برای عاقل شدن میفهمند ، این مطالب سبب عاقل شدن است ، اب باران و رعد و برق در عاقل شدن موثر است رعد و برق و باران زندگی شخصی افراد و جامعه باعث عاقل شدن است

لا یکمل عقل الا باتباع الحق

۱۰- ل، الخصال فِی الْأَرْبَعِمِائَةِ مَنْ کَمَلَ عَقْلُهُ حَسُنَ عَمَلُهُ.
[بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الایمه الاطهار علیهم السلام - مجلد ۱، صفحه ۸۷]

۱۳- ما، الأمالی للشیخ الطوسی الْمُفِیدُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ التَّمَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَاسِمٍ الْأَنْبَارِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحِیمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ عَنِ الْعُمَرِیِّ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ السَّعْدِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: أَوْصَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع إِلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقَالَ فِیمَا أَوْصَی بِهِ إِلَیْهِ یَا بُنَیَّ لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لَا عُدْمَ أَشَدُّ مِنْ عُدْمِ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ وَ لَا وَحْشَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا حَسَبَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا وَرَعَ کَالْکَفِّ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ لَا عِبَادَةَ کَالتَّفَکُّرِ فِی صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَا بُنَیَّ الْعَقْلُ خَلِیلُ الْمَرْءِ وَ الْحِلْمُ وَزِیرُهُ وَ الرِّفْقُ وَالِدُهُ وَ الصَّبْرُ مِنْ خَیْرِ جُنُودِهِ یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلْعَاقِلِ مِنْ أَنْ یَنْظُرَ فِی شَأْنِهِ فَلْیَحْفَظْ لِسَانَهُ وَ لْیَعْرِفْ أَهْلَ زَمَانِهِ یَا بُنَیَّ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنْ ذَلِکَ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ ذَلِکَ مَرَضُ الْقَلْبِ وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ الْمَالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ تَقْوَی الْقُلُوبِ یَا بُنَیَّ لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ سَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ یَخْلُو فِیهَا بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یُحْمَدُ وَ لَیْسَ لِلْمُؤْمِنِ بُدٌّ مِنْ أَنْ یَکُونَ شَاخِصاً فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ خُطْوَةٍ لِمَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ.

“يا عَلِيُّ اِذا تَقَرَّبَ النّاسُ اِلي خالِقِهِمْ بانواع‌ الْبِر فَتَقَرَّبْ اِلَيْهِ بانْواعِ الْعَقْلِ تَسْبِقْهُمْ بِالدَّرَجاتِ وَ الزُّلْفي عِنْدَ النّاسِ وَ عِنْدَ اللهِ فِي الْآخِرَهِ.” شیخ‌ الرئیس‌ هم در کتاب معراج نامه اورده


الکافی ،
الکاظم (علیه السلام)- یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِی کِتَابِه ... وَ قَالَ إِنَّ فِی اخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَا أَنْزَلَ اللهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لآَیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُون ... وَ قَالَ وَ مِنْ آیاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.

امام کاظم (علیه السلام)- ای هشام! خداوند به اهل عقل و فهم در کتاب خود بشارت داده و فرموده است: در آفرینش آسمانها و زمین، و در آمد و شد شب و روز، و در کشتیهایی که در دریا می‌روند و مایه سود مردمند، و در بارانی که خدا از آسمان فرو می‌فرستد تا زمین مرده را بدان زنده سازد و جنبندگان را در آن پراکنده کند، و در حرکت بادها، و ابرهای مسخّر میان زمین و آسمان برای خردمندانی که در می‌یابند نشانه هاست. (بقره/۱۶۴). همچنین فرموده: وَ مِنْ آیاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.

الباقر (علیه السلام)- أَمَّا قَوْلُهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَإِنَّ السَّمَاءَ فِی الْبَطْنِ رَسُولُ اللَّهِ وَ الْمَاءَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) جَعَلَ عَلِیّاً (علیه السلام) مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَذَلِکَ قَوْلُهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً.

امام باقر (علیه السلام)- یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً، «سماء» در معنای باطنی قرآن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و «ماء» أمیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) است، خداوند با این عبارت، علی (علیه السلام) را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرار داده است، و این معنای یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۶۴

بحار الأنوار، ج۳۶، ص۱۷۶

الکافی،الکاظم (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) فِی‌قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَالَ لَیْسَ یُحْیِیهَا بِالْقَطْرِ وَ لَکِنْ یَبْعَثُ اللَّهُ رِجَالًا فَیُحْیُونَ الْعَدْلَ فَتُحْیَا الْأَرْضُ لِإِحْیَاءِ الْعَدْلِ وَ لَإِقَامَهًُْ الْحَدِّ لِلَّهِ أَنْفَعُ فِی الْأَرْضِ مِنَ الْقَطْرِ أَرْبَعِینَ صَبَاحا.

