تکنولوژی فکر و سوره حمد و قران 
اثر درونی و اثر بر ناخوداگاه تا رسیدن به خداوند 
 
تقویت و اصلاح ضمیر ناخوداگاه تا نیروی ها درونی ناخودآگاه درست شود 
من همراه شما نغمه های محبت میگویم و ضمیر ناخودآگاه شما میشنود و شما انسان آراسته و آرام شوید 
ذهنی ارام و جذاب اندامی ارام وجذاب 
اینک در جای خود ارام بنشینید 
صدایی که میشنوید صدای دوست 
صدای عشق است 
ذهن و ضمیر ناخوداگاه به مثل یک کامپیوتری هرچه شما بخواهید اجرای میکند 
با استفاده از الفاظ شیرین و عشقی و رحمت و سکون شخص را سحر خود میکند .از لحن هم استفاده میکند صدای ملایم و نرم و دوست داشتنی کم کم در درونت می رسد
این برخی از الفبای تکنولوژی فکر بود 
 
با این الفباء نگاهی به قران بکنیم 
بسم الله الرحمن الرحیم 
این صدای دوستی و مهربانی است صدای کسی است که تو را دوست دارد کسی که اولین حرفش برای شما این جمله سراسر محبت امیز است به نام خدای مهربانی ،خدای مهربانی عمومی و خصوصی  ،دوباره همین را تکرار کرده و در روز این سوره و این ایات را بارهها و بارهها گفته تا ما هم الرحمن الرحیم شویم 
و  حرفش بعدی هم باز دیدن درستی ها زیبایی است 
الحمدلله رب العالمین 
همه این زیبایی ها ستایشش و حمدش برای خداوند متعال است  گویا این جواب  رسیدن به بسم الله و الرحمن و الرحیم است  
یا ادامه همان راه شیرین نگاه کردن به هستی است 
کسی سختی هم دیده وارد این میخانه شراب الرحمن و الرحیم شده و لباس دیبای الحمدلله را به تن کرده شروع به رقص کرد که تو مرا لایق این دیدی که تربیت کنی و پاک کنی 
 
مالک یوم الدین  ما غافل از خوبی های ،یوم الدین تو حوصله تو دربرابر حوادث است 
ایاک نعبد وایاک نستعین. که ما هم مثل تو اینگونه مظهر مهربانی میشویم مظهر بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدلله 
اهدنا الصراط المستقیم  
ما را به این صراط مهربانی و عشق و شیرینی هدایت کن 
صراط الذین انعمت علیهم  کسانی را نگاه کن که همه در خوبی رحمت و مهربانی فرو رفتن اند 
غیرالمغضوب علیهم و الضالین  نه بیراه از این راه خوبی و شیرینی
نه گمراهان و نه دور شدگان از این سفر مهربانی رحمانی و رحیمی 
 
الیوم اکملت لکم دینکم و اتمت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا 
 
الان که در این سفره الرحمن الرحیم  دینت تمام شده و خدا از تو راضی شد 
 
آری  ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم  الملائکه ان لا تخافوا و لاتحزنوا ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون 
 
آری  ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم  الملائکه ان لا تخافوا و لاتحزنوا ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون 
 
خوشا به حال تو که ملایکه همراه تو شدند 
خوشا به حال تو مقام خلیفة الهی را به یدک میکشی  انی جاعل فی الارض خلیغفة 
تو همانی که درباره تو فرمود وعلم ادم الاسماء کلها 
خوشا به حالت ای نفس مطمئنه 
یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی 
 
خوشا به حالت ای کسی که به مقام رضا رسیدی که رضی الله عنهم و رضوا عنه 
 
شاید خواندن و تکرار بعضی ایات و سورها را در مواقف خاص حمل بر همین تکنولوژی فکر بلکه ذهن کرد 
اینکه حوادث بد را انسان نبیند حرف بد  نزند 
حسنواظنونکم بالله  ذلکم ظنکم الذی ارداکم معاذالله 
  
فقر چیزی جزء فکر فقیرانه نیست و غنی چیزی جزء اندیشه غنی  داشتن نیست 
(این بحث اثباتی تربیتی  است بحث ثبوتی و قضاو قدر بحث دیگر است)
 
از هر چهار نفر در بیمارستان سه نفر در اثر اندیشه و فکر مبتلی به ان شده اند 
(مسیح میفرمود تو باور کن که من میتوانم تو را شفا دهم تا تو را شفاء دهم  
فرمود انا عند ظن عبدی بی ان کان خیرا فخیر و ان کان شرا فشر 
هرکس فکر کند بادنجان ضرر دارد ضرر دارد و اگر بگوید خیر برایش  دارد خیر دارد الحدیث
بگو چگونه می اندیشی تا بگویم شبت، روزت ،دوستی ات قیامتت چگونه است 
بر خیز و ببین گلهای خندان صحرایی را 
قوموا لله 
تمام دنیا و اخرت ما اندیشه ما تشکیل میدهد 
چرا اندیشه فقیرانه؟ اندیشه غناو توانایی بکن 
ای انسان  تو همه اندیشه ی 
هر گونه انسان باور دارد همانگونه اندیشه دارد 
 
انسانها نونِ باوریش را میخورد هرکس سر سفره باورش نشسته 
برنده قبل مقایسهو مسابقه  خود را برنده و بازنده بازنده می بیند 
 
اگر باور کنی قشنگ ترین روز زندگیت خواهد بود
 
دفتری که با نام تو اغاز شد کارش از چرخ هم بالاتر گرفت 
حالا معلوم شد چرا اون عارف اخر نوشته هاش می نوشت
 والله یقول الحق و هو یهدی السبیل 
الحمدلله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا
                                                    
 آب زنید راه را هین که نگار می‌رسدمژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد
راه دهید یار را آن مه ده چهار را کز رخ نوربخش او نور نثار می‌رسد
چاک شدست آسمان غلغله‌ای‌ست در جهان عنبر و مشک می‌دمد سنجق یار می‌رسد
رونق باغ می‌رسد چشم و چراغ می‌رسدغم به کناره می‌رود مه به کنار می‌رسد
تیر روانه می‌رود سوی نشانه می‌رودما چه نشسته‌ایم پس شه ز شکار می‌رسد
باغ سلام می‌کند سرو قیام می‌کندسبزه پیاده می‌رود غنچه سوار می‌رسد
خلوتیان آسمان تا چه شراب می‌خورندروح خراب و مست شد عقل خمار می‌رسد
چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار می‌رسد .
دیوان شمس تبریزی 
 
 
 
+ نوشته شده توسط جان نثاری علی رضا در پنجشنبه بیستم خرداد ۱۳۹۵ و ساعت 14:19 |