امام کاظم (علیه السلام)- عبدالرّحمن‌بن حجاج نقل می‌کند: امام کاظم (علیه السلام) درباره‌ی این کلام خداوند عزّوجلّ: یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها فرمود: «زمین را با باران زنده نمی‌کند، بلکه خداوند عزّ‌وجلّ مردمی را می‌فرستد که عدل را زنده می‌کنند و زمین با احیاء عدل و با اقامه‌ی حدّ زنده می‌شود. و این حیات و زنده شدن، سودمندتر از چهل روز باران است».
[۵/۲۴, ۰۷:۲۷] .: وَمِنْ آيَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّمَاء وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِّنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ

و از ایات الهی ایستادن اسمان و زمین به امر الهی یست سپس شما را از زمین میخواند ناگاه شما خارج میشوید

وَمِنْ آيَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّمَاء وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ، امر الهی خواست و اراده الهی میتواند باشد الا له الخلق و الامر هم میتواند باشد یعنی بر پایی اسمان و زمین از عالم خلق نیست بلکه از عالم امر ست ،عالم امر ،عالم (کن فیکون) است( انما امره ان یقول له کن فیکون )، نه عالم خلق تقدیر ی (خلقنا کل شئ بقدر ).


ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِّنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ ، این مربوط به قیامت است یا مربوط به زنده شدن در دنیاست یا هردو ؟ بعید نیست که هردو چنین باشد یعنی زنده شدن انسان از خاک در هر مرحله در دنیا و قیامت و دامنه قیامت یعنی رجعت یا هر عالم دیگری اینگونه است که به امر الهی یست به دعوه است مثل ابراهیم خلیل که پرنده ها ذبح شده را خواند او را اجابت کردند و باز در هر عالمی زنده شدن انسانها من الارض است البته در دنیا من الارض دنیایی و در عالم قیامت من الارض قیامتی چنانچه در حدیث شریف تصریح شده که زمین اول برای اسمان اول است و زمین دوم برای اسمان دوم و همینطور پس حشر قیامتی الزاما از این خاک مادی نیست اگر چه برخی مراحل قیامت مثل رجعت از این خاک مادی هم باشد بعدی ندارد بلکه از این خاک مادی ست

نکته مهم دیگر اینست که تناسب( امر و اقامه اسمان و زمین) با (از زمین بر خواستن) است وَمِنْ آيَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّمَاء وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِّنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ دقت کنید که این ترتیب می رساند که هر اسمان و زمینی ،هر امر به اقامه اسمان و زمینی ، خروجی انسانهای خاصی را از زمین دارد انچه در زمین هست سری در بالاستی لذاست که بهشت و جهنم انسانها در قیامت منوط شده به اصل اقامه اسمان و زمین ، (خالدین فیها ما دامت السماوات و الارض) چرا که ما فرزند و خلق این اسمانها و زمینیم و نباشد نیستیم ،و الله العالم الهادی


ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ أَیْ مِنَ الْقَبْرِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) یَأْمُرُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِسْرَافِیلَ (علیه السلام) فَیَنْفُخُ فِی الصُّورِ بَعْدَ مَا یُصَوِّرُ الصُّوَرَ فِی الْقُبُورِ فَیَخْرُجُ الْخَلَائِقُ کُلُّهُمْ مِنْ قُبُورِهِمْ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ مِنَ الْأَرْضِ أَحْیَاءً.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ؛ یعنی از قبرها خوانده می‌شوید. از ابن‌عباس (رحمة الله علیه) نقل شده که خدای عزّ‌وجلّ به اسرافیل امر می‌کند پس در صور می‌دمد، بعد از آن که صور در قبور مصور می‌شود، تمامی خلائق از قبورشان خارج می‌شوند؛ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ، یعنی زنده از زمین بیرون می‌آیید».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۶۴

بحار الأنوار، ج۷، ص۱۹

و من ایاته..
در اینایات ۶بار فرمود پشت سر هم من ایاته اگر سوره روم را از اینجهت سوره من ایاته بنامیم وجهی دارد
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ (۲۰)
آيه ۲۱
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۲۱)
آيه ۲۲
وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ (۲۲)
آيه ۲۳
وَ مِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ (۲۳)
آيه ۲۴
وَ مِنْ آياتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۲۴)
آيه ۲۵
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذا دَعاكُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ (۲۵)
[۵/۲۴, ۰۸:۰۸] .: وَلَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ

از آن اوست هر چه در آسمانها و زمین است ، و همه فرمانبردار او هستند


ملازمت و اطاعت توأم با خضوع است، اطاعتی که از ایمان و اعتقاد سر زند، و این اشاره به جنبه های عملی و آثار ایمان می باشد.

اینکه چرا با وجود غیر ذو الشعور در اسمان و زمین فقط فرمود ذوی الشعور ها قانت اند (من ،موصول ذوی الشعور است)چون بالنسبه به حق تعالی همه چیز ذوی الشعور اند ،همه چیز از حق تعالی درکی دارند حتی بهائم که همه چیز برایشان مبهم اند رزاق و خالقشان برایشان مبهم نیست( معروف عند کل جاهل)


- همه موجودات عالم، از نوعى شعور و آگاهى برخوردارند. (کلّ له قنتون) جمع بسته شدن «قانتون» به «ون» - که براى ذوى العقول است - از نکته یاد شده حکایت مى کند.

ملکیت است که قنوت می اورد و قنوت هست که ملکیت درک میشود رابطه دو طرفی یست، وَلَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ
و الله العالم الهادی

+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در جمعه نهم خرداد ۱۴۰۴ و ساعت 19:5 |